رمان استاد مرموز من به قلم یاسی جون
دختری شیطون و بازی گوش به اسم النا این دخترو شیطونیاش همه رو عاسی کرده واما طی اتفاقاتی...... وای من نمیدونم خودتون بخونین فقط اینکه اول شخص و فقطم از زبان النا نیست
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۵۵ دقیقه
مامی با گفت: مهمان؟ کی هست؟
من: خب بیاین میفهمید
مامی: باشه عزیزم تا یساعت دیگه اونجام
من: باش بای
مامی: خدافظ
رو به یاشار گفتم تا یساعت دیگه میاد
یاشار: وای النا نمیدونی چقد دلم برای مامان تنگ شده
من: اا پس بابا چی؟
یاشار : اون که جای خود داره
رفتم آشپز خونه و چایی دم کردم و تو دو فنجون ریختم و بردم واسه یاشار
من: بفرمایی اینم یه چایی دبش واسه خان داداش
یاشار خندید و گفت: اوه خان از کجا اوردی دیگه
من: خب دیگه بزرگتری گفتن کوچیکتری گفتن
دیگه چیزی نگفت
نگاهش کردم اونموقعه که رفت فک کنم ۱۸سالش بود هی
یکی از دوستای بابا آلمان بود یاشارم رفت پیشش بعد ۴سال امد و من خیلی خوشحالم
یساعتی دور هم بودیم البته خودمو داداشمو میگماااا
مامان در براش باز کردم منتظر بودم که بیاد داخل
خیلی دوست داذم ببینم واکنشش چیه وقتی داداشمو میبینه
احتمالا زیاد ذوق کنه واا النا پس میخوای ذوق نکنه پسرشه هااا
خوب حالا
امد داخل و سلام کرد و گفت: خب النا مهمانمون کیه؟؟ کجاست؟ازش پذیرایی که کردی ها؟ نکنه تشنه گشنه گذاشتیش
من: واا مامان نگران نباش ازش پذیرایی کردم حالا هم بیاین برین ببینیدش انگار خیلی دلش واستون تنگ شده
مامانم مشکوک رفت تو سالن داداش پشتش به ما بود
مامی سلام داد و داداش بلند شد و روشو کرد سمت ما
آخی بمیرم تو چشای داداشم اشک بود
یاشار: سلام عزیزم سلام ناهیدم خوبی؟
مامان که انگار تازه جریانو فهمید رفت سمت یاشار بغلش کرد و زد زیر گریه
ای بابا چه فیلم هندی شد
مامان: یاشار مادر کی امدی الهی مادر فدات شه نمیدونی چقد دل تنگت بودم عزیزم
یاشار: منم همینطور مامان جونم منم دلم واست یزره شده بود
خلاصه بعد از کلی فیلم هند و اشک و آه و ناله الان دارن میگن و میخندن و من بدبختو به کار گرفتن
النا شربت بیار،النا برنج دم کن،النا فعلان کن بعمان کن
اه ایششششششش خسته شدم
هینطور با خودم غر غر میکردم که یاشار پرید وسط : النا یکم آب بده بی زحمت
من: مگه من کلفتتم خب خودت برو بخور ای بابا حالا درسته تازه امدی ولی دلیل نمیشه ک من کاراتو بکنم ایشششش
یاشارم خندید و رفت سر یخجال و گفت: اوه باشه حالا چرا ناز میکنی تتغاری
من جوابشو ندادم پسر دیونه اه اه
شب بابا که امد بازم فیلم هندی شروع شد همش گریه و زاری
چقد فیلمش ناراحت کننده بود اه
خلاصه بگم تا ساعت ۱۰٬۱۱ چمیدونم یه ساعتی بود دیگه
رفتم کپمو گذاشتم به سه که نه ولی به پنج نرسید خوابم برد...
