دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
آرزو کردم عشق همسفرت باشد
چطور میشه عاشق واقعی رو شناخت؟ وقتی که زیبایی آرامش ثروت و سلامتی هست عاشق بودن و عاشق موندنم کار زیاد سختی نیست. اما اگه یه روز تک تک اینا رو از عشقت بگیرن حتی برای یه مدت زمان محدود بازم میتونی عاشق بمونی؟ اونجاست که شاعر میگه گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش ورنه ره خود گیر و یکی راهگذر باش... یه قصه ی عاشقانه پر از هیجان و احساس پر از شک و تردید موندن یا رفتن
مردی از جنس کتاب
داستان درمورد پسر جوونی به نام مسیح هست که عشق وعلاقه خاصی به کتاب خواندن داره اما پول نداره تا کتاب بخره . تصمیمم میگیره که کتاب دزدی کنه تا اینکه عاقبت ..... ادامه ماجرا
چشمهایت
رمان در مورد یه دختره با یه شخصیت عادی…مثل همه ی ما گاهی مهربون وکم حرف به موقعش هم حاضرجوابو حرص در آر…اما بیماری قلبی اش کمی اونو از همه دور کرده…تصمیم میگیره چیزهای جدیدی رو تو زندگیش تجربه کنه…برای همین ازبرادرش می خواد اونو به خونه اش ببره،برای تغیر روحیه اش …برادری که یه زندگی سالمو ساده ای نداره…پایان خوش
رویای مات
رویای مات یه داستان جذاب پلیسی عاشقانه است از عشقی که سالها در دلها جوانه نزده و یه دفعه بعد از سالها در محیطی جوانه میزنه و به درخت تنومندی تبدیل میشه که نباید. حالا باید دید که آیا نیروی عشق بیشتره یا اینکه مغلوب شرایط میشه. راستی اگه عشق، واقعا عشق باشه درخت عشق رو میشه سوزوند؟ یا مثل یه درخت جاودان تا ابد سالم و استوار باقی میمونه و بار میده و سایه اش آسایش دلهای خسته میشه؟
ناسپاس
داستان در مورد مرد کتاب خوانیست که تمام عمر خود را صرف خواندن کتاب میکند و در زندگی هیچ چیز از کتاب برایش مهمتر نیست تا اینکه اتفاقاتی رخ میدهد....
ماهور جلد دوم
داستان عشقی یه دختر جوونه که به خاطر راحتی عشقش مجبور میشه با بدنام کردن خودش ازش فاصله بگیره ...
آوای نمناک عشق
وقتی دست تقدیر، قلب های دو عاشق را با انتقامی به جا مانده از روزهای دور جدا کند، این عشق تا چه اندازه باید ناب و واقعی باشد که تمام دستها را برای رسیدن دوباره اش به معشوق کنار زند؟ همسفر روزهای بارانی دو عاشق باشید در «آوای نمناک عشق» در گذر از حادثه ها و تردیدها..... با عشق ممکن است تمام محال ها با سپاس فراوان از همیشه همراه لحظه هایم.
دردآشام
دختری از جنس سرما و گردباد، اما حل شده در آرامشی که متعلق به قبل از طوفان است. اگر این انبار باروت پنهان شده با جرقهای آتش بگیرد و حافظه پاک شده دختر بازیابی شود چه بلایی سر شیطان صفتهایی که زندگیاش تبدیل به خاکستر کردهاند میافتد؟ آیا دخترمون حافظهش رو به دست میاره؟ چه زمان؟ ممکنه درست وقتی حافظهش رو به دست بیاره که تصمیم به شروعی دوباره گرفته؟ ممکنه به کسی دل ببنده که نباید؟ این حافظه پاک شده چه عواقبی براش داره؟ مقدمه: به سیاهی کشاندند مرا و در عمق تباهی رهایم کردند. با خود و قلب شکستهام عهد و پیمان بستهام به خاک و خون بکشم آن کسی را که زندگیام را خاکستری کرد. قلبم را تا اطلاع ثانوی زیر نقاب خشم و نفرت مخفی میکنم، حتی وقتی خاطرهای برای به یاد آوردن ندارم این ماموریت را رها نمیکنم. قلبم را از سر چهاراه پیدا نکردهام که بگذارم بشکنندش و زندگیام را بارها به من نمیبخشند که بگذارم آن را به گند بکشی. پس نزدیکم نشو چون وقتی انبار باروت خاطراتم با جرقهای شعله بکشد و آشکار شود اولین نفر تو را خواهم سوزاند و دومینو وار جلو خواهم رفت.
