دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
حلقه جادویی جلد دوم (سومین دختر وارث)
آنچه در فصل قبل گذشت : با حملهی لرد به سرزمین هانه و ویکتوریا، اوضاع مردم زیر و رو شد. سرزمینهای غارت شده به بـرده خانههایی ناچیز و پست تبدیل شدند. لرد که به دنبال به دست آوردن حلقهها حمله کرده بود، وقتی نتوانست جفت دیگرش را پیدا کند، همهی تلاشش را به کار گرفت تا بفهمد کجاست و دست کیست و زمانی فهمید پیش چه کسانیست که متوجه شد هر دو نفرشان از خانه فرار کردند و همان شبِ فرار، یکی از افراد مهمش را هم به قتل رساندند؛ به همین دلیل، دیوانهوار برای گشتن دستبهکار شد. سافیرا و لئو، به دنبال یافتن کسانی که بتوانند و بخواهند با آنها هم پیمان شوند، راهی شدند که میانهی راه، توسط لرد غافلگیر و دوباره به ویکتوریا برگشتند. ادوارد، ایزد روحافزار و از مهرههای به درد بخور لرد بود که پیش از مرگش، روحش را به جسم لئو منتقل کرده بود. لئو در گیر و دار مبارزه با نیروی فراطبیعی ادوارد که وجودش را تسخیر میکرد، همهی تلاشش را انجام داد تا دوستانش را فراری دهد اما بعد از فرار آنها، لرد با خشم و شقاوت، لئو را میکشد و راه برگشت ادوارد را از بین می برد. معشوقهی ادوارد (کاترین) از لرد کینهی بدی به دل میگیرد؛ اما دراک، جادوگر قدرتمندی که تحت فرمان لرد بود، به او اطمینان میدهد که هنوز راهی برای برگشتن ادوارد هست و با نقشهای پنهان از چشم لرد، برای برگرداندن ادوارد دست به کار میشوند... . رده سنی:+16
غرب زده ی ایرانی
داستان زندگی دختری به اسم ملیکا که در یه خونواده سنتی بدنیا اومده و خیلی از کیان پسرعموش بدش میاد ، ولی برحسب اتفاق با اینکه از پسرعموش بدش میاد عاشقشم میشه . تو یه مهمونی کیان به ملیکا تجاوز می کنه که ملیکا ناخواسته باردار میشه و به خاطر پسر عمو و دختر عمو بودن با کیان جنین از نظر ژنتیکی مشکل داره ، برا همین ملیکا تصمیم میگیره جنین رو از بین ببره که همین اتفاق باعث میشه ملیکا به یه دنیای رازآلود جلوتر از زمانی که بود پا بذاره ...
طبقه زیرین
داستان این رمان در قرن نوزدهم در شهر لندن اتفاق می افتد و نگاهی فانتزی به دنیای مردگان دارد. مردگانی که پس از مرگ هنوز هم چشم هایشان به دنیای زنده ها است. آنها می خواهند به دنیای زنده ها بازگردند. اما چگونه؟! چارلی کویین شخصیت اصلی داستان شیمیدان ماهری است که در میان مردگان زندگی می کند. او در پی کشف محلولی اسرار آمیز به نام ”بازگشت” است تا با استفاده از آن محلول همه ی مردگان بتوانند به دنیای انسان های زنده بازگردند.
مهمان رادیو
داستان درمورد یه مرد عاشقه. ولی عشقش فرق میکنه. رادیو . از بچگی عشق رادیو داره تا اینکه از طرف صدا وسیما دعوتش می کنند و ادامه ماجرا...
سیاهی لشگر
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
بی تردید
حاج احمد کیانمهر از آدم های معتبر و ثروتمند تهران قدیم بوده است.. مردی که حتی پس از مرگش هم هنوز نامش روی زبان هاست و اکنون فرزندان و نوه هایش اعتبارش را بر دوش می کشند. حاج احمد پیش از مرگش وصایایی داشته که اکنون فرزندان و نوه هایش موظف به عمل کردن به آنها هستند اما فرزندان و نوه های حاج احمد با ماجراهای عاشقانه ای که برای نوه ها پیش می آید نا خواسته به هیچ یک از وصیت های حاج احمد عمل نمی کنند.
