رمان خیس مثل باران به قلم ریحانه محمود
خیس مثل باران داستان زندگی گیسو دختر دبیرستانی که با برادر و خواهرش زندگی میکنه و تمام زندگیش درس خوندنشه... گیسو دختر هفده سالهی داستان یه روز در یکی از اردوهای مدرسهشون با نازنین آشنا میشه و مسیر زندگیش عوض میشه.... آراد پسر بیست و هفت سالهی مغرور و خوشتیپ و فوق العاده ثروتمندیه که به هیچ دختری تو زندگیش اهمیت نمیده... آراد یه برادری داره به اسمه عرفان که زیباییش زبونزد خاص و عامه؛ اما این برادر خوش چهره تفاوتهای زیادی با آراد مغروره ما داره.... آراد تو یه پارتی با گیسوی زیبای ما آشنا میشه و مسیر زندگیش تغییر میکنه.... آیا گیسو همیشه همون دختر ساده ومهربون میمونه؟ آیا آراد انقدر عاشق هست که از اشتباهات عروسک قصههاش بگذره؟ آیا عرفان اونقدر مرد هست که... (پایان خوش)
ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری، همخونه ای، انتقامی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۳۴ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #همخونهای #ازدواج اجباری #انتقامی
خلاصه :
خیس مثل باران داستان زندگی گیسو دختر دبیرستانی که با برادر و خواهرش زندگی میکنه و تمام زندگیش درس خوندنشه... گیسو دختر هفده سالهی داستان یه روز در یکی از اردوهای مدرسهشون با نازنین آشنا میشه و مسیر زندگیش عوض میشه.... آراد پسر بیست و هفت سالهی مغرور و خوشتیپ و فوق العاده ثروتمندیه که به هیچ دختری تو زندگیش اهمیت نمیده... آراد یه برادری داره به اسمه عرفان که زیباییش زبونزد خاص و عامه؛ اما این برادر خوش چهره تفاوتهای زیادی با آراد مغروره ما داره.... آراد تو یه پارتی با گیسوی زیبای ما آشنا میشه و مسیر زندگیش تغییر میکنه.... آیا گیسو همیشه همون دختر ساده ومهربون میمونه؟ آیا آراد انقدر عاشق هست که از اشتباهات عروسک قصههاش بگذره؟ آیا عرفان اونقدر مرد هست که... (پایان خوش)
«به نام خالق عشق»
-مقدمه:
باران ببار....
ببار که شاید پس از بارش تو
به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود...
باران ببار.....
بزار اشکهایم غریب نباشند...
باران ببار....
ببارو تمام خاطرههارا بشور،
تمام دوستت دارم ها، تمام عاشقانه ها،
ببار که من هم شرم نکنم من هم ببارم....
باران.....
باران.....
باتو قراری دارم،یک لحظه مبار، باتو کاری دارم......
و آنگاه چنان ببار که نفسم ببرد....
من در دلم از دوست غباری دارم....
گونه هایت خیس است، باز با این رفیق نابابت، نامش چه بود؟
هان "باران"
باز با باران قدم زدی؟
هزار بار گفتم؛
باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها...
همدم خوبی نیست برای درد ها...
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند....
زیر بارانم بی چتر....
تنها بینی سرخم لو میدهد که باریدم همراه ابر ها....
اما....
تابلوی قشنگی شدیم من و جاده و باران....
باران از جنس من استو من از جنس باران......
*******
-خسته و کوفته با اعصابی داغون به اتاقش رفت ودر را محکم کوبید بهم؛ طوری که به احتمال زیاد شیشه های شرکت لرزید؛ پشت میز نشست سرش را بر روی آن گذاشت وزیر لب ناله کرد:
آخه پسر تو رو چه به ریاست شرکت تو الان باید تو ویلای لب دریا با همدم همیشگیت گیتار میشستیو آهنگ شبای تنهاییتو میخوندی!!
لعنت به تو عرفان الان میدونم جای من کلی داری خوش میگذرونی...
