رمان های آنلاین رمان های در حال تایپ
رمانهای بروزشده
آقای سر دبیر
۱۱ ساعت پیش / پارت صد و سی و یکم 18% تخفیفلحظاتی بعد روی چمنهای روبه روی رودخانه نشسته بودیم و نوید در حال صحبت بود. ـ خیلی وقته اینجا نیومدم. فکر کنم آخرین بار بیست سالم بود. هیچ وقت فکر نمیکردم به خاطر یه دختر کارم به اینجا بکشه. لبخند زدم و گفتم: ـ مرسی که به خاطر اون دختر میای و باعث میشی که دلش کمتر تنگ بشه. با مه ...
خلاصه رمان
هدیه خبرنگار است و با پدر و نامادری و دختر نامادریاش زندگی می کند و از زندگی با نامادری و دخترش رضایت چندانی ندارد. اخیرا سر دبیر جدیدی با روحیه خشک و جدیای وارد دفتر مجله شده که تا حدودی محیط را مشوش کرده و در این بین رفتارهایی از خود نشان داده که سوء ظن هدیه را برای رابطه ناسالمش با دختر نامادریاش فراهم کرده اما...
حسرت با هم بودن
۱۱ ساعت پیش / پارت پنجاه و یکم 17% تخفیفماشین که از مقابل چشمم محو شد، متفکر به خانه رفتم. کسی خانه نبود. خیلی توی فکر مجید بودم. روی تختم دراز کشیدم و اندیشیدم: « خدایا! اون کسی که پشت تلفن بود به مجید چی گفت؟ انگار یه ربطی به من داشت!» داشتم از فکر و خیال دیوانه میشدم. بلند شدم و راه رفتم... نشستم... چیزی خوردم... آرام نمی ...
خلاصه رمان
عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتلهای مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش میریخت اما مجید عشق ممنوعهی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو همشان خانوادهاش نمیدونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی میافته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباختهی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقهاش به من؟...
تاربام، گذرگاه سکون
۱۱ ساعت پیش / پارت هشتاد و نهمفرصت نشد بپرسم منظورش چیست، آسانسور ناگهان بدون این که به مقصد رسیده باشد ایستاد و دو نفر دیگر وارد شدند. لعنتی! آخر الان وقت چنین چیزی بود؟! دیگر نشد حرفی بزنم و یا سوالی بپرسم، یعنی موقعیتش نبود. کریمی هم سکوت کرده و نوعی ندامت، احتمالاً از حرفی که زده بود در چهرهاش هویدا بود. حتما ...
خلاصه رمان
زمانی که در نواشهر سوگند، دختر بیست و سه سالهی خانواده کاملی به طرز وحشتناکی به قتل میرسد و جسدش ساعتها پس از مرگش در اطراف شهر کشف میشود، دانیار سلیمزاده، فرزند ارشد خانواده سلیمزاده، به دستور پدر آماده رفتن به تهران است برای قدم گذاشتن در مسیر شغلیای که از پیش برایش تعیین شده است، امّا این اتفّاق به یک آن، همه چیز را تغییر میدهد و دانیار را از رفتن منصرف میسازد. او قدم در مسیری میگذارد که در نهایت به کشف وقایعی هولناک منتهی میشود. وقایعی که نه تنها زندگی خودش و اطرافیانش را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه یک شهر را به هم میریزد. و دانیار که اسیر عشقی دیوانهوار میگردد، در این مسیر بی گدار به آب میزند...
بی رویا
۱۱ ساعت پیش / پارت چهل و دوم-ول کنید این حرفا رو. سمت شیدانه خم شد و گفت: -واسه جشن رادمهر میای شیدا جون؟ -جشن؟ چشمهای رها گرد شد پشت تعجب شیدانه. معلوم بود حسابی هیجان دارد. یا چیزی که میخواست بگوید برایش جذاب است: -مامان میخواد برای مهراد گودبای پارتی بگیره. نگاهی به خانم راد انداخت و زن چشمکی به نشان ...
