رمان اولی ها
رمان های لیست شده، اولین قلم نویسنده ها هستن.
لطفا با نظرات و رای های خودتون ما رو در انتخاب رمان های خوب و معرفی نویسندگان جدید همیاری کنید.
همچنین نویسندگان نو قلم ما میتونن رمان های خودشون رو به آیدی ما در تلگرام ارسال کنن یا روی دکمه زیر کلیک کنن و رمانشون رو همینجا برای ما ارسال کنن تا بعد از از بررسی سریع، در معرض نمایش همگان قرار بگیره و شانس ارسال به برنامه رو دریافت کنن.
ارسال رمان به برنامه
نویسنده : شیلا فرجزاده
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، همخونه ای، رازآلود، معمایی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانپریا دختر قصه ی ما دختری مهربان اما مغرور که در 13 سالگی اش عاشق میشه، ولی نه جرات گفتنش رو داره ،نه میتونه بپذیره این عشق رو.پریا برای اینکه از شر این عشق خلاص شه ،پا به دیار غربت میزاره ولی اون نمیدونه که هیچکس نمیتونه از دست سرنوشت و تقدیر فرار کنه یا تغییرش بده.بعد از مدتی آرمان کسی که پریا عاشقش شده،وارد زندگی پریا میشه و زندگیش رو تغییر میده.پریا به ناچار بخاطر عشقی که تو وجودش نسبت به آرمان داره اونومیپذیره،غافل از اینکه آرمان یه گذشته ی تاریکی داره. آیا پریا بعد از فهمیدن این گذشته ی تاریک آرمان بازم میتونه باهاش ادامه بده یا نه؟پریا بین دوراهی زندگی مونده و این هردوتا راه شاید آغاز گر تباهی اون باشه!!
نویسنده : (نوشین)A.b.a.n
ژانر : عاشقانه، اجتماعی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رماندختری تنها، داغدیده، بادلی شکسته و نامردی روزگار....! ماهرخ قصهی من، تنهاییشو با خودش قسمت میکرد...اشکاشو خودش پاک میکرد...قلب زخمی و پر دردشو خودش ترمیم میکرد...روح خسته و غمگینشو خودش نوازش میداد...اما؛ هیچکس نبود خودِ خودشو آروم کنه. بغلش کنه،بهش بگه تنها نیست... این همه مشکل و سختی از اون دخترکی بیست ساله اما پخته و گوشه گیر، با بغضی سرد شده و چشمانی غمگین و شانههایی که از سنگینی بخت بدش، خمیده شده بودند،ساخته بود... و او درست زمانی که فکر میکرد میتواند به زندگیش رنگ و روی دیگری بدهد،سرنوشتش برای او خوابهای دیگری میدید...!
نویسنده : فاطمه حسن زاده
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، همخونه ای
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانخورشید به عرش می برد دادم را مهتاب نشسته سوگ فریادم را ای تف به عدالتت فلک من بدهم ؟؟؟؟ تاوان گناه اولین آدم را ...
نویسنده : محیا شریفی
ژانر : عاشقانه، اجتماعی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانرمان در مورد دختری بنام میجان که همراه پدرش توی خونه دکتر پناهی کارگر هستن که با فوت پدرش محسن پسر ارشد پناهی به او ابراز علاقه میکنه و مدتی باهم زندگی میکنند تااینکه مادر محسن متوجه رابطشون میشه و اتفاقات تلخ و شیرینی که برای میجان اتفاق می افته...
نویسنده : Ss.kazemi,zad
ژانر : عاشقانه، طنز، کلکلی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانرمان راجب دختری به اسم ساغر... یه دختر شیرازی که بدون اینکه بخواد، همیشه مرکز توجهه و نظر همه رو به خودش جلب میکنه....ساغر توی زندگیش دردای زیادی کشیده که حتی فکر کردن بهشون هم سخته. اما ساغر تونست...موقف شد همه اونارو پشت سر بزاره. در رشته ی مورد علاقش شروع به تحصیل میکنه و زندگیش دوباره به روال عادی برمیگرده.هر چند که هیچ وقت دوباره مثل سابق نمیشه. بعد از یه مدت دوباره یه اتفاقاتی شروع میکنه به رخ دادن و ساغر مجبور میشه از شیراز بره... برادرش تهران درس میخونه،ساغر هم تهران رو انتخاب میکنه و با کلی دوندگی از دانشگاه انتقالی میگیره و راهیه تهران میشه،برای به دست اوردن ارامش. با سفر به تهران دفتر زندگیش ورق میخوره و برگ جدیدی باز میشه..... (خلاصه یکم غلط اندازه.شاید فکر کنید رمان درامه اما نه...اتفاقات خنده دار کم نداره و اینم بگم که رمان کاملا غیرقایل پیش بینیه و شما به هیچ وجه نمیتونید حدس بزنید اخرش چی میشه?)
نویسنده : S.z
ژانر : عاشقانه، کلکلی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانیه دختر مهربون که تقدیر باهاش نساخته توی یه شب بارونی با وجود مایوس بودنش سرنوشتش عوض میشه. توی این غصه یه جاهاییش از سرنوشت خودمه که ربطش دادم به سوگند غصمون . دوستای گلم هرگونه تشابه اسمی افراد یا اماکن فقط زائیده ی تخیلاتمه .امیدوارم از خوندنش لذت ببرید
نویسنده : Angry Writer
ژانر : پلیسی، عاشقانه، طنز، اجتماعی، جنایی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رماندست بند هایی که از کمربند های مخصوص آویزان اند و با هر بار دویدن صدای خوش جیرینگ جیرینگشان حس امنیت می دهد به مردمان کشورم . ماشین ها و نقاب های پارچه ای مشکی نوپو و ذوق و نگرانی مردم و خبرنگارانی که اطرافمان فیلمبرداری میکنند و رعب و وحشت برای انان که پا روی حریم امنیت کشورم نهاده اند و سعی در سلب ارامش مردمانم دارند... کلت ها و کلاشینکف ها و اسلحه های مهارتی تک تیراندازان که نشانه گرفته شده .سپرهای بزرگ و گروه هایی که برای پیشروی پشتشان قرار گرفته اند... کواد کوپتر هایی که توسط ماهر ترین همکاران کنترل میشوند و صدای جیغ لاستیک های چندین موتور و ماشین... ردیاب ها و صداها و تصویر هایی که در اتاق مانیتورینگ سیار ثانیه به ثانیه چک می شوند... و ماموریتی که اغاز میشود...
نویسنده : (نوشین)A.b.a.n
ژانر : عاشقانه، اجتماعی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانهیوا، دختری با ظاهری متفاوت، اخلاقی متفاوت تر، با خواهر و برادر کوچکتر ، بار سنگینی رو، حمل میکنه. زندگی هیچ وقت با ساز اون نرقصید و بالعکس همیشه هیوا رو مجبور به رقصیدن هر ساز خودش میکرد. اما، دختر قوی و شجاع، هیچوقت تسلیم نمیشه...! و با ورود پسری ب زندگیش، رمز و رازهای مرموز گذشتش، معلوم میشن و در اخر بنظرتون، پسر غصهی من میتونه هیوای، دلتنگ و سختی کشیده رو با قلب ترک برداشته، عوض کنه؟
نویسنده : فاطمه عیوض خانی
ژانر : عاشقانه
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانداستان این رمان در مورد پسری به اسم اورهانِ که از بچگی اسم دختر عموشو روش گذاشتن و اورهان با عشق اون بزرگ شده و کل زندگیش در تلاش بوده که مارتا رو رام عشق خودش کنه....اما از یه جایی به بعد اورهان از عشق مارتا زده میشه اما حالا این مارتاست که نمیتونه از اورهان بگذره و تلاش میکنه تا اورهان و دوباره بدست بیاره....در همین گیر و دار ها متوجه میشه که برادرش امیر وارد کارای خلاف شده و مشکلاتش چند برابر میشه...
نویسنده : سایه2
ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری، درام
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانبه خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد! " فاضل نظری "
نویسنده : « دختر شب» Aysu molazhi
ژانر : عاشقانه، رازآلود، معمایی، جنایی، مافیایی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانمیدانی که سوخته ام؟ آن را هم میدانی که با بی گناهی سوخته ام؟ من از آتش عشقت جان دادم و سوختم، از عشق تویی که روزی قسم خورده بودی نابودم کنی. ولی حالا چه شد؟ چرا من باید تاوان اشتباه خانواده ام را پس میدادم؟ چه بد است که در لحظه ی خوشحالیت یکباره بسوزی و در دره ای عمیق جان بدهی و برای عشقی بسازی و بسوزی که برای نابودیت کمر بسته است. “آری” من دخترک ترسو و بی پناهی بودم که از ترس تمام مردها به تو پناه برد به تویی که با بی رحمی او را پس زدی و حالا یادت باشد که گفتم ‘من برگشته ام تا انتقام بگیرم’ و من(: «حریــرم، همان کبوتر وحشی تو»
نویسنده : ثمین غلامی (دردونه s'gh)
ژانر : اجتماعی، جنایی
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانداستان دختری از تبار استقامت که موظف است به اجبارهای تقدیر تن بدهد. دختری جوان که دلسپردهی اوج گرفتن و پرواز است اما اصرارهای خانواده برای تن دادن او به ازدواجی اجباری و ناخواسته، بالهای پروازش را میچیند و او را اسیر قفس میکند هرچند که او در پی راهی برای گریز از این قفس است... در مقابل مردی است که در زندگی با سختیها دست و پنجه نرم میکند. خانوادهای از هم پاشیده از مرد تنهای قصه، قربانیای میسازد که عضو سازمانی مخوف میشود و او را تبدیل به انسانی سخت میکند که کشتار و دست به اسلحه شدن برایش همچون پرتاب تیرکمان به سوی پرندهای کوچک است اما در این میان یکشرط برای رئیس سازمان شدن او را در تنگنا قرار میدهد و...
نویسنده : شقایق نصیری
ژانر : عاشقانه
وضعیت : درحال بررسی توسط خوانندگان و کارشناسان
خواندن رمانیاس یه دختر درس خون که روزی عاشق پسر رئیس میشه این ها در سرایداری زندگی میکردن که با اومد اریو از امریکا بعد کلی جنگ و دعوا عاشقش میشه و...