رویای آشفته (بخش آنلاین)

به قلم سمیه هرمزی

همه چیز از رسیدن اتفاقی کوروش به یه خونه باغ عجیب شروع می‌شه. کوروش چیزی گرانبها رو در اون عمارت جا می‌ذاره.برای برداشتنش دعوت به تولد دختری از اون عمارت روقبول می کنه اما در شب تولد دختری با دیدن کوروش از هوش می‌ره.

شرط نابودی

به قلم فرشته خوبی

می‌خواهم از کسانی بگویم که گناهکار یا بی‌گناه فرقی نمی‌کند همگی به درد کشیدن و سرانجام به مرگ محکوم هستند! زخم می‌زنند و زخمی می‌شوند قربانی می‌کنند و خود قربانی می‌شوند! شاید عشق بتواند درمانی برای جسم نه بلکه روح بیمارشان شود‌ اما نباید عاشق شوند! عشق برای‌ آنان یک اشتباه است، شاید آخرین اشتباه! اینجا برای عشق باید تقاص داد حتی به قیمت جان... . اینجا هر که برای رسیدن به هدف‌های خود، باید شلیک روح دیگری شود! کلماتی چون وحشت، مصیبت و جنایت طنین انداز گوشت می‌شود و برق از سر هر کسی می‌رباید انسان‌هایی که برای زنده ماندن دست و پا می‌زنند میان آتشی که زبانه‌هایش نه تنها جسم بلکه روح‌ و دنیایشان را هم خواهد ‌سوزاند... . با این حال، در حال تقلا برای پیروزی هستند. چیزی که در انتظارشان هست، مقصدی تاریک و راهی پر از ریسک و نابودی...

پایلوت (بخش آنلاین)

به قلم سمیرا حسن زاده

من کوروشم، کاپیتان کوروش ساعی، مردی سرسخت و نفوذ‌ناپذیر که با تمام مقاومت و سرسختی‌ام دل و دینم رو به حنا باختم، حنایی که فقط منو به چشم برادرش می‌دید ولی من نمی‌خواستم برادرش باشم تا اینکه تصمیم گرفتم... تو مدرسه بخاطر رنگ حنایی موهام مسخره‌ام کرده بودن. بعد از تعطیلی، به محض رسیدن به عمارت، بجای اتاقم به پشت  یکی از درخت‌های کاج پناه برده بودم و اونقدر گریه کرده بودم که همون‌جا خوابم برده بود. چند ساعت بعد به محض باز کردن چشمام کوروش رو کنارم دیده بودم. سرم روی پاهاش بود. موهام رو داشت نوازش می‌کرد که ...

روستای وحشت

به قلم پروانه سلیمانی

ماجرا در مورد پسری به اسم امیر که با دوست هاش میرن به عروسیه پسر عموی یکی از دوستانش که تو روستا زندگی میکنند...و اونجا درباره یک روستایی میشنوند که بنظر متروکه میاد و شایعه شده که تو اون روستا اتفاقات عجیبی برای مردم اونجا اتفاق افتاده و اونجا موجودات ماورالطبیعه ای زندگی میکنند و امیر و دوستانش کنجکاو میشوند تا برن به اون روستا وببینند که آیا این شایعه ها واقعیت دارند یا نه.

آخرین قرار

به قلم مائده حاج خضر

آرمین پسری جسور با خانواده اش که شرایط اقتصادی شان زیاد مطلوب نیست زندگی میکند و در این اثنا به دختری به نام طناز دل میبازد که از خانواده ای مرفه نشین است و با ناپدری و مادری خوشگذران زندگی میکند که قصد مهاجرت دارند...آرمین تحمل دوری از طناز را ندارد و از خانواده میخواهد تا به خواستگاری وی بروند اما ...

ایشتار (بخش آنلاین)

به قلم سیده نرجس کشاورزی

ایشتار دختری زرتشتی‌ست که با مادرش زندگی می کند. او تلاش می کند تا زندگی خودش را همانگونه که هست بپذیرد و از لحظه به لحظه ی زندگی اش لذت ببرد. در این میان با پسری به نام امیرحسین آشنا می شود. امیرحسین در یک خانواده ی کاملا مذهبی بزرگ شده است و در بین اتفاقات ریز و درشتی که برایشان پیش می آید به ایشتار علاقمند می شود. ایشتار بین دوراهی عشق و منطق گیر می کند می ترسد اگر به او بگوید زرتشتی است او را از دست بدهد تا اینکه تصمیم می گیرد راه دلش را برود و...

میراث هلیوس(جلد دوم) (بخش آنلاین)

به قلم نگار بنی هاشمی

رونیکا بعد از حل کردن معمای گردنبند به طور ناگهانی وارد دنیای پریان میشود دنیایی که تنها آدمیزاد آن سرزمین اوست. دختری که سرنوشتش شکست تاریکی ست و... بعد از مدتی او به طور اتفاقی معبد مخفی را پیدا میکند و گنجینه‌ی خدایان، خود را به صاحب اصلی‌اش نشان میدهد. گنجینه‌ای که شاید تنها امید نجات این جهان باشد. اما همه چیز به این جا ختم نمیشود چرا که او بین یک دو راهی قرار میگیرد، دو راهی که ....

رفاقت ممنوع

به قلم ریحانه عیسایی (زینب)

شیوا،دختری با رویای یک دنیا؛ رویایی که با تموم دخترهای دیگه فرق داره، رویایی از جنس پسرونه. آرزوی اینکه بتونه روح سرکوب شده‌ی پسرانه‌اش رو رها کنه، چون روحش رو تنها اسیر جسم دخترانه‌اش می‌بینه. بی نظم ترین دبیرستان پسرانه‌ی منطقه جایی که ورود تازه واردها به یک کلاسش ممنوعه، چون این قانون رو پنج تا از شرور ترین پسرهای مدرسه وضع کردن. حالا که شیوا این قانون رو نقض کرده و شده اولین تازه وارد اون کلاس، پس مجازاتش رفتن به حلقه‌ی تازه‌واردهاست؛ جایی که یه تازه‌وارد با قوی‌ترین دانش‌آموز مدرسه می‌جنگه... .

مردمک سفید (بخش آنلاین)

به قلم سحر حاجیوند

وقتی چشم‌هایش را باز می‌کند هیچ چیز از این دنیا برایش آشنا نیست. حتی نامی که یک عمر با او بزرگ شده است. پا در دنیای جدید و آدم‌های جدید می‌گذارد. غافل از اینکه این آدم‌ها قرار است یک روز تمام دنیای او بشوند، رازها برملا کنند و او را بین دودلی بگذارند که بماند یا برود. عشق سابقش را بپذیر یا عشقی که حالا گریبان‌گیرش شده است را با چنگ و دندان نگه‌دارد. خدا می‌داند بازی سرنوشت برای او چه خواب‌ها که ندیده است...

تکنیک های مخ زنی

به قلم حمیده خوشبخت

نگار رویاهای من، با باتلاق ترسناکی دست و پنجه نرم می‌کنه؛ نوجوانی! اون دلش می‌خواد زندگیش پر از هیجان باشه و از دوران نوجوانیش نهایت لذت رو ببره. اما نمی‌دونه چه‌طوری! همه‌چیز از رفتن به اصفهان شروع میشه؛ وقتی که به کارهای پلید برادرهاش پی می‌بره و اون زمانه که یه جنگ شروع میشه. یه جنگ بین سه تا مدرسه که از قضا دقیقا کنار هم هستن.

هدف سخت (بخش آنلاین)

به قلم زهرا رحمانی

فریدون تهرانی دانشمندی هسته‌ای است که عضو تیم هسته‌ای سازمان انرژی اتمی تهران می‌باشد. داستان از جایی آغاز می شود که در یک تصادف ساختگی توسط باند ترور دانشمندان هسته‌ای، فریدون به همراه دخترش گرفتار دشمنان می‌شوند. تانیا دختر فریدون بی اطلاع از همه چیز، ناخواسته وارد ماجرایی می شود که زندگی‌اش را دستخوش ماجراها و مشکلات بسیاری می کند و در اینجاست که هدف سخت زاده می شود...

نقاب

به قلم یگانه

رونیا یه دختر به ظاهر شاد و برون‌ گراس که خود واقعیش رو زیر یه نقاب مخفی کرده... نقابی که برگرفته از ترسش برای رها ‌شدن و تنها شدنه.. انقدر برای خواسته دیگران اون نقاب رو به چهره اش زده که دیگه خود واقعیش رو گم کرده! کارن یه پسر شوخ و شیطون پی به رفتار های ضد و نقیض رونیا میبره و در تلاش برای کشف کردن واقعیت اونه! باید دید با پی بردن به حقیقت چه اتفاقاتی توی زندگی رونیا و بین اون دونفر میوفته....

متهم ردیف چهارم (بخش آنلاین)

به قلم فاطمه علی آبادی

شادی و آرزو دو دوست صمیمی‌اند که از دوران دبستان با هم بوده‌اند و بعدها امیر، برادر آرزو، عاشق شادی شده و با هم نامزد می‌شوند. موضوع از جایی شروع می‌شود که آرزو به طرز مشکوکی کشته می‌شود و این وسط همه چیز بر علیه شادی‌ست. ولی این ظاهر ماجراست و در پس پرده رازهای شومی وجود دارد که با برملا شدن‌شان زندگی را بیشتر از قبل برای شادی جهنم می‌کنند. رازهایی که ریشه در کینه‌ای کودکانه دارد و نفر سومی که جایش در ذهن شادی خیلی وقت است که کمرنگ شده و به فراموشی سپرده شده است.

به گسی خرمالو

به قلم عاطفه لاجوردی

رمان در ژانر عاشقانه_اجتماعی، راجع به زنی جوان است که بعد از عبور از مرحله سختی در زندگی‌اش، همراه پسر تازه متولد شده‌اش به آلمان مهاجرت کرده است. شبنم رفته رفته زندگی‌اش را میان عطر وانیل و شیرینی‌های خانگی از نو می‌سازد. اما یک روز درست بعد از سیزده سال و میان کافه‌ی دوست‌داشتنی‌اش، آدمی از گذشته رو به رویش قرار می‌گیرد. آدمی که روزی عشقش توسط شبنم رد شده است و حالا با بهانه‌ای ساده کنارش قرار گرفته است.

توأمان (بخش آنلاین)

به قلم حنانه بامیری

میانِ شقاوت و شرافت اختلاف چندانی نیست، اما بین‌شان تفاوت‌هاست... . دو همزاد کاملاً متضاد که قدرتِ عشق و غرور ثروت بین‌شان جدایی انداخته بود، دست سرنوشت بار دیگر آن‌ها را به هم می‌رساند. اما این ملاقات و این تجدیدِ دیدار برای هیچ کدام خوش یُمن نیست. با اتفاق تلخی که برای یکی از همزادها رخ می‌دهد، آن‌هارا مجبور می‌کند تا کمی سازش کنند. غافل از اینکه تقدیر برای آن‌ها دوری را رقم زده بود و این سازش چیزی جز بختِ بد و نحسی به ارمغان نداشت.

حزین (بخش آنلاین)

به قلم طیبه حیدرزاده

من توی شهر آدمها یه گمشده بودم. سمیر، می خواست قصه گوی سرنوشتم باشه؛ اما روزگار برامون نقشه ها چیده و باند قاچاق آدم هم دشمن خونین من بودن! سمیر مرد کینه ای و بد اخلاقم، قرار منو خوشبخت کنه؟ آیا اونم مثل آدمهای دیگه یه روی سیاه و شیطانیم داره؟ من آخر این بازی نمی دونم. تو این طوفان خاکستر میشم یا ...

تعمیرکار (بخش آنلاین)

به قلم میلاد سرداری

در شهر کوچکی درون این کشور که فعلا و شاید بعدها هم دانستن نامش ضرورتی نداشته باشد، مردی شصت و پنج ساله زندگی می‌کند که شغلش تعمیر است، تعمیر چه چیز؟ تعمیر همه‌چیز. توانایی غیر قابل توصیف این مرد در درست کردن چیزهای خراب همه‌ی اهالی شهر کوچک را به شگفتی وا داشته است. هیچ‌کس نمی‌داند این مرد از کی، کجا و از چه کسی چنین مهارتی را کسب کرده است اما همه به توانایی‌های او ایمان دارند. در شهر شایع است که اگر تعمیرکار مسئولیت تعمیر چیزی را بپذیرد محال ممکن است که این مسئولیت را به درست‌ترین شکل ممکن به سرانجام نرساند. داستان از جایی شروع می‌شود که او چیزی که عملا تعمیر آن غیرممکن است را تعمیر می‌کند.

