رمان طعمه ی مرگ به قلم نیلوفر صبوری
راجب دوتا دختر و دوتا پسر معمار که باهم رقیبن اما سر یه پرژه مهم باهم شریک میشن و میرن اسپانیا برای ساخت شرکتی جدید یه خونه ی بزرگ مشترک میگیرن که اون چند ماهو اونجا بمونن اما قافل از این که تو اون خونه قراره اتفاقای بدی براشون بیفته.....
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
ادینا-اوف باشه شب خوش
هانا-شب عالی متعالی
بعد ازینکه ادینا رفت با خیال راحت فوتبالمو نگا کردم راس میگفت موقع فوتبال دیدن غیر قابل تحمل میشدم خخخ
بعد از تموم شدن رفتم بخوابم که صدای جیغ ادینا رو شنیدم سریع رفتم تواتاقش دیدم نشسته رو تخت و عرق کرده رفتم پیشش گفتم چیشده گفت
ادینا-خواب دیدم یه دختر خیلی ترسناک بود گفت نباید بیای اینجا وگرنه میمیری
گفتم
- بیخیال یه کاب*و*س دیدی نترس
یه لیوان اب براش اوردم تا موقعی که بخوابه پیشش موندم و بعد به اتاقم رفتم و خوابیدم.
از نگاه (یاشار)
به همراه آرکیش از شرکت زدیم بیرون به رستوران رفتیم کلا اون دخترا مارو کاشته بودن
دوتا داف خوشگل اونجا نشسته بودن که آرکیش علامت داد و منم رفتم تا بهشون شماره بدم داشتم لپ دختررو میکشیدم که دیدم هی آرکیش پیس پیس میکنه واا این پسره ام خل شده ها
اخرش منو بزور اورد رو صندلی نشوند که چشمتون روز بد نبینه هانا و ادینا جلومون بودن هانا مثه اژدهایی شده بود که از دماغش دود میزد بیرون منم که قرمز شده بودم
هانا با عصبانیت تیکه انداخت
هانا- به به انگار خیلی خوش میگذره منم ریلکس گفتم
-نه بابا چه خوشی همش داریم کار میکنیم
دعوا ازونجا شروع دیگه
با داد هانا همه خفه شدیم جوونم جذبه
بعد از هماهنگی کارا اومدیم از رستوران بریم بیرون که ادینا و هانا آرکیش زدن بیرون و به روی مبارکشون نیاوردن منم صورت حسابو حساب کردمو رفتم پیش آرکش که بریم سوار ماشین شیم که اون دوتا باز غیبشون زد
رفتم پیش ماشین که وااای چی میدیدم ماشین خوشگلم برفنا رفت نــــه روش نوشته شده بود اگه میتونی پیداش کن
کلی جیغ و داد کردم که آرکیش داد زد خفه شم مظلوم نگاش کردم سرمو کوبیدم به ماشین گفتم
-سوییچ ماشینم نیست
همون لحظه هانا با یه لبخند و یه چشمک از کنارم رد شد و با ادینا سوار ماشین شدن واای میکشمتتتتت دختره ی احمق
همون لحظه دیدم آرکیش داره از خنده قش میکنه و گفت
آرکیش-خخخخ دیدی بد بلایی سرت اورد
یدونه زدم تو کلش و گفتم
- اول که جلو اونا ضایعم کردی الانم خودت میگردی سوییچمو پیدا میکنی
گفت
ارکیش -ولی یاشار....
اهمیت ندادمو رفتم دربست گرفتمو رفتم خونه
بعده دوساعت آرکیشم اومد سوییچو پرت کرد سمتم محکم سوییچو ماچ کردم پرسیدم از کجا پیداش کردی گفت
ارکیش-سطل اشغال یکیم روش بالا اورده بود
همون لحظه سوییچو پرت کردم اونورو رفتم دستشویی بالا اوردم به آرکیش گفتم
- درکل باید ضد حاله رو بزنی
آرکیش-خخخ اره
-خخخ و خیار
آرکیش رفت شام بخوره منم رفتم فیلم ترسناک ببینم آرکیشم بعده شام ملحق شد به من بعد از فیلم رفتیم بخوابیم..