همان هنگام در چوبی و قطور اتاق باز شد و سهیل همدم و رفیق همیشگی آراد با لبخند همیشگیش که آرامش بخش خوبی برای آراد بود گفت:
—:چت شد تو یهو آراد؟پسر تواعصاب نداریا داشتی یه معامله مهمو خراب میکردی
آراد:برو بابا مادر نزاییده کسی بخواد واسه آراد شرط بزاره
سهیل:آراد تو میدونی اگه این معامله بهم میخورد دایی چه قدر عصبانی میشد؟؟
همان لحظه از کوره در رفت؛دست هایش را روی میز کوبید و باصدایی که از زور خشم میلرزید داد زد :
—بروبچه خستم کردین تمام بدبختیای من زیر سره همون بابامه به چه زبونی باید بهتون بگم جای من توی این شرکت لعنتی نیست..
سهیل با همان آرامش با همان خونسردی ذاتی سمتش رفت بازوهای صفتش را در دست گرفت و گفت
—خب بابا، تو باز قلاده پاره کردی...
الان میگم این منشی خوشگلت برات یه لیوان آبمیوه بیاره و به دنبال این حرف یه چشمک بهش زد...
آراد با شنیدن این حرف یاده چهره ی عملی و مصنوعی اون دختر افتاد که هیچ کدام از اجزای صورتش طبیعی نبود....صورتش را جمع کرد،سویشرت مارک دار مشکی رنگش را به تن کرد و گفت :
خفه شو اون ارزونی خودت —
و به دنبال این حرف از اتاق لوکسو مدرن که سر در آن تابلویی با نام ریاست شرکت نصب شده بود خارج شد، با قدم های محکمی که انگار قصد داشت زیر آن زمین را له کند از شرکت شومی که برایش حکم زندان را داشت بیرون رفت....
_گیسو؛گیسو
صدای داد کیارش بود که میخواست خواهرش را برای مهمانی امشب بیدار کند،
چشم هایش را آرام باز کرد و با دیدن اخم های درهم برادرش صاف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطوری شده داداش —
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:بلندشو دیگه شب مهمون داریم کلی کارداری خونه حسابی کثیفه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبه دنباله حرفش از اتاق کوچک خانه بیرون رفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو داد زد:پس داداش گیتی کو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش :کپ مرگشو گذاشته هرچیم صداش میکنم بیدار نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irودری که بهم کوبیده شد نشان از رفتنش بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو زیر لب غر میزد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچین میگه پاشو خونرو تمیز کن انگار برای ما قصر گرفته،بابا یه اتاق 6 متری با یه پذیرایی 12 متری که دیگه این حرفارو نداره.…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به دنبالش مشغول تمیز کردن خانه ی کوچکشان شد…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جور که مشغول تمیز کاری بود دستی از پشت دوره کمره باریکش حلقه شد، او خواهرش بود که گونه هایش را با عشق بوسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:خواهر خوشگله کثافته مرض من چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو:اه ولم کن گیتی گرفتی مثل خرس خوابیدی نمیگی خواهرت از خستگی تلف شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:خوبه خوبه چقدر قر میزنی تو!!مگه نمیدونی از صب دانشگاه بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو:چه خبر از آرتان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی که انگار با این حرف قند تو دلش آب شده بود، مثله بچه ها دستش را کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا بشین این جا تا برات تعریف کنم…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتند تند و با شوق برای خواهرش تعریف کرد که آرتان بخاطرش امروز تو دانشگاه با یه پسر گلاویز شده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی دوسش داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:بیشتر از جونم گیسو از وقتی چشمم به اون مرده چشم عسلی با اون قیافه بسیار جدی و جذابش افتاده نفس کشیدنم بدون اون حرومه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو بغلش کرد و گفت: برات خیلی خوشحالم خواهری ایشالله زود تر به اون پسره ی گند دماغ برسی... و به دنبال این حرف به فکر فرو رفت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر گیتی خوشبخت و خوش شانس بود که پسر به اون جذابی دوستش داشت به چهره خواهرش خیره شد:دختری با چشمای سبز و موهای مشکی و لبای درشت که به شدت از چهرش شیطنت میبارید با قد معمولی و هیکل مناسب..خب گیتی واقعا در نظرش خیلی خوشگل بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدو رفت توی اتاقش تا لباس هایش را عوض کند...در کمد چوبی و قدیمیش را باز کردو پس از دید زدن داخلش دستش را زیر چانه اش گذاشت و گفت:حالا چی بپوشم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعده کلی غر زدن و فوش دادن به ادم های ثروتمند یک لباس قرمز تا روی زانو که گل گلی بودبا یک ساپورت مشکی به تن کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی آینه رفتو به چهره اش خیره شد موهای خرمایی تیره بلند حالت دار..