رمان خیس مثل باران به قلم ریحانه محمود
خیس مثل باران داستان زندگی گیسو دختر دبیرستانی که با برادر و خواهرش زندگی میکنه و تمام زندگیش درس خوندنشه... گیسو دختر هفده سالهی داستان یه روز در یکی از اردوهای مدرسهشون با نازنین آشنا میشه و مسیر زندگیش عوض میشه.... آراد پسر بیست و هفت سالهی مغرور و خوشتیپ و فوق العاده ثروتمندیه که به هیچ دختری تو زندگیش اهمیت نمیده... آراد یه برادری داره به اسمه عرفان که زیباییش زبونزد خاص و عامه؛ اما این برادر خوش چهره تفاوتهای زیادی با آراد مغروره ما داره.... آراد تو یه پارتی با گیسوی زیبای ما آشنا میشه و مسیر زندگیش تغییر میکنه.... آیا گیسو همیشه همون دختر ساده ومهربون میمونه؟ آیا آراد انقدر عاشق هست که از اشتباهات عروسک قصههاش بگذره؟ آیا عرفان اونقدر مرد هست که... (پایان خوش)
تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۳۴ دقیقه
_ عزیزم این که لال شد بیا بریم
و دستشو کشید برد به سمته بار، داشتم روانی میشدم باید یه کاری میکردم پس دوییدم دنبالشو گفتم:
_آقا یه لحظه..
دوباره با همون ژست قبل نگام کرد،
_ میشه من با شما خصوصی حرف بزنم؟
این دفعه چشماشو گرد کرد که واقعا دور از گنجایشم بود با ژست خاصی گفت:
_چرا که نه!دنبال من بیا
منم عین یه بره ی مطیع راه افتادم دنبالش و به قیافه در حال انفجار دخترم توجهی نکردم، وارد یه اتاق شدیم در و بستو رو به من گفت:
_خب کوچولو میشنوم
با صدایی لرزون گفتم:
_ چیزه.... اومممم.... اول میخواستم یه سوال بپرسم؟
_خب؟
_ شما ازدواج کردی؟
با یه لبخند که ضربان قلبمو بیشتر میکرد گفت:
_ نه چطور؟
نفسی از سره راحتی کشیدم و گفتم:
_ اسمتونم میشه بدونم و اینکه چند سالتونه؟
_ عرفان و 21 ساله
_نازنین 17 ساله ، اصلا بهتون نمیخوره 21 باشید؟
_ کم تر میخوره؟
_ نه نه خیلیم بیشتر
_ به توام نمیخوره انقد فنچ باشی و به دنبالش خندید که چاله بزرگی روی گونه هاش افتاد، خدای من هنگام آفرینشش یه کم پارتی بازی نکردی؟؟
منم بهش یه لبخند پر محبت زدم
_ خب خانوم کوچولو بقیش؟
_ راستشو بخوای من ازت خوشم اومد...ه...
با صدای بلند خندید و گفت:
_ نه به اون همه مقدمه چینیت نه به الان!
سرمو انداختم پایین خاک بر سرت نازنین احمق الان پسره چه فکرا که راجبت نمیکنه...
