داستان از جایی شروع میشه که مینا به بهانه ی تدریس، ناچار به اجاره ی خونه ای تو یک روستای تقریباً دورافتاده میشه! به محض ورود، توی خونه فعالیت های ماورایی شکل میگیره که باعث ترس و وحشتش میشه... در این بین، اون به خاطر تصمیمش برای استقلال و شجاعت بیشتر به جای ترک خونه، تصمیم به تماس با صاحب خونه میگیره تا با کمک اونا بتونه مشکل و حل، و به زندگیش توی روستا ادامه بده...


965
163,524 تعداد بازدید
1,235 تعداد نظر
61 تعداد پارت

1
۵۰۵ روز پیش

2
۵۰۴ روز پیش

3
۵۰۳ روز پیش

4
۵۰۲ روز پیش

60
۴۳۰ روز پیش

61
۴۲۹ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    در پارت 4800

    عالی

    ۶ ساعت پیش
  • راضیه

    در پارت 200

    خوب

    ۶ روز پیش
  • راضیه

    در پارت 100

    تا اینجا خوب بود

    ۶ روز پیش
  • زهرا

    ۲۱ ساله در پارت 6100

    وای عالی هم باهاش خندیدم هم استرس گرفتم هم ناراحت شدم ترکیب این همه حس خیلی عالی بود واقعا ارزش خوندن داشت چون بعضی رمانا خیلی آبکی هستن موفق باشی گلم 🫰🌱

    ۲ هفته پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    سلام عزیزم مرسی از لطف و حمایتت 🥰❤️🌹

    ۲ هفته پیش
  • زینب

    ۲۸ ساله 00

    سلام چرا از پارت ۵۱ دیگه باز نمی کنه؟

    ۲ هفته پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    سلام عزیزم با پشتیبانی درمیون بزارین برای بقیه فکرکنم باز میشه

    ۲ هفته پیش
  • پارمیدا

    در پارت 400

    عالی

    ۴ هفته پیش
  • پارمیدا

    در پارت 300

    عالیه

    ۴ هفته پیش
  • آمولای

    در پارت 400

    کم کم دیگه داره ترسناک میشه

    ۱ ماه پیش
  • خواننده

    در پارت 400

    رمان خوبیه

    ۱ ماه پیش
  • نورای

    در پارت 6100

    جلد دوم در کجا قرار میگیرع؟؟؟؟ و اسم جلد دومش چیعع؟🦥🙌🏽

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    تو همین سایت و اپلیکیشن هست اسمش همون سایه ی من هستش و فقط جلوش نوشته جلد دوم

    ۲ ماه پیش
  • نفس

    در پارت 200

    عالییییییییییییییییییییی

    ۲ ماه پیش
  • نفس

    در پارت 100

    عالی هرچی بگم کمه

    ۲ ماه پیش
  • ارمیتا

    در پارت 3500

    ی سوال ! خودت نمیترسیدی زمانی ک اینو نوشتی ؟ 🥺🥺🥺 من خیلی خیلی ترسیدم ولی خو کرم دارم😁

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    نه راستش چون می‌دونم میشه خیلی ترسناک تر از این نوشت و مال من الان یه چیز خیلی نرمالیه 😂😂😂😂

    ۲ ماه پیش
  • ارمیتا

    در پارت 3500

    بابا چی چی و نرماله 😐من تا الان بیشتر ده بار ب مامانم حتی خودمم شک کردم ک یک وقت مثل علی نباشیم😁

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    😂😂😂🤣🤣🤣

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    البته یکی دوبار پیش اومد آخر شب داشتم می‌نوشتم از ترس اینکه بترسم ول کردم ننوشتم😂

    ۲ ماه پیش
  • ارمیتا

    در پارت 3510

    خیلیم عالی😂😂

    ۲ ماه پیش
  • آرمیتا

    در پارت 4100

    همه چطوری تو ی ماشین جا شدن؟

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    نه عزیزم همه رو باهم نبرد. نوشتم تا بتونم بابایی و کمال و ترانه رو برسونم، یعنی اول اونا رو رسوند بقیه منتظر موندن تا برگرده✨❤️

    ۲ ماه پیش
  • ارمیتا

    در پارت 100

    واییی خیلی خوب بود ❤️❤️

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم ❤️✨

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.