رمان اجتماعی دانلود رمان
رمان اجتماعی با ارائه داستانی جذاب و آموزنده، خواننده را به سفری در دل جامعه میبرد و او را با واقعیتهای اجتماعی و چالشهای پیش روی انسان در جامعه آشنا میکند. رمان عاشقانه اجتماعی دنیای رمان رو بخونید.
در "دلی که کرده هوایت"، با یه دختر پرانرژی و مصمم روبرو میشیم که زندگی براش آسون نیست، اما اون تسلیم نمیشه. یه دفعه یه مرد جذاب و مرموز وارد دنیای دختر میشه و همهچی رو به هم میریزه. این مرد، نه تنها قلب دختر رو میدزده، بلکه یه سری راز هم با خودش داره که زندگی دختر رو کاملاً عوض میکنه. حالا تصور کن، یه عشق ممنوعه، وسط یه سری اتفاق عجیب و غریب! دختر و مرد قصه ما، باید با چالشهای زیادی روبرو بشن، از جمله گذشتهای که دست از سرشون برنمیداره و یه آیندهی نامعلوم. آیا این عشق میتونه بهشون کمک کنه تا از پس این مشکلات بربیان؟ یا رازها و موانع، کاری میکنن که این عشق، یه حسرت ابدی بشه؟ "دلی که کرده هوایت" پر از لحظههای نفسگیره، لحظههایی که باعث میشه قلبت تندتر بزنه و تا آخرین صفحه، نتونی کتاب رو زمین بذاری. این یه داستان عاشقانهی معماییه که تو رو حسابی کنجکاو میکنه!
میلاد، قهرمان والیبال، در اوج شهرت و افتخار، ناگهان طعم عشقی عجیب را میچشد. عشقی که با یک اتفاق ساده آغاز میشود، اما مسیری پر از فراز و نشیب را پیش روی او میگذارد. دختری که همچون گنجشکی چابک، از دستانش میلغزد و دور میشود. آیا این گریز، پایانی بر این عشق خواهد بود یا سرنوشت، بازی دیگری برای آنها در نظر دارد؟ آیا گنجشکک، طلسم چشمانِ خورشیدیِ میلاد را خواهد شکست؟
سهند، مردی ساده و بیگناه، بهطور ناگهانی به جرم قتلی که مرتکب نشده متهم میشود. خانوادهی قدرتمند و بیرحم همایونفرها با دسیسهای پیچیده، تمام زندگی او را نابود میکنند و او را به ورطهی نیستی میکشانند. در این میان، ستایش، دختر یکی از اعضای خانوادهی همایونفرها، تنها امید سهند برای نجات است. اما آیا عشق ستایش میتواند سهند را از این کابوس نجات دهد؟ در این رمان پر از هیجان و تعلیق، سهند در تلاش است تا حقیقت را آشکار کند و ثابت کند که بیگناه است. در این مسیر، رازهای تاریکی از گذشتهی خانوادهی همایونفرها آشکار میشود که زندگی بسیاری را تحت تاثیر قرار میدهد. دومینو، داستان سقوط آزاد یک مرد بیگناه است که درگیر بازیهای خطرناک و قدرتطلبی یک خانوادهی قدرتمند میشود. این رمان، داستانی است درباره عشق، انتقام، خیانت و تلاش برای بقا. آیا سهند میتواند حقیقت را آشکار کند و به زندگی عادی خود بازگردد؟ یا اینکه برای همیشه در این بازی مرگبار محو خواهد شد؟ این رمان شما را تا آخرین صفحه میخکوب خواهد کرد.
«راز گل بهارنارنج» پرده از راز آدمهایی برمیدارد که هر کدام عاشقی را به گونهای متفاوت مشق کردهاند. نگار دختریست که برای رسیدن به رویاهایش از عشق میگذرد و مژده نوجوانیست که برای رسیدن به آرزوهایش پر از شور عشق و زندگیست. یکی درد ناکامی را به جان میخرد تا حسرتهایش را درمان کند و دیگری از عشق طنابی قطور میبافد تا به رویاهایش جان ببخشد. و این میان روزگار هم برای به چالش کشیدن آدمها ی این قصه سنگ تمام گذاشته و هر روز برگ تازه ای برایشان رو میکند. اما برای دانستن این راز باید قصهاش را بخوانی و با آدمهایش همگام شوی، شاید تو هم در این راز سهیم باشی.
