
رمان نرماندی
- به قلم مهتاب جهان فر
- 53 پارت
- در حال نگارش
- 18.7K 👁
- 113 ❤️
- 118 💬
نرماندی قصهی دو تا برادره. دو تا برادر که زندگی بینشون فاصله انداخته... سروش از برادرش دل خوشی نداره و اون رو مسبب تمام ناکامیها و تلخیهای زندگیش میدونه و همین هم زندگی رو برای سهیل سخت کرده. ورود بهار به زندگی سهیل، همه چیز رو براش عوض میکنه. بهار رنگ و بوی جدیدی به دنیای سیاه و سفید سهیل داده و بدون اینکه خودش خبر داشته باشه، سهیل رو به سمت سفیدی کشونده اما قصه به همین سادگیها قرار نیست پیش بره...
هنوز عضو رمان نشدی؟
برای اینکه بتونی این رمان رو بخونی باید عضو رمان بشی. پس همین الان روی دکمه زیر ضربه بزن تا درخواستت ارسال بشه.
کد عضویت داری؟
کد و وارد کن
برای قدردانی از همراهی شما، هر هفته 2 پارت از رمان پنجشنبهها و جمعهها به صورت رایگان منتشر میشود. از مطالعهی آنها لذت ببرید!
۱ روز ۱۶ دقیقه آینده
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مهتاب جهان فر | نویسنده رمان
شاید باید یکمی منتظر بمونین و ببینین در ادامه علت این اتفاق چی بوده😌 همه چیز توی داستان علت داره و اگه صبور باشین متوجه دلیل این عجله از جانب سروش میشین ممنونم که داستان رو میخونین و نظر میدین❤️
۱۲ ساعت پیشپری
در پارت 100میشه به صورت کتابی ننویسید متن رو
۳ روز پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
شیوهی درست نگارش به این صورته که متن کتاب به شکل معیار و مکالمهها به صورت محاوره نوشته بشن چند پارت که جلوتر برین براتون عادی میشه و راحت میخونین❤️🙏
۲ روز پیشترنم
10مثل همیشه عالی مهتاب جان خسته نباشی❤️
۳ روز پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
مرسی از همراهیت عزیزم ❤️
۳ روز پیشنفس
در پارت 2800ممنون مهتاب جان به پای شما نمی رسیم
۳ روز پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
❤️❤️❤️
۳ روز پیشنفس
در پارت 2800به نظرم سروش به بهار بیشتر میاد ولی یکم اخلاقش کجه
۳ روز پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
اخلاق کجی که گفتی رو دوست داشتم😁 تعبیر قشنگی بود😂
۳ روز پیشنفس
در پارت 2700پارت خوبی بود ممنون مهتاب جون خدا قوت
۳ روز پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
قربون شما برم عزیزم 😍
۳ روز پیشماهرخ
در پارت 4400بیچاره بهار سروش توی بد شرایطی انداختنش😂😂
۱ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
بله دیگه، اینجوریاست😎😎😁
۱ هفته پیشآبتین
00قشنگ بود بهار بغلی و سرمایی...
۲ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
🥰🥰🥰🥰
۲ هفته پیشنفس
در پارت 2400خیلی ممنون مهتاب جان برای مامان عزیزت هم تسلیت میگم ان شاالله همیشه موفق و خوشحال و سلامت باشی
۲ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم 💜 همچنین شما 🥰
۲ هفته پیشخیلی عالی و جالب بود
00خیلی عالی و جالب بود بهترین رمان بود که دیدم
۲ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
مرسی از همراهی و نظرتون🥰
۲ هفته پیشنفس
در پارت 2410پارت خوبی بود ولی هروقت حال بد مادرشو می بینم خیلی ناراحت میشم آخه من مامانمو خیلی دوست دارم خدای نکرده فکر می کنم مامان خودم مریض ولی خوب بابا داره دست تنها نیست
۳ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
میفهمم چی میگی💔 من خودم مادرمو از دست دادم و هربار با تکتک لحظات بهار و مادرش اشک میریزم😢 الهی تن مادرت همیشه سالم باشه💜
۲ هفته پیشماهرخ
در پارت 3400عالی خدا قوت بهزاد مردی شده واسه خودش
۳ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
آره پسرم😍😁
۳ هفته پیش.........
در پارت 2310چرا جس میکنم میخواد بهار رو برای خودش بگیره سروش
۳ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
😎😎😎😎
۳ هفته پیشماهرخ
در پارت 3200عالی خدا قوت . چه شود نبرد عشقی دو برادر . اما سروش از علاقه سهیل خبرداره و به این جنگ اومده
۳ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
ممنونم 🥰 باید ببینیم پای چه جنگی وسطه و قراره چه اتفاقی بیوفته 😎
۳ هفته پیشنفس
در پارت 2200خدا به همه شون کمک کنه
۳ هفته پیشمهتاب جهان فر | نویسنده رمان
💜💜💜
۳ هفته پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است
-
صفحه اینستاگرام نویسنده mhtb.jahanfar
-
آیدی تلگرامی نویسنده mhtb_jahanfar
-
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
پری
در پارت 3400متاسفانه حس خوبی از چند پارت نگرفتم خیلی سریع با بهار مچ شدن هر دو تا داداش و حالا سهیل رییس بود و در اداره هی همدیگرو می دین اره میشه گفت یه حس خاصی شکل گرفته اما اینکه سروش یهو و بی مبهابا با یه ملاقات همچین زود پیشنهاد بده کمی تو منطق نمی گنجه و حس بدی رو القا میکنه