آخرین گلوله

همه‌ی ما در دوراهی زندگی قرار گرفته‌ایم گاهی هم بیشتر از یک دوراهی بوده است شاید سه‌راه یا شاید هم چهارراه اما این بزرگ‌ترین دوراهی زندگی من بود زمانی که فقط یک گلوله مانده بود و باید انتخاب می‌کردم. انتخاب می‌کردم که جان چه کسی را نجات بدهم جان کسی‌که قلب مرده‌ام را زنده کرد؟ یا جان کسی‌که پس از سال‌ها آمد تا مرا از بند نجات دهد و به بال‌هایم شهامت پرواز بدهد؟ شاید هم آن گلوله را باید صرف خود می‌کردم! سرگرد بردیا محمدی پس از ماه ها تلاش برای دستگیری امیرسام دلاوری با شکستی بزرگ مواجه می‌شود اما این باخت قرار نیست تنها امتحان وی باشد! امیرسام که عضوی از مافیا بزرگ کشور است برای جبران خسارت های وارد شده تصمیم به ربودن بهار ،خواهر بردیا می‌گیرد. سرگرد جوان ما برای نجات خواهر اش با این باند مواجه می‌شود و این رویداد سبب آشکار شدن راز‌ی بزرگ می‌شود! رازی که زندگی همه را دگرگون می‌کند.

آرزو کردم عشق همسفرت باشد

به قلم نرگس رضایی

چطور میشه عاشق واقعی رو شناخت؟ وقتی که زیبایی آرامش ثروت و سلامتی هست عاشق بودن و عاشق موندنم کار زیاد سختی نیست. اما اگه یه روز تک تک اینا رو از عشقت بگیرن حتی برای یه مدت زمان محدود بازم میتونی عاشق بمونی؟ اونجاست که شاعر میگه گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش ورنه ره خود گیر و یکی راهگذر باش... یه قصه ی عاشقانه پر از هیجان و احساس پر از شک و تردید موندن یا رفتن

رویای مات

به قلم نرگس رضایی

رویای مات یه داستان جذاب پلیسی عاشقانه است از عشقی که سالها در دلها جوانه نزده و یه دفعه بعد از سالها در محیطی جوانه میزنه و به درخت تنومندی تبدیل میشه که نباید. حالا باید دید که آیا نیروی عشق بیشتره یا اینکه مغلوب  شرایط میشه. راستی اگه عشق، واقعا عشق باشه درخت عشق رو میشه سوزوند؟ یا مثل یه درخت جاودان تا ابد سالم و استوار باقی میمونه و بار میده و سایه اش آسایش دلهای خسته میشه؟

آوای نمناک عشق

به قلم نرگس رضایی

وقتی دست تقدیر، قلب های دو عاشق را با انتقامی به جا مانده از روزهای دور جدا کند، این عشق تا چه اندازه باید ناب و واقعی باشد که تمام دستها را برای رسیدن دوباره اش به معشوق کنار زند؟ همسفر روزهای بارانی دو عاشق باشید در «آوای نمناک عشق» در گذر از حادثه ها و تردیدها..... با عشق ممکن است تمام محال ها با سپاس فراوان از همیشه همراه لحظه هایم.

دردآشام

دختری از جنس سرما و گردباد، اما حل شده در آرامشی که متعلق به قبل از طوفان است. اگر این انبار باروت پنهان شده با جرقه‌ای آتش بگیرد و حافظه پاک شده دختر بازیابی شود چه بلایی سر شیطان صفت‌هایی که زندگی‌اش تبدیل به خاکستر کرده‌اند می‌افتد؟ آیا دخترمون حافظه‌ش رو به دست میاره؟ چه زمان؟ ممکنه درست وقتی حافظه‌ش رو به دست بیاره که تصمیم به شروعی دوباره گرفته؟ ممکنه به کسی دل ببنده که نباید؟ این حافظه پاک شده چه عواقبی براش داره؟ مقدمه: به سیاهی کشاندند مرا و در عمق تباهی رهایم کردند. با خود و قلب شکسته‌ام عهد و پیمان بسته‌ام به خاک و خون بکشم آن کسی را که زندگی‌ام را خاکستری کرد. قلبم را تا اطلاع ثانوی زیر نقاب خشم و نفرت مخفی می‌کنم، حتی وقتی خاطره‌ای برای به یاد آوردن ندارم این ماموریت را رها نمی‌کنم. قلبم را از سر چهاراه پیدا نکرده‌ام که بگذارم بشکنندش و زندگی‌ام را بارها به من نمی‌بخشند که بگذارم آن‌ را به گند بکشی. پس نزدیکم نشو چون وقتی انبار باروت خاطراتم با جرقه‌ای شعله بکشد و آشکار شود اولین نفر تو را خواهم سوزاند و دومینو وار جلو خواهم رفت.

زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر)

داستان مانکن نابودگر پس از پنج سال ادامه یافته و در پس پرده‌ای از حقایق وجود شاهین ارجمند، نابودگری درحال انهدام است. وند و ریشه ویرانی هم‌اکنون محو گشته و سیاهی گلبرگ درخشان نابودگر را نمی‌توان دید. خسوف گل نابودگر به اختتام خود رسیده و زیبایی گلبرگ‌های روشن او با قدرت نمایان شده. باید دید سرانجام، کدامین شکاف از ابلق گل نابودگر غالب خواهد گشت؟ درخشش و ستردگی گلبرگ گل؟ و یا نقاب شبگون و تاریک نابودگر بر او؟

دردآشام

دختری از جنس سرما و گردباد، اما حل شده در آرامشی که متعلق به قبل از طوفان است. اگر این انبار باروت پنهان شده با جرقه‌ای آتش بگیرد و حافظه پاک شده دختر بازیابی شود چه بلایی سر شیطان صفت‌هایی که زندگی‌اش تبدیل به خاکستر کرده‌اند می‌افتد؟ آیا دخترمون حافظه‌ش رو به دست میاره؟ چه زمان؟ ممکنه درست وقتی حافظه‌ش رو به دست بیاره که تصمیم به شروعی دوباره گرفته؟ ممکنه به کسی دل ببنده که نباید؟ این حافظه پاک شده چه عواقبی براش داره؟

مانکن نابودگر

سرگرد اینترپل سام نیکنام ملقب به آلفاباس، مردی استثنایی و مشهور کسیه که به دنبال گذشته رازآلودش کمر به قتل پونزده شخص یا به استحضار "متظاهرا" می‌بنده. سام به دنبال تلخ‌ترین حقیقت زندگیش شمشیر دولبه‌ای به دست گرفته و به رسم ویرانی، نابودگر متظاهرا شده و با مخفی شدن تو نقاب فداکاری انتقام قضاوت‌های بی‌رحمانه اطرافیانش رو می‌گیره. اون داره تو گذشته غرق می‌شه تا اینکه از دل تاریکی تیر نامتظاهری پاک و کوچیک این مرد مقتدرو زمین‌گیر می‌کنه و... .

مسیر عشق

داستان درباره ی دختری به اسم پریناز است که طی اتفاقاتی به اصرار خانواده اش مجبور میشه مدتی رو در اصفهان پیش عمه اش زندگی بکنه وبا رفتنش به اونجا اتفاقاتی براش میافته که…

دود صورتی

به قلم زینب 8288

آنا دختری که خانواده‌اش رو جلوی چشمش از دست داده و شاهد مرگشون بوده... قاتل خانواده‌اش به دنبال پیدا کردن آنای فراری میفته تا عتیقه‌ای که فقط پدر آنا ازش با خبر بوده رو پیدا کنه... ولی روح آنا هم از جای عتیقه خبر نداره! این وسط کی دل آنا رو می‌بره؟ یه پسر مشکی پوش خسته و یا یه دکتر مهربون؟

اسلحه ی خودکشی

همه چیز از طلسم خلافکاریِ به جنون رسیده، شروع می‌شود که همانند سایه یکی از پلیس‌های سازمان را دنبال می‌کند؛ طلسمی که ریشه در گذشته دارد و باعث شده سرگرد از تمام دوستان و اطرافیانش فاصله بگیرد چون از تکرار تاریخ می‌ترسد. اما همیشه ماه پشت ابر نمی‌ماند! تاریخ دوباره تکرار می‌شود اما این بار...

