رمان مغرور و عاشق
حلما، دختری ساده، معصوم ونجیب، دل به پسر جذاب یک خانواده ثروتمند میسپارد. اما درست در اوج عاشقانههایش،با آمدن دختری زیبارو و ریاکار، همه چیز فرو میریزد… نامزدی که قرار بود تکیهگاهش باشد، حالا چشم در چشمان دیگری دارد و خانوادهای که قرار بودپناهش باشند، در سیاهی شب، طردش میکنند. مُهر بیآبرویی، سرنوشتش را لکهدار کرده و آیندهاش میان قضاوت مردم، غرور شکسته و تنهایی سردرگم مانده. درست همانجایی که همه چیز به پایان رسیده مردی متاهل از راه میرسد…مردی مرموز، مغرور، زخمخورده؛ با گذشتهای تاریکتر ازشب و نگاهی که از جنس قدرت، خطر و انتقام است. حالا حلما باید بین دوجهنم انتخاب کند: بازگشت به مردی که دلش را شکست… یا پناه بردن به مردی که ممکن است… نابودش کند.
رمان آلوده به ابلیس
این یک جنگ است، جنگی نابرابر میان همزاد ابلیس... در برابر ابلیس! تارا دختری مستقل است که با اشتباهات گذشتهاش زندگی میکند؛ اشتباهاتی که هرگز بهایش را نپرداخته. تا اینکه یک غریبهی مرموز وارد زندگیاش میشود؛ کسی که به نظر میرسد رازهای تاریک تارا را میداند، رازهایی که میتوانند زندگیاش را به آتش بکشند. حالا تارا باید انتخاب کند: فرار کند یا وارد بازیِ این غریبهی ترسناک شود؟ اما مسئله فقط تارا نیست... این داستان آدمهای خوب نیست؛ این داستان آدمهای بدی است که هر کدام دلیلی کافی برای ابلیس بودن دارند، اما اینبار، یک نفر آمده تا ابلیس قصهی همه باشد! حالا تصور کن همهشان در یک داستان جمع شوند... چه اتفاقی خواهد افتاد؟
رمان از عمق شب
در گذشته به افروز دستدرازی شده. حالا پسرش، عطا برای انتقام گرفتن از کسانی که در گذشته به مادرش ظلم کردن، داره گذشته رو شخم میزنه و تک به تک همه رو محاکمه میکنه و از روی آدمای بد قصهی مادرش رد میشه.
رمان افلاس
بعد از تصادف پدرش، در سن ۱۸ سالگی سرپرستی سخت مادر ویلچر نشین و برادر ۱۰ ساله اش به گردنش می افتد دختری بی پروا و مغرور،سخت کوش و پرتلاش هرکاری از دستش بر می آید تا زندگی پر تنش خانواده اش را نجات دهد.. روزی از روز ها صاحب یک فروشگاه بزرگ گل فروشی مردی ۵۰ ساله است که مهوا در آنجا کار میکند..اورا خاستگاری میکند...اما نه برای خودش برای پسرش،شروین میثاقیان، صاحب هلدینگ واردات و صادرات گل های مصنوعی.. اما آیا این ازدواج صورت میگیرد؟؟ آیا این اتفاق میتواند به فقر زندگی مهوا و خانواده اش پایان دهد؟!
رمان خاطرات نیمه کاره
کیا رادِحکمت، برحسبِ اتفاق، در منزلِ همسر سابقش ،نازنین مهام ،متوجه می شود او قصدِ نوشتن ِخاطرات زندگی مشترکشان را دارد، خاطراتی که قسمت بیشترش حول ِمحور دلبستگی های نازنین به او وافشای گذشته ی خاندان حکمت ها می باشد .خاطراتی که گویا ،نازنین وقت نکرده بود آن را به پایان برساند و انتقام دل شکسته اش را از کیا راد بگیرد .
رمان آمیخته به عشق
در دیاری که سنتهای کهن بر آن حکم میرانند، رازهای سر به مهر در انتظار پردهبرداری هستند. هایکا، تک پسر بهادر خان و وارث تاج و تخت، پس از سالها غربت برای مراسم تشییع جنازه پدر بازمیگردد. او که اکنون باید جانشین پدر شود و عنوان خان جدید روستا را به دوش بکشد، هدفی فراتر از این در سر دارد. هایکا به دنبال کشف رازهایی است که سالیان سال در خاک این سرزمین مدفون شدهاند. رازهایی که پرده از عشقی ممنوعه و انتقامی خونین برمیدارند. عشقی که در دل سنتهای ارباب رعیتی رنگ باخته و انتقامی که ریشه در ظلم و بیعدالتی دارد. آمیخته به عشق، رمانی عاشقانه و انتقامی با پسزمینهای از روابط ارباب رعیتی، شما را به سفری در دل تاریخ و احساسات میبرد.