خلاصه رمان
امیرطاها و شیدانه از سالیان دور به یکدیگر علاقهمندند و رابطهی خویشاوندی بر این عشق دامن میزند. بعد از سالها با هم ازدواج میکنند و علیرغم بهانهگیریهای شیدانه، زندگی دلچسبی دارند. شیدانه دو دوست همدورهی خودش دارد که با هم قرار میگذارند تا سالها بعد در محلی که با هم قرار گذاشتهاند، جمع شوند تا ببیند زندگی کدامیک روی خوش بیشتری دیده است. امیرطاها مربی استخر است و برای برآورده شدن نیازهای زندگیش و بلندپروازیهای شیدانه، شغل دومی هم انتخاب میکند. اتفاقهایی میافتد که امیرطاها شغل خود را از دست میدهد و زندگیشان در مسیر تازهای میافتد. شغلهای کاذب و گرفتاری امیرطاها و شیدانه باعث میشود به راه جدیدی فکر کنند. راهی که کورهراه میشود و آنها را در باتلاق زندگی و احساس میاندازد. سالها بعد وقتی دخترها در محل قرارشان جمع میشوند، دنبال آس آن بازی میگردند. نگاهشان روی کسی مینشیند که زندگیش را با عشق شروع کرد...
اقبال
۱۱ ساعت پیش / پارت صد و شانزدهگفتگو و درد دل کردن با خاتون قلبش را جلا داده بود. خاتون آش شله قلمکار بار گذاشته بود و مادر و دختر بدون حضور رحمت یک جمع دو نفره ی دلچسب را شکل داده بودند. خاتون کلی برایش حرف زده بود. از گذشته ها، از زندگیشان بعد از مرگ خرم، از خانه ای که دیگر مثل سابق صفا و گرمی نداشت. از اجاقی که بعد ا ...
خلاصه رمان
دریا به اصرار هوشنگ پدر خواندهی خود و به قصد جاسوسی وارد عمارتی میشود که دو پزشک جوان و یک پیرزن اسراآمیز به نام صنم در آن زندگی میکند. و این میشود آغازی دوباره برای دریا. پیرزن شروع به گفتن خاطراتش میکند و رازی نهان آشکار میگردد.
قوانین سرد
۱۱ ساعت پیش / پارت نود و دوم_ چی سرگرد، چی شده؟ سکوتی اندک بینشان حاکم شد. یاسین نگاهی به چهرهی خسته و آسیبدیدهی او انداخت و گفت: _ تا جای ممکن بهش نزدیک نشو. ازت خواستم سالم بمونی ولی چیزی که الان میبینم یه کم نگرانم میکنه. خیره شده بود به گوشهی لب او. صبرا انگشتش را گوشهی لبش گذاشت و برآمدگی زخمی را که ح ...
خلاصه رمان
این داستان پیرامون سرگردی جوان شکل میگیره که برای به سرانجام رسوندن یه پروندهی امنیتی، پاش به خونهی یه دختر زیبا و مرموز باز میشه.
جدیدترینها
رمانهای رایگان دیدن همه
رمانهای سکهای
رمانهای حقعضویتی دیدن همه
رمانهای دوحالته (رایگان و VIP) دیدن همه
رمانهای کامل شده دیدن همه
پیله ی پروانه
باتلاق
بلاک کد
قاب عکس کهنه
او، اویی که دیگر او نبود
صفر درجه
من و یک دنیا دروغ
قلمرو رز
در رویای دژاوو
فانتوم
ماه و پناه
سایه ی من (جلد دوم)
میانبر به تباهی
مجموعه داستان ما همه مرده ایم
دشمن بی نقص
سلنوفیلیا (ندیمه قرتی)
التیام
زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا)
اون کیه؟
عطر رازقی
گرداب سرنوشت
شیرشاه - VIP
از خود رانده
رکوئیم زندگی
خیمه شب بازی
خاموشی آوا - VIP
به طعم شکلات
منفی چهار (4-)
آکرولیزیانا
توپاز آبی
پشت چراغ قرمز (جلد دوم)
به طعم خون - VIP
به طعم خون - آنلاین
مدیر معاون (عشق سریالی)
فرار از سنت - VIP
ندیم
عشق آمازونی (جلد دوم)
ماه قلب من
اولین مرگ
افسانهای از چمروش (چَمروش)
مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده )
ویانا نیوز
طالع دریا
شومینه
حکم کن
سوگند به دست هایت ( جلد دوم آخرین بوسه )
سنسار (سَنسار)
طعم تلخ زندگی
خواهر خوانده
رمان های چاپ شده