دوست داشتی؟
رمان دانلود رمان عاشقانه شدو از ملیکا کمانی در دنیای رمان

رمان شدو

  • 128.6K 👁
  • 1.1K ❤️
  • 1.9K 💬

تو برای رهایی خود کبریتی نیم‌سوز در جنگل انداختی؛ فارغ از اینکه حریقی ویرانگر به جان درختزارِ سبز افتاد! تو با خودخواهی قلب عاشقی را شکستی؛ فارغ از اینکه دیوی ددمنش در جامعه رها شد! تو به نیت نجات به سوی آغوش دیگری دویدی؛ فارغ از اینکه سرتاسر راهت چاه مرگ بود و تو محکوم به سقوط! سالها پیش زنی از جنس تو، عشق پاکی را نادیده گرفت و حمید نیازی را محکوم به جنونی ابدی کرد! سالها پیش زنی از جنس تو، برای اسکانس‌های سبز معشوقه‌ی دیگری شد و مرد سودازده‌ای را تبدیل به مجنون کرد! سالها پیش زنی از جنس تو، مردی را کُشت و مرد هم تن به تن، زنان را به نیت بازستاندن حقش به خون کشید! آری زنی از جنس تو؛ زنی از جنس تو مردی را به جانِ همجنس تو انداخت؛ و شاید؛ جانِ بعدی خودِ تو باشی...!

بیشتر...
میخوای سهمی داشته باشی؟

سلام عزیزم. من ملیکا کمانی نویسنده این رمان هستم. رمان رو رایگان کردم و به جای پرداخت حق عضویت، خواستم هر کدومتون در توانتون هست از 1000 تومان تا هر مبلغی که میتونید به حساب محک واریز کنید. با پرداخت آنلاین از طريق تمامى كارت‌هاى عضو شتاب، سهمی در تامین هزینه دارو و درمان کودکان مبتلا به سرطان داشته باشید و قهرمان‌های كوچك محک را تا رسیدن به سلامتی همراهی کنید.

اطلاعیه ها :

ملیکا کمانی : ۶ ساعت پیش

من برگشتم!
می‌دونم مدت زیادی گذشت.
اون‌قدری که شاید با خودتون گفته باشین “خب، دیگه رفت. این داستان هم نصفه ول شد.”
ولی نه…
تو این مدت اتفاق‌هایی افتاد که توضیح‌دادنش ساده نیست.
من نبودم، چون زندگی چندتا مشتِ محکم زد.
از اونایی که نه گریه می‌خوان، نه توضیح.
فقط خاموشت می‌کنن!
از همون‌ها که می‌مونه ته دل آدم، سنگین و بی‌اسم.
اما با همه‌ی اون‌ها، یه چیز هیچ‌وقت از بین نرفت:
این قصه.
تپش، کیارزم، آرش، باران…
اینا فقط شخصیت نبودن که بشه راحت ولشون کرد.
صدا داشتن.
حضور داشتن.
نفس می‌کشیدن.
و صبر کردن.
من هم… با تمام سختی‌ها دوباره سرپا شدم و برگشتم...
ممنون از صبرتون.
به امید جبران.

108
۶ ساعت پیش

107
۹۶ روز پیش

106
۱۲۷ روز پیش

105
۱۳۱ روز پیش

2
۵۳۲ روز پیش

1
۵۳۲ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • ??

    در پارت 1080

    خوش برگشتی، انشاءالله دورباشی ازدردوغم

    ۳ ساعت پیش
  • فخری

    در پارت 1080

    یادم رفته جریان چی بود باید برم از اول بخونم. قلم زیبائی زیبائی دارین خسته نباشی عزیزم قلمت مانا 🙏🏻❤🌹

    ۳ ساعت پیش
  • فخری

    در پارت 1080

    سلام ملیکا جون خوش برگشتی عزیزم دلمون تنگ شده بود برای شدو ممنون از رمان خوبت خسته نباشی عزیزم قلمت ماندگار 🌹❤🌹❤

    ۳ ساعت پیش
  • ماهرخ

    0

    خداروشکر ک برگشتسد ایشالله زندگیتون همیشه به بهترین شکل ممکن سپری شه و بهترین ها براتون اتفاق بیفته

    ۴ ساعت پیش
  • شهناز

    در پارت 1031

    عالیه فقط لطفا پارت بیشتری بذارین من کلا معتاد به رمانم 52 سالم هست از نوجوانی کتاب میخونم

    ۳ هفته پیش
  • شهناز

    در پارت 471

    جالبه حدس میزنم ارس قاتل سریالیه

    ۳ هفته پیش
  • شهناز

    در پارت 361

    عالیه دست نویسنده درد نکنه خسته نباشی ممنون که رایگان کردی

    ۳ هفته پیش
  • شهناز

    در پارت 191

    عالیه تا اینجا که خوندم خوبه ممنون از نویسنده اش

    ۴ هفته پیش
  • شهناز

    در پارت 31

    سلام خیلی خوشم امد جالبه موضوع خوبیه

    ۴ هفته پیش
  • ساره

    0

    امیدوارم مشکل یا هرچیزی ک پیش ا مده ک باعث شده فعالییت نکنی زودتر حل بشه و برگردی عزیزم

    ۲ ماه پیش
  • اتوسا

    5

    صحبت اخر: نویسنده عزیزمون اصلا بی مسئولیت نیست و حتما برای این تاخیر دلیلی دارد لطفاً زود قضاوت نکنید همه تو زندگی مشغله های خودشون رو دارن اینو یادتون نره لطفاً،(آها راستی خب نشون دادن خودشون رو،اونایی که ادعای طرفداری شون میشه،با زود قضاوت کردن)

    ۲ ماه پیش
  • راضیه

    3

    ملیکا جان ماکه راه ارتباطی باشماغیرهمین رمان نداریم اصن پارت هیچی بیابگوخوبی من که خسته شدم ازبس سرزدم وخبری نیست

    ۲ ماه پیش
  • سمیه

    0

    قلمت عالیه دختر 😍منتظر پارت جدیدهستیم چشم انتظاریم زودی بیا🫣

    ۳ ماه پیش
  • شبدا

    0

    منتظرم پارتم پارت قبلی کوتاه بود کمی😁

    ۳ ماه پیش
  • لونا

    0

    اون آرش مارموز میخاد تپش ببره ویلا بالا ملا سرش بیازه بعد تپش ساده لوحم دلش براش میسوزه سرگرد زودتر باید آرشو بگیری یه آشی براش درست کنی دو من روغن داشته باشع

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.