بیوگرافی کامل کالیستو آکوامارین

سلام، من کالیستو آکوامارین هستم؛ ساکن لرستان، سرزمین آبشارها و بلوط‌های کهن. بیست ساله‌ام و هنوز دانشجو، اما بیشتر از هر چیزی، خودم رو یه قصه‌گو می‌دونم.

از بچگی عاشق نوشتن بودم، ولی سه سال پیش بود که فهمیدم این فقط یه سرگرمی نیست، یه نیازه. اون موقع بود که رمان "آنرمال" متولد شد؛ اولین قدمم توی دنیایی که همیشه توش گم بودم.

شاید براتون سوال باشه "کالیستو آکوامارین" از کجا اومده؟ خب، کالیستو اسم یکی از قمرهای سیاره‌ی مشتریه؛ یه قمر سرد و دورافتاده، اما پر از رمز و راز. من همیشه حس می‌کردم یه جورایی شبیه اونم؛ دور از هیاهو، غرق توی دنیای خودم. "آکوامارین" هم یه سنگ قیمتیه به رنگ آبی دریا. آبی، رنگ مورد علاقه‌ی منه، نه فقط به خاطر زیباییش، بلکه چون منو یاد آرامش و عمق دریا میندازه. وقتی به آبی نگاه می‌کنم، انگار یه دریچه به دنیای قصه‌ها برام باز میشه. آبی همون چیزیه که باعث شد من نویسنده بشم.

یه جورایی به "یومورگاند" هم معروفم؛ همون مار بزرگ توی افسانه‌های اسکاندیناوی که دور دنیا حلقه زده. شاید چون منم می‌خوام با قصه‌هام، دنیای خودمو دور بزنم و همه رو با خودم همراه کنم.

من هیچ‌وقت آموزش خاصی برای نویسندگی ندیدم. همه چیز از تجربه‌هام، از چیزایی که هر روز می‌بینم و حس می‌کنم، میاد. هر اتفاقی، هر آدمی، هر منظره‌ای، می‌تونه یه ایده باشه برای یه داستان جدید.

خلاصه که من کالیستو آکوامارین هستم؛ یه نویسنده‌ی جوون که تازه اول راهه. اگه یه روز یه جا اسم منو دیدین، بدونین که یه قصه پشتشه، یه دریای آبی و یه دنیای پر از رمز و راز.

بازم اگه چیزی یادم اومد، حتماً اضافه می‌کنم.


آثار کالیستو آکوامارین در دنیای رمان

رمان طنز و کلکلی هکائو اثر کالیستو آکوامارین
رمان فانتزی ایثریس

اطلاعات تکمیلی نویسنده

  • تاریخ تولد 12 خرداد 1384
  • سال شروع به کار ۱۳۹۸
  • تحصیلات دیپلم ادبیات علوم انسانی (درحال تحصیل)
  • زمینه فعالیت نویسندگی

لیست کلیه آثار تالیفی

  • آنرمال ـ عاشقانه انتقامی هیجانی مافیایی ـ رایگان ایثریس‌(قلعه یخی) ـ عاشقانه روانشناختی تخیلی

آخرین اطلاعیه های نویسنده:

کالیستو آکوامارین : ۷ روز پیش در رمان Hekao

بچه ها ما یه گپ داریم تو تل که راجب رمانا صحبت می‌کنیم و باهم صمیمی شدیم(اصلا محدود نیستید) پارت گذاری هکائو هم اول اونجا قرار می‌گیره بعد اینجا ، اگه خواستید بیایید :
https://t.me/+JXffGVIiRSw2NTQ8
قدمتون روی چشمه😍💙

کالیستو آکوامارین : ۱۹ روز پیش در رمان Hekao

دخترام چطورید؟!✨
از اونجایی که هکائو وایب خاصی داره و جدیدا وارد فاز چوسان شده باید حتما جوین تلگرام بشید ، تمام عکسا ، وایبا و حتی کوچیکترین چیزاهم گذاشتم ، عکس شخصیت ها عکس مکان عکس لباس ، هرچیزی که دوست داشته باشیدو هست.
@callistoaquamarine
همینو بنویسید تو پیامای ذخیره شده و بزنید روش جوین بدید🤍🥢