نصفه شب بود که یهو صدای داد شنیدم رفتم تو اتاق آرکیش دیدم سرشو تو دستش گرفته و عرق کرده پیشش نشستم گفتم
-چیشده ؟
آرکیش -کاب*و*س دیدم
یاشار-شاید بخاطره فیلم ترسناکه
آرکیش-شاید
یاشار-باشه من رفتم بخوابم شب عالی پرتغالی
آرکیش-شب خوش
(ادینا)
توی فرودگاه با هانا منتظر اعلام شماره پروازمون بودیم یه هفته از اون شب که اون کاب*و*س وحشت ناکو دیدم میگذره و امروز داریم میریم اسپانیا با صدای هانا از فکر در اومدم
هانا-هی کجایی یه ساعت دارم صدات میزنم؟
-ببخشید حواسم نبود
هانا-اوکی بیا بریم پرواز مارو گفتن
با هانا چمدونارو تحویل دادیمو رفتیمو سوار هواپیما شدیم که هانا پرید بغل پنجره یکم چپ چپ نگاش کردم دستشو زد زیر چونشو زل زد به من دیدم از رو نمیره نشستم بغل دستشو یه پوف حسابی کشیدم
بعد از کارای لازمه ی مهماندار ها هواپیما حرکت کرد
خیلی استرس داشتم نمیدونم شاید بخاطر اون خوابه نمیدونم حتی فکر کردن به اون خوابم تنمو می لرزونه
اون دختر اون صدا چرا اون به من میگفت که به اسپانیا نرم و اون خونه ی ویلایی کجا بود
با بشکنای هانا جلو صورتم به خودم اومدم
هانا-باز رفتی که چته تو ادینا ؟حالت خوبه ؟رنگت خیلی پریده
-ببخشید خیلی استرس دارم هانا همشم به خاطر اون خواب لعنتیه
هانا-اوووف ادینا بهش فکر نکن چیز مهمی نیست فقط خواب بوده قرار نیست اتفاقی بیفته خواهری
-نمیدونم شاید بهتره تا رسیدن بخوابم
هانا.باشه عزیزم راحت باش رسیدیم بیدارت میکنم
Fateme
10خیلی رمان مضخرفی بود کل رمان غلط املایی داشت و آبکی بود ارزش خوندن نداشت واینجاش هم خیلی کسل کننده بود هر قسمتش توسط همشون گفته میشد
۴ ماه پیشنگار
00به نظرم خوب و عالی بود اما زیاد ترسناک نبود و لازم نبود از زبون چهار نفر نوشته باشید ولی درکل خوب بود
۵ ماه پیشنجمه
۱۰ ساله 00خوشم اومد. فقط زیاد ترسناک نبود
۶ ماه پیشامیر
10رمان خوبیه از یه جایی به بعد جذبت میکنه
۱۰ ماه پیشارغوان
۱۷ ساله 10نیازی نبود از زبان هر ۴نفر بیان بشه خیلی غیرواقعی به نظر میاد ولی اون تیکه های طنز اولش خفن بود
۱ سال پیشنسیم
۲۰ ساله 12به نظر من که خیلی عالی بود ،دستت دردنکنه ،اگه فصل دومش رو هم بنویسید خیلی عالی میشه🥰🥳💖
۱ سال پیشmrm.1390
00رمان عالی بود خوبیش اینکه از دید همه میتونی ماجرا تماشا کنی ممنون از نویسنده ی این رمان
۱ سال پیشحافظ فرهادی
42این رمان غلط املایی خیلی خیلی بالایی داره 2 هر قسمت را از زبان چهار نفر تعریف کرده یعنی از نظر من بی نهایت ضعیف کار کرده
۱ سال پیشهستی
۱۳ ساله 00خیلی عالی بود من که واقعا عاشقش شدم
۲ سال پیشmah
۱۴ ساله 11رمان خیلییی عالی بود واقعا خوب بود به نظرمن همین که از نظر همه بیان میشد جذابش کرده بود ولی وسطای رمان خیلی تخیلی بود درهر صورت خیلی خیلی دوسش داشتم ❤
۲ سال پیشیلدا
۱۴ ساله 12رمان خیلی خوبی بود تا حالا چنین رمانی رو نخونده بودم تشکر از نویسنده عزیز 🌹
۲ سال پیشماهان
۱۹ ساله 11عالی بود تاالا همچین چیزی نخونده بودم مرسی نویسنده عزیزم خستهه نباشی
۲ سال پیشNegar
161تا گف سوار مازراتی زردم شدم ادامه شو نخوندم
۲ سال پیشفاطمه شمس
۲۸ ساله 21بنظر من خیلی ضعیف بود رمانش بیشتر حالت کپی داشت از انیمیشن ها البته برای سنین پایین شاید خوب بوده
۲ سال پیشBahar
۲۰ ساله 00رمان خیلی میخونم ولی از ژانر ترسناک ، فقط رمان( ویلای وحشت و روحان ... روهان) این دوتا رمان خیلی قشنگ بود
۲ سال پیش
رها
۱۸ ساله 00مزخرف تر از این رمان تو کل عمرم نخونده بودم انقدر غلط املایی داشت انگار بچه کلاس اولی نوشته بودش! از فیلم هندی ام هندی تر بود