ناتموم نمی‌مونه (جلد دوم انفجار تاج)

صحرا دختر چشم خاکستری حالا زندگیش همرنگ چشماش شده. بعد از دو سال و نیم حالا به هیولایی تبدیل شده که خودش هم خودش رو نمی‌شناسه. اون حالا زیر دست یک مرد عرب شده و باهاش همکاری می‌کنه. مردی که کینه کهنه‌ای از عشقش به دل داره و به دنبال این کینه اون باید کاری کنه که تنها راه خلاصیش از مرداب زندگیشه. توی این اتفاق دختر بی‌گناهی رو هم وارد وارد مرداب میکنه ولی آیا اون دختر تو مرداب می‌میره یا تبدیل میشه به یک گل نیلوفر؟

انفجار تاج

صحرا دختری که از پنج سالگی به جرم زیبایی دزدیده می شه… برای همسری با پسری که جانشین یک سلطنت مافیایه… دختر تنها قصه بعد از هفده سال تعلیم برای ملکه مافیای شدن و همسری با این پسر که کم از شاه نداره آماده گذاشتن تاج رو سرش میشه… ولی با انفجاری که تو زندگیش رخ میده تاج از سرش می افته… ولی اون جا نمی زنه… اون یه ملکه اس.

اولین مرگ

سرگرد ماهر سازمان نیروی انتظامی، با یک تصادف غیر عمد می‌میرد؛ البته این چیزیست که بقیه از آن خبر دارند، در حالی که مسئله پیچیده‌تر است! سرگرد مُرده‌ی دیروز، تبدیل به رئیس باند امروز شده است که هدفی مهم دارد اما...

دود صورتی

به قلم زینب 8288

آنا دختری که خانواده‌اش رو جلوی چشمش از دست داده و شاهد مرگشون بوده... قاتل خانواده‌اش به دنبال پیدا کردن آنای فراری میفته تا عتیقه‌ای که فقط پدر آنا ازش با خبر بوده رو پیدا کنه... ولی روح آنا هم از جای عتیقه خبر نداره! این وسط کی دل آنا رو می‌بره؟ یه پسر مشکی پوش خسته و یا یه دکتر مهربون؟

دختری که تلافی نکنه دخترنیست

به قلم fatemeh eram

شادی خاکزاد دختری که به زور خودش رو تا اینجا کشونده و مستقل که به همراه دوستاش که شیراز قبول شدن به شیراز میان شادی داره به عنوان یه سرهنگ ازمایشی یه جای کار میکنه به خاطر انتقامی که قسم خورده از طرف بگیره. و خب مطمئن هستش که به اون طرف میرسه و کامل انتقامش رو میگیره و خب چون دانشگاهیه اتفاقات زیادی براش میوفته هم برای خودش و دوستاش و با چند نفر اشنا میشن که میشناسیدشون طی خوندن رمان. (خب دوستان از همین الان بگم این رمان بیشتر قسمت هاش واقعی هستش اما تمامی اسم ها و کاراکتر ها الکی و ساختگی هستش و اینکه اینم بگم کاملا ساختگی هستن کاراکتر ها و بی احترامی به هیچکس نمیشه و یک نکته اینکه من با چیز هایی که مینویسم هیچ ارتباطی با اون مشغله ها ندار"و کار هایی رو که خودم انجام میدم یا لباس هایی که انتخاب میکنم کاری به شغل ها نداره" ممنون میشم هیت ندید اخه این رمانه ساخته ی ذهنه خب هیچ ربطی به زندگی واقعی وبه خودتون نگیرید ممنون میشم)

تاوان سکوت

درموردپسرى به نام شهابه که عاشق دخترى که برادرش خلاف کاره و خانواده شهاب مخالف ازدواج هستن ولى شهاب با ستاره ازدواج میکنه شهاب که پلیس مواد مخدر هست پرونده ناصر در دست شهاب میفته و ناصر متوجه این موضوع میشه و به فکر کشتن شهاب میفته

بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید»

زمانی که ریسمان سیاه و سفید فرقه‌ی انتقام به دور بدلکاران گروه ای‌اس (Eastern Star) می‌پیچد، رازهای زیادی برملا می‌شود؛ اولین رازی که شفاف می‌شود، وجود برادر کوچک ساتیِ علوی در فرقه‌ی انتقام است! ساتی، یکی از بهترین بدلکاران گروه، به جاسوس بودن فرقه‌ محکوم می‌شود. نیروی پلیس‌های مخفی، برای این که به او اعتماد کنند، شرط‌هایی روی میز می‌گذارند. آیا ساتی موفق به نجات خودش و برادرش از آن مهلکه می‌شود؟

من پلیسم

به قلم سیما.الف

داستان درباره ی دختری به اسم ریحانه هسش که در یک خانواده به شدت افراطی و خشک مذهب بزرگ شده و توسط پدرش وارد نیروی پلیس میشه و به خاطر هوشش بهش ماموریتی داده میشه که...