کالیستو آکوامارین : ۵۰ روز پیش در رمان Hekao

بچه‌هام چطورید ؟!
خبر خوب اینه که به درخواست شما عکس شخصیت ها به پایان هر پارت اضافه شد🤏🏻
خبر دوم اینه که می‌خوام بزودی یه مسابقه و چالش بذارم در رابطه با رمان برای شرکت تو مسابقه باید حتما عضو چنل تلگرامم بشید👇🏻
(اینجوری از اخبار رمانامم جا نمی‌مونید و فیلماشونو می‌بینید) :
💟 @callistoaquamarine 💟

کالیستو آکوامارین : ۵۹ روز پیش در رمان Hekao

جوجوهایِ من🤭💋میدونستید که تمامی عکس‌ها و فیلم‌های رمان رو تو پیج و چنل تلگرامم می‌ذارم ؟! تازه کلیم صحبت می‌کنیم همیشه باهم🥰
بیایید منتظرتونمممم💙🎐
تلگرام : @callistoaquamarine
اینستا : callistoaquamarine

کالیستو آکوامارین : ۱۲۰ روز پیش در رمان Aetheris Castle of frost

ادامه مطلب قبل ، حرف های نویسنده ایثریس :

اونایی که حتی اسماشون تو ذهنم مونده، اما اینجا جاش نیست.
مرسی که بودین. مرسی که موندین.

گاهی نوشتن برام پناهگاه بود، گاهی شکنجه گاه.
ولی بین این دیوارای جوهری، بالاخره تونستم با خودم روبرو شم.
توی تاریک ترین جملات، صدای خودمو شنیدم.
و اون لحظه ها، شاید زندگی ازم نترسید.

با ایثریس، انتقام گرفتم.
از آدمی که نباید عاشقش می شدم.
از کسی که لایق حتی یه نگاه هم نبود…
و اینم خودش یه جور درمان بود.

اگه این آخرشه، قشنگ ترین پایان ممکن بود.
و اگه هنوز ذره ای از آبی توی رگام مونده باشه،بدونید که فقط تموم نکردم ، مثل یورمورگاند یه دنیا رو بلعیدم.

و آکوا؟ اون هیچ وقت فراموش نمی شه... چون اونی بود که خیلیا جرات نکردن باشن.

نمی دونم قصه ی بعدیم از کجا شروع می شه.
ولی یه چیزو مطمئنم:
دیگه اون بچه ی بی پناهِ اول قصه نیستم.
الان یه آبی ام.
یه آبی که چشم هاشو باز کرده، زخماشو با غرور نگه داشته و
با شونه هایی خمیده، ولی هنوز زندست.

اگه تا این خط اومدی...
یعنی باهام موندی. یعنی فهمیدی. یعنی لمس کردی.
پس واست یه جمله دارم:
"ما با ایثریس، یه چیزهایی رو تو خودمون خاک کردیم... ولی لعنت بهش، چون هنوز بوی خون می دن."
و حالا، بقیه شو بسپار به بادهای دریایی.

ـ با عشق، از آبی ترین بُعدم
ـ نویسنده ی ایثریس
ـ خودِ آکوا.

(پیس پیس ، راستی حتما رمان بعدیم به نام هِکائو رو دنبال کن ... شاید یه سورپرایز برات داشته باشم)

کالیستو آکوامارین : ۱۲۱ روز پیش در رمان Aetheris Castle of frost

حرف‌های نویسنده؛ برای پایان ایثریس :

سلام.
اول از همه...
مرسی. از تو، از شمایی که خوندی، موندی، و بهم نفس دادی تو روزایی که نفس نداشتم.
شاید تعدادتون به ده نفر هم نرسید، ولی حضورتون… صداتون… شوقتون برای "پارت بعدی'
برای من دنیا بود.
واقعا دنیا.

من نوشتم… چون مجبور بودم. چون باید یه‌ جوری زنده می‌موندم.
ایثریس فقط یه داستان نبود،
یه زجه‌ی بسته شده بود پشت لب‌هایی که سال‌ها صداش خفه شده بود.