ابرو های صاف مشکی دست نخورده چشمای حالت دار و کشیده سبز با موژه های پر که مثله چتر پشت چشمانش سایه انداخته بود،بینی کوچیک،لب های قلوه ای، صورت گرد..از نظر خودش یه چهره معمولی داشت ولی خبر نداشت که.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای در خبر از امدن کیارش داد، گیسو از دید زدن خودش در آینه دست کشید و به سمته در رفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو:خوش اومدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:بده به من اون پلاستیکارو چی خریدی حالا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:با هزار تا بدبختی تونستم چند کیلو میوه بخرم زشته جلو عمو اینا.. من میرم دوش بگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی با پلاستیک ها به سمته آشپزخانه رفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی: گیسو شنبه میری اردو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با خوشحالی که در کلماتش نمایان بود گفت:آره به هزار بدبختی تونستم کیارش و راضی کنم بزاره برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:ااا جدا؟ حالا کجا میخوان ببرن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو: معلممون گفت یه اردوگاه تو بالا شهره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:باشه عزیزم پس حسابی خوش بگذرون که باید بعدش خودتو واسه امتحانات اماده کنی...این سال آخرم ممتاز بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با محبت گونه خواهرش را بوسید و گفت:الهی من فدای تو بشم الهی گیسو پیش مرگت بشه، به خاطر روی ماهه توام شده قول میدم امسالم تمام نمره هام 20 بشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای زنگ در مانع از ادامه ی صحبتشان شد،گیسو در را باز کردو با روی گشاده با عمو وزن عمو و دختر عموش شیرین و بچش کیمیا و آقا محسن شوهرش احوال پرسی کرد، همیشه به خاطر سر زبانی که داشت توی فامیل محبوب بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو سعید بعد از نشستن رو به گیتی گفت: عمو پس کیارش کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی:عمو جان حمامه، اتفاقا میخواستم بهتون بگم یه کم دعواش کنید خیلی اذیتمون میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو سعید:چطور دخترم؟ مگه چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی: والا عمو جان خودتون میدونید که بعد از رفتن مامانو بابا ما جز کیارش تکیه گاهی نداریم ، ولی کیارش خیلی بد اخلاق شده و نمیشه اصلا باهاش حرف زد، درسته که من خودم از پس خودم بر میام و نمیزارم بهم زور بگه ولی این گیسوی بیچاره چه گناهی کرده که باید بد اخلاقی آقا رو تحمل کنه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای کیارش از پشت سرشان بلند شد: آفرین گیتی خانوم ببین چیا میشنوم؛حالا دیگ خواهرم زیر آبمو پیش عموم میزنه...و بعد از مکثی رو به عمویش گفت سلام عمو جان.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره بعد 3 ساعت حرف زدن و نصیحت کردن کیارش توسط عمو و گله های گیتی مهمانی آن شب به پایان رسید و عمو سعید و خانوادش عزم رفتن کردند، تا در بسته شد کیارش با اخم هایی در هم رو به گیتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف که خستمو امشب حوصله ندارم فردا به حسابت میرسم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبق معمول گیتی هم کم نیاورد و جوابش را داد؛گیسو با کلافگی به اتاقش رفت،برای خودش جا انداخت و دراز کشید، زیر لب گفت: به درک که این همه سختی میکشم شنبرو بچسب که میخوام کلی کیف کنم و با همین خیالات خوش به خواب رفت......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
بالاخره شنبه از راه رسید، گیسو ساعت 6 از خواب بیدار شد و صبحانشو خورد تند تند لباس مدرسه اش را پوشید کوله ی سفید رنگش را انداخت و از در خارج شد و در دلش خداراشکر کرد که کیارش خواب بودو بهش پیله نکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا نیم ساعت بعد تو اتوبوس نشسته بود منتظر غزل بهترین دوستش بود...حسابی نگران شده بود که چرا غزل هنوز نرسیده؛ همون لحظه صدای شادو شنگولش در اتوبوس پیچید:_سلام علیک دوستان گل، جمعتون جمع بود گلتون کم بود که تشریف فرما شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو: خفه بابا خلمون کم بود که اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخ گیسو عزیزم تو باز منو دیدی حسودیت شد انقد حرص نخور من فقط یه کم ازت خوشگلترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو: وایییی غزل مخمو خوردی اول صبح چه انرژی داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از توعه گند دماغ که بهترم بعد رویش را به حالت قهر برگردوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو در دلش کلی خداراشکر کرد که چنین دوستی دارد؛ غزل یه دختر خیلی با نمک و خیلی شیطون بود که زود با همه گرم میگرفت، بخاطر همین شده بود بهترین دوست گیسو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره بعد از کلی شوخی و خنده به اردوگاه رسیدند،غزل با دیدن اردوگاه سوتی زدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا اینجارو باش، یعنی میشه یه خانومی از من خوشش بیاد واسه پسرش خاستگاریم کنه مام یه شوور پولدار گیرمون بیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو: خاک برسره ترشیدت کنم آبرومو بردی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا ظهر در اردوگاه خودشان را هلاک کردندبا والیبال و آنقدر به سرو کله ی هم کوبیدند که خسته شدندو روی چمن ها افتادند.