رمان زیرگذر سرمستی
عشق جنجالی و دیوانه وار من که از نوجوانی شروع شد،به خاطر گره ای در گذشته به ورطه ی تاریکی و رازهای پنهانی می افتد که در حل کردنش عاجز مانده ام.من لیما هستم که در شهر تفلیس گرجستان به دنبال عشق دورم می گردم که ناگهانی ناپدید شده است.ما بعد از سالها به هم رسیده ایم و راز ناپدید شدن دشمن عزیزم،در گذشته ی تاریک و پر هیجانمان نهفته و به گروهکی خاص و منحرف که شبکه ای گسترده ای دارند،گره خورده. در روزهایی که میان عشق دو برادر به سختی افتاده بودم و جنجال به پا شده بود و کشمکشها و دردسرهای فراوانش تمامی نداشت.داستان من درباره ی پیچیدگیهای عشق،خیانت، دروغ،شکست و امید است که در نوستالژی تابستانهای گرم دهه ی هشتاد تهران گم شده.
رمان نوشداروی عشق
در اوج آسمان خیال، غرق در لذت رسیدن به بینهایتها، غافل از گردش گردون و بازی سرنوشت، نمیدانیم که چه چیزی در انتظارمان است. فاصلهی عرش تا فرش، یک لحظه، یک پلک بر هم زدن است! "نوشداروی عشق" رمانی عاشقانه است که داستان دو رفیق را در دو مسیر کاملاً متفاوت روایت میکند. یکی، نماد استقامت، توکل و امید، در اوج قدرت و شکوه، ناگهان با دیو سیاه مرگ روبرو میشود. اما تسلیم نمیشود، مبارزه میکند، با تمام وجود. دیگری، غرق در خوشیهای زندگی، بیخیال و سرخوش، رازی در گذشته دارد که او را از عشق بیزار کرده، از کلمهای به نام عشق. اما سرنوشت بازیهای عجیبتری دارد... این رمان پر از لحظات عاشقانه، احساسی و هیجانانگیز است که خواننده را تا پایان داستان جذب میکند. آیا این دو رفیق، در این مسیر پر فراز و نشیب، به نوشداروی عشق دست خواهند یافت؟ آیا عشق میتواند مرگ را شکست دهد؟ و آیا رفیق بیخیال، با راز گذشتهاش روبرو خواهد شد؟ رمان "نوشداروی عشق" روایتی است از مبارزه، امید، عشق و سرنوشت. روایتی از سقوط و صعود، از باختن و به دست آوردن. روایتی از دو رفیق و رازهای سر به مهرشان. این رمان عاشقانه به شما نشان میدهد که چگونه عشق میتواند حتی در سختترین شرایط، راهی برای نجات و امید باشد.
رمان مرگ ستاره (ملکه جنگ جهانی)
یهنامعادلهای وسطهست، یهطرف ایننامعادله سرگردی هست که تمامتوانش برای حلمشکلات خونوادهاش گذاشته و باعشق بهشاگرد هاشدرس میده. طرف دیگه اینمعادله عجیب خواهرزاده وزیر، دختر تیمسار شیراز هست که کارشزیر پاگذاشتن انسانهاست بهخودش میباله دامعشوهپهن میکنه و به شکارشده ریشخند میزنه اینداستان که بخشیاز اون واقعی هستبهکجا ختممیشه
رمان تکه هایم برنمی گردند...
سهیلا گمان میکرد با وجود تمام کم و کاستیها زندگی خوبی دارد اما این خوش خیالی تنها تا زمانی دوام داشت که متوجه رفتارهای مشکوک همسرش نشده بود! خیانت همسرش با دوست صمیمی خودش شاید آخرین چیزی بود که احتمال آن را میداد اما... . (این رمان بر اساس زندگی واقعی میباشد.)
رمان ماه و پناه
ماهرخ برای فرار از سنت قدیمی و ازدواج با پسرعموی خود، با فرار نابههنگامش پا در راهی نامعلوم و گردابی کشنده میگذارد. زمانی که امیدش ناامید شده و پلهای پشت سرش در آتش نادانی سوخته و او در یک قدمی مرگ است؛ نوری میتابد، نوری به اسم…
رمان سوگلی سال های پیری
رمان سوگلی سالهای پیری من، یک داستان واقعی از شخصیت اصلی داستان، یا همون مامان شکوه است. سبک داستان رئال و طنزه. رمان در دو فضای حال و گذشته (یعنی دورانی که در آن زندگی میکنیم و اواخر زندگی رضا شاه پهلوی و دوران حکومت پسرش) نوشته شده است. حورا دانشجوی فوق لیسانس فیزیک ، بر خلاف میل باطنیش، مجبور به ازدواج با دوست برادرش، آقای طاهر مفاخری میشود. حورا دچار سردرگمی هایی در پذیرش طاهر به عنوان همسر میشود. در این بین با خانم مسنی آشنا میشود که شنیدن شرح حال زندگی آن زن، دیدگاههای جدیدی نسبت به زندگی زناشویی به این تازه عروس میدهد….
رمان نژلا فرشته ای با چشمان زیبا
داستان درباره دختریه که توی یه خانواده متعصب بزرگ شده و مورد بی مهری و آزارهای روحی و جسمی زیادی قرار گرفته و به خاطر یه لجبازی خانوادگی به یه ازدواج اجباری تن میده و با اینکه با تموم وجود سعی میکنه و برای ساختن زندگیش از جون مایه میزاره اما به جایی میرسه که همه چیزو رها میکنه و به عشق قدیمیش پناه میبره و خودشو به تقدیر میسپاره...