خاطرات یک خون آشام جلد دوم (کشمکش)
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... الناکه با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد.داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند.
خاطرات یک خون آشام جلد اول (بیداری)
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... الناکه با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد.داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند
تهمینه
داستان درمورد زنی قاتل یا بهتره بگم قاتل سریالی هست که برای امرار معاش زندگیش مجبور میشود به شیوه های مختلف آدم بکشد تا اینکه ....
معلم مدرسه ما
داستان درمورد معلمی است که حال تمام دانش آموزانش را میگیرد ، یک روز یک دانش آموزی سرکلاسش متلکی می اندازد و معلم درصدد تلافی کاری می کنه که ...
منجلاب خون
دزدی، تعرض، قتل، ترور، جاسوسی! کلماتی هستن که من این روزها باهاشون سر و کار دارم، البته شاید باید بگم از زمانی که مدرسه می رفتم مجبور به جاسوسی شدم و در نهایت شاید بتونید اسم من رو مجرم، دزد و حتی قاتل بزارید! زندگی من پر بود از روشنی اما یه روز تبدیل به سیاه چاله ای شد که همه رو تو خودش می بلعید! من حتی مادر خودم رو کشتم! پشیمونی؟ شاید کلمه ای باشه که از من دوره اما هر بار برای هر کدوم به اندازه اشک ریختم! شاید وقتش باشه! وقت انتقام از اون هایی که باعث شدن دختر سیزده ساله تبدیل به یه جانی بشه! من آناهیتا پارسا، الان بیست و نه سال سن دارم، شاید جالب باشه بدونی من با گذشته سیاهم هنوز هم دارم زندگی می کنم، شاید هم تشکیل خانواده دادم... البته شاید اون قدر که میگم وحشتناک نباشم، اما قضاوت به عهده شما...
افیون
داستان در مورد مرد تریاک فروشی به نام اصغر هست که با شخصی به نام مهدی رفت وآمد می کند. اصغر از مهدی پول کلانی قرض می کند وطبق قرار داد پول به مهدی بر نمی گرداند. اصغر برای مهدی زرنگ بازی درمی آورد که دراین حین اتفاقی می افتد و ادامه ماجرا ....
داستان کوتاه امپراتور
داستان درمورد اسبی از باشگاه اسب سواری آقای خادم است. آقای خادم دختری 12 ساله به نام مهتاب دارد که از ناحیه پا فلج است. امپراتور اسب بی نظیری هست که مورد توجه مسابقه آقای خادم بوده و کارگری به نام آتیلا که با آن اسب بسیار بد رفتار است و باعث میشود آقای خادم وی را اخراج کند. آتیلا برصدد تلافی است که ...
مانکن نابودگر
سرگرد اینترپل سام نیکنام ملقب به آلفاباس، مردی استثنایی و مشهور کسیه که به دنبال گذشته رازآلودش کمر به قتل پونزده شخص یا به استحضار "متظاهرا" میبنده. سام به دنبال تلخترین حقیقت زندگیش شمشیر دولبهای به دست گرفته و به رسم ویرانی، نابودگر متظاهرا شده و با مخفی شدن تو نقاب فداکاری انتقام قضاوتهای بیرحمانه اطرافیانش رو میگیره. اون داره تو گذشته غرق میشه تا اینکه از دل تاریکی تیر نامتظاهری پاک و کوچیک این مرد مقتدرو زمینگیر میکنه و... .
شاهزاده ای از آسمان
سرنوشتی عجیب در حال رقمخوردن است؛ رازی که برای فاششدن به دوازده قربانی نیاز دارد. حسیبا؛ دختری معمولی مثل همه دخترهاست که غافل از سرنوشت شگفتانگیزی که در انتظارشه، با پسری به نام آرتین نامزد میشه. آرتین پلیسی وظیفهشناس و بیباکه که علاقهی چندانی به این ازدواج نداره. در کشاکش داستان، رازی بزرگ در دنیایی از ناشناختهها برملا میشه که…
داستان کوتاه آقا یوسف
داستان در مورد مردی به نام آقا یوسفه که کلا با زن مشکل داره نمی تونه زن نگه داره. از دخترش خواهش می کنه براش بره خواستگاری ولی دراین میان اتفاقات خیلی ناگواری می افته و ادامه ماجرا .....