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 2 بود که گیسو رو به بچه ها گفت: بچه ها من میرم wc کسی نمیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی جوابی نگرفت تنهایی به سمت سرویس بهداشتی رفت... تو راه برگشت یه دخترو دید که سرشو گذاشته رو دستشو گریه میکنه، اول میخواست از کنارش رد بشه ولی حس انسان دوستانش این اجازرو نداد بخاطر همین رفت سمتش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم...ببخشید مشکلی پیش اومده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم با شمام..چرا گریه میکنید؟ کمکی از دستم بر میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر سرشو گرفت بالا و گیسو با دیدن صورت فوق العاده با نمک و اشکی دختره بی اراده بغلش کرد،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیزم چیشده...چرا گریه میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار حرفای گیسو باعث میشد دختر بدتر داغه دلش تازه بشه و صدای گریش بلند تر بشه، وسط حق حق گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من.....من ......بدبخت...شدم...چرا...هی..شش..کی...به دادم نمیرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عزیزم اسمت چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نا..زنین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو دست نازنین و گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عزیز دلم آروم باش..دلت میخواد با من صحبت کنی؟ چی باعث شده دختره نازی مثله تو اینجوری اشک بریزه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اسمه تو چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گیسو عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گیسو تو اولین....اولین نفری که داری ازم میپرسی چمه....من ....دارم ....دیونه میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیزم اگه دلت میخواد برام بگو چیشده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین با تردید به گیسو نگاه کرد، گیسو با محبت نگاهش کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عزیز دلم من به جون آبجیم قسم میخورم که این حرفات بین خودمون بمونه من فقط میخوام بدونم چه مشکلی داری و اگه بتونم کمکت کنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه پس یادت باشه قسم خوردی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش رفت تو فکر....گیسو فهمید که داره فکر میکنه چه جوری شروع کنه پس به حاله خودش گذاشتش تا خودش سره حرفو باز کنه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین:همه چیز از اون شب لعنتی شروع شد...تو کلاس زبان بودم که شری دوستم ازم خواست که باهاش برم پارتی، میگفت خیلی خوش میگذره چون خودش زیاد به اونجا رفته بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم دیدم خیلی وقته تو خونم و جایی نرفتم بخاطر همین قبول کردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کلاس زبان سریع رفتم خونه پریدم تو حموم،بعده اینکه یه دوش حسابی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردمو از تو کمدم پیرهن آستین حلقه ای سفیدمو با شلوار مشکی فاق بلند ساتنم با یه پاپیون مشکی و دست کش مشکی در آوردم...موهامو لخت لخت کردمو بالای سرم بستم جلوشم فرق کردم، دوره چشمای مشکیم خطه چشمه غلیظ مشکی کشیدم، یه برق لبم زدم به لبام...تند تند لباسامو پوشیدمو کفشای پاشنه 10 سانتی مشکیمو پام کردم یه مانتوی مشکی جلو باز، با شاله سفید برداشتم و بعد از پوشیدن رفتم بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسواره مزدا3 سفیدم شدمو رفتم به اون آدرسی که شری داده بود، به یه باغ رسیدم بعد از چند تا بوق در باز شد و رفتم تو...یه باغ خیلی بزرگ که دور تا دورش درخت بود، آخره جاده شنی یه عمارت 3 طبقه ی خیلی خوشگل نمایان شد، رفتم به سمته عمارت دره چوبیو هل دادم و داخل شدم...