رمان بوسه ی تقدیر
با صدای مهماندار هواپیما از عالمی که در آن غرق بودم بیرون آمدم . مهماندار اعلام کرد که هواپیما هم اینک در فرودگاه بین المللی مهرآباد به زمین نشسته است . من که تشنه دیدن خاک وطنم بودم چشمانم را گشودم و بوی شهر را با تمام وجود استنشاق کردم.از پنجره هواپیما به بیرون نگاه کردم . حز سیاهی و چراغ های باند فرودگاه چیزی ندیدم . آسمان تیره و سیاه بود و هیچ ستاره ای در سیاهی ظلمانی آن کورسو نمیزد . احساس میکردم قلب من نیز به همان سیاهی آسمان بی ستاره شهرم است.
رمان اختر دختر زیبای قاجاری
اختر بانو پانزده ساله است و هنوز در خانه ی پدری زندگی میکند ,پدرش قاپوچی (دربان) خانه ی ابولفتح خان معتمدی است . از انجایی که خانواده ی اختر از افراد کم بضاعت در آن زمان بودند تصمیم میگیرند با هر ترفندی که شده اختر را به کلفتی در یکی از خانه های علما یا تجار و بزرگان بفرستند و دستمزدی که از کار کردن اختر در آن خانه به انها پرداخت میشود برای اختر جهیزیه فراهم کنند از طرفی نیز دختران خانواده های کم بضاعت و بی بضاعت که امکان تحصیل نداشتند ،فقط با ازدواج کردن و بچه دار شدن به آرامش میرسیدند وکنیزی در خانواده ی ثروتمندان چیزی بود که این دخترها به آن امید بسته بودند. با کمک احمد میرزا پدر اختر بانو ،قرار شده بود که اختر بانو برای کنیزی دختر ابوالفتح خان که سر کشیکچی دربار مظفر الدین شاه بود فرستاده شود .
رمان ضربان قلب
ضربان قلب بر گرفته از زندگی واقعیه یه دوسته هر چند با قلم من یکم از بعضی از واقعیات فاصله گرفته…خب من اون شخصیت نبودم یا باهاش زندگی نکردم که بدونم واقعا براش چی اتفاق گذشته یا یه شخصیت خیلی بزرگ هم نبوده که بخوام به صورت یه زندگی نامه از اون تقدیم شما کنم برای همین هرچیزی که در این رمان می خونین پیرامون محور اصلی ولی به قلم و تصورات منه … ضربان قلب قلم من زندگی دختری به اسم شادی رو به چالش می کشه که دچار یه بیماری قلبی مادر زادیه و چیزی که تصورات اون از این وضعیتشه اینکه مثل مادرش به خاطر این بیماری میمیره و برای دوری از این تفکرات واهی که یه مدت هم سعی داشت تا به هر طریقی از بیماریش و واقعیات های مربوط به اون فرار کنه و تصویری که از خودش ساخته بود یه دختر مقاوم و شاده … با وارد شدن شخصیت شهاب به زندگی اون باعث می شه تا اون به واقعیت های دیگه ای از زندگیش پی ببره و با ورود عشق شهاب به قلبش و شدت گرفتن بیماری همه چیز تا حدودی براش سخت تر میشه …(در کنار این چون من از غم و اندوه بیزارم سعی کردم محیط داستان رو تا میشه شاد نگه دارم ) … پایان خوش
رمان حس معکوس
گاهی یه اشتباه اونقد کوچیکه که با یه ببخشید حل میشه و گاهی انقد بزرگ که شاید صد ببخشیدم نتونه حلش کنه ….عشق برای بعضیا یه اشتباهه و از نظر بعضیا یه گناه وگاهی تنها یک اشتباه یعنی اشتباه آخر دختری که تو یه خانواده متعصب بزرگ شده و یاد گرفته دختر بی راهه بره مرگ کمترین مجازاتشه …دختری که یک عمر اشتباه نکرد ولی…. حس معکوس رواییت آدمای درو بر ماست …گاهی وقتا یه رابطه غلط شروع میشه ..دوستی دخترو پسر …رابطشون باهم …هیچ وقت نمیشه گفت شروع یه مسئله با راه حل غلط ممکنه جواب غلطی بده این رمان داستان متفاوتی از یک دوستی …از یک عشق یکطرفه که پیانش ناپیداس …داستانی مابین جدال عشق و هوس …عقاید و سنت ها….خیانت و وفا داری..عقل و احساس … پایان خوش
رمان مادمازل
داستان من داستان زندگی مریمه…دختری که فقیر زاده شده و فقیر هم بزرگ شده.تنها زاده شده و تنها زندگی میکنه.دست سرنوشت اونو میبره به دنیایی جدید…خیلی جدید…عاشق میشه و عشقش با همه عشقا فرق داره…کهنه میشه و مثل شراب کهنه ارضا کننده تر و مثل اشیا عتیقه قیمتی تر…بامن و مریم همراه باشید…مریم از جنس من و شما دور نیست…از احساساتش دور نباشید… موضوع داستان و حتی برخی دیالوگ ها کاملا واقعی اند.چهره ها هم همینطور.اما اسامی گاه غیر واقعی و گاها حقیقی اند. ….