ماهور
داستان عشقی یه دختر جوونه که به خاطر راحتی عشقش مجبور میشه با بدنام کردن خودش ازش فاصله بگیره ...
خوش زبان
داستان خوش زبان درمورد پسری به نام جعفر هست که لکنت زبان داره وهمه هم شاگردی هاش و فامیل ها مسخره می کنند وبهش می خندند تا اینکه ...
زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر)
داستان مانکن نابودگر پس از پنج سال ادامه یافته و در پس پردهای از حقایق وجود شاهین ارجمند، نابودگری درحال انهدام است. وند و ریشه ویرانی هماکنون محو گشته و سیاهی گلبرگ درخشان نابودگر را نمیتوان دید. خسوف گل نابودگر به اختتام خود رسیده و زیبایی گلبرگهای روشن او با قدرت نمایان شده. باید دید سرانجام، کدامین شکاف از ابلق گل نابودگر غالب خواهد گشت؟ درخشش و ستردگی گلبرگ گل؟ و یا نقاب شبگون و تاریک نابودگر بر او؟
خوک وحشی
داستان درمورد پسر بیخیالیه که کلا به فکر زندگی و آیندش نیست و البته دست بزن هم داره. یه روز کلانتری میگیردش و پاش به دادگاه باز میشه و ادامه ماجرا ...
راهی برای دست یافتن (جلد دوم)
وجود ستاره همه چیز را تغییر داده و به خواست خود کارش را انجام میدهد و از چیزی بیم ندارد. خب باید به او حق داد که پی انتقام باشد و خون بریزد. او راهش را ادامه میدهد تا به آنچه که میخواهد برسد؛ اما در این میان یک چیز درست نیست.
راهی برای دست یافتن
ستاره دختری زجر کشیدهست. فقط به خاطر کاری که پدر و مادرش باهاش کردن، اون از دختر پاک به قاتل تبدیل شده و حالا که روی پاهای خودش ایستاده، میخواد کسایی که بانی آزارش بودن رو نابود کنه. اون هم دور از چشم خواهراش تا به اون چیزی که میخواد برسه.
ماهور
داستان عشقی یه دختر جوونه که به خاطر راحتی عشقش مجبور میشه با بدنام کردن خودش ازش فاصله بگیره
دردآشام
دختری از جنس سرما و گردباد، اما حل شده در آرامشی که متعلق به قبل از طوفان است. اگر این انبار باروت پنهان شده با جرقهای آتش بگیرد و حافظه پاک شده دختر بازیابی شود چه بلایی سر شیطان صفتهایی که زندگیاش تبدیل به خاکستر کردهاند میافتد؟ آیا دخترمون حافظهش رو به دست میاره؟ چه زمان؟ ممکنه درست وقتی حافظهش رو به دست بیاره که تصمیم به شروعی دوباره گرفته؟ ممکنه به کسی دل ببنده که نباید؟ این حافظه پاک شده چه عواقبی براش داره؟
تیتراژ آخر زندگیم
صحرا دختری که زندگی تکراری خودش رو سپری میکنه ناخواسته گیر اتفاقات عجیبی میفته. داستان از یک تاکسی شروع میشه نه یک تاکسی معمولی، یک تاکسی مرگ آور. رانندش اقاست؟ نه میشه گفت همه چیز از اونجایی شروع شد که رانندهی خانم ما مقابل یک مرد عجیب قرار میگیره اما فقط اون نیست تو خونهی صحرا هم اتفاق عجیبی میفته...