رمان ساریژ
ساریژ(زخم بهبود یافته): داستانی از رهایی، عشق و انتقام است، آدمهایی که هرکدام به گونهای زخمی خوردهاند و در پی آرامش به دنبال انتقام یا رهایی هستند. داستان پسری که زخم عشق او را به نابودی میکشاند و داستان دختری برخواسته از یکی از قومیتهای کرد زبان کرمانشاه است؛ دختری به نام روجا که سرشار از بلندپروازی و آرزو است و تصمیم گرفته خود را از حصار سنتهایی که فکر میکند محدودش کردهاند نجات دهد! میخواهد به دنیای مدرن تهران پناه ببرد و سرنوشت خود را فارغ از تعصب و وابستگی رقم بزند، اما در این سفر با آدمها و ماجراهایی آشنا میشود که جهانبینی او را متحول میکنند و میفهمد دنیا خیلی عجیبتر از آن چیزی که فکر میکرده است. زلزلهی مهیبی که گریبانگیر قومش میشود برگ دیگری از زندگی را برایش رقم میزند. عشقی آتشین میان مصیبت و بلا او را به زادگاهش علاقهمند میکند، با برگزیدن عشق در برابر مادیات به آرامش پدرش کمک میکند، اما همچنان در برابر هر آن چه که زن را محدود کند میایستد.
رمان پرتویی در تاریکی
پرتو دختری که خانوادشو در طی تصادفی از دست میده از شدت تنهایی میخواد ازدواج کنه اما خبرنداره که بعضی تنهایی ها بهترازباهم بودن هاست . اردوان پسرخاله ی پرتو از فرصت استفاده میکنه وخودشو به پرتو نزدیک میکنه تا اونو برای ازدواج راضی کنه اما پرتو متوجه اخلاق های ضد زن اردوان میشه وحاضربه ازدواج نیست اما اردوان که تاحالا کسی دست رد به سینه اش نزده نمیتونه پاسخ منفی پرتو روهضم کنه ومیخوادباتجاوز به خواسته اش برسه وپرتو وراضی به ازدواج کنه.
رمان آنرمال
من، آفریدهی تاریکیام، تاریک و ژرف چون شبچشمهای بیانتهای من. طغیانگر و سرکشی رامناپذیر، همانند شیطانی که با هیچ زنجیری بسته نمیشود. هرگاه از رنج و خشم زبانه میکشم، آسمان شب با من همصدا میشود، رعدهای خروشان و بارانهای سیلآسا در همهمهای هولناک به دنیا هجوم میآورند. من هم نوای نهنگ تنهای اقیانوسم، صدایم در فرکانسهای ناشنیده، اما تفاوت من در آن است که از تنها بودنم، از این گوشهنشینی خودخواسته، لذت میبرم.
رمان میان خشم و انتقام
من میان خشمی عمیق و عطش انتقام بلاتکلیفم. برای سفر آخر مجردی با بهترین دوستم راهی سفر شدم و نمیدانستم که او مرا به آن بیابان برده تا سربهنیست کند. داستان خشم من دقیقا از لحظهای شروع میشود که او مرا به درون چاه هل داد و انتقام اکسیر حیات دوام آوردنم شد
رمان ماه خاکستری
من تک دختر پادشاه هرویین ایران، ملقب به افعی هستم.. هر جایی که میرم با لیموزین میرم! دوتا سگ ژرمن سیاه همراهمه و چهارتا بادیگارد دو برابر هیکل خودم! دختر مغروری بودم که هیچ وقت به قیافه بادیگاردام دقت نمی کردم و اونا رو اصلا در حد خودم نمی دونستم... تا اینکه یه روز توی یه مهمونی دشمنای بابا من و یکی از بادیگاردامو گروگان گرفتن و انداختنمون توی یه اتاق... برای آزادیمون یه شرط گذاشتن... یه شرط خیلی عجیب....
رمان نمی بخشمت
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!
