رمان حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتلهای مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش میریخت اما مجید عشق ممنوعهی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو همشان خانوادهاش نمیدونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی میافته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباختهی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقهاش به من؟...
میتونی این رمان رو با دریافت سکه از طریق دیدن تبلیغ، رایگان بخونی!!
دریافت سکههنوز عضو رمان نشدی؟
همین الان روی دکمه "ارسال درخواست عضویت" بزن تا درخواستت برای نویسنده ارسال بشه و نویسنده راهنماییت کنه چطور عضو رمان بشی
کد عضویت داری؟
کد و وارد کن
اطلاعیه ها :
عزیزان سلام🌹
کتاب حسرت با هم بودن با قیمت هفتاد و یک هزار تومان که چاپ قدیم هست در بازار در حال فروش هست. برای خریدش با شماره تماسهای زیر از نشر پیکان:
۰۲۱-۸۶۰۲۱۰۲۳
۰۲۱-۸۸۷۷۰۶۵۲
یا آیدی تلگرامی من:
marziyeh_nemati@
تماس حاصل فرمایید.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مرضیه نعمتی | نویسنده رمان
🙏❤
۲ ساعت پیشهلن
۴۱ ساله در پارت 200فوق العاده
۶ ساعت پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
🙏❤
۲ ساعت پیشهلن
در پارت 100عالی
۶ ساعت پیشعالیی✨️?
در پارت 400عالیی✨️🤍
دیروزمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
♥️
۲۳ ساعت پیشزی
در پارت 600خوب
۲۴ ساعت پیشزی
در پارت 500خوب
دیروزفاطمه سلامی
در پارت 211خوبه
دیروز.....
00چرا پارت های رایگان شده پولی
دیروزمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
مهلت خوندن پارتهای رایگان تموم شد. میتونید بقیه رمان رو با سکه بخونید.
دیروزeli
در پارت 100شروع خوبیه
۵ روز پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
♥️
۵ روز پیشمونیکا
در پارت 100عالی
۷ روز پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
♥️
۶ روز پیشریحانه
در پارت 13400زمین تا آسمون فرق داشت دوست دارم بدونم اولین بار کی ایده اش به ذهنت اومد؟ از نظرت بهترین قسمت داستان کجا بود؟
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
سلام عزیز. ممنونم. سعیم بر این بود پایان رو طوری بنویسم که خواننده دوست داشته باشه. دو پایان دیگه به ذهنم رسید. یکی اینکه نیلوفر بزرگ میشه و در هتل مجید مشغول به کار میشه
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
بدون اینکه متوجه بشه مجید پدرش هست و مجید هم با فریماه ازدواج کرده و ماجراهای بعدش. یک پایان دیگه این بود که الهام و نیلوفر می رن مسافرت و بدون اینکه متوجه بشن
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
مدیر هتل مجید هست مدتی اونجا هستن و به صورت اتفاقی با هم روبهرو شن و اتفاقات بعد... در مورد چطوری رسیدن ایده به ذهنم: یه ماجرایی رو از مادرم شنیده بودم.
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
اینکه در همسایگیشون یه آقایی با یه خانمی ازدواج می کنه. خواهر این آقا هم با برادر اون خانم ازدواج می کنه. مدتی بعد زوج اول دچار اختلافاتی میشن و طلاق می گیرن.
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
طلاق اونها تاثیر می ذاره رو زندگی زوج بعدی(چون طلاق خواهر این آقا داده میشه این آقاام طلاق همسر خودش رو میده.) با خودم فکر کردم حالا اگه این آقا مردونگی می کرد و
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
طلاق زنش رو نمیداد چی می شد؟ یدفعه مجید و الهام که شخصیتهاشون رو قبلا تو ذهنم داشتم و سوژه براشون پیدا نمیکردم وارد ذهنم شدند🙂 بعدش هم شروع به نوشتن کردم.
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
در مورد یه جایی از داستان احساس پشیمونی دارم و اون مرگ مادر الهامه. اگه با تجربه الانم داستان رو می نوشتم نمی ذاشتم مادر الهام فوت کنه.
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
در مورد علاقهمندیم به کدوم جای داستان قسمتهایی که مجید بر میگرده و با هم روبهرو میشن رو خیلی دوست دارم. اون جایی که مجید تو ماشین نشسته و الهام بچه بغل داره از خیابون رد میشه خیلی برام دلنشینه.
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
اون جایی هم که مجید الهام رو ترک کرده و الهام زیر بارون پناه می بره به خونه مشترکشون و مجید از طریق مادر الهام متوجه بی گناهیش میشه خیلی دوست دارم.
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
قسمتی که مادر الهام فوت کرده و از حسینیه میاد بیرون و مجید رو میبینه و با هم وداع میکنن عاشقانه غمانگیزیه برام❤
۱ هفته پیشریحانه
در پارت 13400خسته نباشی گلم جا داشت تا بهتر تموم شه با اینکه رمان بود اما خب دوستش داشتم و برای مهشید و حامد خوشحالم راستش وقتی شکوه رو با غرور و تکبر اولش مقایسه میکنم
۱ هفته پیشاسرا
در پارت 13300خیلی عالی
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤❤
۱ هفته پیشاسرا
در پارت 13200عالی بود
۱ هفته پیشطالبیان
۴۴ ساله در پارت 13400سلام خسته نباشید،رمان زیبایی بود،آخر داستان خوب تموم شد
۱ هفته پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
سلام عزیز. ممنونم. خوشحالم مورد پسندتون واقع شده🌸
۱ هفته پیش
-
آدرس وبسایت شخصی
-
صفحه اینستاگرام نویسنده
-
آیدی تلگرامی نویسنده
-
ارتباط از طریق واتس اپ
زیبا
۳۰ ساله 00بسیارعالی