رمان ملاقات با مرد روسی
- به قلم پرستو مهاجر (پرستو عبدالهیان)
- ⏱️۱۱ دقیقه
- 4.1K 👁
- 12 ❤️
- 11 💬
هم به قول امروزی ها روشنفکرم اما ولی ! به خودم خوب نگاه می کنم می بینم هنوزم خیلی چیزها در مقابل آن مرد کم دارم یک جور ترس و شاید هم مضطربم، شاید کمی نیز دچار سردرگمی شدم. عادت داشتم ترانه زمزمه کنم یا جایی بشینم و به عکس هایش نگاه کنم آخه یک عکس مربع شکل چه حرفایی داره که به من بزنه، او هم مرا نگاه می کرد ،بدون هیچ عکس العملی! اما نه ...
اکرم
03واقعا خوب بود ممنون از نویسنده خوش ذوق و با مطالعه،داستان نویسی تمرین و استعداد میخواد که بتونه به دل آدم بشینه
۲ ماه پیشنازنین
۱۳ ساله 30خیلی خیلی بد بود افتضاح وقتمو حروم کردم
۶ ماه پیشفاطی
30چه سمی بود آخه....
۷ ماه پیشم.م
۴۱ ساله 20در یک کلمه چرت
۸ ماه پیشدخترک سرد
۲۱ ساله 10افتضاح بود
۱۰ ماه پیشزینب
۲۴ ساله 00اولش عجیب بود اما در نهایت من رو به خواندن کتاب ترغیب کرد
۱۰ ماه پیشم
10این چه کوفتی بود هم متنش تکرار مسخره بود ،هم مفهومش مسخره بود ،از این نویسنده بعید بود این چرت وپرت
۱۱ ماه پیشعجب
00عجب
۱۱ ماه پیشیک خواننده
20خیلی مسخره بود
۱۱ ماه پیشsalomeh
۱۲ ساله 02داستانتون قشنگ بود. حتی خودمم نمی دونن چرا ولی حس بسیار خوبی به داستان ملاقات با مرد روسی دارم. از داستان های کوتاهتون بسیار خوشم میاد . همینطور زیبا و قشنگ به نوشتن ادامه بدید...
۱۱ ماه پیش
رویا
00واقعا عالی،عجب داستان نویسی پیشرفتی داشته،خوشم اومد.