دستشو گذاشت زیره چونم و سرمو اورد بالا زمینو نگاه کردم با صدای مهربون گفت:
_منو نگا کن
نگاش کردم و تو اون چشمای زمردی غرق شدم بعد از چند دیقه حس کردم داره بهم نزدیک میشه فاصلمون کم تر و کم تر شد تا رسید به یه بند انگشت و عرفان زمزمه وار گفت:
_ منم از تو خوشم اومده کوچولوی ملوس
و دیگ اجازه صحبت بهم نداد و من داغی بوسش رو روی لبام حس کردم،کله وجودم داغ شده بود دست عرفان رو کمرم کشیده میشد و من بیشتر تو آغوشش گم میشدم دستش سر خورد سمته دکمه های لباسم و من احساس کردم دیگ داره بیش از حد پیش میره دستمو گذاشتم رو قفسه سینش و هولش دادم عقب، ولی دریغ از یه تکون کوچولو...سرمو عقب کشیدمو گفتم
_ ولم کن داری اذیتم میکنی
با چشمای خمارش خیره شد تو چشمام و گفت:
_فقط یه خورده دیگ
سریع عقب گرد کردم و گفتم: نه نه خواهش میکنم
یه دفعه عصبانی شدو گفت:
_ پس تو به چه درد میخوری؟
_ من....من میخوام همدیگرو دوس داشته باشیم یه عشق پاک
بلند خندید و گفت:
_ برو بابا عشق کیلو چنده، من دوس داشتن حالیم نیس گورتو گم کن
_ عرفان من تا حالا با هیچ پسری نبودم تا همینجاشم که بهت اجازه دادم واسه عشق زیادم بوده
_ برو بابا همه میگن عاشقتم، ولی من فقط اونیو میخوام که نیازمو برطرف کنه
_یعنی...یعنی اگه....نشه ولم میکنی؟؟؟؟
دوباره خندید و گفت:
_ مگه گرفته بودمت که ولت کنم هری بابا
بغض گلومو چنگ زد اشک تو چشمام جمع شدو گفتم:
_خیلی نامردی..من رفتم
پشتشو کرد بهم و گفت:
_ به سلامت
دیگه موندنو جایز ندونستم عقب گرد کردم و با سرعت رفتم بالاو تند تند لباسامو تنم کردم و از اون عمارت لعنتی خارج شدم،سواره ماشین که شدم بغضم ترکید و سرمو گذاشتم رو فرمونو از ته دل ناله کردم:
_ خدایا اون چشمارو چجوری فراموش کنم!!!
گیسو به چشمای اشکی نازنین نگاه کردو با ناراحتی که تو چهرش مشخص بود گفت:
_عزیزم چند وقته از این موضوع میگذره؟
_3 ماهی میشه اواسط شهریور بود
_ ببینم حالا واقعا دوسش داری؟
Tayyebeh
00رمان خیلی قشنگی بود دوست داشتم ممنونم از نویسنده محترم
۲ هفته پیشواقعا قشنگ بود خیلی
01واقعا عالی بود
۳ هفته پیشزینب
01سلام خسته نباشید بنظر من که رمان خوبی بود همه به هم رسیدن احرشم قشنگ تموم شد من خودم شخصا کلی رمان جنایی درام ترسناک عاشقانه پلیسی...همه جور رمان میخونم ولی هیچکدومشون به قشنگی این رمان نبود
۴ هفته پیشقلم نویسنده ضعیفه
00قلم نویسنده ضعیفه و خیلی بچگانه هستش
۱ ماه پیشزینب
10خیلی مسخره بود و زن توسری خور بود و روابط آزاد بود خوشم نیومد
۱ ماه پیشر
00کلا زن رو ضعیف و ذلیل و تو سری خور نشون داده و عشق رو فقط تو رابطه توصیف کرده و خیانت رو عادی جلوه داده با واقعیت خیلی فاصله داشت برای نویسنده عزیز آرزوی موفقیت دارم رمان دیگرشون خیلی عالی بود
۲ ماه پیشNila
۲۴ ساله 00از رمان های بدون خلاقیت و ابتکار و مثلث عشقی و اینجور چیزا خوشم نمیاد یه اثر متفاوت و موندگار خلق کنین مثل گناهکار یا در همسایگی گودزیلا یه همچین چیزایی...
۲ ماه پیشسحر
00اصلا خوشم نیومد.ولی بخاطر زحمات نویسنده، امتیاز مثبت دادم
۲ ماه پیش.....
10فقط منم که با یه سیلی خوردن از طرف یه مرد کله اشو میشکونم ؟ حداقل برای طبیعی جلوه دادند یه مشتی ، لگدی میزد دختره خواننده ها که هیچ، خود نویسنده چطور حوصلش از این رمان سرنرفته؟
۳ ماه پیشسحر
۳۵ ساله 00عالی بود عالیییی
۳ ماه پیشمریم
00عالی
۳ ماه پیشسارا
۱۹ ساله 00رمان خیلی سطحی بود و تقلید از رمان های دیگه خب برای منی که خیلی وقته دارم رمان میخونم اصلا جذب کننده نبود به نظرم کسی که این رمان و نوشته فقط واسه سرگرمیش نوشته تا وقتش پر بشه
۴ ماه پیشندا
10داستانش بد نبود مزخررررررررررررف بود
۴ ماه پیشR
00بد بود ارزش خواندن نداره اصلا خوب نیست خیانت عادی جلوه بشه غیر از این غلط املایی داشت خیلی بد بود اصلا چرت خیلی اشکال داشت
۴ ماه پیش
Maryamghorbanalizade
۴۲ ساله 00عالی بود