صدای موزیک کر کننده بود،همه دختر پسرا تو هم بودنو اصلا معلوم نبود چیکار میکنن بوی دود داشت حالمو بد میکرد، مهمونی زیاد رفته بودم ولی نه اینجور مهمونیا، سعی کردم افکار منفیو خط بزنمو برم پیش شری،با چشم دنبالش گشتم و در حال خندیدن با یه پسر خیلی زشت پیداش کردم، رفتم به سمتشو سلام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شری:سلام نازی جون خوش اومدی این سامان دوسته منه، سامان جان اینم نازی دوست خوشگلم که تعریفشو میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسامان دستشو جلو اورد و با یه نگاه چندش اور گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوشبختم نازی جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بدون این که بهش دست بدم گفتم:خوشبختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشری_خوب نازی جان برو طبقه بالا لباساتو عوض کن بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم و رفتم سمت پله های مارپیچ و ازش بالا رفتم جلوی روم 4 تا در بود، به خیال اینکه کسی تو اتاقا نیست دره اتاق اولو باز کردمو با دیدن یه پسر با نیم تنه ی برهنه و یه دختر با لباس وجیه جیغم رفت هوا، به هیچی فکر نمیکردم فقط چشمامو بسته بودمو جیغ میزدم که یه دست محکمو قوی جلوی دهنم گرفته شد و من تقریبا لال شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم لای چشمامو باز کردم و با چیزی که دیدم..... خدای من یه جفت چشم سبزه پر مژه جلوی صورتم بود درست شبیه زمرد، انقد زیبا که دلم میخواست تا صبح نگاهش کنم نگام سر خورد رو لبای قلوه ایش وایییبیییی که چقد خوشگل بود ،تو قدرت خدا مونده بودم، با دیدن موهای طلاییش که به سمته بالا زده بود لرزش قلبمو حس کردم، اون زود تر از من به خودش اومد دستشو برداشت و با اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کوچولو هنوز بهت یاد ندادن قبل رفتن به مکانی در بزنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که کاملا لال شده بودم با تته پته گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیزه... اومممم...ب..بخششیدد..من باید برم... و سریع عقب گرد کردم وقتی داشتم برمیگشتم متوجه شدم که اون دختره ی چندشم رفته، بیچاره پسره تو خماری مونده بود، داشتم میدوییدم سمته پله ها که یادم افتاد باید لباسامو عوض میکردم آه از نهادم بلند شد و دوباره برگشتم بالا...این دفعه رفتم به اتاق آخری و با احتیاط چند بار در زدم وقتی کسی جواب نداد آروم لای درو باز کردم دیدم خبری نیست رفتم تو و تند تند لباسامو عوض کردم و تقریبا خیز بردم سمته طبقه پایین..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir2 ساعت از مهمونی گذشته بود و من هنوز تنها یه گوشه نشسته بودمو به اون چشما فکر میکردم، چقدر دوس داشتم بدونم اسمش چیه؟ اون نامزدش بود؟ کجا زندگی میکنه؟و......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بعد دو ساعت چراغا خاموش شد برای رقص دو نفره، همه دو نفر دو نفر رفتن وسط و من درست وسط جمعیت دیدمش که با یه دختری صحبت میکرد، و من مطمئنم این اون دختری نبود که طبقه ی بالا بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم دیونه میشدم باید یه کاری میکردم من میخواستم جسمو روح اون پسر چشم زمردی ماله من بشه پس بدون فکر بلند شدم رفتم سمتش،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی لرزون گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببخشید آقا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی صدامو شنید یه وره لبش کج شدو به من نگاه کرد، دستو پام میلرزید نمیدونستم چی باید بگم، اصلا منه خر به چه بهانه ای اومدم پیشش، وقتی سکوت منو دیدن اون دختره چندش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیزم این که لال شد بیا بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دستشو کشید برد به سمته بار، داشتم روانی میشدم باید یه کاری میکردم پس دوییدم دنبالشو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آقا یه لحظه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره با همون ژست قبل نگام کرد،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میشه من با شما خصوصی حرف بزنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دفعه چشماشو گرد کرد که واقعا دور از گنجایشم بود با ژست خاصی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا که نه!دنبال من بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم عین یه بره ی مطیع راه افتادم دنبالش و به قیافه در حال انفجار دخترم توجهی نکردم، وارد یه اتاق شدیم در و بستو رو به من گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب کوچولو میشنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی لرزون گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیزه.... اومممم.... اول میخواستم یه سوال بپرسم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ شما ازدواج کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه لبخند که ضربان قلبمو بیشتر میکرد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی از سره راحتی کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اسمتونم میشه بدونم و اینکه چند سالتونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عرفان و 21 ساله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین 17 ساله ، اصلا بهتون نمیخوره 21 باشید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کم تر میخوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه نه خیلیم بیشتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به توام نمیخوره انقد فنچ باشی و به دنبالش خندید که چاله بزرگی روی گونه هاش افتاد، خدای من هنگام آفرینشش یه کم پارتی بازی نکردی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بهش یه لبخند پر محبت زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب خانوم کوچولو بقیش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ راستشو بخوای من ازت خوشم اومد...