رمان انتقامی دانلود رمان
جدیدترین رمان های انتقامی در دنیای رمان
من میان خشمی عمیق و عطش انتقام بلاتکلیفم. برای سفر آخر مجردی با بهترین دوستم راهی سفر شدم و نمیدانستم که او مرا به آن بیابان برده تا سربهنیست کند. داستان خشم من دقیقا از لحظهای شروع میشود که او مرا به درون چاه هل داد و انتقام اکسیر حیات دوام آوردنم شد
من تک دختر پادشاه هرویین ایران، ملقب به افعی هستم.. هر جایی که میرم با لیموزین میرم! دوتا سگ ژرمن سیاه همراهمه و چهارتا بادیگارد دو برابر هیکل خودم! دختر مغروری بودم که هیچ وقت به قیافه بادیگاردام دقت نمی کردم و اونا رو اصلا در حد خودم نمی دونستم... تا اینکه یه روز توی یه مهمونی دشمنای بابا من و یکی از بادیگاردامو گروگان گرفتن و انداختنمون توی یه اتاق... برای آزادیمون یه شرط گذاشتن... یه شرط خیلی عجیب....
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!
"آن سبو بشکست" داستان عشقی پرهیاهوست میان مهرداد و شمیم، که با وجود اختلاف سنی و مخالفت اطرافیان و خصوصاً پدر حسود شمیم، بالأخره به ازدواج ختم میشه. مهرداد مهندس ناظره و همهچیز از جایی شروع میشه که بنا به تعهد کاری مجبور میشه مدتی رو دور از همسر و خانوادهش سپری کنه. در محل کار جدیدش یکی از کارگران قبلیش رو به خاطر یک دِین قدیمی دومرتبه به کار میگیره. این پسر جوان چندان سر به راه نبوده و شروع همکاری جدید باز هم سبب تنشهای زبانیشون و به اوج رسیدن اختلافاتشون میشه. رفته رفته کینهی پسر جوان رنگ و بوی دیگهای میگیره و با فراهم کردن شرایط، کمکم برای انتقام پای خانوادهی مهرداد رو وسط میکشه؛ و دست به رفتاری ناهنجار و نامعقول میزنه که به واسطهی اون زندگی شخصی مهرداد با چالشی سخت مواجه میشه...
آلام قصه ی دلداده ای است که به خاطر اگرها و شایدهایی پیش پا افتاده، چشم بر دل خواستنش میبندد ... دور می شود... مرد میشود... پدر می شود... تنها می شود .. برمیگردد... و حالا بعد از سال ها در پی درمان زخم های روحی اش با آلاء رو به رو میشود... آلاء ای که خودش درگیر کابوس هایی ست که بوی خون میدهند.. پایان خوش...
عشق، چه کلمه ای زیباست کلمه ای ک زمانی در گوشت طنین انداز میشود همچون سونامی در دلت برپا میشود و زمانی ک بهش فکر میکنی سراسر وجودت از شور اشتیاق پر میشود و من، منی که از جنس غرور و لطافت بودم در چشمان تیره ای به تیرگی دریای سیاه غرق شدم همان چشمانی که شکلات هایش حرف ندارد و من از دریا زدم و دل به چشمان زلالش بستم هم اکنون که دلم عاشقی را با تمام وجودش فریاد میزند اعتراف میکنم به کسی که مرا دلبسته و عاشق پیشه ی خودش کرد عاشقتم دزد قلب من
هلیای داستان ما دختری که توی بچگی پدر مادرش را از دست داد هلیایی که اسم اون تن همرو میلرزونه دوباره برمیگرده به سرزمینش میشه همون ملکه ای که دشمنا ازش میترسن ولی ایا میتونه؟ دختر داستان ما نمیدونه که چه سرنوشتی در انتظارشه......
همتا که به زور با پویان ازدواج کرده بود و بهش علاقه ای نداشت کم کم سر از راز این خانواده در میاره و عاشق..
لیا یه رقصنده است که تو کافه شوهر مادرش توی استانبول کار میکنه در حالی که نه از کارش راضیه و نه از زندگیش درست وقتی که مشکلات خیلی اذیتش میکنه یه شب بعد اجرا مردی رو ملاقات میکنه که با پیشنهاد وسوسه انگیزش همه چیز رو تغییر میده...
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!
نبات بنت علی نگارگر دختریست در دل تاریخ؛ دخترکی اهل نیشابور که رویای طبابت در سر میپروراند و هزاران مانع بر سر راه دارد. در همان زمان در دل بخارا، پسرکی زندگی میکند که رویایش نبودن تبعیض است و اختلاف طبقاتی. پسری اشرافزاده که رویای همسفرگی با رعایا را دارد. آیا قرار است این دو به رویاهایشان برسند؟ چه میشود اگر تحولات سیاسی چون مرگ منصورابننوح سامانی درست در همین خلال باشد؟
راه های دانلود اپلیکیشن