رمان چشم ها گواه اند
- به قلم عسل ریاضیان
- ⏱️کمتر از 5 دقیقه
- 3.6K 👁
- 45 ❤️
- 7 💬
بغض تازیانهای شد و به جانش نیش زد؛ منفورترین لحظهی زندگیاش، هر آینه برایش تداعی شد و وجودش را از آرامشی تصنعی زدود. نمیتوانست چشم ببندد و فراموش کند، باید زخمهایش را از نو ضدعفونی و باندِ پیچیده شدهی چرکش را تعویض میکرد و حال کسی درست در سردترین شب ممکن میآید، او میآید و التیامبخش دردها میشود و زخمهایش را با لمسِ دستانِ تنومندش، به فراموشی میسپارد.
سما
0عالی
۱۲ ماه پیشب ت چه
1زیباست:)
۲ سال پیشاسرا
0همه خانوادهرمردن بعدکسی که خواب مرگ عزیزش می بینه پیش می مونه نه میره
۲ سال پیشطهورا خورند
1رمان چشم ها یه رمان عاشقانه جذاب که نشون داده آدما با زخم هاشون قوی تر میشن و میتونن دنیا رو با درک کردن همدیگه قشنگتر کنن و با امید داشتن آینده بهتری بسازن ، ممنون از نویسنده عزیز.
۲ سال پیشSolma
1واقعا عالی بود، خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز و حتما پیشنهاد میکنم که این رمان زیبا رو بخونین
۲ سال پیشزهرا
1قشنگه و جالبه از خوندنش پشیمون نمی شید❤️
۲ سال پیش
Sna
0شخصیت سپیده رو خیلی دوست داشتم من رو یاد یکی از آشناهامون انداخت🥲 دیار خیلی جذابه و از شخصیتش خوشم اومد منتظر ادامشم🩷