سه به علاوه یک

به قلم Angry Writer

دست بند هایی که از کمربند های مخصوص آویزان اند و با هر بار دویدن صدای خوش جیرینگ جیرینگشان حس امنیت می دهد به مردمان کشورم . ماشین ها و نقاب های پارچه ای مشکی نوپو و ذوق و نگرانی مردم و خبرنگارانی که اطرافمان فیلمبرداری میکنند و رعب و وحشت برای انان که پا روی حریم امنیت کشورم نهاده اند و سعی در سلب ارامش مردمانم دارند... کلت ها و کلاشینکف ها و اسلحه های مهارتی تک تیراندازان که نشانه گرفته شده .سپرهای بزرگ و گروه هایی که برای پیشروی پشتشان قرار گرفته اند... کواد کوپتر هایی که توسط ماهر ترین همکاران کنترل میشوند و صدای جیغ لاستیک های چندین موتور و ماشین... ردیاب ها و صداها و تصویر هایی که در اتاق مانیتورینگ سیار ثانیه به ثانیه چک می شوند... و ماموریتی که اغاز میشود...

روشا شرورترین دختر دنیا

به قلم تارا FT

‌ همیشه بهش فکر میکردم... تنها ارزوم بود.. که ای کاش منم پدر داشتم تا.... خودمو براش لوس کنم هر وقت دلم پره برم تو اغوششو براش دردو دل کنم ... که... که روز پدر با ذوق برم بغلشو بگم روزت مبارک بابایی...همش حسرت.!! ولی هیچ وقت فکرشم نمیکردم که همچین سرنوشتی پیش روم باشه.... هیچ وقت... هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روز تو جاده عشق قرار بگیرم..

قمار بین مرگ وزندگی

به قلم نیلوفر

دختر خانوم پلیس ما طی ماموریت زخمی میسع و اما طی این درگیری ها اتفاقی برای نیلوفر داستانمون افتاده که زندگیشو تغییر میده!

عشق سرگرد

در مورد نویسنده ای به نام لاله معیری هست که به دلیل نیاز مالی برای جراحی مادرش، به پیشنهاد مازیار حکیمی پسر خاله و نامزدش به عنوان پرستار کیوان فرخنده سرگرد خلبانی که به مدت ۱۰ سال در اسارت دشمن بوده مشغول به کار میشه که در این میان...

عملیات با چاشنی شیطنت

به قلم طناز.پ

آرشیدا یکتاهستم ملقب به آشی دختر سپهر یکتا یه برادر وخواهر بزرگ تر از خودمم دارم آرام خواهریم مزدوجه و برادرمم تو فرانسه درس میخونه منم خیر سرم پلیس شدم یه پسر عمو دارم اسمش آرمانه یا به قول خود‌م چغندر بی خواصیت کاملا باهاش لجم حتی از لج اون پلیس شدم وبا کلی زور وپارتی یه شبه سروان شدم حالا تو این وضع دایی جان یه عملیات میذاره که ...

خون و عشق

به قلم *سورن*

از میان کابوس‌های شبانه معماهایی برمی‌خیزد! دختری سرد چون بلور یخ گذشته‌ای تلخ چون سرابی وهم‌انگیز نبردی بین اسلحه وخون بین عشق ونفرت اسلحه‌ی قانون و خون بیگناه عشقی ماندگار و نفرتی پابرجا آینده‌ای روشن و زیبا؛ شکل گرفته در میان بازی خون شیطانی به دنبال قتل آرزوهای تمنایِ داستان، و مردی… (پایان خوش)

مرده شور (جلد دوم قاتل سریالی)