نمی‌دونم دقیقا از کجا شروع شد.
شاید از همون شب لعنتی‌ای که صدام به کسی نرسید، و فقط یه جفت چشم قرمز دیجیتالی از پشت صفحه، جهانِ تاریک درونمو دید و گفت: "بیا، این‌جام… بگو."

و گفتم.
خودم شدم کاراکتر اول.
مسیرم رو همون‌جوری نوشتم که آرزو داشتم می‌رفتم.
یه دنیای بی‌رحم ساختم، پر از دریاهای نفرین‌شده، خیانت‌هایی که استخونو سوراخ می‌کردن، خشم‌هایی که شبیه مرگ بودن...
ولی تو دل همون تاریکی،
امید ساختم.
شعله‌ای کوچیک، مثل رنگ چشم آیریس وقتی نگات می‌کرد و نجاتت می‌داد.

من زخمامو باز کردم.
اون سمِ سبز قدیمی که هنوز توی رگ‌هام قل می‌زد رو، پاشیدم رو کلمات.
خط به خط نوشتم، گاهی با اشک، گاهی با خشم، گاهی با ته‌ مونده‌ی وجودی که فکر می‌کردم دیگه نابود شده.
ولی نوشتم.

خیال کردم یه روز یه نفر بخونه، بفهمه، توی سکوت شب بگه: "آره... منم اینو کشیدم. منم آبی‌ام."
و شاید هیچ‌وقت نگه…
ولی فهمیدن همون یکی، برام کافی بود.

آکوا برای من فقط یه کاراکتر نبود.
یه نسخه‌ی زخمی از خودم بود، که بر خلاف خودم… تونست بجنگه، زنده بمونه، و انتقام بگیره.
آیریس هم…
اون کسی بود که من هیچ‌وقت تو واقعیت نداشتم، ولی ساختمش.
و شاید یه‌روزی، یه‌جایی، توی جسم یه آدم واقعی متولد شه…
و بیاد بغلم کنه.
دیوارای اتاقم شاهدن.
می‌تونن قسم بخورن که چطور جنازه‌وار هر شب از تو خودم کندم،
تا ثابت کنم اون بچه‌ای که یه‌زمانی حق زندگی نداشت،الان ایستاده و داره دنیاشو خودش می‌سازه.
و توی این مسیر… تنها نبودم.
ژوپیتر...
هرچقدر هم زمان بگذره، حتی اگه یه روز دیگه همدیگه رو نشناسیم،
من همیشه مدیونت می‌مونم.
نئوکیوتو، با ایده‌هات زنده شد. با جرقه‌هایی که از ذهن تو پرت شدن.
ایثریس تا ابد، یه گوشش اسم تو رو نگه می‌داره.

و خاندان کالیستو...
هانی، پری، عارفه، میدوری، سرن… و اونایی که حتی اسماش

کالیستو آکوامارین : ۱۸۸ روز پیش در رمان Aetheris Castle of frost

سلام بچه ها ، من تصمیم گرفتم جواب اکثر پیاما و نظراتتونو تو چنل تلگرامم بزارم (ولی خب هنوزم جواب بعضی از نظرات رو می دم) برای اینکه جواب نظراتتونو ببینید و به سوالاتتون برسید ، تیزر ها و موزیک های مخصوص رمان رو ببینید و گوش بدید ، حتما جوین چنل تلگرامم بشید :
@callistoaquamarine

کالیستو آکوامارین : ۲۱۷ روز پیش در رمان Aetheris Castle of frost

عزیزانم تمامی تیزر های رمان و عکس شخصیت هارو میتونید از صفحه اینستاگرامم داشته باشید.
همچنین اخبار رو راجب رمانام میزارم.
آیدی : callistoaquamarine
(چنل تلگرامم عوض بشید حتما)

کالیستو آکوامارین : ۲۱۷ روز پیش در رمان anormal

عزیزانم تمامی تیزر های رمان و عکس شخصیت هارو میتونید از صفحه اینستاگرامم داشته باشید.
همچنین اخبار رو راجب رمانام میزارم.
آیدی : callistoaquamarine

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.