رمان نپنتی
- به قلم آزاده دریکوندی
- 16 پارت
- در حال نگارش
- 23.1K 👁
- 113 ❤️
- 814 💬
دنیز زارع یه دامپزشکه که توی کارش مهارت بالایی داره و موفقه. و همینطور یه خانم جوان و زیباست که با مادرش توی یک واحد آپارتمانی زندگی میکنن. و بالاخره یه روز... با یه تماس ساده پای دنیز به ویلایی توی کردان باز میشه که اونجا هیچ چیز معمولی به نظر نمیرسه! مردانی که برخلاف ظاهر آراستهشون معلومه که غرق خلافن و رئیسشون یه جنایتکاره! حالا چی میشه اگه یک جفت کفش زنانه از این رئیس جنایتکار دزدیده بشه و دنیز رو متهم کنه؟! کفشهایی که اصلا معمولی نیستن... کفشهایی که برای این مرد یادآور یه زن توی گذشتشه!
هنوز عضو رمان نشدی؟
برای اینکه بتونی این رمان رو بخونی باید عضو رمان بشی. پس همین الان روی دکمه زیر ضربه بزن تا درخواستت ارسال بشه.
کد عضویت داری؟
کد و وارد کن
اطلاعیه ها :
خوشگلا از رمان نپنتی و کارکتر دنیز براتون استوری گذاشتم تا حذف نشده ببینید حتما🤩
چطوری رمان نپنتی رو بخونم و پارت های زرد به رنگ سبز در بیان؟😍
1️⃣ دانلود اپلیکیشن دنیای رمان روی گوشی اندرویدی و رفتن به بخش آنلاین
2️⃣ جستجو نام نپنتی در بخش آنلاین و بعد از باز شدن صفحه رمان روی کادر قرمزی که نوشته « ارسال درخواست عضویت » بزنید.
3️⃣ واریز ۵۰ هزار تومن به شماره حساب زیر
5892101419152927
به نام ناصر طاهری
4️⃣ توی اپلیکیشن برید قسمت زنگوله (بالای صفحه سمت چپ که رنگش سفید و قرمزه) اونجا پیام پشتیبانی رو می بینید.
برای پشتیبان بنویسید ۵۰ هزار تومن در چه روز و چه ساعتی پرداخت کردید و قصد عضویت در رمان نپنتی رو دارید
5️⃣ به محض اینکه پشتیبانی پیام شما رو ببینه عضوتون می کنه و وقتی دوباره به صفحه رمان سر میزنید می بینید که پارت ها همگی براتون سبز شدن و به راحتی باز میشن😍
✅ لطفا توجه داشته باشید که خوندن این رمان فقط و فقط از طریق اپلیکیشن امکان پذیره و به هیچ وجه نمیشه از روی سایت خوندنش✅
👩🏻 ⚕️🐎
پارتگذاری این رمان:
یکشنبه ها، سه شنبه ها، پنجشنبه ها ساعت ۲۰:۳۵
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آمینا
در پارت 150دردسر تو راهه ولی نه واسه ما
۵ ساعت پیشآمینا
در پارت 150بیچاره دنیز دخترش هم باهاش جور نیست لااقل دلش خوش باشه.دنیز برو به سورن بگو یه مادرشوهر دارم اگه سگات گرسنه هستن😅😅
۵ ساعت پیشآمینا
در پارت 140عینک آفتاب گردونی دوست داره خان😅😅😅 دنیز عزیزم پسرمون آقاست فقط یه ذره خشنِ تو خشن ندوست؟؟
۵ ساعت پیشNana
در پارت 160ممنون عزیزم عالی بود
۷ ساعت پیششادان
در پارت 160ازاده جان عزیزم خسته نباشی ..من خودم شاغلم بچه ام دارم عضی وقتا واقعا یادم میره بیام اپلیکیشن اما هرموقع برسم حتما هم با جزییات میخونم هم کامنت و ری اکت میدم که انرژی بگیری
۸ ساعت پیششادان
در پارت 160منتظر پارت خرید هیجان انگیز دنیز و سورن هستیم 😍
۸ ساعت پیششادان
