رمان ملاقات با مرد روسی به قلم پرستو مهاجر (پرستو عبدالهیان)
هم به قول امروزی ها روشنفکرم اما ولی ! به خودم خوب نگاه می کنم می بینم هنوزم خیلی چیزها در مقابل آن مرد کم دارم
یک جور ترس و شاید هم مضطربم، شاید کمی نیز دچار سردرگمی شدم.
عادت داشتم ترانه زمزمه کنم یا جایی بشینم و به عکس هایش نگاه کنم آخه یک عکس مربع شکل چه حرفایی داره که به من بزنه، او هم مرا نگاه می کرد ،بدون هیچ عکس العملی! اما نه ...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
فاطی
00چه سمی بود آخه....
۴ ماه پیشم.م
۴۱ ساله 00در یک کلمه چرت
۵ ماه پیشدخترک سرد
۲۱ ساله 00افتضاح بود
۷ ماه پیشزینب
۲۴ ساله 00اولش عجیب بود اما در نهایت من رو به خواندن کتاب ترغیب کرد
۷ ماه پیشم
10این چه کوفتی بود هم متنش تکرار مسخره بود ،هم مفهومش مسخره بود ،از این نویسنده بعید بود این چرت وپرت
۸ ماه پیشعجب
00عجب
۸ ماه پیشیک خواننده
20خیلی مسخره بود
۸ ماه پیشsalomeh
۱۲ ساله 02داستانتون قشنگ بود. حتی خودمم نمی دونن چرا ولی حس بسیار خوبی به داستان ملاقات با مرد روسی دارم. از داستان های کوتاهتون بسیار خوشم میاد . همینطور زیبا و قشنگ به نوشتن ادامه بدید...
۸ ماه پیش
نازنین
۱۳ ساله 00خیلی خیلی بد بود افتضاح وقتمو حروم کردم