سیگنال مرگ
من ماندلا کروز هستم! دختری که دیوانه شناخته شده است! مردم شهر با انگشت مرا نشان می دهند! می گویند صداهایی که می شنوم همه از سر توهم است، حتی در چشمانم زل می زنند و می گویند تو احمقی بیش نیستی! اما من دیوانه نشده ام... من تکه تکه شدن خانواده ام را به چشم دیدم و فقط در سکوت تماشا کردم، دیدم که چگونه تنها دوستانم را در مقابل دیدگانم به آتش می کشند... بوی گزنده و فلزی خون را از گوشه و کنار خانه ام احساس می کردم، جام های خون تنها نوشیدنی بود که می توانستند با آن از من پذیرایی کنند.... در نهایت کنجکاوی و جست و جو با شخصیتی سر کش و خودخواه، من! ماندلا کروز به دنبال قاتلین خانواده ام و باعث و بانی دیوانگی خودم می گردم...
مسیر عشق
داستان درباره ی دختری به اسم پریناز است که طی اتفاقاتی به اصرار خانواده اش مجبور میشه مدتی رو در اصفهان پیش عمه اش زندگی بکنه وبا رفتنش به اونجا اتفاقاتی براش میافته که…
داستان کوتاه دختر نون خامه ای
داستان درمورد دختری هست که علاقه زیادی به نون خامه ای داره. عاشق مردی میشه که البته خواستگارش هست. دختر مادر مریضی داره که نمی تونه ازجاش تکون بخوره و خواستگار تاکید می کنه مادرش رو بزاره خانه سالمندان. دختره قبول نمی کنه و خواستگار رهاش می کنه و ادامه ماجرا...
افسانهای از چمروش (چَمروش) - نسخه آفلاین
در دورهی زمانی چند هزار سال پیش دختری به نام دِرمَنه در دورهی پادشاهی شاه هامین زندگی می کنه. خانوادهی اون جزو اشراف و طبقهی مرفه هستند. پدرش داروگر و جزو کاهنانی به نام «شِنایا»ست. یک روز درمنه به صورت اتفاقی متوجه میشه که پدرش جوانی رو برای مراسمی مخفی آماده میکنه. اون که تا به حال درمورد چنین مراسماتی نشنیده بوده کنجکاو میشه تا سر از کار پدرش دربیاره و به همراه دو تن از بردگان خانه زادشون، به معبد قدیمی میرند و متوجه حقیقتی پنهان میشند که از مردم مخفی شده...
داستان کوتاه عاطفه
درمورد دخترافغانی هست پدرش مریضه برادرش پاهاش شکسته مادرش سرطان داره عاطفه مجبور میشه برای کمک خرج زندگی لباس پسرانه بپوشه واتفاق بدی میفته...
داستان کوتاه زلیخا
داستان درمورد رقاصی به نام زلیخا هست که مردی زن داره عاشقش میشه و زن متوجه میشه وبچه های مرده براساس تلافی برای اینکه حال زلیخا بگیرند دست به عملیاتی می زنند و...
داستان کوتاه لباس عروس
داستان درمورد دختری به نام ناهید هست از بچگی علاقه به لباس عروس داشته وخیاط حرفه ای لباس عروسه. ناهید با پسری آشنا میشه قرار ازدواج میزارند درست وسط قول وقرارها ناهید احساس می کنه پاهاش حس ندارند به درخواست نامزدش دکتر می روند دکتر آزمایش می نویسه و درحین گرفتن جواب آزمایش ......
داستان کوتاه رمینور
داستان درمورد ویولونی هست که مال پیرمردی به اسم سف الله هست که بهش عمو سیفی می گفتند. عموسیفی درخیابان ویولون می زنه ، یک روز که درخیابان اجرا داشته ناگهان می بینه رمینور یعنی ویولونش دزدیدن و ادامه ماجرا...
