رمان کلکلی دانلود رمان
جدیدترین رمان های کلکلی در دنیای رمان
یه دختر مهربون که تقدیر باهاش نساخته توی یه شب بارونی با وجود مایوس بودنش سرنوشتش عوض میشه. توی این غصه یه جاهاییش از سرنوشت خودمه که ربطش دادم به سوگند غصمون . دوستای گلم هرگونه تشابه اسمی افراد یا اماکن فقط زائیده ی تخیلاتمه .امیدوارم از خوندنش لذت ببرید
رونیا سالاری دختری 20 ساله دانشحوی معماری که شیفته ی مادربزرگ پدری خود فخرالسادات سالاری است. روزی خبر فوت مادربزرگش به او میرسد ، طبق وصیت نامه ی مادربزرگ بزرگترین نوه ی دختری ( رونیا ) موظف به ازدواج با بزرگترین نوه ی پسری هوو اش میباشد ، چراکه میخواهد با این وصلت اختلافات گذشته را حل و فصل نماید . اگر رونیا و یا ارتام ( بزرگترین نوه ی پسری ) قصد این ازدواج را ندشته باشند ثروت فخرالسادات به آنان تعلق نمیگیرد. با این ازدواج اجباری مسیر زندگی این دو فرد تغییر میکند …!!!..پایان خوش
سام و خونوادش به دلیل مشکلاتی راهی کرمان ، خونه پدربزرگه سام میشن. خانواده ۴ نفره ای برای تنها نبودن و کمک حاله مادر بزرگ و پدر بزرگه سام خونه آنها زندگی میکردند و دختری زیبا روی و زیبا خویی دارند و طی اتفاقاتی این دو نفر مجبور میشن...
این رمان درمورد دختری به اسم دیانا هسته به خاطر یک وصیعتنامه مجبور به ازدواج میشه .....
رمان راجب دختری به اسم ساغر... یه دختر شیرازی که بدون اینکه بخواد، همیشه مرکز توجهه و نظر همه رو به خودش جلب میکنه....ساغر توی زندگیش دردای زیادی کشیده که حتی فکر کردن بهشون هم سخته. اما ساغر تونست...موقف شد همه اونارو پشت سر بزاره. در رشته ی مورد علاقش شروع به تحصیل میکنه و زندگیش دوباره به روال عادی برمیگرده.هر چند که هیچ وقت دوباره مثل سابق نمیشه. بعد از یه مدت دوباره یه اتفاقاتی شروع میکنه به رخ دادن و ساغر مجبور میشه از شیراز بره... برادرش تهران درس میخونه،ساغر هم تهران رو انتخاب میکنه و با کلی دوندگی از دانشگاه انتقالی میگیره و راهیه تهران میشه،برای به دست اوردن ارامش. با سفر به تهران دفتر زندگیش ورق میخوره و برگ جدیدی باز میشه..... (خلاصه یکم غلط اندازه.شاید فکر کنید رمان درامه اما نه...اتفاقات خنده دار کم نداره و اینم بگم که رمان کاملا غیرقایل پیش بینیه و شما به هیچ وجه نمیتونید حدس بزنید اخرش چی میشه?)
داستان درباره ی دختری به اسم ریحانه هسش که در یک خانواده به شدت افراطی و خشک مذهب بزرگ شده و توسط پدرش وارد نیروی پلیس میشه و به خاطر هوشش بهش ماموریتی داده میشه که...
داستان درمورد دو دختر به نام آیسا و عاطفه ست که از سن 18 سالگی این دو تا وقتی که ازدواج میکنند ادامه دارد و در این داستان ایسا عاشق پسری میشود و بعد اتفاق هایی میوفته که از هم جدا میشن و آیسا به ادامه تحصیل ادامه میدهد و اتفاق هایی میوفته که این رمان رو جذاب میکنه…
آرشیدا یکتاهستم ملقب به آشی دختر سپهر یکتا یه برادر وخواهر بزرگ تر از خودمم دارم آرام خواهریم مزدوجه و برادرمم تو فرانسه درس میخونه منم خیر سرم پلیس شدم یه پسر عمو دارم اسمش آرمانه یا به قول خودم چغندر بی خواصیت کاملا باهاش لجم حتی از لج اون پلیس شدم وبا کلی زور وپارتی یه شبه سروان شدم حالا تو این وضع دایی جان یه عملیات میذاره که ...
دختری که به طور ناخواسته، با پسری توی فرودگاه که برخورد بدی باهاش داشته آشنا میشه و از قضا میفهمه پسر عمشه ! کم کم عاشق هم میشن.ولی بعد از عروسیشون توی ماه عسلی که قرار بود بهترین مسافرت عمرشون باشه اتفاقی میفته که همه چی بهم میریزه.
داستان رمان دقیقا ادامه جلد اوله محیطش با محیط جلد اول کمی متفاوت تره که امیدوارم این جلدوهم عین جلد اول دوست داشته باشید
وقتی چشمهایش را باز میکند هیچ چیز از این دنیا برایش آشنا نیست. حتی نامی که یک عمر با او بزرگ شده است. پا در دنیای جدید و آدمهای جدید میگذارد. غافل از اینکه این آدمها قرار است یک روز تمام دنیای او بشوند، رازها برملا کنند و او را بین دودلی بگذارند که بماند یا برود. عشق سابقش را بپذیر یا عشقی که حالا گریبانگیرش شده است را با چنگ و دندان نگهدارد. خدا میداند بازی سرنوشت برای او چه خوابها که ندیده است...
راه های دانلود اپلیکیشن