رمان آن سبو بشکست
"آن سبو بشکست" داستان عشقی پرهیاهوست میان مهرداد و شمیم، که با وجود اختلاف سنی و مخالفت اطرافیان و خصوصاً پدر حسود شمیم، بالأخره به ازدواج ختم میشه. مهرداد مهندس ناظره و همهچیز از جایی شروع میشه که بنا به تعهد کاری مجبور میشه مدتی رو دور از همسر و خانوادهش سپری کنه. در محل کار جدیدش یکی از کارگران قبلیش رو به خاطر یک دِین قدیمی دومرتبه به کار میگیره. این پسر جوان چندان سر به راه نبوده و شروع همکاری جدید باز هم سبب تنشهای زبانیشون و به اوج رسیدن اختلافاتشون میشه. رفته رفته کینهی پسر جوان رنگ و بوی دیگهای میگیره و با فراهم کردن شرایط، کمکم برای انتقام پای خانوادهی مهرداد رو وسط میکشه؛ و دست به رفتاری ناهنجار و نامعقول میزنه که به واسطهی اون زندگی شخصی مهرداد با چالشی سخت مواجه میشه...
رمان آلام
آلام قصه ی دلداده ای است که به خاطر اگرها و شایدهایی پیش پا افتاده، چشم بر دل خواستنش میبندد ... دور می شود... مرد میشود... پدر می شود... تنها می شود .. برمیگردد... و حالا بعد از سال ها در پی درمان زخم های روحی اش با آلاء رو به رو میشود... آلاء ای که خودش درگیر کابوس هایی ست که بوی خون میدهند.. پایان خوش...
رمان آواز صبح مشرقی
لیا یه رقصنده است که تو کافه شوهر مادرش توی استانبول کار میکنه در حالی که نه از کارش راضیه و نه از زندگیش درست وقتی که مشکلات خیلی اذیتش میکنه یه شب بعد اجرا مردی رو ملاقات میکنه که با پیشنهاد وسوسه انگیزش همه چیز رو تغییر میده...
رمان باتلاق
یغما برگشته، پس از ده سال حالا با ظاهر و شمایلی لوند و اغوا کننده، برگشته تا مردی متاهل را جذب خود کند تا هم بدهیهایش را پرداخت کند و هم خرده حسابهای گذشته را با او صاف کند...
رمان باهم در پاریس
داستان زیاد شنیدی؟ رمان زیاد خوندی؟ این داستانم رو داستای دیگه! زندگی ما ماشینی شده...احساسات تو زندگیمون جایی ندارن... زندگی مون سیاهه و طعم دود می ده! تو زیر سیگاری زندگی می کنیم و دلمون خوشه به این که زنده ایم! داستان من قرار نیست خاص و عالی و تک باشه! چون کلی شبیه موضوع رمان من هست،اما چه طور نوشتن مهمه،چه طور قلم دست گرفتن مهم تره! رمانی که جلوتونه، زندگی یه دختر که نه ، دو خواهر و دو برادر و رقم می زنه! اشتباه نکنید.شبیه اون رمانایی ک فکر می کنید نیست! رمانی که از همون اول ،اول با خون ریزی ای که تو گذشته اتفاق افتاده شروع می شه و کی می دونه با چی تموم می شه؟ دختری که درگیر مردی می شه که اسمش مخفی و لغبش رباته! چهار تا زندگی،چهار تا انسان،که یکی از این چهار تا، ربات داستانه و زنده ،زنده مرده! اخر قصه ی زندگی ربات وارانه ی این آدم ها چی می شه؟ خوش بختی،عشق،انتقام یا مرگ؟
رمان شاه شطرنج
گیرم که باخته ام !!! اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد . شوخی که نیست , من شاه شطرنجم !!! تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم . آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم . لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی ، من همانی ام که حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی . زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ! زانو نمی زنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند ! ” مـــن زانــــو نمــی زنــــم. . . “
رمان عاشق اسیر
رمان داستان دختری است به اسم نازنین که بعد از سالها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ابران بر می گرده… پدرش که یکی از بزرگ ترین کارخونه دارهاست، برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دخترش با برادرزاده اش بابک ازدواج کنه… نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه می شه، تصمیم می گیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که می بینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا…
رمان تاوان سکوت(جلد دوم)
شهاب... پلیسی که بخاطر ستاره از خانواده خودش می گذره تا به وصال یار برسه، اما ناصر برادر خلافکار ستاره باعث میشه شهاب زندگی و شغلش رو از دست بده و تا پای چوبه ی دار هم بره... حالا بعد از سالها شهاب برگشته که انتقام عشق نافرجام و زندگی بر باد رفته اش رو بگیره آیا می تونه خانواده و شغلش رو پس بگیره؟ آیا انتقامش رو از ناصر می گیره؟