صبح که بیدار شدم ساعتو که نگاه کردم یه جیغ خوشگل کشیدم ۷:۴۵بود اه دیر شد بدو بدو با تمام سرعتی که داشتم لباسمو پوشیدم و د بروووو
هیچی نخوردم ساعت ۸ بود رسیدم دانشگاه
تو حیاط هیشکی نبود وای خاک بر سر شدم بدبخت شدم بیچاره شدم به خاک مشکی رسیدم
وای مشتروتم میکنن این استاد خیلی گند اخلاق با ی مَن عسلم نمیشه خوردش
همینطور داشتم به خودمو دانشگاه و همه ی اساتید فحش میدادم که رسیدم دم کلاس
در زدم و رفتم تو
یه سلام دادم و خیلی ریلکس رفتم طرف صندلی که بشینم که صداش میخکوبم کرد:کجا؟؟
من: ا استاد میخواستم بشینم دیگه
استاد: کِی من اجازه ی این کار رو دادم؟
من: استاد بخدا یه دقیقه بیشتر طول ندادم همش ۱ دقیقه
استاد: خانم رادمنش ۱ دیقه هم ۱ دقیقس
من: ای بابا استاد بیخیال باور کنید بار اولم
استاد: بار اول و امکان داره این کار ادامه پیدا کنه
ای بابا چه گیری داده هاااا ولم نمیکنه حالا بیا و درستش کن
من که حوصله جر و بحث نداشتم گفتم: خب استاد الان یعنی برم بیرون؟
استاد انگار جا خورد باشه گفت: بله لطف میکنی
به توچه که من کیم؟
00قطعی میگم میثم بوده و حسم بهم میگه میثم فهمیده النا ماهان رو دوست داره و بدون هیچ حسی به میثم جواب داده میثم هم برای اینکه این دوتارو به هم برسونه تصادف الکی رو قرار داده با کمک کردنش اینارو بهم برسون
۳ هفته پیشرها
00بیش از حد غلط املایی داشت
۳ هفته پیشسلین
۲۳ ساله 00رمان خوبی بود فقط کنجکاوبودم بدونم فرشته ی نجات کی بود
۳ هفته پیشسلین
۲۳ ساله 00رمان خوبی بود فقط کنجکاو بودم بدونم فرشته ی نجات کی بود
۳ هفته پیشنسترن
00سلام عزیزم عالییی
۴ هفته پیشفاطمه
۱۵ ساله 11من رمان های زیادی خوندم و به نظرم این رمان واسه کسایی خوبه که تازه میخوان رمان بخونن و یع جوراخیلی بچه گانه بود و غلط املایی هم داشت
۱ ماه پیشیگانه
۱۶ ساله 01عالی بود
۲ ماه پیشMimz
00جالب نبود
۳ ماه پیشفاطمه
00رمان خوبی بود ولی خیلی غلط املایی داشت،
۳ ماه پیشرومیسا جونننن
۱۱ ساله 00سلام واقعا از نویسندش ممنونم عالی بود من در ۲ روز همشو خوندم عالی بود مرسی ک نوشتیش یاسی جونننننن از فاطمه و مریم ممنون ک این رومان رو نوشتین فقدر اینکه فکر کنم فرشته ی نجات میثم باشع اون زندس ❤
۳ ماه پیشنیکا امیری
۱۴ ساله 10خواهش می کنم فصل جدید هم رمان و هم بزارین
۴ ماه پیشنیکا امیری
۱۴ ساله 10خیلی عالی بود ولی اون فرشته نجات چی شد چرا هیچی نگفته بود دربارش
۴ ماه پیشMahsa
۲۵ ساله 10وای چقدر غلط املایی داشت.مگه میشه.مگه داریم.رمانش برای سن زیر۲۰ یاکمتر خوب بود.
۴ ماه پیشg.l
00عالی بو ولی فکر کنم فرشته نجات میثم بود . من که عکسش رمانش شدم .
۴ ماه پیش
ملیکا ایلکاری
۱۴ ساله 00بنظرم جای ماهان بهتر بود میثم باشه چون هم خیلی مهربون بود و زیاد مغرور نبود ماهان زیادی النا رو کوچیک شخصیت میکرد و فرشته نجات هم میثم بود