در پارت 160حسم میگه این همراهی تو خرید از دنیز یه شرکت گارانتی خرید میسازه هرروز سورن میگه خانوم زارع خودت گفتی اینو بخر حالا چی شد پس
۸ ساعت پیششادان
در پارت 150ان شالله که زودتر ادامه ی این پارتم بیاد ببینیم چی میشه
۹ ساعت پیششادان
در پارت 150یه حسی دارم که سینا هم مثل میعاد بوده ...اینقد دنبال کار کردن برای این ادما و تشکیلاتشون بوده ..و اینقد کارشون براش خفن به نظر میرسیده که حاضر بوده هرکاری کنه تا توی این تشکیلات باشه اما حالا که داره کار میکنه تازه متوجه شده دنبال چه کاری بوده و حتی پشیمونم هس از اینکه پا توی این راه گذاشته
۹ ساعت پیششادان
در پارت 150توی این بدبختی هایی که دامن گیر دنیز شده ..فقط دلم برای سینا میسوزه ..خودش میدونه راه برگشتی نداره از همایونفر ها ولی کسی دیگه اینو نمیفهمه ..
۹ ساعت پیششادان
در پارت 140کاش واقعا سورن حرفش رو یادش نره و به خاطر این عینک افتابگردونی کدورتا رو با دنیز از دلش پاک کنه ..
۹ ساعت پیششادان
در پارت 140بی تعارف این سکانس دیدار بین سورن و دلوین عجیب به دلم نشست ..من خودم یه دختر بچه دارم دقیقا همینه ..یکی کلی براش تلاش میکنه بهش محل نمیده بعد یکی غریبه میاد اصلا کاری بهش نداره ها و بعد میبینی کلی خودشو برای اون لوس میکنه و شیرین زبونی میکنه که هرکی ندونه میگه واای چه بچه شیرین و خوب و اجتماعی هست
۹ ساعت پیشهدی
در پارت 145آفتاب گردان تا ابد من رو میبره به مهمیزهای سیاه ، به نیلی زیبا و سورنا😭
۶ روز پیش
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم همینطور🤧
۵ روز پیش
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم همینطور🤧
۵ روز پیششادان
در پارت 140دقیقا همینطوره ...کاش برای دنیز هم به همچنین پارتهای احساسی برسیم ..😍😍
۹ ساعت پیششادان
در پارت 160چقد خوب که اون دامپزشکه گم و گورشده ...وقتی دامپزشک به این خوبی هست که حواسش به اسب ها باشه
۹ ساعت پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده Azadeh_roman -
آیدی تلگرامی نویسنده writers_online -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
-
نپنتی ژانر : #عاشقانه #مافیایی
-
ماه و سایه ژانر : #عاشقانه #خانوادگی
-
خاطرات دزدان دریایی ژانر : #تاریخی #ماجراجویی
-
مونالیزا (نسخه آفلاین) ژانر : #عاشقانه #درام
-
دومینو (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #مافیایی
-
مهمیزهای سیاه ژانر : #عاشقانه #اکشن #مافیایی
-
در رویای دژاوو (آفلاین) ژانر : #عاشقانه
-
طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) ژانر : #فانتزی
-
مونالیزا ژانر : #عاشقانه #درام
-
در رویای دژاوو ژانر : #عاشقانه
-
طبقه زیرین ژانر : #فانتزی
-
بی تردید ژانر : #عاشقانه
-
دومینو ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #مافیایی
آمینا
در پارت 160سورن عزیزم کسی جرئت نداره چیزی تو پاچه تو بکنه چون در اون صورت از خشتک دارش میزنی خان😅😅اشکان چه خوب که تو اومدی