قرار ما پشت شالیزار (بخش آنلاین)

به قلم فرناز نخعی

من تاباندختم، دختری از یک خانواده‌ی روشنفکر در دهه‌ی 30 شمسی. زندگی قشنگم، عشق شمس که از کودکی با من همراه بوده و بهش امید داشتم، یک‌دفعه دود می‌شه و همه‌چی به هم می‌ریزه. اختیارم می‌افته دست عموم که به زور می‌خواد منو به عقد پسرش دربیاره. دلو می‌زنم به دریا و از خونه فرار می‌کنم، به این امید که دوست مامانم در شمال پناهم بده، اما پیداش نمی‌کنم. وسط این همه بدبختی گیر مردی می‌افتم که اون هم ارتشی فراریه و هیچ‌کدوم به هم اعتماد نداریم اما اجباراً همراه می‌شیم تا از خطراتی که احاطه‌مون کرده جون سالم به در ببریم... غافل از اینکه... چه ماجراهایی در انتظارمونه... زندگی من یه داستان پرفرازونشیبه که از خوندنش سیر نمی‌شید.

آلام (بخش آنلاین)

به قلم ریحانه عابدی (یسنا)

آلام قصه ی دلداده ای است که به خاطر اگرها و شایدهایی پیش پا افتاده، چشم بر دل خواستنش می‌بندد ... دور می شود... مرد می‌شود... پدر می شود... تنها می شود .. برمی‌گردد... و حالا بعد از سال ها در پی درمان زخم های روحی اش با آلاء رو به رو می‌شود... آلاء ای که خودش درگیر کابوس هایی ست که بوی خون می‌دهند..  پایان خوش...

میراث هلیوس (جلد اول)

به قلم نگار بنی هاشمی

رونیکا دختری به ظاهر معمولی که در مزرعه کنار مادربزرگش ساکن است. در شب تولدش گردنبندی به دستش میرسد که در همان نگاه اول انرژی عجیبی به رونیکا منتقل میشود. با اولین لمس گردنبند حال رونیکا بد شده و احساسات عجیبی او را در برمیگیرد. بعد از آن شب کابوس‌های عجیبی آرامش را از او میگیرد. کابوس‌هایی که دختری با موهای قرمز همیشه در آن حضور دارد و رازی بزرگ را در خود پنهان کرده است...

شیرین بی فرهاد

به قلم سارا حقگو

قصه، قصه ی دختری‌ست نه از جنس شیطنت... نه از جنس زیباییِ تمام و کمال... نه از جنس ثروت... نه از جنس اجبار... نه از جنس لجاجت... نه از جنس غرور... بلکه از جنس سادگی! و پسری نه از جنس غرور... نه از جنس جذابیتِ مدهوش کننده... نه از جنس ثروت... نه از جنس اجبار... نه از جنس هوس... بلکه از جنس سادگی! دختری مانند شیرین و پسری مانند فرهاد! و اما این شیرین و فرهاد در راه عاشقی موفق می شوند و بر جدایی فایق می آیند؟ باید دید که سرنوشت تا کجا قصد دارد این دو را بتازاند! آیا نیروی عشق و محبت پیروز می شود یا خشم و نفرت؟

ملاقات با مرد روسی

به قلم پرستو مهاجر (پرستو عبدالهیان)

هم به قول امروزی ها روشنفکرم اما ولی ! به خودم خوب نگاه می کنم می بینم هنوزم خیلی چیزها در مقابل آن مرد کم دارم یک جور ترس و شاید هم مضطربم، شاید کمی نیز دچار سردرگمی شدم. عادت داشتم ترانه زمزمه کنم یا جایی بشینم و به عکس هایش نگاه کنم آخه یک عکس مربع شکل چه حرفایی داره که به من بزنه، او هم مرا نگاه می کرد ،بدون هیچ عکس العملی! اما نه ...

طلایی تر از گندم (بخش آنلاین)

به قلم آرزو رضایی انارستانی

گلبهار خان‌زاده خانمی مقتدر است. او و فرهاد، پسر نماینده‌ی شهر در آستانه‌ی ازدواج‌ند که توده‌ای‌ها مزارع خانِ همسایه را به آتش می‌کشند. خواهر گلبهار، جز توده‌ای‌هاست. از همین‌جا پای فرخ، پسر کینه‌توز خانِ همسایه به زندگی گلبهار باز می‌شود...

آقای ایگرگ (Mr.Y) (بخش آنلاین)

به قلم مریم بهاور84

آذر پیرزاد وکیل موفق و متکبر بیست و شش ساله‌ایست که کودکی خود را به تنهایی و در خفا گذرانده. دختری از تبار سیاهی‌ که در پی از دست دادن والدین خود با گرفتن قیمومیت مردی ناشناس و بیگانه وارد حریم او می‌شود و تولد شش سالگی خود را در کنار پدرخوانده‌اش می‌گذراند. پدرخوانده‌ای که نتوانسته حتی لحظه‌ای کوتاه او را مشاهده کند. تصویر این مرد ناشناس در ذهن او علامت سوالی خاکستریت. آذر با مرگ ناگهانی پیرزاد بزرگ متوجه می‌شود پدرخوانده او پس از سال‌ها قصد بازگشت به کشور خود را دارد و ... .

هزار و یک بوم

به قلم طیبه حیدرزاده

من عاشق سهراب و بوم نقاشی بودم؛ سهراب عاشق آتیش بازی با سرنوشت شوممان. گذشته طناب دارمون شد، حلقه زد دور گردنمون. اما یه مرد مرموز پر کینه، منتظر توی سایه، تا طوفان به پا کنه! من آخر این بازی نمی دونم. تو این طوفان خاکستر میشم یا ... پس بیا از اول اول بازی شروع کنم... آمد تا خزانش را سبز کند و یا…

حسرت با هم بودن (بخش آنلاین)

به قلم مرضیه نعمتی

عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل‌های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می‌ریخت اما مجید عشق ممنوعه‌ی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم‌شان خانواده‌اش نمی‌دونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی می‌افته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته‌ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه‌اش به من؟...

منفی چهار (4-) - رایگان

به قلم مرجان فریدی

زندگی بازی های زیادی برای آدم های مختلف داره، مامان همیشه میگه سرنوشت دست خداست... به این باور دارم...اما به اینم باور دارم ک من نقش موثری رو سرنوشتم داشتم. این قصه فقط قصه من نیست... ما چهار نفریم...چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم...از اول اول... چهار شخصیت.... غرق دنیای خودشون... غرق اهداف خودشون... متنفر از هم... چهار تا شخصیت متفاوت دو خواهر نا تنی از قضا خبر نگار که باید برای برگشت به شغل مورد علاقشون تلاش کنن... باید بهترین خبر شهر و پیدا کنن... اما ایا با وجود نفرت و لج بازی هاشون با وجود منفی ترین و لجوج ترین های سیاره در مقابلشون...این کار راحته؟

تکه هایم برنمی گردند... (بخش آنلاین)

به قلم آستاتیرا عزتیان

سهیلا گمان می‌کرد با وجود تمام کم و کاستی‌ها زندگی خوبی دارد اما این خوش خیالی تنها تا زمانی دوام داشت که متوجه رفتارهای مشکوک همسرش نشده بود! خیانت همسرش با دوست صمیمی خودش شاید آخرین چیزی بود که احتمال آن را می‌داد اما... . (این رمان بر اساس زندگی واقعی می‌باشد.)

فریه پینوکیو (بخش آنلاین)

به قلم سیده نرجس کشاورزی

میدانی فریه چیست ؟ همان دروغی که من تقاص اش را دادم . من پینوکیو ساده ایی بودم که در شهر احمق ها دست و پنجه نرم میکردم امید به ادم شدن داشت . زندگی من همان نمایش خیمه شب بازی در شهر احمق ها بود که توسط روباه مکار و گربه نره به این نمایش برده شدم. اما پری مهربان داستان من شباهنگی بود که سعی در خاموش کردن روشنایی اش داشتم ، درخشان تر از قبل درخشید . نجاتم داد . حیات من فریه پینوکیوست.

شکار او (بخش آنلاین)

به قلم حدیث افشارمهر

الیسا نامه های مشکوکی پیدا میکنه. نامه هایی که با رد خون اسمش بارها و بارها روی کاغذ نقش و نگار شده. دائم احساس میکنه که در حال تعقیبه این که یه نفر همیشه حواسش به اونه و حتی صداش رو می شنوه. از اینکه نزدیک پنجره بشه میترسه چون هر وقت بیرون رو نگاه میکنه توی اون تاریکی شب شخصی رو میبینه که همیشه نگاهش به خونشه! و حواس اون تا ابد پی الیسا میگرده. نه اسم داره و نه هویت اما تمام اطلاعات الیسا رو داره. بهش پیامک میده حسابش رو پر و خالی میکنه و حتی میدونه قدم به قدم الیسا به کجا ختم میشه! اون شکارچی کیه که فقط شب ها پیداش میشه همه رو زیر داره و بازی خطرناکی رو با پنج نفر شروع کرده. بازی که از جنس خون و انتقامه. بازی که در نهایت به یه ضیافت ختم میشه ضیافتی که فقط یک نفر از اون جون سالم بدر میبره. شکارچی بعد از پنج ماه از راه رسیده، و قراره یکی یکی خون همه رو بمکه. اون کیه؟ و چرا همه چیز به اون شکارچی تاریکی می رسه؟

رفاقت ممنوع

به قلم ریحانه عیسایی( زینب)

من یه دخترم همه چیزم، یک چیزه. رویام یه دنیاست، دنیام یه رویاست. اینجا در ظاهر دیوونه خونه‌ست. اشتباه نکن! ادم‌های این‌جا دیوونه نیستن، روانی هم نیستن فقط قانون‌شون با ما فرق داره. این‌جا همه‌چیز درس نیست، کتاب نیست این‌جا همه چیز هست. همه آدم‌های این‌جا خلاصه میشن توی اون‌ها، اون‌هایی که وقتی میگن باش؛ باید باشی و وقتی میگن نباش، نباید باشی. این رمان روایتگر دختری به اسم شیوا که به دلیل علاقه‌اش به پسر شدن وارد دبیرستان پسرونه میشه دبیرستانی پر از قوانین عجیب و یه اکیپ پنج نفره عجیب‌تر.

مروارید دوست داشتنی

به قلم یکتا ارقبایی

داستان در مورد مروارید راد، یه دختر زیبا و شیطون که تازه فارق التحصیل شده و چون جهشی خونده ۲۱ سال بیشتر نداره و یه برادر دوقلو به اسم شروین داره که ازش ۵ دقیقه بزرگتره. دختر داستان ما یه ابر قهرمانه و شب ها با نقاب و لباس مخصوص به کمک مردم میره و این موضوع رو فقط برادرش میدونه. قدرت های این دختر از ۱۸ سالگی فعال شده و از اون موقع رنگ چشماش بنفش شده که با لنز سبز میپوشونه. حالا چرا سبز؟ چون قبل از اینکه رنگ چشماش بنفش شه چشماش سبز بوده. حتی پدر و مادرشم نمیدونن. این داستان ژانر هیجانی و تخیلی _عاشقانه داره.(وقتی او امد دلم لرزید. اوکیست؟ چشمانش مرا جادو میکند.)

یوتوپیا(ژاکاو)

به قلم ملینا نامور

در میان هیاهوی پر پیچ و خم سرنوشت، نوری روشن او را وارد زندگی پر رمز و رازی کرد. زندگی‌ای که شاید ظاهرش مانند خواسته‌هایش بود. آشنایی با خانواده ی ارجمند برای او روی خوش زندگی ای بود که همیشه آرزویش را داشت. بی خبر از دسیسه هایی که سرنوشت برایش چیده بود پا به عمارت پر رمز و راز ارجمندها گذاشت و قربانی خواسته‌های شوم آن ها شد.

آشنای من

به قلم نلورا

صدای مرگ می آید از روز های شروع نشده از قلب های دیده نشده از سیاهی تونل از پس حس های ناتمام میان رقص جنون ادمیزاد ما بین کاغذ های مچاله شده حوالیه زمزمه ی مرگ ناله ای به گوش میرسد...؟ میشنوی!؟ صدای مرگ می اید...

فرمانروای جنگلی

به قلم الهه.م (محمدی)

اتحادی از جنس وحشی‌گری، با گله‌ای درنده خو، فرار از قبیله را می‌طلبد. آنگاه که قانون‌شکنی و سرکشی بر همگان آشکار شود، طبیعت وحش مأمنگاه امن‌تری از قبیله خواهد بود. پس باید در آن کشمکش مرگ‌بار و تهدیدآمیز برای زنده ماندن، از عمق لطافت‌ها به گودال وحشت پناه برد و برای تسلط به درندگان خونخوار، جنگید. حال انسانی لطیف‌تر از برگ گل، میان پنجاه گله اصیل زندگی می‌کند. آرامش جنگل با خبر کوچ درنده‌های کوهستانی برهم می‌ریزد؛ درحالی‌که هیچ‌کس نمی‌داند هدف از کوچ نابهنگام چیست.