مارپیچ
همهچیز از یک دیدار شروع میشود. دیداری بعد از ده سال؛ دیداری که خاطرات تلخ و شیرین گذشته را مقابل چشمان طاها و افرا زنده میکند. حالا هردو یک هدف دارند و آن کشف حقیقت است. حقیقتی که باعث این جدایی ده ساله شد و سرنوشت تلخی را برایشان رقم زد. (خواندن این رمان به افراد زیر هجدهسال توصیه نمیشود!)
داماد اجاره ای
دختر قصه ما برای ادامه تحصیل رفته اتریش الان هم که داره برمیگرده باباش اصرار داره که با پسر شریکش ازدواج کنه اما راحیل دوسش نداره به خاطر همین با دخترعمو و پسرعموش تصمیم میگیرن که کسی رو برای چن وقت به عنوان شوهر راحیل استخدام کنن……
حلقه جادویی جلد دوم (سومین دختر وارث)
آنچه در فصل قبل گذشت : با حملهی لرد به سرزمین هانه و ویکتوریا، اوضاع مردم زیر و رو شد. سرزمینهای غارت شده به بـرده خانههایی ناچیز و پست تبدیل شدند. لرد که به دنبال به دست آوردن حلقهها حمله کرده بود، وقتی نتوانست جفت دیگرش را پیدا کند، همهی تلاشش را به کار گرفت تا بفهمد کجاست و دست کیست و زمانی فهمید پیش چه کسانیست که متوجه شد هر دو نفرشان از خانه فرار کردند و همان شبِ فرار، یکی از افراد مهمش را هم به قتل رساندند؛ به همین دلیل، دیوانهوار برای گشتن دستبهکار شد. سافیرا و لئو، به دنبال یافتن کسانی که بتوانند و بخواهند با آنها هم پیمان شوند، راهی شدند که میانهی راه، توسط لرد غافلگیر و دوباره به ویکتوریا برگشتند. ادوارد، ایزد روحافزار و از مهرههای به درد بخور لرد بود که پیش از مرگش، روحش را به جسم لئو منتقل کرده بود. لئو در گیر و دار مبارزه با نیروی فراطبیعی ادوارد که وجودش را تسخیر میکرد، همهی تلاشش را انجام داد تا دوستانش را فراری دهد اما بعد از فرار آنها، لرد با خشم و شقاوت، لئو را میکشد و راه برگشت ادوارد را از بین می برد. معشوقهی ادوارد (کاترین) از لرد کینهی بدی به دل میگیرد؛ اما دراک، جادوگر قدرتمندی که تحت فرمان لرد بود، به او اطمینان میدهد که هنوز راهی برای برگشتن ادوارد هست و با نقشهای پنهان از چشم لرد، برای برگرداندن ادوارد دست به کار میشوند... . رده سنی:+16
غرب زده ی ایرانی
داستان زندگی دختری به اسم ملیکا که در یه خونواده سنتی بدنیا اومده و خیلی از کیان پسرعموش بدش میاد ، ولی برحسب اتفاق با اینکه از پسرعموش بدش میاد عاشقشم میشه . تو یه مهمونی کیان به ملیکا تجاوز می کنه که ملیکا ناخواسته باردار میشه و به خاطر پسر عمو و دختر عمو بودن با کیان جنین از نظر ژنتیکی مشکل داره ، برا همین ملیکا تصمیم میگیره جنین رو از بین ببره که همین اتفاق باعث میشه ملیکا به یه دنیای رازآلود جلوتر از زمانی که بود پا بذاره ...
طبقه زیرین
داستان این رمان در قرن نوزدهم در شهر لندن اتفاق می افتد و نگاهی فانتزی به دنیای مردگان دارد. مردگانی که پس از مرگ هنوز هم چشم هایشان به دنیای زنده ها است. آنها می خواهند به دنیای زنده ها بازگردند. اما چگونه؟! چارلی کویین شخصیت اصلی داستان شیمیدان ماهری است که در میان مردگان زندگی می کند. او در پی کشف محلولی اسرار آمیز به نام ”بازگشت” است تا با استفاده از آن محلول همه ی مردگان بتوانند به دنیای انسان های زنده بازگردند.