صحرا دختری که از خونه ی پدری با هزار بدبختی ومکافات بیرون میزنه تا دوست پسرش روکه از طریق مجازی باهاش آشناشده روبرای اولین بار ببینه اما متوجه میشه اون به همراه دوست دختر سابقش از ایران رفته وهمون جا جلوی درخونه اشون ازشنیدن این خبر بیهوش میشه. بنا به شرایط ایجادشده مجبور میشه باخانواده ی دوست پسری که اصلا ندیده زندگی کنه چون پدرش اونو دیگه به خونه راه نمیده ودراین بین باسعید برادر بزرگتر دوست پسرش بیشترآشنا میشه ومیفهمه بین عشق واقعی ومجازی فرسنگ ها فاصله است اما درست زمانی که داره طعم عشق واقعی رومیچشه،حمید از سفر برمیگرده ودوبرادر روبه روی هم قرار می گیرن.
سروین بعد از گذشت سالها، با واقعیتی رو به رو شده که دنیاش رو تغییر داده. واقعیتی که پذیرش اون برای هرکسی میتونه خیلی سخت باشه اما سروین تصمیم میگیره قوی بمونه و برای شکستن پوستهی سختی که زندگی دور وجودش ساخته، با دنیا بجنگه. شاید بتونه راهی برای رسیدن به عشق ممنوعهی زندگیش بسازه...
السا یه اینفلوئنسر معروف توی فضای مجازیه که از طریق حاشیه ساختن یا قرار گذاشتن با هنرمندها یا آدمهایی که دوست دارن معروف بشن باعث بیشتر دیده شدنشون میشه. اون بر خلاف ظاهر بی نقص که از زندگیش به مردم نشون میده نقاط تاریک زیادی هم داره که از بقیه پنهون میکنه.
«دستانی که در آتش میرقصید حکایت از پشیمانیای داشت که چارهای برایش نبود و چشمانِ محکوم به تماشا، حکایت تلخش را از بَّر شد!» زندگی مشترک بهنود که در شرف سه نفره شدن بود رو به فروپاشی رفته و تلاشهایش بیثمر شدهبود؛ اما مشکلات از جایی آغاز شد که بهنود در شغل وکالتش با پروندهای رو به رو شد و همهی زندگیاش روی دور باطل افتاد. پروندهای که هرچه بیشتر حقیقتش آشکار میشد فهمیدنش را برای بهنود سختتر میکرد؛ اما کاغذهای سوختهی لا به لای پرونده، حقیقت فراموش شدهای را هجی میکرد که انگار از یاد رفتهبود. شخصی بعد از سالها از راه رسید، حقیقت را از بین خاکسترهای به جا مانده فهمید و حالا میخواست دردی که با گوشت و استخوانش حس میکرد را تا مغز استخوان مقصرها برسد!
ماهلین یه دختره با کلی آرزوهای بزرگ. مهندسی برق خونده و به قولی زده به سرش بزنه به دل غربت و هیچ جوره هم کوتاه بیا نیست. حالا این وسط افتاده به کلکل با باباش که خودش از پس همه چیز برمیاد و باباش هم شرط کرده سر شش ماه نشده برگشته. کی قراره پیروز این میدون باشه؟ ماهی یا باباش؟
زندگی همایون هیچوقت آرام نبود؛ او سالها بود که با انواع پروندههای قتل و کالبدشکافی اجسادی سروکار داشت که فجیعانه به قتل رسیده بودند، ولی این تنها پروندهای بود که حیرانش کرده بود. قاتلی باهوش که در عرض سه ماه، چهار قربانی گرفته بود و تنها ردی که از خودش باقی گذاشته بود، تاسی ناقص، بدون عدد شش بود که هر بار آن را در قسمتی از بدن مقتولین پنهان میکرد. چند ماه بود قانون را بازی میداد و هر پلیسی که پرونده را به عهده میگرفت زمین میزد؛ اما مسئلهی اصلی این نبود. مسئلهی اصلی این بود که چرا رانندهتاکسیها؟ چهچیزی میتوانست به چنین قاتل مجنونی، انگیزهی قتل یک مشت پیرمرد بدبخت را، آن هم تا این حد وحشیانه بدهد؟ این سوالی بود که همایون از خودش میپرسید و آذر هم برای تکمیل مقالهاش سعی داشت پاسخی برای آن پیدا کند...
مهوا بهخاطر حل مشکلی که هیچکس از آن خبر ندارد، ناخواسته وارد یک بازی میشود که هرچه میگذرد بر نقشهای کذاییاش در این بازی اضافه میشود. او میخواهد تا آنجا ادامه دهد که بانی این اتفاقات را پیدا کند و انتقام بگیرد اما...
راه های دانلود اپلیکیشن