خیمه شب بازی
ترسا در گیر رو دار جمع کردن مقداری پول برای اجاره ی خونه و ساختن یه زندگی ساده برای خواهر کوچک ترش که در پروشگاه زندگی می کنه است.اما تقدیر یه بازی سیاه راه می اندازه با گم شدن خواهر ترسا و وارد شدن ترسا به دنیای سیاهِ داستان و آشناییش با مهره های شطرنجمون زندگیِ ترسا دست خوش موج های طوفانی دریایی می شه که بوی خون می ده. این داستان اگر چه داستانه...اما موضوع سیاه داستان حقیقت داره. برگرفته از واقعیت ترسناکی که...اگر چه سوزناکه...اما می تونه عاشقانه باشه! شاید یکی از مهره های شطرنج داستان رو کیش و مات کنه... کی می دونه؟
باهم در پاریس
داستان زیاد شنیدی؟ رمان زیاد خوندی؟ این داستانم رو داستای دیگه! زندگی ما ماشینی شده...احساسات تو زندگیمون جایی ندارن... زندگی مون سیاهه و طعم دود می ده! تو زیر سیگاری زندگی می کنیم و دلمون خوشه به این که زنده ایم! داستان من قرار نیست خاص و عالی و تک باشه! چون کلی شبیه موضوع رمان من هست،اما چه طور نوشتن مهمه،چه طور قلم دست گرفتن مهم تره! رمانی که جلوتونه، زندگی یه دختر که نه ، دو خواهر و دو برادر و رقم می زنه! اشتباه نکنید.شبیه اون رمانایی ک فکر می کنید نیست! رمانی که از همون اول ،اول با خون ریزی ای که تو گذشته اتفاق افتاده شروع می شه و کی می دونه با چی تموم می شه؟ دختری که درگیر مردی می شه که اسمش مخفی و لغبش رباته! چهار تا زندگی،چهار تا انسان،که یکی از این چهار تا، ربات داستانه و زنده ،زنده مرده! اخر قصه ی زندگی ربات وارانه ی این آدم ها چی می شه؟ خوش بختی،عشق،انتقام یا مرگ؟
سند بدون عنوان ( جلد اول رمان به طعم شکلات )
شهرزاد نویسنده پرطرفدار کتاب و دانشجوی رشته حقوقه. اون و برادرش برای ساختن آینده اشون شهرستان رو به مقصد تهران ترک میکنن. غافل از اینکه آینده براش بازی های تلخ و شیرین زیادی رو خواب دیده وَ عشق... عشقی که هم میتونه نجات دهنده باشه هم میتونه شکست سختی رو به بار بیاره. حالا انتقام شهرزاد کدومه؟
پشت چراغ قرمز جلد دوم آفلاین
پشت قرمز داستان دختری که با کار کردن توی خیابون و دستفروشی اموراتش میگذره و با درد ها و کمبود های زندگی نه چندان معمولیش درحال سازشه. تا اینکه دست سرنوشت اون و توی شرایطی قرار میده که از شخصیت واقعی خودش فرسنگ ها فاصله میگیره و وارد زندگی جدیدی میشه
داستان کوتاه گیتی
داستان درمورد زن خیاطی هست که براثر آتیش سوزی مغازش آتیش میگیره. این وسط وکیل کارکشته ایکه بعدها همکلاسی گیتی هست پرونده در دست میگیره و اتفاقی می افته.
داستان کوتاه ننه مشهدی
ننه مشهدی استاد درکی داستان درمورد پیرزنی هست که کنار خیابان دست فروشی می کنه چند تا از بچه های همسایه هستند که هواشو دارند ننه مشهدی آرزوی مشهد رفتن داره که یهوع اتفاقی می افته ادامه ماجرا...