ه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای بلند خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه به اون همه مقدمه چینیت نه به الان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو انداختم پایین خاک بر سرت نازنین احمق الان پسره چه فکرا که راجبت نمیکنه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو گذاشت زیره چونم و سرمو اورد بالا زمینو نگاه کردم با صدای مهربون گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منو نگا کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاش کردم و تو اون چشمای زمردی غرق شدم بعد از چند دیقه حس کردم داره بهم نزدیک میشه فاصلمون کم تر و کم تر شد تا رسید به یه بند انگشت و عرفان زمزمه وار گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ منم از تو خوشم اومده کوچولوی ملوس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دیگ اجازه صحبت بهم نداد و من داغی بوسش رو روی لبام حس کردم،کله وجودم داغ شده بود دست عرفان رو کمرم کشیده میشد و من بیشتر تو آغوشش گم میشدم دستش سر خورد سمته دکمه های لباسم و من احساس کردم دیگ داره بیش از حد پیش میره دستمو گذاشتم رو قفسه سینش و هولش دادم عقب، ولی دریغ از یه تکون کوچولو...سرمو عقب کشیدمو گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ولم کن داری اذیتم میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای خمارش خیره شد تو چشمام و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فقط یه خورده دیگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع عقب گرد کردم و گفتم: نه نه خواهش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دفعه عصبانی شدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس تو به چه درد میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من....من میخوام همدیگرو دوس داشته باشیم یه عشق پاک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ برو بابا عشق کیلو چنده، من دوس داشتن حالیم نیس گورتو گم کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عرفان من تا حالا با هیچ پسری نبودم تا همینجاشم که بهت اجازه دادم واسه عشق زیادم بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ برو بابا همه میگن عاشقتم، ولی من فقط اونیو میخوام که نیازمو برطرف کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یعنی...یعنی اگه....نشه ولم میکنی؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مگه گرفته بودمت که ولت کنم هری بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض گلومو چنگ زد اشک تو چشمام جمع شدو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی نامردی..من رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتشو کرد بهم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به سلامت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه موندنو جایز ندونستم عقب گرد کردم و با سرعت رفتم بالاو تند تند لباسامو تنم کردم و از اون عمارت لعنتی خارج شدم،سواره ماشین که شدم بغضم ترکید و سرمو گذاشتم رو فرمونو از ته دل ناله کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خدایا اون چشمارو چجوری فراموش کنم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
گیسو به چشمای اشکی نازنین نگاه کردو با ناراحتی که تو چهرش مشخص بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عزیزم چند وقته از این موضوع میگذره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_3 ماهی میشه اواسط شهریور بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببینم حالا واقعا دوسش داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واااای گیسو از وقتی دیدمش دارم دیونه میشم بعد از اون شب هر هفته رفتم پارتی که ببینمش ولی دریغ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو انگار آب شده رفته زمین حاضرم هر چی میخواد بهش بدم فقط ببینمش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با چشمای گشاد شده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببینم یعنی تو حاضری....