رمان وصیت نامه
- به قلم sara 18 (سارا)
- ⏱️۹ ساعت و ۳۲ دقیقه
- 145.3K 👁
- 791 ❤️
- 340 💬
رونیا سالاری دختری 20 ساله دانشحوی معماری که شیفته ی مادربزرگ پدری خود فخرالسادات سالاری است. روزی خبر فوت مادربزرگش به او میرسد ، طبق وصیت نامه ی مادربزرگ بزرگترین نوه ی دختری ( رونیا ) موظف به ازدواج با بزرگترین نوه ی پسری هوو اش میباشد ، چراکه میخواهد با این وصلت اختلافات گذشته را حل و فصل نماید . اگر رونیا و یا ارتام ( بزرگترین نوه ی پسری ) قصد این ازدواج را ندشته باشند ثروت فخرالسادات به آنان تعلق نمیگیرد. با این ازدواج اجباری مسیر زندگی این دو فرد تغییر میکند …!!!..پایان خوش
چون وابستس به تو جــــــــونم
محتـــــاجم به نفس های تو
آخه دور از دستات تو زنـــــــــدونم
آخه دور از دستــــــات تو زندونـــــــم
بعد هاله و رکسانارو میبینم که از خنده دلشون و گرفتن و روناکم هرکار میکنه نمیتونه جلو خندشو نگه داره و میگه
بیا بیا عشق من بیا بیا بیا
با من برقص بیا بیا
میخوام بگم بیا بیا
دوستت دارررررررررررررم
تقریبا یه گله دختر و پسر دورمون جمع شده بودن به مسخره بازیای ما میخندیدن
من رو به بچه های که دورمونن میگم ، خب دوستان فیلم تموم شد بی زحمت نفری یکی دو سکه ی ناقابل بندازه تو کلاه این دوسته ما (اشاره به روناک ) که طلفکی بخاطر دوقرون پول اینجارو با کنسرت اشتب نگیره
-اِاِاِاِاِاِاِ !! من اینجارو با کنسرت اشتباه گرفتم؟؟
همه میزنن زیر خنده سری تکون میدن و میرن
روناک-حالا که اینطوره اصن منم بهت خبو نمیگم
منم که فضوووول بهش گفتم
-روناکی، عقشم ، عمرم نفسم ، بابا تویی همه کسم بگو چی شده چی شده؟؟؟
هاله و رکسانا دستمون میگرن و میکشن
- آبرو نذاشتین واسمون گم شین برین یه گوشه دیگه، نمیبینین هنوز دارن بهتون میخندن؟
هاله-اگه من بترشم تقصیر شما دوتاس ، انقدر مسخره بازی و جفتک اندازی کردین که دیگه کل دانشگاه میشناسنتون ، الانم هرکی مارو ببینه میگه نگــــاه، اینا دوستای اون دو تا خل و چلن ، شانس آوردیم اِلی الان نبود وگرنه اون دیوونه هم مثه اینا مسخره بازی در میاورد
-اِ گفتین اِلی ، راستی الی کووش؟؟ نیستش!
روناک-خب خُله من الان چهل ساعته میخوام همین و بت بگم ، اگه گذاشتی
-خب بنال ببینم چی میگی؟
-خیلی رو داری رونی ، اگه بخاطر داداشت نبودا همچین کف گرگی نثارت میکردم حـــــظ کنی.
-برو بابا ، پیرزن و از تاکسی خالی میترسونی؟ خوبه بازم روت میشه به منی که این همه کلاس کاراته و تکواندو و کنگ فو رفتم بگی بالا چشت ابروه تو واسه من هنوز جــــــــوجه ای!
هاله-روناک میگی یا بگم؟
روناک –میگم بابا نزن ، میگم
-خب جون بکن دیگه
روناک در حالی که مثلا اشکاشو پاک میکرد و دماغشو بالا میکشید خودشو انداخت بغلم و گفت
-از دست رفـــــــــــــــــت (بعد مثلا میزنه زیره گریه و هق هق میکنه!*
رکسانا میزنه تو سرش
-خــــــــک دو عالم تو فرق سرت روناک ، این چه وضعه گفتنه؟ بچم جون به سر شد
بعد رو به من
-رونی جون یه آقا خوشتیپه ای استادمون شده فامیلش چی بود؟؟ هــــا استاد زند، یک تیکه ایه لامذهب باید ببینیش.