می خواهمت اینبار جور دیگری

به قلم زهرا اصغری

لعنتی می خواهمت این بار جور دیگری هر نفس باشی کنارم محرم و بی روسری تار و مارم کرده ای با فرم و چال گونه ات لا به لای خنده ات چنگیز را می آوری... چشم عسل! لبها عسل! پیراهنت ظرف عسل بس که شیرینی عزیزم قند بالا می بری من پر از پاییز زردم، برگریزانی کبود لحظه لحظه در دلم آغاز یک شهریوری میشوی اعضای من وقتی بنی آدم شوم آفرینش نذر چشمانت شدیدا گوهری! قبل تو هرکس که آمد خاله بازی کرد و رفت! لعنتی! میخواهمت این بار جور دیگری

آشفته احوال

به قلم نرگس خسروی

دختری که در بدترین زمانِ ممکن چشم به این دنیا گشود و در نیمی از عمرش به زندگی‌ای دور از دیگران و محروم از کانون گرم خانواده محکوم شد. اما سرنوشتش با مرگ همسر پدرش عوض می‌شود و حال او، با ورود به خانه‌ی پدرش افرادی را می‌بیند که در حین آشنا بودن برایش غریبه‌اند، فردی که ناخواسته به او دل می‌بندد، پسر جوانی که بودن با اون اصلا ممکن نیست و دخترک برای ریشه‌کن کردن این عشق راهی راه در پیش می‌گیرد که مشخص نیست چه عاقبتی دارد. آن پسر کیست؟ دختر داستان در چه راهی قدم می‌گذارد؟ عاشقیِ اشتباهش چه سرانجامی خواهد داشت؟

برخلاف تمام انتظارها

به قلم سیلورمون

آیریس آلن، طراح معروفی هستش که دو سال بعد از فوت نامزدش، به یک آدم جدید به اسم تونی دل می‌بنده ولی اون شخص یک فرد عادی نیست. آیریس قبل از اینکه متوجه بشه اون دقیقا کیه، دزدیده میشه و حالا تونی برای نجاتش باید سر زندگی خودش قمار کنه.

اوهام وار

به قلم نرگس شریف

غرق شده در گرفتاری و مصیبتی روز افزون، حمایت و مراقبت از کسی بر گردنش افتاد. برای گریز از حضور منحوس فقر، چنگ به هر ریسمانی نواخت و دیده بر روی درستی و نادرستی کارهایش بست؛ گویا که از یاد برده بود حتی تکیه‌گاهی محکم مختص به خود، با وجود تکیه‌گاه بودنش ندارد! اشتباهی غیر منتظره، شقاوت را بر سر و رویش ریخت، همه از اطرافش پر کشیده و دخترکی بسمل شدن را برگزید. زندگانی، درست در کنجی از چهار دیواری نمور، به تعیشی...اوهام‌وار برایش بدل شد! *** اوهام‌وار: توهم‌وار، توهم گونه

رسوایی عشق اشتباهی

به قلم مبینا کامرانی

همه چیز خوب بود با اینکه مادر و پدر نداشتم ولی سلاله برای منو سهیل همه چی بود ولی همه چیز از جایی شروع شد که کمبود نداشتن پدر رو درک کردم اونجا بود که تو نگاه اول عاشق مردی جذاب شدم برخلاف ظاهری که داشت بیست سال ازم بزرگ تر بود ولی این اول ماجرا نبود.. تا خواستم این عشق یه طرفه رو دوطرفه کنم فهمیدم سلاله بارداره اونم از مردی که شده بود شاهزاده سوار بر اسب سفیده من.. ولی من سودام دست بردار نیستم برای همین تو یه تصمیم ناگهانی به عقد..

چون دخترم

به قلم یاسمن‌.میم.ضاد

دختر بعضی وقت‌ها خوبه که یه رابطه هایی رو تموم کنی. خوبه که دوست چندین ساله رو کنار بذاری. خوبه که از یه کار خسته کننده استعفا بدی. خوبه که یه روزهایی رو فقط استراحت کنی. خوبه که از شهر قدیمیت فاصله بگیری. خوبه که کشورت رو برای همیشه ترک کنی. خوبه که برای آرامشت خیلی از خیلی چیزا دل بکنی؛ چون هیچ‌وقت هیچ چیز اونقدر گرانبها نیست که به قیمت از دست رفتن آرامشت تموم بشه کاش منم می تونستم برگردم به عقب به خودم یاد آوری کنم که؛ باید بلند حرف بزنی،باید دادبزنی،باید به خودت افتخار کنی به خودم یاد آوری میکردم که زیبا وبی نقصم و درست همینجا باید بدونی می تونی زیبا وبی نقص باشی وهرچیز رو که می خوای داشته باشی یاسمن.میم.ضاد

اسیر در مرداب

به قلم عاطفه نقدی

افسون و فرهاد، عموزاده‌هایی که دست تقدیر اون‌ها رو از هم دور انداخته. افسون، فروخته شده به یه باند خلافکار و فرهاد، یه پلیس همه فن حریف... اون‌ها بدون اینکه بدونن، ناخواسته روبه‌روی هم قرار گرفتن؛ اما یه اتفاق باعث می‌شه همه‌چیز تغییر کنه. چه اتفاقی اون‌ها رو سر راه هم قرار می‌ده؟ بالاخره فرهاد می‌فهمه که افسون دخترعموشه یا نه؟ واکنش افسون به این موضوع چی می‌تونه باشه؟

چشم ها گواه اند

به قلم عسل ریاضیان

بغض تازیانه‌ای شد و به جانش نیش زد؛ منفورترین لحظه‌ی زندگی‌اش، هر آینه برایش تداعی شد و وجودش را از آرامشی تصنعی زدود. نمی‌توانست چشم ببندد و فراموش کند، باید زخم‌هایش را از نو ضدعفونی و باندِ پیچیده شده‌ی چرکش را تعویض می‌کرد و حال کسی درست در سردترین شب ممکن می‌آید، او می‌آید و التیام‌بخش دردها می‌شود و زخم‌هایش را با لمسِ دستانِ تنومندش، به فراموشی می‌سپارد.

روستای وحشت

به قلم پروانه سلیمانی

ماجرا در مورد پسری به اسم امیر که با دوست هاش میرن به عروسیه پسر عموی یکی از دوستانش که تو روستا زندگی میکنند...و اونجا درباره یک روستایی میشنوند که بنظر متروکه میاد و شایعه شده که تو اون روستا اتفاقات عجیبی برای مردم اونجا اتفاق افتاده و اونجا موجودات ماورالطبیعه ای زندگی میکنند و امیر و دوستانش کنجکاو میشوند تا برن به اون روستا وببینند که آیا این شایعه ها واقعیت دارند یا نه.

رمان فریبنده

به قلم نازنین فرهادی نسب

این روزگار شوم سفاکانه فریبش می‌داد، اسیرِ تقدیری بود که جسم ظریف و جان لطیفش را در عمق ذلالت و سیاهی دفن می‌کرد. در دستانِ زمخت و حیله‌گری اسیر بود که توان گریز و شهامت عقب نشینی از این حصارِ خونین را نداشت، نگاه گرسنه‌ی اطرافیان وجودش را به گودالِ مخوف مرگ سپرد و این دوئل کشنده را آغاز کرد. برای او بُرد ماندن بود و باخت مُردن. باید می‌ماند و باید می‌دید، باید می‌ایستاد و باید می‌شنید. باید می‌کشت تا می‌زیست. جریانِ تند این دریاچه‌ی گدازه‌، عشق را نیز با خود به ارمغان آورد. مابین گناهکارانی درّنده زنجیر شده بود و نمی‌دانست معصومیت خود را به چه کسی هدیه دهد؟ حتی یک قدم اشتباه‌ را گلوله‌ای می‌دانست که به مغزش شلیک می‌شد.

خانیچه

به قلم فاطمه کاردان

دختری که داخل قوم تعصبی زندگی می‌کند که اگر برخلاف میل آن‌ها رفتار کند تهمت‌هایشان سر به فلک می‌کشد. دخترک مجنون شد ولی مانند لیلی رنج کشید اما این واقعه زمانی رخ داد که او فهمید که در روستا حوضی وجود دارد که مردم او را نفرین شده می‌دانند دخترک که دنبال هیجان بود تصمیم گرفت که از آب حوض بنوشد اما زمانی که خواست کوزه‌اش را پر کند به جای سیمای خود چهره‌ی شخص دیگری را درون حوض دید و افسون شد. آیا تصویر در حوض توهم بوده؟ او کیست که دل و جان می‌برد و قلب گرو می‌گذارد؟

اروما

به قلم اقلیما فرنگی

قصه، قصه‌ی اِروماییست که نامش برعکس شده کلمه عشق در لغت اسپانیا است. دختری که نامش بوی عشق می‌دهد اما، عشق واقعی را باور ندارد. دختری که برای رسیدن به رویایش، هر کاری میکند. رویای خوانندگی و نوازندگی دارد و برای رسیدن به آن نیاز به رهایی دارد...

رویای نیمه شب

به قلم پرواز جوینده

شخصیت پسر:شایان شمس(صاحبِ جوانِ اولین فرودگاه خصوصی ایران)بیست و هفت ساله شخصیت دختر:رویا مجد(تو محله بهش میگن رورو جیب‌بُر یه سریا هم بخاطر اخلاق بدی که داره بهش میگن رورو روانی)بیست و پنج ساله یه پسر خلبان که با یه ازدواج از پیش تعیین شده تو شرایط سختی قرار میگیره و با خیانت نامزدش از محل زندگیش دور میشه و دور از ویلای خودش، تو پایینشهر یه زندگی برای خودش میسازه که با یه دختر پایینشهری اشنا میشه و... یه کلیشه پر از عشق...داستانی که قرار بود فقط یه نقشه باشه...ولی مگه دستا چقدر میتونن همو لمس کنن و عادت نکنن؟چشما چقدر میتونن ببینن و عاشق نشن؟شایان دل میبنده به چشمای مظلوم دختری بی‌ریا و رویا قلب میده به گرمای آغوش مردی محکم و حامی...

شب های تنهایی

به قلم نیلوفر کارگر

گاهی تنهایی بخشی از وجود آدم میشه وقتی که میفهمی یک عمر تاوان میدهی فقط به جرم بی گناهی .

کیتسونه ی آتشین

به قلم معصومه خلفی

دختری به اسم آگرین،ده سال پیش سرپرست جوونشو میفرسته زندان و بعد از آزادشدن اون متوجه میشن آگرین روح روباه داره و خطرناکه و طی حرف و نقشه ی پدر آلونزو(سرپرست آگرین) میرن ماجراجویی و حل معما که وقتی وارد شهر مرموزی میشن که میفهمن آدمای عادی نیستن و قدرت‌های قوی و ماورائی دارن و باید علیه آلفا متحد بشن و شکستش بدن.

مفتخرم به آشنایی ات

به قلم پرواز

شخصیت پسر:شایان شمس(صاحبِ جوانِ اولین فرودگاه خصوصی ایران)بیست و هفت ساله شخصیت دختر:رویا مجد(تو محله بهش میگن رورو جیب‌بُر یه سریا هم بخاطر اخلاق بدی که داره بهش میگن رورو روانی)بیست و پنج ساله یه پسر خلبان که با یه ازدواج از پیش تعیین شده تو شرایط سختی قرار میگیره و با خیانت نامزدش از محل زندگیش دور میشه و دور از ویلای خودش، تو پایینشهر یه زندگی برای خودش میسازه که با یه دختر پایینشهری اشنا میشه و... یه کلیشه پر از عشق...داستانی که قرار بود فقط یه نقشه باشه...ولی مگه دستا چقدر میتونن همو لمس کنن و عادت نکنن؟چشما چقدر میتونن ببینن و عاشق نشن؟شایان دل میبنده به چشمای مظلوم دختری بی‌ریا و رویا قلب میده به گرمای آغوش مردی محکم و حامی...

