دوست داشتی؟
رمان عاشقانه

رمان کوه آمین

  • 59.6K 👁
  • 313 ❤️
  • 300 💬

کلبه های نزدیک کوه آمین پر از رمز و رازه. از پشت پنجره هاش میشه چیزایی رو دید که تحملشون سخته! و ماجرا از دکتری شروع میشه که بعد از طلاق و وضعیت خانوادگی بدش برای دو ماه آرامش به یکی از اون کلبه ها پناه میبره و به زودی می‌فهمه رازی وجود داره. رازی که مردم ازش خبری ندارن و حتی اگر چیزی درباره اش بفهمن کاری نمیکنن. اونا به فکر سلامت خودشونن درحالی که امیرحسین چیزی برای از دست دادن نداره...

بیشتر...
1
۶۹۵ روز پیش

2
۶۹۵ روز پیش

3
۶۹۵ روز پیش

4
۶۹۵ روز پیش

73
۵۳۳ روز پیش

74
۵۳۳ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • Zizi

    در پارت 741

    واییی من عاشق این رمان شدم و کاش یه فصل دیگه داشته باشه و امید وارم فصل سوم سایه من هم رایگان بشه خیلی ممنون نویسنده عزیز من عاشق قلمتم🥲❤️

    ۴ روز پیش
  • نون

    در پارت 10

    شخصیت راوی گفت که من نشستم رو مبل تک نفره تا دختره هوس نکنه بغلم بشینه ولی بعد گفت وقتی آقای تابان گفت سیما من فکر کردم با دختریه که کنارم رو مبل دو نفره نشسته

    ۱ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    منظورش مبل کناری خودشه. یعنی امیر حسین رو مبل تکی نشسته. و کنارش یه مبل دو نفره ست❤️❤️

    ۱ ماه پیش
  • الناز

    در پارت 741

    علی خیلی زیبا صحنه ها رو خیلی قشنگ نمایش دادی تو ذهن خواننده دمت گرم، قلمت ماندگار

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    عزیزی 🥹✨ خوشحالم که نوشته هام به دلت نشست😍❤️❤️

    ۲ ماه پیش
  • پریسا

    در پارت 30

    سلام چرا از پارت پنج به بعد باز نمیشه؟

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    سلام عزیزم راستش نمی‌دونم یه پیام به پشتیبانی بدین چون برای من میاد❤️

    ۲ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 660

    امیرحسین خودش ستاره رو بغل کرده بود چرا انتظار داشت الناز بهش خیانت نکنه؟!

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ناخواسته بود وگرنه خودشم تمایلی به نزدیک شدن به ستاره نداره ☹️

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 600

    ابهت سیاوش واقعا چند لول رفت بالا ملت از ترس نمی تونند اسم جن بیارن این جن رو فرستاده براش سیگار بخره

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    😂😂😂

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 540

    دیالوگ نوشتنت خیلی خوبه

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    خیلی لطف داری ممنونم🥹🥰❤️

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 520

    عجب صحنه عاشقانه قشنگی تو ماشین تجربه کردن 🤣🤣🤣

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    کیا؟ 😂 امیر و ستاره؟

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 700

    پیام بهوش اومد گیلی گیلی🥳🥳🥳🥳🥳

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 690

    چرا رفته رفته کاراکترا هی بدبخت تر میشن ؟

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 670

    وای طفلک پیام فقط می خواست امیر حسین رو نجات بده

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 610

    نباید شیپ فرند امیرحسین و پیام این طوری خراب بشه 😭😭😭🥺

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 590

    زندگی امیرحسین گل بلبل می شد اگه یه عده کله اش رو از زندگیش بیرون بکشن

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 560

    خود روستا خیلی قشنگ و آباد بود با وجود جاوید عزیز پر از شادی و خوشحالی شد

    ۳ ماه پیش
  • یه نفر

    در پارت 101

    وای من دلم برا اون روستا تنگ شد کاملا با معیار های من جور بود فروشگاه بزرگ ویلایی هوا سرد و یخبندون کوهانستانی و جن زده

    ۴ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    با همش موافق بودم جز بخش جن زده اش🤣🤣🤣🤣

    ۴ ماه پیش
  • همون یه نفر

    در پارت 100

    بلد نیستیم چطور مخش رو بزنیم برامون پیاز رو تبدیل به طلا کنند

    ۴ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    هیچکسان؟؟ یادش بخیر 🥹🥹🥹

    ۴ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    دقیقاً منم عاشق همچین جاهایی ام 🥹✨

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.