-خب این چه ربطی به الی داره؟
-خب احمق جون الی از وقتی دیدش دل از کف داد و مثه پروانه گرد شمع میچرخه.
میخندم و میگم
-اِ؟ پس بالاخری الیسا خانوم سُریـــــد؟
3تاییشون با هم میگن بـــــــــــله
-عمو زنجیر بـــــاف
3تاشون – بـــــــه؟
-زنجیره منو بــــافتی؟
-بــــــــــله!
-پشت کوه انداختــــــی؟؟
-زنــــــد اومده!
-چی چی آورده؟
-الی آورده!
-با صدای چی؟
- من آمده ام وای وای
من آمـــــــــده ام
عشق فریــــــــــــاد کند
من آمـــــــده وااااااااای
یه دفعه دستی روشونم میشینه و سریع برمیگردم میبنم یه پسره تیــــــــــکه ای خوشتیپ و خوش هیکل با چشمای و قهوه ای و موهای مشکلی لخت و بینی متانسب و لبای قلوه ای جلوم واستاده و اخم کرده (دقت کنین من هیز نیستم تو یه نگاه تونستم همه اینارو ببنم )
یه دفعه چشم میخوره به الی که کنار این آقاهه واستاده و ســـــــــــرخ شده .
آقاهه اخمی میکنه و به من میگه
-خانم لطفا حرمت محیط دانشگاه و زیر پاتون نذارین ، اینجارو با مهد کودک اشتباه گرفتین؟
اخمی میکنم و میگم
-بله، به گمونم شما هم تازه این مهد اومدید، بخش نوباوه ها اون طرفه، اینجا پیش دبستانیه!
-خانوم احترام خودتون و نگه دارید
??????
00رامش اسم پسره
۲ هفته پیشIFTW
00الان واقعا آشغالی مثل آرتان باید شخصیت اصلی باشه، واقعا حالم بهم خورد، خواهشا برای شعور خواننده ها ارزش قائل باشین😐
۳ هفته پیشنگین
00چرت.چرت.مسخره.بیخود.لااقل روی نوشتارتون کار کنید و آبروی نویسنده ها رو نبرید.
۳ هفته پیشTina
00عالی رمانش من که عاشقش شدم چون تمام مشکلات و شادی های یک زندگی توش هست و در کنار این ها فضا شادی هم درست کرده
۳ هفته پیشمعصومه
00سلام ببخشید این چه رمانی که نوشتید همش که کپی رمان غزاله با یک رمان که اسمش یادم نیست نوشین لطفاً سعی کنیدخودتون رومانی که میخواهید خلق کنید نه کپی برابر اصل رمان دیگران
۴ هفته پیشنفس
00ن کاملا اشتباه
۳ هفته پیشنفس
00عالی همه چی عالی مخصوصن قشنگیش این بود ک خیلی خوب تموم شد و امان از شب خاستگاریشون فقط وقتی ک تنها بود رونیا خیلی دلم واسش سوخت
۳ هفته پیشباران
00خیلی رمان خوبی بود اگه میشه از این رمان ها بیشتر بذارین
۴ هفته پیشمحمد حسن
20رمان خیلی خوبی بود. تشکر از سازنده اش❤❤
۱ ماه پیشSahar
12افتضاحرونیا ب شدت دختر دست پا شلفتی و بی غرور ک آرتام هرر کاری باهاش می کرد زود می بخشید خیلی همچیز مسخره بود
۱ ماه پیشستاره
10رمان شدیدا ابکی بود و شخصیت رمان هم خیای زیاد ضعیف بود.
۱ ماه پیشسونا
40یه بچه ۱۳ یا ۱۴ ساله رمان نوشته . خیلی چرت بود
۲ ماه پیشزهره
24متوسط، نسبتا خوب بود . و اینکه آرتام اصلا لیاقت فرصت دوباره رو نداشت و رونیا هم یکی بی دست و پا بود ، برای یه بار خوندن بد نبود
۲ ماه پیشمحدثه
30عالی بود ممنون بابت رمان
۲ ماه پیشیگانه
31اینقدر توی اول رمان از خودش تعریف کرد از خوندنش پشیمون شدم من خیلیی خوشگلم و نخبم!!
۳ ماه پیش
عباسی
00سلام رمانش متوسط بود، نه میتونم بگم خیلی بد بود،ونه خیلی عالی ،به هرحال خسته نباشید