رمان رسوایی عشق اشتباهی
- به قلم مبینا کامرانی
- ⏱️کمتر از 5 دقیقه
- 4.9K 👁
- 83 ❤️
- 14 💬
همه چیز خوب بود با اینکه مادر و پدر نداشتم ولی سلاله برای منو سهیل همه چی بود ولی همه چیز از جایی شروع شد که کمبود نداشتن پدر رو درک کردم اونجا بود که تو نگاه اول عاشق مردی جذاب شدم برخلاف ظاهری که داشت بیست سال ازم بزرگ تر بود ولی این اول ماجرا نبود.. تا خواستم این عشق یه طرفه رو دوطرفه کنم فهمیدم سلاله بارداره اونم از مردی که شده بود شاهزاده سوار بر اسب سفیده من.. ولی من سودام دست بردار نیستم برای همین تو یه تصمیم ناگهانی به عقد..
S
00خیلی خوب بود لطفا ادامش بده
۶ ماه پیشگیسو کمند
00سلام عزیزم رمانت عالیه و منتظر ادامه رمان هستم👏💕
۷ ماه پیشیاس
01بد نبود
۷ ماه پیشآ
00خوب بود واقعا عالی بود که یعنی زحمتش ثمره دادهولی انسان نیاز به همدم داره واون باید میگفت تا بتواند بفهمه چقدر زحمتش پیشرفت کرده که اگه راضی باشن
۱۰ ماه پیشبیتا
00موضوع جالب و جدیدی داره از شخصیت ها خوشم امد
۱۱ ماه پیشسوگند
00عالی
۱۱ ماه پیشز
00خوبه
۱۲ ماه پیش۲۰
00خوبه
۱ سال پیشناهید
00موضوعش جالبو قشنگه لطفا ادامه شو بزارید ممنون میشم
۱ سال پیشماه
00به نظر من رمان خوبی بود دوست دارم ادامشو بخونم لطفاً ادامشو بزارید تو خماری موندیم
۱ سال پیشدکتر
00عالیییییییییییییییی
۱ سال پیشاسرا
00امیراگرسلاله دوست داره چراسودابه عقدمی کنه مگراینکه سودابه کاردادگاهی می کنه
۱ سال پیشفاطمه
00سلام عزیزم. قلم دل نشینی دارید. بی صبرانه منتظر ادامه اش هستم😍😍❤❤
۱ سال پیش
شیرین ۷۰
00موضوع خوبی انتخاب کردی لطفآ ادامه بده