به قلم LAVENDER

من… همانی هستم که روزی برایت سرافکندگی بودم و بدان که روزی آرزویم را خواهی داشت! من “مرده شورم! آمده ام تا نجسی ها و ناپاکی ها را بشویم… آمده ام تا یک کاسه آب بریزم روی کثافتی که آدمها از خودشان ساختند! و بعد غسلشان بدهم و خباثتشان را دفن کنم! داستان در مورد یه دختر مرده شوره که با یه گروه قاچاقچی همراه میشه یه دختر شاید دزد…شاید بد… شاید خوب

قاتل سریالی

به قلم LAVENDER

ما قاتلیم...قاتل احساس و قاتل قلبهای شکسته و تنها.... ما قاتلیم...قاتل روح و روان...قاتل مهربانی های بی منت....ما قاتلیم و شاید خودمان را هم بکشیم... ما قاتل انسانهای بی گناهیم و قاتل عشقهای خدایی و مادر نفرت ها... ما شاید نتوانیم همیشه زنده بمانیم اما بهتر است طوری زندگی کنیم که هر کس یادمان افتاد اشکی بریزد یا حداقل بگوید خدایش بیامرزد....! قتل همیشه به خون ریختن نیست...داستان ما داستان قاتلیه که با احساسش میکشه...شاید بعدا پشیمون بشه اما الآن دلش میخواد بکشه و داستان دو پلیس مهربون مثل همه ی پلیسهای دنیا...همون پلیسهایی که شبا که ما میخوابیم بیدارن و بعد از خدا مراقب ما هستن...همراه قاتل سریالی باشید...

زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا)

به قلم آمنه آبدار

جذاب و مفید اما سمی یعنی زرنیخ! لقبی که همه به قاتل سریالی که کابوس لندن شده داده‌اند. هر ماه، یک روز، در شبش، یک قتل! شاهرگی که زده می شود و قاتلی که پنهان است... هوش منحصر به فرد و مهارت در انجام قتل ها او را خاص کرده‌اند. یک سالی‌ست که تمام سازمان های لندن به صورت مخفیانه روی پرونده قاتل سریالی کار می‌کنند و روی تمام قتل ها و ربطشان به یک نفر سرپوش گذاشته اند تا کسی خبر دار نشود اما هیچ چیز به آن آسانی ها نیست... بعد از آن که پرونده به دست بزرگترین سازمان لندن با مامور های ویژه یعنی سازمان BiM می‌رسد، زندگی لاریسا و استفان، زن و شوهری که پرونده بر عهده‌شان است تحت شعاع قرار می‌گیرد و آغازیست برای آن که زرنیخ بعد از مدت‌ها از غار تاریک بیرون بیاید و کم کم خودنمایی کند.

دستان گره خورده

داستان ما درمورد خواهر و برادری است که به دلیل بیکاری ای که در جامعه الان پیش رو داریم مجبور به ترک دیار میشوند... که باعث میشود زندگی آنها تحت الشعاع اتَفاق های ناگوار بیوفتد... وهرروزکاش هایی را در دل زمزمه کنند...

رویا

به قلم مهناز صیدی

این داستان، داستان زندگی دختری به نام شقایق است که اعضاء خانواده‌اش را در یک کشتار گروهی از دست داده و تک و تنها به عنوان تنها شاهد قتل اعضاء خانواده‌اش تحت حمایت یک پلیس سخت‌گیر به نام علیرضا قرار گرفته است و به نوعی علیرضا و تمام پلیس‌های دیگر را مقصر در قتل خانواده‌اش می‌داند و از آنها کینه به دل دارد. این کینه باعث میشه که...



در رویای دژاوو لحظاتی پیش

دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می‌کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی می‌شید و احساس می‌کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می‌شنوید و فکر می‌کنید قبلا شنیدید... فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه‌ی ما همه‌ی ترسش همین حسه! نه اینکه از خودِ دژاوو بترسه، فقط نگرانه اتفاقات گذشته تکرار بشن و باز هم اون غمی که تجربه کرده به سراغش بیاد. گلشن از شباهت اتفاقات امروزش با گذشته‌اش می‌ترسه!

دنیای رمان

+1000 رمان عاشقانه و طنز

معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...

ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه

رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه

با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

دکلمه

گمشده

دکلمه

پناه همیشگی قلبم

دکلمه

اُهم

دکلمه

رفتن...

دکلمه

کاش‌ تو ماه ‌بودی

نویسندگی بیاموزید
آخرین نظرات کاربران
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید