رمان اجتماعی دانلود رمان
رمان اجتماعی با ارائه داستانی جذاب و آموزنده، خواننده را به سفری در دل جامعه میبرد و او را با واقعیتهای اجتماعی و چالشهای پیش روی انسان در جامعه آشنا میکند. رمان عاشقانه اجتماعی دنیای رمان رو بخونید.
برکه بعد ازچندسال عشق اولش رو درجشن رونمایی کتابش میبینه اما با وضعیت نامناسب وتصمیم می گیره بهش کمک کنه و تصمیمی جدی وبزرگ می گیره که آینده اشو تحت تاثیر قرار میده.برکه که متوجه اعتیاد میثم به الکل میشه ومیفهمه خانوادش خارج از ایران زندگی میکنن بنابراین تصمیم می گیره میثم رو در آلونک داخل حیاط مادربزرگش بستری کنه وبرای این کار پرستاری روهم استخدام میکنه ودراین بین اتفاقاتی میان اعضای خانواده ومیثم رخ میده واز طرفی برکه خواستگار پروپاقرصی داره که پسر زن جدید پدرشه وهمیشه به دنبال برکه است.
من میان خشمی عمیق و عطش انتقام بلاتکلیفم. برای سفر آخر مجردی با بهترین دوستم راهی سفر شدم و نمیدانستم که او مرا به آن بیابان برده تا سربهنیست کند. داستان خشم من دقیقا از لحظهای شروع میشود که او مرا به درون چاه هل داد و انتقام اکسیر حیات دوام آوردنم شد
دهسال قبل عروسی از مراسم ازدواج گریخت. من شبیه یک انگشتر بدل به جای اصل شدم من عروس مراسمی شدم که در اصل متعلق به من نبود. من یک مادر و یک همسر هستم... تمام نقش زندگی من دقیقا همین است. من مادر فررندی هستم که همنام عشق سابق اوست همسر مردی که جز احترام چیزی به من نمیدهد. من ده سال است که یک مادر و یک همسر هستم. داستان من از اینجا شروع میشود. از جایی که آن زن برمیگردد و ویرانی جهانم را احاطه میکند. من باید نقش جدیدم را یاد بگیرم و برایش بجنگم. من یک زن هستم
کسی نمیداند که دو سال قبل، نهال با دو چشم مرعوبِ خود، قتل دردآگین دوست کودکیهایش را دید. عاجزانه تماشاگرِ مرگی بود که او را هم به فنا واداشت. امروز، برق انتقام در چشمان دختر نزار و بیمار دیروز میدرخشد. او تکههای پازل ناتمامی را تکمیل میکند و با طلوعش به سیاهی شب پایان میدهد...
میگن تنها مقصر بدبختی هات خودتی،فقط خودت!بقیه منو مقصر می دونستن ومن اطرافیانم رو.اما ته دلم می دونستم که مقصر همهی این بدبختی ها حماقت ها ونادانی های خودمه،اما سخت ترین قسمت همیشه پذیرفتنه،می دونید که انسان ذاتا زادهی انکارِ. این قصه روایت تصمیم های نادرست و افتادن در مسیر اشتباهه. لیلای قصه ما از یه جا بعد زندگیش رو به تباهی میره،کنترل زندگیش رو از دست میده و اشتباه پشت اشتباه از اون یه آدم دیگه میسازه. وقتی که همه بهش میگن دیگه اون دختر معصوم نیست!
