رمان راز شبانه
- به قلم ساناز لرکی
- 62 پارت
- تمام شده
- 280.5K 👁
- 2.2K ❤️
- 1.3K 💬
شبانه دختریست که عاشق عکاسیست اما برادرش شدیدا با این قضیه مخالف است. بدون اطلاع خانواده برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت تصادف میکند. در آمبولانس متوجه میشود هیچ چیز تصادفی نیست و سرنشینان ماشین و حتی مرد مرموزی که به ظاهر عابر بوده و سوار ماشین شده هم همگی بخشی از یک نقشه هستند. پازلی که باید حل شود...
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Anita
در پارت 620بسیار زیبا بود همیشه بدرخشی ساناز عزیزم🩷
۴ هفته پیشAnita
در پارت 590تبریک میگم ریحان🥰
۴ هفته پیشAnita
در پارت 550وای چقد خندیدم از کامنت اول🤣
۴ هفته پیشAnita
در پارت 540مرسی ساناز عزژز بابت پارت زیبا 💗
۴ هفته پیشAnita
در پارت 530چرا انقدر کامنتا کمه بعنی چی .مفت خونا😤😤😤😤😤😤😤رمان به این خفنی
۴ هفته پیشAnita
در پارت 300واقعا شبانه بچه ی مهراده .تازه حسش پدرانه هم نیست مادرانه ست🥹عزیزم
۴ هفته پیشAnita
در پارت 120مهراد مهربون🥰
۴ هفته پیشAnita
در پارت 30آخی چقد حواسش به شبانه هست😢
۴ هفته پیشالی
0خیلی عالی بود ، قلمت خیلی قشنگه ، فصل دومشو کی میزاری ؟
۱ ماه پیشآرزو
در پارت 620سلام خدمت نویسنده عزیز خیلی ممنون برای نوشتن رمان به این زیبایی خیلی عالی بود بی نظیر بود لطفا فصل دومشو بنویسید
۲ ماه پیش
ساناز لرکی | نویسنده رمان
نوشتم منتظرم آینه سیاه تموم شه بذارم
۲ ماه پیشنورا
0واقعا خارق العاده می نویسی 💯👏
۲ ماه پیشGOLBARG
در پارت 622یکی از چیزایی که با راز شبانه یاد گرفتیم این بود که هیچ جایی به اندازه خانواده و خونه برای دختر امن نیست
۲ ماه پیشGOLBARG
در پارت 621خسته نباشی خانم لرکی گلم🦋💫فوق العاده بود جلد دوم کی شروع میشه
۲ ماه پیشGOLBARG
در پارت 621راجب خوب بودن رمان که اصلا صحبتی ندارم، ولی باید بگم که از یه مسافرت شمال و خونه عیونی و دختری که عاشق مهراده فکر نمیکردم برسیم به همچین نقطه ای... محشر بود
۲ ماه پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده sanaz.larki7.1 -
آیدی تلگرامی نویسنده ثبت نشده است -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
کوثر
0کی پس راز میراث رو میزاری من دیگ طاقت ندارم😭😭😭💔💔