دوست داشتی؟
رمان ترسناک سایه من از زهرا باقری دنیای رمان

رمان سایه ی من

  • 179.1K 👁
  • 1.1K ❤️
  • 1.3K 💬

داستان از جایی شروع میشه که مینا به بهانه ی تدریس، ناچار به اجاره ی خونه ای تو یک روستای تقریباً دورافتاده میشه! به محض ورود، توی خونه فعالیت های ماورایی شکل میگیره که باعث ترس و وحشتش میشه... در این بین، اون به خاطر تصمیمش برای استقلال و شجاعت بیشتر به جای ترک خونه، تصمیم به تماس با صاحب خونه میگیره تا با کمک اونا بتونه مشکل و حل، و به زندگیش توی روستا ادامه بده...

بیشتر...
1
۵۹۸ روز پیش

2
۵۹۷ روز پیش

3
۵۹۶ روز پیش

4
۵۹۵ روز پیش

60
۵۲۳ روز پیش

61
۵۲۲ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • Mahi

    در پارت 4500

    عالیییییییییییییئببببببببببیییییی 🤝🏿

    دیروز
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنونممممممم🥰😁❤️🙏

    دیروز
  • نرگس

    در پارت 5700

    جذاب

    ۴ هفته پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    🙏❤️✨

    ۴ هفته پیش
  • زهرا

    در پارت 100

    عالی

    ۱ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    🙏❤️

    ۴ هفته پیش
  • مینو

    در پارت 400

    واقعا ترسناکه من رمان ترسناک رو جدیدا ک باردارم نمی خونم چون میترسم 🥲

    ۱ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    آره عزیزم تو این شرایط نباید خوند اصلا، بزارش برای بعدها یا کلا اصلا نخونش❤️❤️❤️❤️✨

    ۱ ماه پیش
  • Hope

    در پارت 100

    عالی

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنونم✨❤️🌹

    ۲ ماه پیش
  • عطیه

    در پارت 100

    رمان جذابیه تا اینجای داستان

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنون از لطفت 🥰✨

    ۲ ماه پیش
  • Sozi

    در پارت 3200

    هووووولی شِت😑 همین که سکته نکرد یعنی یا خیلی خنگه یا خیلی جرعت داره😂

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    مخلوطی از هردوتاست😎

    ۲ ماه پیش
  • Sozi

    در پارت 4200

    رفتارای حاج مهدی خداست😂

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    مهدی به مهربونی اعتقاد نداره کلا😅

    ۲ ماه پیش
  • الناز

    در پارت 2220

    نکته دیگه در پارتی قبلی این بود وقتی به بقیه میگفت سر صدای بچه ای همسایه پشتی همشون تعجب میکردن چون اونا همسایه ای نداشتن😐😐😐

    ۲ سال پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    جالب اینجاست که مینا و میلاد همچنان تو باغ نیستن 🤣

    ۲ سال پیش
  • Sozi

    در پارت 2200

    حق تا خود صبح😐

    ۲ ماه پیش
  • سپیده

    00

    به شدت گیرا و درگیر کننده حتما بخونید رفتم برأی جلد دوم

    ۲ ماه پیش
  • ااااذ

    در پارت 100

    خوبه

    ۲ ماه پیش
  • حسنا

    در پارت 400

    قشنگ بود

    ۲ ماه پیش
  • الهه

    در پارت 900

    این رمان عالیه.یعنی اولین رمانیه که من خواندم و یکی از بهترین رمان هاست.عالیعهعع.با ترس مینا منم حس میکنم توی داستانم عالیههه

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    عزیزم 🥹✨🥰 خوشحالم انقدر دوسش داری رمان و❤️😘

    ۲ ماه پیش
  • آیت

    در پارت 6100

    واقعا عالی بود اولین رومانی که تا حالا به این قشنگی خوندم ممنونم دست قشنگت درد نکنه عزیزم

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    قربونت عزیزم ممنون از لطفت❤️✨

    ۳ ماه پیش
  • روشنا

    در پارت 3100

    به نظرم میلاد اونجایی که گیر افتاد بود توسط جنه تنها راه نجاتش باید صدا زدن خدا میبود نه برادرش! از اونجایی که هممون میدونیم یه فرد مومن و***خونی هست و جن های کافر از اسم خدا هم هراس دارند

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    درسته دقیقاً، ولی خب احتمالا اون لحظه حواس خود من نبود، وگرنه میلاد قطعاً در نهایت یه مومن واقعیه، البته از طرفی گاهی پیش میاد تو موقعیت های ترسناک آدم کسی که کنارشه یا فاصله ی***بهش داره مثلاً

    ۳ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    پدر و مادر و برادر و خواهرم صدا می‌کنه برای اینکه هول و دستپاچه شده یا هر دلیل دیگه ای که اون لحظه شاید به ذهنش بیاد❤️✨

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.