الهه ی عشق

به قلم سیده ستایش نادری

عشق، چه کلمه ای زیباست کلمه ای ک زمانی در گوشت طنین انداز میشود همچون سونامی در دلت برپا میشود و زمانی ک بهش فکر میکنی سراسر وجودت از شور اشتیاق پر میشود و من، منی که از جنس غرور و لطافت بودم در چشمان تیره ای به تیرگی دریای سیاه غرق شدم همان چشمانی که شکلات هایش حرف ندارد و من از دریا زدم و دل به چشمان زلالش بستم هم اکنون که دلم عاشقی را با تمام وجودش فریاد میزند اعتراف میکنم به کسی که مرا دلبسته و عاشق پیشه ی خودش کرد عاشقتم دزد قلب من

وای از این طوفان

به قلم پگاه کرمی

صدای همهمه پیچیده بود و من بین جمعیت بودم. لبیک گویان طواف می کردم. طواف تمام نمی شد و صدای دخترک کنار م با آن پوشش سفید و چشمهای پر از اشک برام واضح تر از همه چیز بود. با قدم هایش،قدم هایم رو تنظیم کردم و حالا به جای نقش خانه ی خدا مجذوب معصومیت چشمهای دخترک شده بودم. استغفارمی کرد؟ -خدایا ببخش!غلط کردم!کمکم کن!مجبورم به خاطر مادر پیرم!مادرم به پول احتیاج داره! کنارش دور می زدم و ذکر لب او ذکر لب من شده بود. انگار من هم استغفار می کردم. صدای دیگری در سرم پژواک کنان صدایم می زد: -سید......سید......سید

مرگ برای تو عشق برای من

به قلم moon ,Sun

ملکه بودن حرمت داره یه ملکه هیچ وقت به چیزای کم قانع نمیشه. فقط و فقط بهترین و بالاترین چیزا… مثل بالاترین مبلغ برای کشتن یه نفر. مثل بهترین نفر برای کشتن. من یه قاتلم. یه حرفه ای که از هیچی نمیترسه، حتی از مرگ. من دومانم

بیگناه

به قلم Rira

خیر کننده ، خیره به بیرون نشسته ای در انتظار رسیدن به آخرین ایستگاه ؛ نتوانستم بگویَمش و چه حیف نمیدانم به کدام آدرس این شهر و برای چندمین بار این را پست خواهم کرد و پاکتِ کاهی ، چندمین تنبر را متحمل خواهد شد . . آن کتاب قهوه ای و تلخک کافه ات هنوز پیچیده شده اند میان دستانت ؟حال چشمانت رو به راه است؟یا شیشه ی دلتنگی اش فرو ریخته و مروارید مروارید به پایین غلتیدند؟ در وصفت دقایقی قلم می ایستد و جوهر بر صفحه میچکد کلمات را گم ساخته ام بانو ، به من بگو ! با این تکه گوشت منجمد در سینه ام چه کنم؟ برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ ، به خون خویش می غلتند خلقی بیگناه اینجا در کنار ما باشید با بیگناه !

ممنون سم

به قلم فاطمه محمدی

داستان ما درباره دختریه که بعد از مرگ پدر مادرش به خونه عمو یش مایکل میرود....

تبار عشق و نفرت

به قلم فاطمه چیتگران

این رمان درباره دختریه به نام شهرزاد دختری از تبار خوشی و آزادی ..کسی که در خوشی غرق شده ..کسی که مزه غم براش نا آشناست .. و ناگهان موجی از غم و سوال توی زندگیش سرازیر میشه و بین یه دو راهی سخت گیر میکنی بین دو پسر دو پسر از تبار خشم و نفرت ..!

شرط نابودی

به قلم فرشته‌ی خوبی

می‌خواهم از کسانی بگویم که گناهکار یا بی‌گناه فرقی نمی‌کند همگی به درد کشیدن و سرانجام به مرگ محکوم هستند! زخم می‌زنند و زخمی می‌شوند قربانی می‌کنند و خود قربانی می‌شوند! شاید عشق بتواند درمانی برای جسم نه بلکه روح بیمارشان شود‌ اما نباید عاشق شوند! عشق برای‌ آنان یک اشتباه است، شاید آخرین اشتباه! اینجا برای عشق باید تقاص داد حتی به قیمت جان... . اینجا هر که برای رسیدن به هدف‌های خود، باید شلیک روح دیگری شود! کلماتی چون وحشت، مصیبت و جنایت طنین انداز گوشت می‌شود و برق از سر هر کسی می‌رباید انسان‌هایی که برای زنده ماندن دست و پا می‌زنند میان آتشی که زبانه‌هایش نه تنها جسم بلکه روح‌ و دنیایشان را هم خواهد ‌سوزاند... . با این حال، در حال تقلا برای پیروزی هستند. چیزی که در انتظارشان هست، مقصدی تاریک و راهی پر از ریسک و نابودی... .

سختی دوران

به قلم پریسا مختابادی

درمورد دختری به اسم نگین که بعد رسیدن به عشقش مشکلاتی براش به وجود میاد...

رایحه ی صدای او

به قلم فاطمه قربانی

حورا یه دختر با حیا که همش درحال فعالیته سه تا برادر غیرتی داره که خیلی رو این دختر حساسن! امان از اونروزی که حورا تنها به خونه بر میگرده..

آنها کنار من هستند

به قلم فائزه عیسی‌وند

گاهی تاریکی فقط ترس نیست! گاهی جستجو است،گاهی حل معما، گاهی پیدا کردن گمشده... .

دختر جنگل

به قلم هلیا مشیری

هلیای داستان ما دختری که توی بچگی پدر مادرش را از دست داد هلیایی که اسم اون تن همرو میلرزونه دوباره برمیگرده به سرزمینش میشه همون ملکه ای که دشمنا ازش میترسن ولی ایا میتونه؟ دختر داستان ما نمیدونه که چه سرنوشتی در انتظارشه......

اشرافی شیطون بلا

به قلم ش.ش

داستان درباره ی دختریه که خیلی شیطونه.اما خانواده ی اشرافی داره. توی خونه باید مثل اشرافیا رفتار کنه.اما بیرون از خونه میشه همون دختر شیطون. سعی میکنه سوتی نده تا عمش متوجه نشه که نمیتونه اشرافی رفتارکنه. همیشه از مهمونیای خانوادگی فرار میکنه.اما توی یکی از مهمونی ها مجبور به شرکت کردن میشه و سوتی های زیادی میده و…

گودال بی اعتمادی

به قلم Mahta

همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه ما اینجا گیر افتادیم این قرار بود فقط یه بازی باشه اما حالا...باید برای زنده موندن بکشی...منو ببخش شیرینی کوچولوی من...برای همه ی اون شبایی که تفنگ تو دستای من بود و چشمای قشنگت به خواب رفته بودنو نمیدیدی...من هرکاری میکنم که بتونیم باهم زنده از اینجا بریم..هرکاری...من با جون و دلم مراقبتم..توی این گودال بی اعتمادی تو هنوزم به من اعتماد میکنی...قلبم درد میگیره وقتی برای کسی که من کشتم تو توی بغلم ساعت ها گریه میکنی...امیدوارم وقتی اینو یه روزی که سالم از اینجا بیرون رفتیم فهمیدی...منو ببخشی..وقتی بچه بودم سرپرست پرورشگاه کسی که برام حکم مادریو داشت هروقت باهاش منچ بازی میکردم اگه تاس مینداختو بر حسب شانس و اقبال شیش میاورد اونو به من میداد که سریع تر جلو برمو برنده بشم...و حالا من میخوام اون شیشا رو به تو بدم..میخوام تو برنده ی این بازی باشی...حتی اگر یار من نباشی...تو همیشه اولویت من خواهی بود...قلب من

هناس زئوس

به قلم ستایش یوسفی

دختری از جنس خشت همانند تمامی فرزندان انسان و حوا.. با یک مرگ.. با یک تولد.. در میان شیاطین تبدیل به آجر محکم برای ساخت امپراطوری خونین خود می شود.. مردانی غم زده و خطرناک که دست سرنوشت آنها را به سوی درد دادن کشناده تا از درد خود بکاهند.. و مردی از جنس آتش ملقب به پسر لعنت شده شیطان که برای آلوده کردن کردن حوای زمانه خود دست به هرکاری میزند حتی آسیب رساندن به او.. داستانی از جنس درد و مرهم.. داستانی از جنس غم و شادی.. داستانی از جنس گریه و خنده.. آیا زیبای خفته در آخر به جادوگر طلسم کننده تعلق دارد یا به شاهزاده سوار بر اسب؟!

انعکاس تاریکی

به قلم خواهران

(تو آدم بد) (من دوست دارم) (تو قاتل) (من دوست دارم) (تو سرسخت) (من دوست دارم) (تو از من متنفری) (و من ازت متنفرم) داستان دختری خبرنگار که خواهرش به طرز مشکوکی دزدیده میشه و اون پرونده خواهرشوهر به دست میگیره بعد از یک هفته به اون خبر میرسه جسد سوخته خواهرش در کارخونه ای متروکه پیدا شده روزی که اون برای پیدا کردن سرنخ به کارخونه بر میگرده متوجه صدا های عجیبی درون زیرزمین..

معامله عشق

به قلم سلنا سلیمی

همتا که به زور با پویان ازدواج کرده بود و بهش علاقه ای نداشت کم کم سر از راز این خانواده در میاره و عاشق..

ازرده

به قلم Yeganeh.s

دخترک قصه من زندگی پر ماجرایی داشتو به این مرز رسیده و با پسری اشنا میشه که اون چیزی که دخترک فک میکنه نیست..

افسانه ای از تاریکی

به قلم کیانا موسوی

در مورد دورگه ای که برای پادشاه و بانوی سرزمین خون اشام ها موجودی ترسناک رو ازاد میکنه یک دختری از جنس وحشت و تاریکی ولی واقعا او ادم بدی است ؟!

کلید قلب من دست توست

به قلم صدف اسماعیل پور

درباره دختری به اسم آیسو که بعد از اینکه بهترین رفیقشو از دست میده افسردگی میگیره و نمیتونه با این موضوع کنار بیاد و برای اینکه کمی به خودش بیاد پدرش اونو می‌فرسته پیش دوستش که تو یه شهر دیگس تا به خودش بیاد شاید عجیب باشد که چگونه تا کنون نفس میکشم اما می‌خواهم بدانی من نمینویسم تا تو بخوانی می‌نویسم که دلم آرام بگید که نمیگیرد

بادکنک قرمز

به قلم هلن ابراهیمی آذر

اِما دختر موقرمز داستانه که سرگرم پرداخت بدهی های پدر بزرگشه... با شروع به کار کردنش تو یه کافه در وسط پارک، کم کم با یه بادکنک فروش مرموز رو به رو میشه بادکنک فروشی که کسی زیاد باهاش همکلام نمیشه و شایعه های خوبی درموردش پخش نشده و رویارویی عجیب اِما با بادکنک فروش مرموز، شروع داستان اونها رو رقم میزنه

آخرین قرار

به قلم مائده حاج خضر

آرمین پسری جسور با خانواده اش که شرایط اقتصادی شان زیاد مطلوب نیست زندگی میکند و در این اثنا به دختری به نام طناز دل میبازد که از خانواده ای مرفه نشین است و با ناپدری و مادری خوشگذران زندگی میکند که قصد مهاجرت دارند...آرمین تحمل دوری از طناز را ندارد و از خانواده میخواهد تا به خواستگاری وی بروند اما خانواده که هنوز درگیر پرداخت اقساط جهیزیه دخترشان یاسمین و عروسی پسربزرگشان آرش هستند به شدت مخالفت میکنند .به خصوص که طناز را دختری خوشگزارن میدانند و معتقدند این دو خانواده به درد هم نمیخورند .مادر طناز که زنیست خوشگذران برای اینکه دخترش را از سرباز کند و فرصت بیشتری برای گشت و گذار ا همسر و عشق جدیدش داشته باد به ازدواجش رضایت میدهد. طناز که از جسارت آرمین خوشش آمده برای فرار از مشکلات خانوادگی خود و در برابر محبتهای بی دریغ آرمین در اینشرایط نامناسب بدون رضایت خانواده آرمین به عقد وی در می آید .آرمین درآمد کافی ندارد تا یک خانه رهن کند و پس اندازش تنها کفاف ول خرجی های طناز را میدهد و ناچار اورا جلوی چشمان عصبانی و حیران مادر و پدر به خانه شان می آورد و ...

مرا اندکی دوست بدار اما طولانی

به قلم شیما احمدنیا

داستان درموردزنی است که براثربی توجهی وتنهایی به دنیای مجازی پناه می آورد،او از جانب خانواده وشوهر محبتی ندیده وبرای پرکردن کمبود عشق وعاطفه وارددنیای مجازی میشود وبا مشکلات ومعضلات دنیای مجازی اشنا می شود واما عشق..

مافیا باز ها

به قلم نازی ناز

ندارد.