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
-
مگس ژانر : #عاشقانه #طنز
-
مانکن نابودگر ژانر : #پلیسی #عاشقانه #رازآلود #جنایی
-
بی تردید ژانر : #عاشقانه
-
رمان در همسایگی گودزیلا ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسطوره ژانر : #عاشقانه
-
افسانهای از چمروش (چَمروش) - نسخه آفلاین ژانر : #عاشقانه #تخیلی #فانتزی
-
رمان گناهکار (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
تب داغ هوس (تب داغ گناه جلد دوم) ژانر : #عاشقانه #انتقامی
-
رمان عاشقانه بانوی قصه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
غرب زده ی ایرانی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #معمایی
-
با سقوط دست های ما ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
دختری با چشمان سرخ ژانر : #عاشقانه #تخیلی
-
اجباری بی رحمانه ژانر : #عاشقانه #ازدواج اجباری #اجتماعی #غمگین
-
ماه دل (ماهِ دل) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
یغمای بهار ژانر : #عاشقانه #اربابی
معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...
ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه
رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه
با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضیتر میشوم" هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها "شخصیت ناپایداری دارند" نمیشود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین
اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف
دکلمه
جان دل
دکلمه
مرا به نام عشق بدنام نکن
دکلمه
کاش تو ماه بودی
دکلمه
رفتن...
دکلمه
اُهم
-
سیاهی لشگر ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
گرداب سرنوشت ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #معمایی #جنایی #روانشناختی
-
شیرشاه - VIP ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
التیام ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
دشمن بی نقص ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
اون کیه؟ ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسلحه ی خودکشی ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
عطر رازقی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
-
.....در حصار تنهایی من دوستان میشه اسم اون رمان که آخرش توی زندان عقد کردنو بهم بگین بدجور رفته رو مهم😐همون که دختره پدرش مشکل ریه داشت مدام سرفه میکرد و پسره هم پسر شهید بود۲۷ دقیقه پیش
-
.در شاه شطرنج عالییی۱ ساعت پیش
-
فاطمهدر تمنای وجودم مگه فصل دوم داره؟۱ ساعت پیش
-
آویددر مگس خیلی قشنگ بود۱ ساعت پیش
-
نکاردر روزهای تا ابد بی تو (جلد دوم با تو هرگز ) سلام، اشکم در اومد ، ولی سوگند باید سوگند به اندازه دانیال رنج میکشید نه اینکه فقط دانیال رنج بکشه، خیلی دردناک بود زندگی دانیال و آسودگی سوگند۳ ساعت پیش
-
بدون نامدر نژلا فرشته ای با چشمان زیبا خوب بود ولی کسی مثل سامان روفقط تو رویا میشه پیداکرد۴ ساعت پیش
-
سارایدر عطر رازقی سلام خوبی داداش تولدتون هزاران بارمبارک 💥💥💥🎂🎂🎁برای شما چند روز تولد میگیرن یکم فکرم مشغول شد🤔🤔؟برای ماکه به زور اونم یه ساعت برای شما دوهفته🤨😯خوش بحالتون۴ ساعت پیش
-
فرشتهدر دختری که من باشم عالیه عالی من رمان خیلی میخونم ولی هیچکدوم اندازه این به دلم ننشست اولین بار خیلی سال پیش خوندمش تاحالا ۱۰ بار خوندمش از خوندنش سیر نمیشم به هرکی پیشنهاد کردم خوشش اومد خسته نباشید میگم به نویسنده اش۹ ساعت پیش
-
هلندر رمان شرط زندگیمون برای اولین بار خوب بود ولی خوب یزره انگار یه بچه نوشته و غلط املایی هم داشت بنظرم باید اول تحقیق کرد درباره رمانی که مینویسی و دوم هم باید ذهنت باز باشه تا چیزای خوب بیاد تو ذهنت و تو از کسی کش رفتی۱۰ ساعت پیش
-
فائزهدر شب نما خوب بود من دوست داشتم شما هم بخونید حتما خوشتون میاد۱۰ ساعت پیش
-
ااادر عطر رازقی خیلی دستت بی نمکه داداش. اخی دلم کباب شد. والا داداش گفتن که احتمالا تا ده روز پارت گذاری نمیشه. صبر هم چیز خوبیه😁تولدتونم مبارک داداش انشالله 120ساله بشی🎊🎉🎊🎉۱۱ ساعت پیش
-
سارادر غرب زده ی ایرانی عالی بود فقط حیف تیکه اخرش خیلی سریع تموم شد۱۱ ساعت پیش