همایونفرها زندگیاش را سیاه کردهاند و حالا همه او را قاتل هم محلهای اش میدانند... اگر همایونفرها دشمن شوند، انگار که تمام دنیا دشمن شدهاند چون همه از آنها حساب میبرند! دومینو قصهی سهند است! مردی که ناخواسته قاتل ونداد میشود و دستان به خون آلودهاش همه را از او دور میکند حتی دختر مورد علاقهاش را؛ اما نه به میل خودش به میل کسانی که سهند را توی این مخمصه انداختهاند و حالا میخواهند او را از رازهای گذشتهاش نیز دور کنند... رازهایی که اگر برملا شوند دردسر میسازند! سهند در تلاش است تا با امید به عشقِ دخترِ کسی که باعث نابودی زندگیاش شده است؛ دوباره خودش را بسازد! اما آرامش زندگیاش را چه کسی به او بر میگرداند؟ عشقش به ستایش یا رازهای عجیبی که برملا میشوند؟
سرپناهی دیگر روایتگر زندگی آدم های گذشته بر پایه ی عقاید سنتی؛ غرور و تعصب های بیجا است. بیست سال از حرف ها، کارها و اشتباهات گذشته است. هیچکس نمی داند در آن حادثه چه شد. پنج سنگ قبر از بقایای آنها باقی مانده است؛ اما در این میان کسی پی به این اتفاقات می برد. به دنبال افشای حقیقت می رود؛ اما از هرچه که در این سالها داشته است. گریزان می شود. او تنها است. میان سوالاتی بی جواب تا با کسی روبه رو می شود که عاجرانه از او کمک می خواهد... .
چهار سال پیش، چند نفر از همکلاسیهای ساره درست یک ماه بعد از رفتن او، اخراج شدند. و حالا همان چند نفر هر کدام در یک شغل مهم مشغول به کارند... تا اینکه همزمان، آن چند نفر در عرض یک هفته دچار بحران کاری عجیبی می شوند. در همین حین که تک تک آنها به فکر چاره هستند...برای حل معما، دعوت میشوند به یک مکان مشخص... جایی که آخرین بار همدیگر را قبل از اخراج دیده اند. همگی بدون اطلاع از میزبان و آدرس، به محل قرار میروند، متوجه میشوند برای شروع مذاکره باید نفر بعدی هم باشد. نفر بعدی که همان "ساره طریقت" هست. ساره ای که هیچ وقت بعد از ترک دانشگاه، سراغ آنها نرفته بود..
بیماری کُرونا دکتر مُعتضد را عزادار همسر میکند اما درست چهل روز بعد از مراسم همسرش، نامهای به دستش میرسد که ریشه بر تیشۀ باورهایش میاندازد. نامۀ خودکشی همکارش به واسطۀ عشقی که به همسر معتضد داشته. پیگیریهای مُعتضد پای او را در منجلابی میکشاند که بیرون آمدن از آن ممکن نیست... منجلابی که همچون سرطان بر غدد تاریک زندگیاش هجوم میبرد.
افسون در حالیکه همه فکر می کنن قراره -بعد از یکبار بهم خوردن نامزدیش با پسرخالهاش راستین-دوباره با اون ازدواج کنه اما ناگهان مرد دیگه ای رو برای ازدواج انتخاب میکنه.مردی که مسبب مرگ نامزد قبلی راستینه. زندگی افسون با این ازدواج و مزاحمتهای راستین به جهنمی عذاب آور تبدیل میشه...
گیلدا دختر زیبارو و جذابی که نگاه دلبرانهاش توجه هرکسی را سمتش جلب میکند، یک روز در دانشگاه حالش بد و به بیمارستان منتقل میشود. پلیس متوجهی چیز عجیبی در بدن این دختر میشود. گیلدا طبق نتیجهی پزشکی قانونی شب قبل تا سرحد مرگ کتک خورده. دستش شکسته، خونریزی داخلی دارد و طحالش به شدت آسیب دیده. پلیس وارد ماجرا میشود و در وهلهی اول برای همه این سوال است که این دختر چرا با این حالِ وخیم جای اینکه خود را به بیمارستان برساند، به دانشگاه رفته است؟ شروع تحقیقات پلیس، رازهای مخوفی را برملا میکند. اگر دوست دارید در این پرونده با پلیسها همراه شوید و هیجان خالص را تجربه کنید، رمان گیلدا رو از دست ندین.
راه های دانلود اپلیکیشن