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اوهوم حاضرم بد جوری عاشقش شدم هر روز کارم شده اومدن اینجا و گریه کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین عزیزم من درکت میکنم مطمئنم اون پسر خیلی جذاب بوده که دل دختری مثله تو رو لرزونده ولی تو باید آروم باشی، ببینم اون شب دوستی چیزی باهاش نبود که بری ازش بپرسی کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چرا چرا یه نفر بود، اتفاقا دوستش هر بار که بعده اون اتفاق رفتم پارتی بود؛ ولی گیسو من روم نمیشه برم ازش بپرسم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای داد زدن غزل مانع ادامه حرفشون شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گیسوی کثافت معلومه 1 ساعته کدوم گوری رفتی؟ نمیگی ما مردیم و زنده شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با یه چشم غره رو به غزل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گیسو جان این دوست جونی جدیدمه اسمش نازنینه بیا بشین پیشمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغزل: سلام عزیزم خوشبختم، با این بیشور دوست نشو که پیرت میکنه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین یه دفعه زد زیر گریه، گیسو بغلش کردو سعی میکرد آرومش کنه غزل با چشمای گشاد شده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین جان چیزی شده؟ من حرفی زدم که ناراحتت کرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو علامت داد که ساکت باش و نشوندش رو یه صندلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین:حالا میگی چیکار کنم گیسو دارم دیونه میشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازی ناراحت میشی اگه به غزل بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه بگو مشکلی نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو به طور خلاصه همه قضیرو برای غزل تعریف کرد، غزل با صدای بلند خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اینکه مشکلی نداره من خودم چاکر شومام هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو و نازنین با تعجب نگاش کردن و هر دو با هم گفتن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یعنی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یعنی چی نداره عزیز من، من خودم باهات میام پارتی و از رفیقش حرف میکشم خوبه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین با خوشحالی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یعنی میتونی این کارو بکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چرا که نه عزیزم من خوراکه این کارام کی بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وای مرسی عزیزم عاشقتم ....بعد از این حرف گونه غزلو بوسید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_غزل: خوب خوب باشه تفیم نکن بگو ببینم کی باید بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آخر هفته 8 اینطورا تا 12 مهمونیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس پنج شنبه شماره تلفن پسره جلوته حالا دیگ اون اشکارو پاک کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رو به گیسو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ توام باید بیای!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ غزل دلت خوشه ها توکه داداشه گنده دماغ منو میشناسی، تا سره کوچم نمیزاره برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آیییی راس میگی بزار فکر کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند دیقه یه بشکن زدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فهمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گیسو: چیکار کنیم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اگه نازنین راضی باشه به مامی جونه من قضیرو میگیم بعد مامانم میاد موخه داداشتو میزنه میگه میخوای بیای خونه ما، داداشتم که به مامی مثله چشماش اعتماد داره راحت قبول میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین با استرس آشکارش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامانت راجبم فکر بد میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغزل خندید و گفت: برو بابا مامانه من پایه پایس!