جانان من باش

به قلم شکوفه فدیعمی

یعنی می‌شود تابستان، بشود عروس زمستان؟ یعنی می‌شود جانان قصه‌ی ما بشود عروس کوه سرد غرور؟ یعنی می‌شود دختر قصه‌ی ما وقتی از طوفان‌های بزرگ زندگی‌اش تن نحیفش شروع به لرزش کند، کسی باشد که دست‌های او را بگیرد و با گرمای دستش وجود او را سراسر گرما و آرامش کند؟ امّا چه کسی می‌تواند باور کند که کوه سرد غرور دارای دستان گرمی باشد. تقدیر چه سرنوشتی را برای دختر قصه‌ی ما رقم خواهد زد و جانان ما جنون و جانان چه کسی خواهد شد؟

لمسم نکن

به قلم ماهی(مهسا صفتی)

من تابانم. تابان درخشش جونم براتون بگه که خواهرو برادر خوبه؟البته اما ما زیادیم.خیلی زیادیم اونقدر که دلم لک بزنه برایه یکم حریم خصوصی اونقدری که دل بکنم برم جایی که تنهام اما تنهایی خوبه؟ بی پناهی؟ اینکه مجبور باشی به یه دیوونه که حتی نمیدونی چشه و مدام میگه براش جذاب نیستی پناه ببری چی؟

چکش‌خونی

به قلم زینب‌خانی‌پور

آیا می‌شود بدون دلیل کسی را به قتل رساند؟ چگونه توانستند بچه‌ شش‌ساله را مانند عروسک خیمه شب‌بازی در دستانشان بگیرند و به ساز طمع و کینه‌ خود برقصانند؟ بچه‌‌ای که فقط به آغوش گرم خانواده‌ نیاز داشت اما روزگار هدیه‌ دیگر‌ی به او بخشید. چکشی که قرار بود جانش را بگیرد و آن را به خاک بسپارد و پرنده‌ی جدیدی را روی میز اداره پلیس قرار بدهد. جنایتی نزدیک به واقعیت، پرنده‌ایی که در آن راز قتل دو‌خانواده نمایان میشد. چکش و میخ؛ دو کلمه‌ای که بعد از قرن‌ها لرزه به تن مردمان آنجا وا می‌دارد و آن‌هارا به یاد سه‌ جسد می‌اندازد. اما، اما در این پرونده یک سوالی بی جواب باقی خواهد ماند. آن دو جسد دیگر مطعلق به چه کسانی بودنند؟

هناس مستر

به قلم بانو ستایش

دختری که بازیچه دست دو رقیب میشه.. دو مرد از جنس یخ و دو دشمن که بر سر تاج و تخت شاهنشینی مافیا در جنگ اند و... با خونی که در این وسط ریخته میشود و ققنوسی که از آتش متولد میشود، داستان و نقشه ها تمام به هم میریزد و فلک اینبار به نفع دخترک زخم خورده میچرخد..

نقاب

به قلم یگانه

رونیا یه دختر به ظاهر شاد و برون‌ گراس که خود واقعیش رو زیر یه نقاب مخفی کرده... نقابی که برگرفته از ترسش برای رها ‌شدن و تنها شدنه.. انقدر برای خواسته دیگران اون نقاب رو به چهره اش زده که دیگه خود واقعیش رو گم کرده! کارن یه پسر شوخ و شیطون پی به رفتار های ضد و نقیض رونیا میبره و در تلاش برای کشف کردن واقعیت اونه! باید دید با پی بردن به حقیقت چه اتفاقاتی توی زندگی رونیا و بین اون دونفر میوفته.... "یه رمان متفاوت"

آواز صبح مشرقی (بخش آنلاین)

به قلم دیبا کاف

لیا یه رقصنده است که تو کافه شوهر مادرش توی استانبول کار میکنه در حالی که نه از کارش راضیه و نه از زندگیش درست وقتی که مشکلات خیلی اذیتش میکنه یه شب بعد اجرا مردی رو ملاقات میکنه که با پیشنهاد وسوسه انگیزش همه چیز رو تغییر میده...

همپای فراق

به قلم فاطمه امیرزاده

سرگرد رضا مریدی پس از روشن کردن پرونده‌ای سخت، به استراحتی طولانی مدت به قصد کمک به همسر پا به ماهش می‌رود که با شنیدن خبر آزادی مشروط «ایمان مهدوی» ، متهم ردیف اول قاچاق چای و برنج، زندگی‌اش دگرگون می‌شود. جرمی نداشت؛ اما شدتِ کینه‌ای که از این افسر به دل داشت، به اندازه‌ای بود که حاضر به آتش کشیدن تمام زندگی‌اش شد. رضا همه‌چیز را از دست داد. حتی همسرش را! حالا بعد از ۵ سال دوبارهبا قاتل زندگی‌اش روبه‌رو شده! مقدمه: سوره جدایی، هر آیه‌اش تکرار مکرر غمی‌ست که عمق آن می‌رسد به سیاهچاله‌ی نبودن‌های تو! مرگ، نامقدار است در برابر این حجم درد نبودن و رفتن و نماندن؛ اما رسالت من، بر ماندن است. پایان این سوره را با "حَفَظنا علی النار الغضب" بخوانید چرا که این جدایی وصالی به همراه دارد که بغض‌های تدفین شده را نبش قبر می‌کند و آرامش می‌دهد به چشمانی که طرح آسایش بر خود دارد. دیوان به دیوان...برگ به برگ...سطر به سطر بنویسید این حجمه‌ی پر غم را...این درد مصمم را...این بغض مکرر را! بنویسید که در قامت عشق «ترس» ممنوع است و هر کس به ترس حکم دهد، به جدایی حکم داده‌است.

تکرار مکرر

به قلم محدثه جباری

زندگی پستی بلندی های زیادی داره‌..... ولی باید این پستی و بلندی رو رد کرد! هر چقدر پر دردسرعه.... ولی باید رد کرد!:)

اقیانوس عشق

به قلم یاس محاوری

این رمان درمورد حال و روز پسر و دخترای عاشقِ الانمونه که توی سن کم عاشق آدم اشتباهی میشن و برای ترک نشدن هرکاری میکنن. آرامیس توی سن ۱۵ سالگی با پارسا آشنا میشه و رابطه عاشقانه رو شروع میکنن، غافل از اینکه چرخ روزگار یکسان نیست.

باوه

به قلم Atena.R

باوان دختری از تبار غم که از ریشه با ناراحت و غم عجین شده است و آیا می‌تواند از دست غم هایش رهایی یابد تا کی باید بسوزد و بسازد اما بالاخره فصل بهار خنده هایش می‌رسد و مردی از راه می‌رسد و...

تام و دستگاه شگفت انگیز، ج.اول

به قلم عبدالرضا آراسته

تام ،پسرک جوان قصه ،پس از یافتن دستگاهی کوچک و مرموز مقابل خانه خود ،توانایی سفر در زمان را به دست می‌آورد؛ او با استفاده از این دوست جدید و کوچک خود، سفر در زمان را تجربه کرده و به گذشته سفر می‌کند، با وقایع تاریخی به بازی می‌نشیند و در گوشه ای از سرزمین وسیع انگلستان، قوانین فضا و زمان را به چالش می کشد. اما آیا همه چیز با سفر در زمان به پایان می‌رسد؟ آیا پدیدار شدن این شیء عجیب در کنار خانه تام ،تصادفی بوده است ؟ پس از مدتی ،تام آگاه میشود که رازی مرموز در گذشته این دستگاه وجود دارد که علاوه بر خودش، خانواده و دوستانش را نیز تهدید می‌کند، او می‌فهمد که تنها شخص باقیمانده و برگزیده شده برای نجات بشریت از خطراتی است که نیروهای اهریمنی برای انسان ها به ارمغان آورده اند، او به معنای واقعی از دست میدهد تا به دست بیاورد...

برمودا

به قلم عسل کریمی

خاطره ای اتشگونه از عروسیی شوم؛ رفیقانه ای که طعمه قرار داده شد برای رسیدن به قدرت دخترکی تنها میان اتش و خون قلبی باخته شده در تنی با مغز فروخته شده چه میشود ته این قصه ی به خاکو خون کشیده شده...!؟

ماهانا

به قلم شیوا مهاجری

به چهره خسته اش نگاه کردم خیلی شکسته شده بود چشماش بالاخره از روی زمین برداشت و بهم نگاه کرد با دیدن چشماش لرزی توی بدنم نشست غریبه شده بود _تغییر کردی پوزخندی زد و گفت : تو از دور تماشا میکنی و من هر روز میجنگم توی این زندگی حرفاش برام گنگ بود و متوجه هیچکدوم نمی‌شدم این دفعه لبخندی زد و گفت : داستان دوست داری؟ سرم تکون دادم و آروم گفتم: آره مخصوصا از زبون تو بالاخره چشماش برق زد خوشحال از این واکنشش تکونی به خودم دادم و جوری که انگار مشتاقم منتظر موندم تا برام داستان بگه لب های خشک شده اش رو تر کرد و زمزمه وار گفت : با دقت گوش کن این داستانی متفاوته....

قصه زندگی رها

به قلم تورج بهمئی

درباره دختر خانم معلمی است که عاشق معلم دیگری میشود که زندگی مرموزی دارد که به دلیل اختلاف با خانواده، در یک نقطه دورافتاده از شرق به تدریس مشغول است

اندر دل ما تویی نگارا

به قلم ناز نویس

به نام خدا یه ازدواج اجباری یه تغییر ناگهانی زندگی که زیر و رو می‌شود قلب هایی که فشرده میشوند و سرنوشت هایی که رقم میخورد در این داستان سرنوشت پر از فراز ونشیب فردین و یلدای قصه ما بهم گره خورده آیا آخر این قصه عشق است یا تنفر در روایت این داستان کنار ما باشید متشکرم

راند آخر

به قلم S,A

راند آخر مبارزه را نباید بدون برنده گذاشت... راند آخر را باید برد باید پیروز شد ،حالا به هر روشی که باشد . قسمتی از رمان :به چشمان میشی رنگش نگاه کرد . انگار از این قائله لذت برد ،از باختن او در تمام بازی ها . اشک هایش را پاک کرد و در حالی که دستانش را روی زانوانش می گذاشت گفت:«بچرخ تا بچرخیم اقای سرلک ،ولی من می دونم که آخر هر کاری هم کنی برنده. خودمم ،برنده راند آخر.

اَبرَک

به قلم عارفه کشیر

اَبرک و ماهک دو دختری که بعد از مرگ پدر و مادرشون وارث تمام دارایی‌هاشون شدن و هر کدوم راه جدای خودش رو رفته، ماهک ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده و با ارث خودش و تلاش شوهرش کسب و کاری راه انداخته. اما اَبرک تو همون خونه قدیمی پدر و مادرش زندگی می‌کنه و ارثیه‌اش داره خاک می‌خوره و خرج خودش رو با ساخت زیورآلات رزینی تو خونه و فروش‌شون در میاره. ابرک یه دختر شاد و سرزنده است اما علت گوشه گیری‌اش چیه؟ شاید یه بیماری‌ای که روز به روز پیش رفت می‌کنه و...

قاب عکس ها قصه میگویند

به قلم Dina Ghasemi

معین الدین سماوات وصیت کرده و حالا نتیجه های سماوات که هر کدام سرشان به کار و مشکلات خودشان گرم است باید بیایند و شروطی را اجرا کنند تا سهم الارثشان را بگیرند کجا؟ رامسر . عمارت سماوات . باشیشه های رنگی و وارنگش با نسیم عصرگاهی پاییزیش با صندلی لندویی و درخت بیدش که با هر بادی تکان میخورد در این بین اتفاقات زیادی میفتد گریه . خنده . به یاد آوردن . خشم . حسودی . غم و.... عشق

مرفین

به قلم helena Mosanna

یه مبارزه یه شرطبندی یه کوچه یه اسرات... اسرات دل ها و قلب ها. لقبی خاص برای مردی از جنس خشم از طرف دختری کم نظیر. هر دو مغرور و به خود مطمعن اما قلب هایشان انها رو لو میدهندو دست دلشان را اشکار میسازند. سنگ و شیشه در کنار هم میسازند؟ آری میسازند اما...

طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) (بخش آنلاین)

به قلم آزاده دریکوندی

داستانی فانتزی است که قرن نوزدهم در لندن اتفاق می‌افتد. رمان طبقه‌ی زیرین نگاهی فانتزی به دنیای مردگان دارد؛ مردگانی که هنوز چشم‌شان به دنیاست و می‌خواهند به دنیای زندگان باز گردند. اما چگونه؟ چارلی کوئین شخصیت اصلی داستان، شیمیدان ماهری است که در میان مردگان زندگی می‌کند و در پی کشف محلول اسرارآمیز ''بازگشت'' است تا با استفاده از آن محلول تمامی مردگان به دنیای پیشینشان یعنی دنیای زندگان بازگردند. رمان فانتزی طبقه‌ی زیرین سرگذشت انسان‌های حریص و جاه طلب است. توجه: این اثر شامل نسخه‌ی ویرایش شده‌ی جلد اول به همراه جلد دوم کتاب با نام «بازگشت چارلی کوئین» می‌باشد

نیم خنده

به قلم زهراسادات (دلوین) آقایی

همه ی آدما برای ادامه دادن... برای شکست دادن روزای بد... برای داشتن یک تبسم دائمی... برای ریسک کردن رو زندگی... برای اعتراف به علاقه ی کسی... نیاز به امید و انگیزه دارن. چرا امید و انگیزه ی من نشی؟ چرا یک مشوق برای رسیدن به زندگی قبلیم نشی؟

مواج

به قلم ثنا کیامرادی

قصه ای که مثل دریاست. ساده اما پر از پیچ و خم و موج های پی در پی...! موج هایی که فقط خدا میدونه چه اتفاقاتی رو با خودشون به همراه دارن...! ساحل دختر پر تلاشی با گذشته‌ی عجیبه که دنبال کار می‌گرده...! همه چیز آرومه تا زمانی که یه ساختمون جدید توی شهر ساخته می‌شه. یه جای جدید پر از ایده های جدید و خاص که مثل رویا می‌مونه...! و شاید بهتر باشه به جای رویا دیدن اونارو به واقعیت تبدیل کرد...! اما قرار نیست روند زندگی ساحل آروم بمونه و کسی نمی‌دونه چه اتفاقاتی براش میفته و با چه کسایی آشنا می‌شه..! البته اون مقاوم تر از این حرفاست. پس در برابر موج های زندگیش کم نمیاره...!

مجرمـان فراری

به قلم مهرانه عسکری

در این داستان ما دو شخصیت اصلی داریم. یک مجرم که با بقیه مجرم ها فرق داره و برخلاف تصور دیگران قصدش اجرای عدالته. نفر دوم، مأمور قانون ، که فکر می کنه درحال اجرای عدالت هست اما اشتباه می کند.

از یک نگاه

به قلم هستی هاشمی

گاه از یک نگاه شروع می شود همه چیز همان طور که من تو را در نگاه اول دیدم و مجذوبت شدم غرق مشکی فراوان شهر چشمانت شدم دل نکندم در همان روز اول نگذاشتم بخواهی بروی!♡ .‌‌..تیکه ای از رمان... به سمت سرویس بهداشتی رفتم و صورتم و با شیر پاک کن پاک کردم و بعد آب زدم شده بودم همون دختری که با بیست و خورده ای سال سن شبیه هجده ساله هاست +اومدی دختر کوچولوی من! _نخیر بابای پیر من! آریا زد زیر و خنده +بیا چشمتو پانسمان کن دخترم ببین چه بابای دلسوزی داری‌! _اَه چندش! آریا خندید و لب زد:خوبه خودت گفتی باباتم. _من غلط کنم تو بابام باشی من بابام تک بود. +کاملا درسته من بابای بچتم. با چشمای گرد نگاهش کردم و دوست داشتم تک تک موهاشو بکنم جیغ کشیدم و آریا فهمید اوضاع خطرناکه شروع کرد دوییدن حالا اون بدو من بدو گوریل طوری میدویید که خونه به لرزه در اومده بود خسته شدم و زانو هامو گرفتم +چیشد خسته شدی مامان کوچولو؟! _من غلط کنم مامان باشم! +باشه...باشه قبول تو مامان شو من بابا میشم اصلا دست بزن داری بی عاطفه ام هستی مامان خوبی واسه بچم نمیشی من خودم مامانشم نوکرشم هستم. _آریااااا...!

بامداد عاشقی

به قلم نازی کریمی

نفس کیـانی..دختری کہ تو شرکتی مشغول بہ کار میشہ کہ رئیس اون شرکت کسیہ کہ سال ها پیش بخاطر خیانت عشقش دور هرچی جنس مـونـثِ خـط کشیده..! حالا سامیار امیری پسری مغرور کہ رئیس اون شرکتہ دلش برای نفس میلرزه و... ولی چی میشہ بعد اعتراف بهم.. عشق قبلی سامیار برگرده و ادعا پشیمونی کنہ.؟

سکوت ترجیحی

به قلم Lela zaree

به نام خدا نمیتونم رمانمو خلاصه کنم تو چند خط باید با تک تک حرکات آشنا بشید تا بفهمید چطوره مطمئنم پشیمون نمیشید از خوندنش چون خودم با اینکه نویسنده شم چندین بار خوندمش هنوزم برام جذابه اگه بعد از خوندنش با نظرم موافق بودید لطفا حمایت کنید و با نظراتتون خوشحالم کنید سکوت ترجیحی

زادهٔ خون(قسمت دوم جنگل‌اسرار)

به قلم محیا.م

اگرین که الفای گله ی گرگینه ای خود بود به اجبار مجبور بود که جفت خودش رو به مدت ۲۰ سال از خودش دور نگهداره...حالا بعد ۲۰ سال این دو باهم دیدار کردن اما اتفاقایی میوفته که نباید..

آن سوی اقیانوس خطرناک

به قلم شری انوری

دیوانگیست ، با تو بودن ! با تو بودن مانند بودن در تاریکی است ، مانند اقیانوسی بی انتها که عمقش ناپیداست ... میدانم اگر با تو بمانم غرق میشوم ! اما حال که قرار است غرق شوم می خواهم با تو غرق شوم می خواهم در این تاریکی بی انتها هم قدمم تو باشی ...... تو سرمایی هستی که آتش وجودم را خاموش می کنی و من آتشی هستم که یخبندان وجودت را میسوزاند ......... و چه زیباست یک عشق ناممکن و زیبا ! ......یک عشق سمی ...... سمی که باهم می نوشیم و به مرگ لبخند می زنیم ، دست هایی که دَرهَم گِره خورده است و بدن‌هایی که دَرهَم تندیده شده است و لب هایی که مسموم شده است نمی ترسم و فرار نمی کنم ! چون تو شرور من هستی ...

تا تلافی

به قلم آلباتروس

شقایق به شدت از ازدواج با احسان ناراضیه و دوستش گیتا سعی می‌کنه تا کمکش کنه و به دنبال مدرکیه تا این مرد به ظاهر آشنا رو از زندگی شقایق دور کنه. بعدها متوجه میشه احسان نیک‌نام دچار اختلال روانیه و همین بهونه‌ای میشه تا احسان رو لو بده و اون رو به تیمارستان ببرن؛ ولی احسان با فرار از اون‌جا در پی انتقام از گیتا می‌افته!

انقضای عشقمان(جلد اول)

به قلم آلباتروس

سوت شروع زمانی زده میشه که آزمایش لیام چیزی رو اثبات می‌کنه که نباید بکنه! از تمام افراد خونواده‌اش از جمله عشق بچگیش طرد میشه و با شخصی آشنا میشه که نباید بشه! حال تمام این نبایدها بعد هشت سال چهره واقعی خودشون رو نشون میدن. چهره‌ای که باعث میشه لیام و لیدا وارد ماجرایی که ریشه‌اش قدمت چندین ساله داره، بشن.

دختر خان

به قلم فاطمه مرادی

دختری که خیلی اتفاقی وارد یک ماجراجویی عجیب میشه. این داستان مربوط به سال ها پیشه زمانی که نه اینترنت بود و نه موبایل و همینطور هیچ وسیله نقلیه ای هم نبود جز اسب و الاغ و شتر این داستان در استان زیبای مازندران در یک روستای دورش اتفاق می فته. توی صحبت های شخصیت ها از زبان مازندرانی استفاده شده که ترجمه هم داره. شما با خوندن این داستان با یک سری اصطلاحات مازندرانی هم آشنا میشین لطفا نظراتتون رو نسبت به این داستان بگین من از انتقادات شما هم خوشحال میشم.

شب تارم

به قلم Setareh ☪ Heydari

-دلم.... دلم میخاد... چی بگم؟ یعنی الان هرچی آرزو کنم برآورده میشه؟؟؟ +اره برآورده میشه. زود باش آرزو کن....... چشامو بستم و دستامو دور قاصدک حلقه کردم....... والا خداجون من آرزو زیاد دارم،،، کدومو بگم؟ بزار مهم ترش رو بگم..... خدای عزیزم،،،، آرزو میکنم، مامانم زود خوب بشه••••••به امید اینکه براورده میشه یه لبخند عمیق زدم و هم زمان دستامو روبه آسمون باز کردم،،،،،،،، قاصدک رو فوت کردم،، رقصان توی آسمون دورتر و دورتر میشد.................................................. ماکه جوانی نکردیم، یعنی وقت و حوصله اش را نداشتیم ما سرمان شلوغ بود........... خیلی شلوغ،،، به قدری فکرو مشغله روی سرمان سنگینی میکرد که درک درستی از زندگی نداشتیم.......... ماحتی کودکی هم نکردیم. چشم باز کردیم و پیر بودیم.... جوری شکستیم که زبان اعتراضمان بند آمد. ما قربانیان بدترین برههٔ تاریخ بودیم،،،،، نسل جوانی های بر باد رفته........ نسل بحران و بلاتکلیفی........... نسلی که بدون فریاد،،،،،،،،،،،،، در دل آتش زمانه سوخت............ ما کم سن و سال ترین سالمندان تاریخ بودیم.........

دختری از تاریکی

به قلم رها رادمهر

ژینا دختری از جنس درد و حسرت، پس از فرار از رنج و سختی ها، سرانجام طعم آرامش و خوشی را می چشد. اما آیا این خوشبختی دائمی است؟ چه چیزی و چه کسی ژینا را به زنی انتقام جو و کینه ای تبدیل می کند؟

نمی بخشمت

به قلم Kimia_MS

دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!

در هیاهوی سرنوشت

به قلم محدثه گنجی

عاشق که بشی چشم‌هات نابینا و گوش‌هات کور میشه، درست مثل یک فردی که نه می‌تونه چیزی ببینه و نه می‌تونه چیزی بشنوه. عاشق که میشی تمام تنت وجودش رو می‌خواد، همه تنت برای بودن کنارش له‌له میزنه. عاشقی بد دردیه اما اون درد وقتی بهت ضربه می‌زنه که بفهمی کسی که عاشقشی تو رو به بازی گرفته... خلاصه: دختری که عاشق پسری میشه، اما اون به بازی گرفته میشه. توی این راه یک فرد دنبال انتقامه، انتقامی که می‌خواد از خواهر این دختر بگیره؛ اما توی این انتقام تنها کسی که صدمه می‌بینه خود اون دختره نه خواهرش...

در مسیر عشق

به قلم س.اصفهانی

داستان از زبان اول شخص گفته میشه...دختری که سفر زیارتی میره و در این راه اتفاقاتی براش پیش میاد که تا حالا برای کسی پیش نیومده... تا حدودی یک سری از اتفاقات داستان واقعیه و بر اساس تعریف یک مسافر زیارتی نوشته شده‌‌‌‌...عاشقانه های داستان خیلی ناب و قشنگه و البته کمی قابل پیش بینی...

شاهدخت دو رگه

به قلم غزل روزبهانی

اِدا دختر دورگه ایه که وقتی بچه بود پدر و مادرش از هم جدا میشن ، وقتی ۱۶ سالش بود پدرش بدون توجه به علایق دخترش قلب اونو ازش گرفت و از اون یه مافیا قدرتمند ساخت تا اونو جانشین خودش کنه ، حالا ادا تو یه باند مافیاست و باید برای خودش و زندگیش تلاش کنه تا بتونه قلب سنگیشو از بین ببره

بوی خاطرات تو

به قلم نازنین لونی

ماهرو دختری ک برای اولین بار عاشق میشه اون پسر قبول میکنه غافل از اینکه پسره میخواد فقط ثابت کنه ک هیچ دختری موندگار نیست پس برای ماهرو شروط میزاره ولی شروطش باعث نمیشه ک ماهرو ازش دست بکشه ولی ماهرو بهش میگه فقط خیانت ک میتونه منو از تو جدا کنه .. درست موقعی ک فکر میکنن همچی درست شده ی اتفاق باعث نابودی و سیاهی زندگیشون میشه..

همزاد من

به قلم سعید شهسواری

پسری در تلاطم ذهنی و زندگی با دختری آشنا می شود که زندگی او را روشن می کند ولی رازی در زندگی اش نهفته است

برای پایان

به قلم لیا عباسی

برای رهایی گاهی تلاش کردن بی‌فایده است. گاهی نیازی به تلاش و نتیجه نگرفتن نیست و تو خود می‌دانی که مجبوری تسلیم بشوی. این تسلیم شدن و اطاعت کردن فقط مختص به تو نخواهد بود. این تاس به تو‌ یک شش بدهکار خواهد بود.

ماه شب چهارده

به قلم نازنین فرهادی نسب

رویای سپید رنگِ مَهوا، به سیاه‌ترین کابوس روزگارش مبدّل شد. روح پاک او بی‌رحمانه به سمت آتش فرار کرد و قلب تپنده‌اش، توسط دیکتاتوری ظالم به اِسارت گرفته شد. مقصر مهوا نبود؛ او داخل این بازی جایی نداشت اما بی‌‌اختیار، یکی از مُهره‌های مهم این بازی شد. برای او برُد، ماندن بود و باخت، مُردن. راه و رسم این بازی را نمی‌دانست. او، خنده‌هایش دیگر از اعماق قلب سرچشمه نمی‌گرفت! خاکسترِ وجود مهوا، نزد چه‌کسی به امانت سپرده شد!؟ در دستان نامردیِ که ادّعای عاشقی می‌کرد یا در دستان مردی که از اعماق وجود، عاشق بود؟

عاشقانه های ماه

به قلم نیکو

مینویسم اینبار ، برای یکبار که بماند به یادگار برای روزگاران .. برای زمانی که شاید ، شاید کسی دلش خواست .. و قصه ی تلخ عشق را از زبان دخترکِ بخت برگشته بخواند! از ماهدخت ! قصه ی دلِ پر درد ماهدخت.. مینویسم نه برای خودم ..! مینوسیم به یاد تو .. به خاطر تو تا به ماند به جا ، محض ِ دل خوش کنی خودم ! به رسم دوست داشتن ، از اولین و آخرین عاشقانه هایم برات روایت کنم .. جانانم!

مردمک سیاه

به قلم بهار کوهی

به تاریکی فکر کن! به ظلمات شب، به خانه های بدون نور... به خیابان های سرد و وحشتناک، به صدا های گوش نواز و دلهره آور... به تاریکی فکر کن، به زوزوی باد... به نوازش نفست گیر نسیمِ، شب و به خرخر گربه های شبگرد... به خش خش درختان نیمه سوز و فرسوده، به تاریکی فکر کن! به... به من که در دل تاریکی، خانه کرده ام، به من فکر کن... به آغوش تاریک من! ‌

تکنیک های مخ زنی

به قلم حمیده خوشبخت

نگار رویاهای من، با باتلاق ترسناکی دست و پنجه نرم می‌کنه؛ نوجوانی! اون دلش می‌خواد زندگیش پر از هیجان باشه و از دوران نوجوانیش نهایت لذت رو ببره. اما نمی‌دونه چه‌طوری! همه‌چیز از رفتن به اصفهان شروع میشه؛ وقتی که به کارهای پلید برادرهاش پی می‌بره و اون زمانه که یه جنگ شروع میشه. یه جنگ بین سه تا مدرسه که از قضا دقیقا کنار هم هستن.

قانون

به قلم سوگل کشانی

تهمینه خرم ملقب به لیلی(Lily)، دختری ۲۷ساله است که پنج سال پیش به دلایلی از خانه فرار کرده و با دوست پسرش زندگی میکند. پنج سال را در عشق و شور و خنده ،به دور از گذشته‌ی دردناک و بی خبر از آینده‌ی خود طی میکند. و اما همه خوشی ها با به قتل رسیدن دوست‌پسرِ او، به دست خودش تمام میشود... صفحه‌ی روزگار دوباره میچرخد.دستبند به دستانِ خونین او زده میشود.شبحی همانند اسمش روی زندگی او سایه می انداز... و پلیس...برای دستگیری باندِ موادمخدر، لیلی را دستگیر میکند... سوال اینجاست...شبح کیست؟و چرا لیلی دوست پسرش را کشته است؟اصلا آیا لیلی او را کشته است؟

عشق باشکوه (بخش آنلاین)

به قلم راضیه نعمتی

دوازده ساله بودم که داییم سرپرستیم رو به زن دلسوز و مهربونی که دوست مادرم بود، سپرد و من شدم تمام دنیای اون! زنی که بعد از جدایی از همسرش دیگه پسرش رو ندیده بود و من جای خالی پسرش رو براش پر می‌کردم. حالا مادرخونده‌م فوت کرده و پسری که این همه سال حسرت به دل دیدارش مونده بود از ترکیه برگشته تا ارثش رو ازم بگیره اما خبر نداره منم تو خونه‌ای که از مادرش ارث رسیده باهاش شریکم!...

تو سیندرلا نیستی (بخش آنلاین)

به قلم نسترن قلی زاده

روژان غم های بسیاری را پشت سر گذاشته و  دیگر آن آدم سابق نیست. او از روزهای گذشته اش برایمان می گوید. روزهایی که شخصیتی وابسته داشت و خود را غمگین و بدبخت می دید. او معتقد بود تنها زمانی خوشبخت می شود که با فرزاد پسر ثروتمند و خوش چهره ی جلال ستوده، دوست پدرش ازدواج کند. رسیدن به او تنها خواسته اش بود. روژان به آرزویش رسید فرزاد به او علاقه مند شد و با یکدیگر ازدواج کردند اما بعد از ازدواج متوجه دلیل واقعی ازدواج فرزاد با او شد.  این حقیقت قلب روژان را شکست اما از ترس نابود شدن زندگی اش اعتراضی نکرد تا اینکه طی اتفاقاتی،  با امیر جاوید که کینه ای قدیمی از خانواده ی ستوده داشت و دنبال فرصتی برای انتقام بود، آشنا شد و...

پیله ی پروانه (بخش آنلاین)

به قلم فرگل حسینی

پروانه تک دختر شکیب موحدی که همیشه همه چیز را به راحتی به دست آورده، پس از  ازدواج بافردی که به خیالش عشق اولش بوده، هیچ وقت نتوانسته زندگی زناشویی واقعی را تجربه کند، وهمیشه در تلاش برای دور کردن معشوقه های شوهر قانونی اش بوده.. در این میان یک قاتل مرموز هم برای کشتن او دست به هرکاری میزند.

مونالیزا (بخش آنلاین)

به قلم آزاده دریکوندی

عشق هرگز با حساب و کتاب وارد زندگی آد‌م‌ها نمی‌شود. گاهی سروکله‌اش زود پیدا می‌شود و گاهی هم دیر... گاهی هم که میان اختلافات بسیار! فریال مظفری دل به مردی داده که اختلافات فرهنگی بسیاری میان خانواده‌هایشان است؛ اما با این حال این دو عاشقانه یک‌دیگر را دوست دارند و به هیچ‌کدامِ این تفاوت‌ها اهمیتی نمی‌دهند. حالا فریال هرچند که از واکنش خانواده‌اش می‌ترسد؛ اما زمانش رسیده که با آن‌ها در این مورد صحبت کند. توجه: «مونالیزا» با اینکه قصه‌ی جدیدی نسبت به رمان «در رویای دژاوو» داره، اما می‌تونه جلد دومی برای این رمان به حساب بیاد چون تعدادی شخصیت‌های مشترک داره و قصه تقریبا بعد از دژاوو اتفاق می‌افته! بنابراین خوندن رمان دژاوو پیش از مونالیزا الزامی نیست ولی خوندنش قطعا جذابیت مونالیزا رو برای شما دو چندان می‌کنه!

دیار آشوب (بخش آنلاین)

به قلم دیبا کاف و نرجس کشاورزی

رمان به زندگی پر فراز و نشیب آشوب دختر افغانی میپردازد که سال هاست زندگی خود و خانواده اش را اداره میکند. ورود چکاد به زندگی اش مسیری را پیش رویش قرار می‌دهد که مجبور به تصمیم گیری می‌شود. تصمیم هایی که سرنوشتش را رقم میزند…

باتلاق (بخش آنلاین)

به قلم آستاتیرا عزتیان

یغما برگشته، پس از ده سال حالا با ظاهر و شمایلی لوند و اغوا کننده، برگشته تا مردی متاهل را جذب خود کند تا هم بدهی‌هایش را پرداخت کند و هم خرده حساب‌های گذشته را با او صاف کند...

شراب و خون (بخش آنلاین)

به قلم آستاتیرا عزتیان

بلور دختری ساده و بلند پرواز که در کنار مادرش و پسر عمه‌ش زندگی میکنه، یک شب پسرعمه بلور از نبود مادر بلور سواستفاده میکنه و کاری میکنه که بلور مجبور میشه شبونه خونه رو ترک کنه و از پسری که بارها روبه‌روی مدرسه بلور ظاهر شده بود کمک بخواد و این آغاز ماجرایی به رنگ خون و طعم شرابه...

تکاور

به قلم کلثوم حسینی

همه چیز از شب مرموز و ترسناک شروع شد. از یک عشق قدیمی تا تباه کردن ثمره آن عشق. آتشی ‌که به پا شد و قتل‌عامی دردناک… پروای‌ای که از دل مهر و محبت به قعر جهنم ِسرد و بی‌روح فرو آمد و مردی که مردانه ایستاد پای عزت او… تقابل نفرت و عواطف میان انبوه دشمنان قسم‌خورده و کینه‌توز.

بی رویا (بخش آنلاین)

به قلم الهه محمدی

امیرطاها و شیدانه از سالیان دور به یکدیگر علاقه‌مندند و رابطه‌ی خویشاوندی بر این عشق دامن می‌زند. بعد از سالها با هم ازدواج می‌کنند و علی‌رغم بهانه‌گیری‌های شیدانه، زندگی دلچسبی دارند. شیدانه دو دوست همدوره‌ی خودش دارد که با هم قرار می‌گذارند تا سالها بعد در محلی که با هم قرار گذاشته‌اند، جمع شوند تا ببیند زندگی کدامیک روی خوش بیشتری دیده است. امیرطاها مربی استخر است و برای برآورده شدن نیازهای زندگیش و بلندپروازی‌های شیدانه، شغل دومی هم انتخاب می‌کند‌. اتفاق‌هایی می‌افتد که امیرطاها شغل خود را از دست می‌دهد و زندگی‌شان در مسیر تازه‌ای می‌افتد. شغل‌های کاذب و گرفتاری امیرطاها و شیدانه باعث می‌شود به راه جدیدی فکر کنند. راهی که کوره‌راه می‌شود و آنها را در باتلاق زندگی و احساس می‌اندازد. سالها بعد وقتی دخترها در محل قرارشان جمع می‌شوند، دنبال آس آن بازی می‌گردند‌. نگاهشان روی کسی می‌نشیند که زندگیش را با عشق شروع کرد..‌‌.

ماه زخمی (بخش آنلاین)

به قلم روژان کاردان

مهوا وکیلی که وکالت یه خانم روستایی که شوهرش رو به قتل رسونده قبول می‌کنه و پا به روستایی می ذاره که برخلاف تمام جنگیدن ها و مقاومت های مهوا زندگیشو عوض می‌کنه تنها چیزی که باعث امید مهوا توی کل مشکلاته، پندار خان روستاس...

اشک های یخی (بخش آنلاین)

به قلم نسترن قلی زاده

برفین، دختری با نیروی معجزه‌آسایی که آرزوها را به کام واقعیت می‌کشاند. وقتی او با خواننده ای به نام سامیار ملاقات می‌کند، گرمای عشق به آهستگی در وجودش رخنه می‌کند. سامیار از او می‌خواهد که آرزوهایش را برآورده کند، اما هر آرزویی که برای دیگران محقق شود، عمر خود برفین را کوتاه می‌کند. اما برفین تصمیم می‌گیرد...

صفر درجه (بخش آنلاین)

به قلم سیده نرجس کشاورزی

داستان در مورد زنی به نام مهستاست که شوهرش با وجود فرزندی که داشتند بهش خیانت میکنه، مهستا ماجرا رو متوجه میشه و تصمیم بزرگی توی زندگیش میگیره و از شوهر خودش طلاق میگیره که بعد از طلاق دچار بیماری اچ آی وی میشه ....

فانتوم (بخش آنلاین)

به قلم آستاتیرا عزتیان

سرمه به همراه چندتا از دوست‌های صمیمیش تصمیم میگیرن برای خوش گذرونی و استراحت به ویلای یکی از آشنا‌ها برن و چند روزی اونجا بمونن و تفریح کنن اما همون شب اول برای صاحب ویلا  اتفاقی می‌افته که همه خوشی‌ها بهشون زهر میشه و دردسر‌های زیادی برای سرمه به وجود میاد...

طلوع سپیده دم (بخش آنلاین)

به قلم دیبا کاف

زندگی در عمارت مرموز دیاکو درست شبیه یک کابوس میمونه مردی که سال هاست گوشه اتاقش عزلت گزیده و صدای بلند سوهان روحشه دلارام دخترخونده این مرد فکر میکنه اون سرکرده مافیاست و دنبال هر راهی میگرده کا از عمارت فرار کنه اما به ناچار مجبور میشه جای فرار وارد خلوت این مرد بشه تا به اهدافش برسه مردی که نمیشه تشخیص داد یه گرگه یا آدمیزاد.‌‌.‌‌.

