رمان در هیاهوی سرنوشت
- به قلم محدثه گنجی
- ⏱️کمتر از 5 دقیقه
- 11.1K 👁
- 188 ❤️
- 24 💬
عاشق که بشی چشمهات نابینا و گوشهات کور میشه، درست مثل یک فردی که نه میتونه چیزی ببینه و نه میتونه چیزی بشنوه. عاشق که میشی تمام تنت وجودش رو میخواد، همه تنت برای بودن کنارش لهله میزنه. عاشقی بد دردیه اما اون درد وقتی بهت ضربه میزنه که بفهمی کسی که عاشقشی تو رو به بازی گرفته... خلاصه: دختری که عاشق پسری میشه، اما اون به بازی گرفته میشه. توی این راه یک فرد دنبال انتقامه، انتقامی که میخواد از خواهر این دختر بگیره؛ اما توی این انتقام تنها کسی که صدمه میبینه خود اون دختره نه خواهرش...
مهتا
2جالب بود امیدوارم هر چه سریعتر ادا مش بزاری
۱۰ ماه پیشاسما
1تا الان که خیلی خوب بود لطفاً زودتر ادامه اش را بزارید
۱۱ ماه پیشفاطمه
1عالی
۱۱ ماه پیشفاطمه
1عالی
۱۱ ماه پیشفاطمه
1به نظر من تا اینجا خوب بود و رمان خوبیه اگه ادامش هم بزارن عالی میشه
۱۱ ماه پیشرضوان
1عالی
۱ سال پیشفاطمه
1عالی بود واقعا خوب بود
۱ سال پیشتارا
1عالی
۱ سال پیشتارا
2خوب عالی
۱ سال پیششروین
0تا اینجا خوب بود اگه میدونستم کامل نیست نمبخوندم
۱ سال پیشبد نی
1خوبه
۱ سال پیشنرگس جونی
1عااالیییی ادامه بده عزیزم
۱ سال پیش..
0جالب بود
۱ سال پیشعالی
1عالی
۱ سال پیش
زهرا
0ادامشو چجوری میتونم بخونم