رمان چشم ها گواه اند
- به قلم عسل ریاضیان
- ⏱️کمتر از 5 دقیقه
- 2.3K 👁
- 35 ❤️
- 7 💬
بغض تازیانهای شد و به جانش نیش زد؛ منفورترین لحظهی زندگیاش، هر آینه برایش تداعی شد و وجودش را از آرامشی تصنعی زدود. نمیتوانست چشم ببندد و فراموش کند، باید زخمهایش را از نو ضدعفونی و باندِ پیچیده شدهی چرکش را تعویض میکرد و حال کسی درست در سردترین شب ممکن میآید، او میآید و التیامبخش دردها میشود و زخمهایش را با لمسِ دستانِ تنومندش، به فراموشی میسپارد.
سما
00عالی
۳ ماه پیشب ت چه
11زیباست:)
۱۱ ماه پیشاسرا
00همه خانوادهرمردن بعدکسی که خواب مرگ عزیزش می بینه پیش می مونه نه میره
۱۲ ماه پیشطهورا خورند
10رمان چشم ها یه رمان عاشقانه جذاب که نشون داده آدما با زخم هاشون قوی تر میشن و میتونن دنیا رو با درک کردن همدیگه قشنگتر کنن و با امید داشتن آینده بهتری بسازن ، ممنون از نویسنده عزیز.
۱ سال پیشSolma
10واقعا عالی بود، خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز و حتما پیشنهاد میکنم که این رمان زیبا رو بخونین
۱ سال پیشزهرا
10قشنگه و جالبه از خوندنش پشیمون نمی شید❤️
۱ سال پیش
Sna
00شخصیت سپیده رو خیلی دوست داشتم من رو یاد یکی از آشناهامون انداخت🥲 دیار خیلی جذابه و از شخصیتش خوشم اومد منتظر ادامشم🩷