گیلدا (بخش آنلاین)

به قلم مرضیه اخوان نژاد

گیلدا دختر زیبارو و جذابی که نگاه دلبرانه‌اش توجه هرکسی را سمتش جلب می‌کند، یک روز در دانشگاه حالش بد و به بیمارستان منتقل می‌شود. پلیس متوجه‌ی چیز عجیبی در بدن این دختر می‌شود. گیلدا طبق نتیجه‌ی پزشکی قانونی شب قبل تا سرحد مرگ کتک خورده. دستش شکسته، خونریزی داخلی دارد و طحالش به شدت آسیب دیده. پلیس وارد ماجرا می‌شود و در وهله‌ی اول برای همه این سوال است که این دختر چرا با این حالِ وخیم جای این‌که خود را به بیمارستان برساند، به دانشگاه رفته است؟ شروع تحقیقات پلیس، رازهای مخوفی را برملا می‌کند. اگر دوست دارید در این پرونده با پلیس‌ها همراه شوید و هیجان خالص را تجربه کنید، رمان گیلدا رو از دست ندین.

گلباش (بخش آنلاین)

به قلم سمیه نوروزی

انی‌گرمله و بیاره دو روستای مرزی در اورامانات کردستان هستند. هانی‌گرمله در خاک ایران و بیاره در خاک عراق قرار گرفته است. جنگ ایران و عراق آغاز شده است و با توجه به این‌که این دو روستا رابطه‌ی خویشاوندی با یکدیگر دارند، دچار مشکلات فراوانی هستند. خانواده‌ی گلباش در روستای هانی‌گرمله ساکن هستند. سیروان پسر بگ‌زاده‌ی روستا دلباخته‌ی گلباش است ولی گلباش با لجبازی و شکی که نسبت به پذیرش این عشق دارد، سیروان را پس می‌زند. اهالی روستا مجبور به ترک روستا هستند و این مهاجرت و آوارگی هرچند سختی‌های زیادی را با خود به همراه دارد اما شروع تغییر حس گلباش را نیز به ارمغان می‌آورد و عاشقانه‌های آرام سیروان و گلباش در دل جنگ شروع می‌شود. عاشقانه‌ای پر فراز و نشیب همراه با جنگ، مرگ، اسارت، خانه‌خرابی و....

ماتیلدا (بخش آنلاین)

به قلم حانیا بصیری

ماتیلدا دختر بی پروا و کله شقی که پزشکی قانونی خونده و استعداد عجیبی توی حل پرونده های جنایی داره داستان اون گره میخوره به مردی که از این استعداد با خبره و هیچ جوره ازش نمیگذره. کسی که جواب منفی براش معنی نداره و همیشه هرچیز که بخواد باید بدست بیاره. اما آیا اینبار هم مثل همیشه است؟

کوه آمین (بخش آنلاین)

به قلم زهرا باقری

کلبه های نزدیک کوه آمین پر از رمز و رازه. از پشت پنجره هاش میشه چیزایی رو دید که تحملشون سخته! و ماجرا از دکتری شروع میشه که بعد از طلاق و وضعیت خانوادگی بدش برای دو ماه آرامش به یکی از اون کلبه ها پناه میبره و به زودی می‌فهمه رازی وجود داره. رازی که مردم ازش خبری ندارن و حتی اگر چیزی درباره اش بفهمن کاری نمیکنن. اونا به فکر سلامت خودشونن درحالی که امیرحسین چیزی برای از دست دادن نداره...

پیانولا (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

بگذار دستانت به آرامی نوازشم کنند. نُت به نُت تنم را در آغوش بگیرند و تمام مرا بنوازند. من برای تا ابد نوازش شدن به دست تو کلاویه‌ات می‌شوم. به شرط آن که، تو نوازنده‌ام باشی. مثل کلاویه‌های پیانو سیاه بود، سیاه. مثل کلاویه‌های پیانو، سفید بود، سفید. نُت به نُت، من او را از بر بودم و او مرا، من بدون او یک پیانوی بی‌صدا بودم و او‌ بدون من، بدون من… او همیشه بود، حتی بدون من حتی بدون من. خزان، دختری که سال‌ها روزگارش جنس پاییز بود، روحش زرد و مچاله و جسمش مانند برگ‌های زخمی و خش خورده. خو گرفته در عمارتی که سال‌هاست بویی از زندگی نبرده‌است. فقط خودش بود و یک پیانو، تا این که او آمد، آمد تا بر خزان ببارد یا شاید هم بتازد! آمد تا خزانش را سبز کند و یا…

پاناسیا (بخش آنلاین)

به قلم عاطفه امیرانی

داستان یه دختری که به همه چیزش پشت و کرده! و حالا توی دنیایِ مخصوص و ساخته ی خودش زندگی میکنه! دنیاش، کرم و قهوه‌ای رنگه و پر از عطر تلخ قهوه و وانیل و کروسان‌های تازه ... از پشت پنجره، به برخوردِ قطره‌های بارون، به شیشه ی اون کافه چوبی، خیره شده و به رویاهاش فکر میکنه! تو رویاهاش ، در سال‌های بسیار دورِ گذشته زندگی می کنه! تو کافه‌ای که متعلق به خودشه و یه اتاق پشتی داره! اتاقی که پر از نقاشی‌هاشه و همه وسایل و ابزاری که برای به تصویر کشیدنِ تصوراتش می‌خواد رو در اختیار داره! ولی کسی چه میدونه!؟ شاید اونی که همیشه از طرف دیگه ی خیابون بهش خیره میشه، جوری زندگیش رو تغییر بده که حتی خیال پردازی هاشم بهش قد نمیده!

طلسم تارادیس (بخش آنلاین)

به قلم طیبه حیدرزاده

ضحای قصه ما یه کتابفروش سیاره، دنبال برادر دوقلوش، همه دخمه های شهر رو زیر پا میذاره، حتی به جنگ کارون زنگنه ای میره که دیو قصه ماست. تار و پود قصه ضحا و کارون با عشق گره می خوره؟ یا طلسم کینه های از دل تاریخ اونها رو به قعر نابودی می کشونه؟

بازگشت عاشقانه (بخش آنلاین)

به قلم مرضیه نعمتی

الهه دختری عاقل و کاردان است که مسئولیت زندگی در غیاب مادرش را بر عهده دارد و در مقابل پرهام پسر همسایه که تک پسر و بی قید است و مورد توجه شدید خانواده. رویارویی این دو اتفاقات تلخ و شیرین زیادی را در داستان رقم خواهد زد.

رویای مهتاب (بخش آنلاین)

به قلم مبینا طاهری طیب

مهتاب دختری در خانواده مرفه بود.به دلیل اختلاف پدر مادرش و بحث های همیشگی به خانه ی مادربزرگش پناه برده بود.عماد پسری بود که مهتاب عاشقانه دوستش داشت؛اما بورسیه آمریکا شده بودو بین آینده ی درخشان و مهتاب یکی را باید انتخاب میکرد ساعت ها با خود کلنجار می رفت کدام یک را...

سهمی از عشق (بخش آنلاین)

به قلم راضیه نعمتی

رمان در مورد حورا دلاویز دانشجوی ارشد برق هست که علاقه زیادی به درس خواندن و ادامه‌ی تحصیل دارد اما مادرش برخلاف او موافق رها کردن تحصیل و ازدواج اوست. در یکی از همین روزها حورا با مرتضی شکیبا استاد باتجربه و محبوب همان دانشگاه آشنا شده حس می‌کند او تنها کسی است که افکار و روحیاتش را به خوبی درک می‌کند. کم کم حس خاصی بین آن‌دو شکل می‌گیرد که در ادامه‌ی داستان منجر به اتفاقات پر رمز و رازی می‌شود.

آقای سر دبیر (بخش آنلاین)

به قلم مرضیه نعمتی

هدیه خبرنگار است و با پدر و نامادری و دختر نامادری‌اش زندگی می کند و از زندگی با نامادری و دخترش رضایت چندانی ندارد. اخیرا سر دبیر جدیدی با روحیه خشک و جدی‌ای وارد دفتر مجله شده که تا حدودی محیط را مشوش کرده و در این بین رفتارهایی از خود نشان داده که سوء ظن هدیه را برای رابطه ناسالمش با دختر نامادری‌اش فراهم کرده اما...

قوانین سرد (بخش آنلاین)

به قلم مریم السادات نیکنام

این داستان پیرامون سرگردی جوان شکل می‌گیره که برای به سرانجام رسوندن یه پرونده‌ی امنیتی، پاش به خونه‌ی یه دختر زیبا و مرموز باز میشه.

اقبال (بخش آنلاین)

به قلم مریم السادات نیکنام

دریا به اصرار هوشنگ پدر خوانده‌ی خود و به قصد جاسوسی وارد عمارتی می‌شود که دو پزشک جوان و یک پیرزن اسراآمیز به نام صنم در آن زندگی می‌کند. و این میشود آغازی دوباره برای دریا. پیرزن شروع به گفتن خاطراتش می‌کند و رازی نهان آشکار می‌گردد.

دادگاه مردگان (بخش آنلاین)

به قلم سهیلا عبدی

هرج و مرج سراسر مریخ را فرا گرفته است و خاروس  پادشاه جدید این سیاره سرخ، برای تصاحب گرین هارت  و رسیدن به مرحله شکست ناپذیری به دنبال الکساندر که اصیل‌زاده‌ای مریخی‌ست به زمین می‌آید‌. الکس که تازه طعم خوش خوشبختی را در کنار همسر و دو دختر کوچکش چشیده است با قتل عام شدن خانواده عزیزش دچار شوک بزرگی می‌شود. او با انگیزه انتقام، دوباره برمی‌خیزد غافل از این که عمل کردن به این انتقام نابخشودنی،  درد و رنج زیادی به همراه دارد...

قاب عکس کهنه (بخش آنلاین)

به قلم آرزو رضایی انارستانی

طوبا، دخترک زیبای روستایی، به اجبار خانواده‌اش، همسر دوم عزت الله خان ژاندارم می‌شود و به شهر می‌رود. کشکمش و دعوا میان او و نازخاتون، همسر اول عزت الله خان، جریان دارد. نازخاتون، باردار نمی‌شود.‌ حوادث رمان، به کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ گره می‌خورد و نازخاتون، از طرفداران سرسخت مصدق است..‌.

حامی (بخش آنلاین)

به قلم راضیه نعمتی

نیکی دختری شاد و سرزنده از خانواده‌ای آسیب‌دیده بی‌خبر از بازی‌های عجیب و غریب روزگار عاشق می‌شود... عاشق مردی محکم و خود ساخته و قابل اعتماد که برخلاف ظاهر بی‌تفاوت و نامهربانش چتر حمایت خود را بر روح نیازمند او می‌گسترد و در تلاطم اتفاقات تلخ و شیرین روزگار، نیکی بزرگ شده به درک واقعی معنا و مفهوم زندگی می‌رسد...

پرونده ی ناتمام (بخش آنلاین)

به قلم الهه محمدی

گرشا شجاعی پلیس جوانی‌ست که پرونده‌ای به او محول می‌شود. برای بررسی پرونده به راهی می‌زند که از کار تعلیقش می‌کنند. برای کمک به همکارش که پرونده را به او می‌سپارند، با دختر جوانی به نام دلوین که منشی شرکت مربوط به پرونده است، وارد رابطه می‌شود که بتواند از او اطلاعات بگیرد. دلوین رفته‌رفته به گرشا علاقه‌مند می‌شود و برخلاف تعهدی که میانشان گذاشته شده، خودش را به او نزدیک می‌کند. گرشا دوست ندارد درگیر روابط عاطفی شود. او خودش را متعهد زندگی شخصی و همسرش الیسا می‌داند. با الیسا ۱۰ سال پیش ازدواج کرده و همسرش به خاطر علاقه به رشته‌ی کینگ‌بوکسینگ که در ایران ممنوعه است، از حدود ۵ سال پیش در آمریکا اقامت دارد‌ و به خاطر این مهاجرت بگومگوهایی بینشان وجود دارد. با ورود این پرونده، زندگی گرشا به سمت و سویی غیر کشیده می‌شود...

نفس در قفس لحظاتی پیش

هدیه دختری ۱۸ ساله هستش که سال کنکورشه و همزمان با این کنکور و استرس کنکورش، زمزمه‌های کرونا هم شنیده می‌شه و وضعیت جامعه و شرایط بیمارستان‌ها و سختی زندگی توی سه سال کرونا رو شرح میده تا روزی که فوتی می‌شه صفر در ایران

محبوبترین های هفته

دنیای رمان

+1000 رمان عاشقانه و طنز

معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...

ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه

رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه

با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

دکلمه

سحر مظاهر

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

در حال پارتگذاری...
آخرین نظرات کاربران
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید