رمان زیرگذر سرمستی
- به قلم مهشاد لسانی
- 104 پارت
- در حال نگارش
- 36.9K 👁
- 297 ❤️
- 1.7K 💬
عشق جنجالی و دیوانه وار من که از نوجوانی شروع شد،به خاطر گره ای در گذشته به ورطه ی تاریکی و رازهای پنهانی می افتد که در حل کردنش عاجز مانده ام.من لیما هستم که در شهر تفلیس گرجستان به دنبال عشق دورم می گردم که ناگهانی ناپدید شده است.ما بعد از سالها به هم رسیده ایم و راز ناپدید شدن دشمن عزیزم،در گذشته ی تاریک و پر هیجانمان نهفته و به گروهکی خاص و منحرف که شبکه ای گسترده ای دارند،گره خورده. در روزهایی که میان عشق دو برادر به سختی افتاده بودم و جنجال به پا شده بود و کشمکشها و دردسرهای فراوانش تمامی نداشت.داستان من درباره ی پیچیدگیهای عشق،خیانت، دروغ،شکست و امید است که در نوستالژی تابستانهای گرم دهه ی هشتاد تهران گم شده.
هنوز عضو رمان نشدی؟
برای اینکه بتونی این رمان رو بخونی باید عضو رمان بشی. پس همین الان روی دکمه زیر ضربه بزن تا درخواستت ارسال بشه.
کد عضویت داری؟
کد و وارد کن
اطلاعیه ها :
🖍🖍📕
سلام قشنگای من...رمان «زیرگذر سرمستی» که آنقدر دوستش دارید به زودی تموم می شه و بلافاصله از روی سایت حذف می شه!چون قرارداد داره.خیلی زود بخونید و عضو بشید که پس فردا اگر حذف شد,دلخور نشید.ببینید چندمین باره دارم می گم.چون دیگه امکان برگشت داستان نیست.🌷🌷
برای قدردانی از همراهی شما، هر هفته 1 پارت از رمان شنبهها به صورت رایگان منتشر میشود. از مطالعهی آنها لذت ببرید!
۲ روز ۲۳ ساعت ۵۹ دقیقه آینده
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطی
در پارت 1030نمیدانم باخودم چند چندم.در دنیای دیگری گمشده ام ودر افکار خود غوطه ورم..واژه های مغزم باهم مسابقه گذاشتند.توحید.محمدرضا.تارخ.امتحان.حزب توده.به هرکدام فکر میکنم دیگری جلو میزند همه چیز پیچیده اس..هیچ *** حالم را درک نمیکند.
۴ دقیقه پیششیوا
در پارت 1021صدبار این پارت و خوندم چقدر قشنگ بود
۲ روز پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
قربونت عزیزم
۷ ساعت پیشMrzh
در پارت 1020آخ من غشششش من ضعففففف عجب پارتی بود چشمام اکلیلی شد🥹😍
۲۴ ساعت پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
عزیزم...بازم ازین پارتا داریم...
۷ ساعت پیشترنم
در پارت 1020ای جان دختر خجالتی من!حالا برا ی باره مشکلی نیس میگذره فراموش میشه😂
دیروزترنم
در پارت 1020معرفی میکنم کراش جدیدم جناب آقای توحید😂
دیروزاکرم بانو
در پارت 1020تارخ قبلا جذاب بود،ولی بزرگترکه شدن توحید خیلی بحال شددیگه تارخ رفت کنار
دیروزاکرم بانو
در پارت 1020نگفتم همه چی زیر سر این خرمالو هاست😂😂😂توحید خرمالو که میبینه هول میشه😂😂😂
دیروزمریم
0نویسنده جان مرسی که آنقدر حالمونو خوب می کنی من کیف کردم با این چند پارت آخری خودااا بودن خدااا از اولشم می دونستم که شما خوب می نویسی و قراره سورپرایز شیم از اولی که رمان رو صفه آپ اومد گفتم باید قشنگ باشه خوشحالم که جز وی ای پی هستم ممنون
دیروزستاره
در پارت 1021توحید😅توچقدرهولی بچه تومجلس ختم آخه حالامثلاخواست حساب کاردستش بیادبچه راچلونده دخترم ساده لوح وبی شیله پیله🥰 بچه م بره به کی بگه این کارتوحیدا😌محمدرضام که مشکوک کشته شده دیگه چی 🤔🤔
۲ روز پیشفاطی
در پارت 1021واقعا توحید در عالم رفاقت تا هفت محمدرضا صبرش نمیرسه کار و تا بوسه برده جلو..دوست دختر آخرشم نمیخواد زنش بشه..خب از مثلث عشق محمدرضا حذف شده حتی از صفحه روزگار..بریم ببینیم باید چه کنیم کی و انتخاب کنم کدوم و جواب کنم
۲ روز پیشفاطی
در پارت 1021درختان خرمالو شاهد بودن این من را میخواهد من کسی دیگر را..چرا دنیا اینطوریه..اونیکه داری نمیخوایش اونیکه نیست و دسترسی بهش سخته خودکشی میکنی بهش برسی جالب است وقتی رسیدی دیگر نمیخواهی.خدایا نمیدانم چه کنم
۲ روز پیششیوا
در پارت 1022توحید خدا چی کارت نکنه چقدر تو پررویی غلطایی می کنی بدبخت شدم مهشاد جون تا صب خواب این دو تا رو می بینم ک من غش کردم براشون ک به قول اکرم من برا این لات وحشی محل مردم کراش همه دنیا توحید مرسیییی ممنونم که مینویسی بازم پارت بده آزینا باشه بیشترش 😝😝😝😝😝😝
۲ روز پیشزهرا z
در پارت 440خسته نباشی نویسنده توانا 💯😘🙏😘❤️
۲ روز پیشMrzh
در پارت 1011دستشو روی *** اش گرفت🥹
۴ روز پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
خوب بود؟؟؟خبر نداری از پارت فردا شب پس!
۳ روز پیشMrzh
در پارت 1010نگو ووووو که خیلی مشتاقم بخونم😍😍😍 پارت هدیه لطفا🙏
۳ روز پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
تا فردا شب صبر داشته باش عزیزم.ازین صحنه های شیرین بیشتر خواهیم داشت...
۳ روز پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده mahshad_lessani@ -
آیدی تلگرامی نویسنده ثبت نشده است -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
فاطی
در پارت 1030دوست دارم به پارک بروم و سوار ترن شوم تا باد بر مغزم بخورد و فکرهایم را باخود ببرد و خالی و تهی شوم