مهمان رادیو
داستان درمورد یه مرد عاشقه. ولی عشقش فرق میکنه. رادیو . از بچگی عشق رادیو داره تا اینکه از طرف صدا وسیما دعوتش می کنند و ادامه ماجرا...
سیاهی لشگر
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
بی تردید
حاج احمد کیانمهر از آدم های معتبر و ثروتمند تهران قدیم بوده است.. مردی که حتی پس از مرگش هم هنوز نامش روی زبان هاست و اکنون فرزندان و نوه هایش اعتبارش را بر دوش می کشند. حاج احمد پیش از مرگش وصایایی داشته که اکنون فرزندان و نوه هایش موظف به عمل کردن به آنها هستند اما فرزندان و نوه های حاج احمد با ماجراهای عاشقانه ای که برای نوه ها پیش می آید نا خواسته به هیچ یک از وصیت های حاج احمد عمل نمی کنند.
خاطرات یک خون آشام جلد دوم (کشمکش)
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... الناکه با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد.داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند.
خاطرات یک خون آشام جلد اول (بیداری)
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... الناکه با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد.داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند
تهمینه
داستان درمورد زنی قاتل یا بهتره بگم قاتل سریالی هست که برای امرار معاش زندگیش مجبور میشود به شیوه های مختلف آدم بکشد تا اینکه ....
معلم مدرسه ما
داستان درمورد معلمی است که حال تمام دانش آموزانش را میگیرد ، یک روز یک دانش آموزی سرکلاسش متلکی می اندازد و معلم درصدد تلافی کاری می کنه که ...
منجلاب خون
دزدی، تعرض، قتل، ترور، جاسوسی! کلماتی هستن که من این روزها باهاشون سر و کار دارم، البته شاید باید بگم از زمانی که مدرسه می رفتم مجبور به جاسوسی شدم و در نهایت شاید بتونید اسم من رو مجرم، دزد و حتی قاتل بزارید! زندگی من پر بود از روشنی اما یه روز تبدیل به سیاه چاله ای شد که همه رو تو خودش می بلعید! من حتی مادر خودم رو کشتم! پشیمونی؟ شاید کلمه ای باشه که از من دوره اما هر بار برای هر کدوم به اندازه اشک ریختم! شاید وقتش باشه! وقت انتقام از اون هایی که باعث شدن دختر سیزده ساله تبدیل به یه جانی بشه! من آناهیتا پارسا، الان بیست و نه سال سن دارم، شاید جالب باشه بدونی من با گذشته سیاهم هنوز هم دارم زندگی می کنم، شاید هم تشکیل خانواده دادم... البته شاید اون قدر که میگم وحشتناک نباشم، اما قضاوت به عهده شما...
آنا بعد از فوت مادرش و در سن دوازده سالگی توسط پدرخوانده اش به خارج از کشور فرستاده میشه. حالا اون بعد از یک وقفه ده ساله برگشته قصد موندن داره. تصمیم اون علاوه بر اینکه به مذاق پدر و خواهر و برادر ناتنیش خوش نمیاد خودش رو هم با واقعیت های شوکه کننده ای از زندگیش رو به رو میکنه!
-
آرزو کردم عشق همسفرت باشد ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی
-
مگس ژانر : #عاشقانه #طنز
-
اسطوره ژانر : #عاشقانه
-
تیمارستانی ها ژانر : #عاشقانه #طنز
-
هیچ کسان پادشاه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
رمان گناهکار (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
چشمهایت ژانر : #عاشقانه
-
سفر به دیار عشق ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
دلواپس توام ژانر : #عاشقانه
-
رمان در همسایگی گودزیلا ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
رویای مات ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
غربت تنهایی ژانر : #عاشقانه #مذهبی
-
طالع دریا (نسخه آفلاین) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #روانشناسی
-
پسر تهرونی ، دختر کرمونی ژانر : #عاشقانه #کلکلی #همخونه ای
-
آوای نمناک عشق ژانر : #پلیسی #عاشقانه
معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...
ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه
رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه
با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضیتر میشوم" هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها "شخصیت ناپایداری دارند" نمیشود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین
اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف
دکلمه
گمشده
دکلمه
پناه همیشگی قلبم
دکلمه
اُهم
دکلمه
رفتن...
دکلمه
کاش تو ماه بودی
-
اون کیه؟ ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
عطر رازقی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
-
مارپیچ ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
-
سیاهی لشگر ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #رازآلود #هیجانی #جنایی
-
التیام ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
ندیمه قرتی ژانر : #عاشقانه #طنز #هیجانی
-
دشمن بی نقص ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #معمایی #جنایی #روانشناختی
-
زهرادر مرا یاد آر می شد پایان بهتری داشته باشه حیف وقتم اومد که این داستان رو خوندم اصلا انتظار این پایان رو نداشتم مبهم و دور از توقع و البته ناراحت کننده 😞😢۱ دقیقه پیش
-
نسریندر زندگی به سبک اورانگوتان ینی چرت ترین رمانی که خونده بودم همین بود از همه چی خیلی سرسری رد شده بود این رمان واقعا توهین به شعور مخاطبه... ضعیف ترین قلمی که دیده بودم و تقلید از یه رمان دیگه بود حتی در کپی برداری هم موفق نبود۲۹ دقیقه پیش
-
......در آنتی عشق خسته نباشید میگم به نویسنده خیلی عالی بود اما یکم بعضی قسمت ها توضیحات زیادی لودن و من طبق معمول رد میکردم ولی در کل خیلی خوشحالم که وقتم و واسش گذاشتم۳۰ دقیقه پیش
-
مریمدر جای این قلب خالیست ( جلد دوم رمان کژال ) از بین رمانهایی که خوندم اصلا خوب نبود خیلی پیش پا افتاده وسطحی بود ،بعضی جاها کند وبعضی جاها سریع رفت جلو ،اشکالات زیادی هم داشت ،تو جلد دوم من هنوز داشتم با زبان بچه گانه پارتهای نفس ومیخوندم۳۲ دقیقه پیش
-
رهادر روزهای تا ابد بی تو (جلد دوم با تو هرگز ) ما خواهان پارت سوم این رمان هستیم... (اخه یکی از نکته هاش این بود که سوگند وقتی رفت خونه روکش ماشین رو پایین کشید ولی تا روز عقدش دیگه نرفت خونه، پس دانیال باید بفهمه که نامه هارو خونده)۴۵ دقیقه پیش
-
فاطمهدر شاه شطرنج رمان قشنگ و آموزنده ای بود، یه جاهایی آدم قبطه میخورد به رابطه سایه با خدا، دم نویسنده گرم۱ ساعت پیش
-
عالی بود ولی یکم پیچدر روشا شرورترین دختر دنیا پیچیده بود ولی عالی۱ ساعت پیش
-
آشنادر سفر به دیار عشق سپاس از نویسنده،به نظر من داستان کمی اغراق داشت،شخصیت های رمان خیلی زیاد بودن،و از یک جایی به بعد داستان خیلی خیلی کش اومد و حتی گاهی بعضی از حرفها و صحبت ها مدام تکرار میشد که واقعا خسته کننده بود.۲ ساعت پیش
-
.......در مگس یکی از بهترین رمان هایی که تا الان خوندم واقعا قلم زیبایی دارن نویسنده خیلی عالی همه احساسات رو به قلم کشیدن و کاملا از کلیشه دوره، رمانی پر از طنزهای خفن و جدید و حقیقی۲ ساعت پیش
-
.....در آخرین تکشاخ ایرانی (جلد دوم) دهن اون ذهنت سرویس دختر😂 چه تخیلی چه قلمی واقعا احسنت میگم مثل فیلمنامه بود قدر خودتو بدون خیلی مشتی بود۲ ساعت پیش
-
....در زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) پارت جدید کی میزارید دیگه۳ ساعت پیش
-
فاطمهدر جانم میرود رمان خوبی بود ممنون نویسنده جون بابت رمان زیباتون 🌟🌟👏🌹🌹 فقط خیلی درهم بود بعضی وقتها گیج میشدم۳ ساعت پیش