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو_:راستی نازنین تو ماشین داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره عزیزم چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مگه گواهینامه داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه بابا سنم که قانونی نیست ولی خب بلدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وایییی دیونه اگه مامور بگیرت چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تا حالا که نگرفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون روز بعد از کلی شوخی خنده گذشتو نازنین و گیسو غزل حسابی با هم دوست شدن طوری که شماره ها و آدرساشونو بهم دادن و کلی از زندگیاشون واسه همدیگه گفتن؛ هر کدوم یه دردی داشتن غزل مینالید از بیماری مادرش و بی پولیاش؛ گیسو از فقر و اخلاق داداشش و تنهاییاش؛نازنین با اون وضع مالی خوب و خانواده پر محبتش فقطو فقط مینالید از عشق عرفان که داره ذره ذره وجودشو میخوره، قرار شد فردا نازنین بره دنبالشونو برن با مامان غزل حرف بزنن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با صدای زنگ گوشی 1100 ش از خواب بیدار شد، دکمه ی قرمزو فشار داد تا شاید یه کم بتونه بخوابه ،ولی دوباره زنگ خورد، با غرغر گوشیشو جواب داد؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نازنین تو گوشش پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نگووو که خوابی گیسوووووو من جلوی درتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واااای مگه ساعت چنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_10 بدو حاضر شو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باش باش اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس قطع شد، سریع از جاش بلند شد رفت به سمت کمدش، مانتوی مشکی با شلوار جین مشکی و شال مشکیش که حسابی کهنه شده بودن در آورد، سریع رفت به سمته دستشویی صورتشو چند بار محکم آب زد که ورمش بخوابه؛لباساشو پوشید موهاشو بالای سرش جمع کرد؛ شالشو سرش کرد که صدای کیارش از پشت سرش اومد؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا به سلامتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اااا داداش تو بیداری من یه دیقه برم دمه خونه غزل اینا یه سوال درسی ازش دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اونوقت میخواستی با اجازه کی بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش از تو اجازه میگرفتم دیگ تورو خدا بزار برم دوستم دمه در منتظرمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش یه دفعه جدی شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ این مزدا3 که دمه دره ماله دوسته توعه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای داد کیارش از جا پرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وا چرا داد میزنی خب آره دیگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تو از کی تا حالا همچین دوستایی داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو اردو باهاش آشنا شدم میشه برم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره برو ولی برگشتی باید توضیح بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه چشم کوتاه به سمته در رفت کتونی هاشو پوشید و از پله های راه پله پایین رفت از حیاط رد شدو درو باز کرد نازنین پشت بهش به ماشین تکیه داده بود به سمتش برگشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام گیسو عزیزم چطوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو در حالی که میبوسیدش گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام به روی ماهت ببخشید که منتظرت گذاشتم بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بریم که غزل 10 بار زنگ زدو کلی فوشت داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با خنده سوار ماشینش شد،5 دقیقه بعد جلوی دره خونه غزل اینا بودن، گیسو زنگو فشرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ از شهرداری مزاحم میشم لطف کنید آشغالارو بیارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وا برادر برو ساعت 9 شب بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باز کن غزل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر با صدای تیک باز شدو اونا به طبقه اول رفتن غزل و مادرش با مهربونی با جفتشون احوال پرسی کردن و رفتن تو روی کاناپه نشستن؛ غزل گفت بشینین تا من براتون چایی بیارم این مامی هم حاضر شده؛ نازنین با چشمای گشاد شده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_غزل: آره گلم همه چیو گفتم که کار براتون سخت نشه مامانمم خیلی راحت قبول کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین که با این کار انگار دنیارو بهش داده بودن با مهربونی غزلو بغل کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ الهی قربونت برم مرسی بابت همه چی باور کن همش تو فکر این بودم که نکنه مامانت راضی نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خواهش میکنم فداتشم ولی بدون اگه توام میگفتی مامانم راضی میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خوردنه چایی همه به سمته ماشین نازی رفتن سوار شدنو مامان غزل که اسمش مریم بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین جان عزیزم ناراحت میشی اگه منم باهاتون بیام به اون مهمونی؟ فکر نکنی من اعتماد ندارما نه؛ دلم میخواد باهاتون باشم پوسیدم تو خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ این چه حرفیه خاله جان من از خدامه شما بیاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس مشکلی نیست عزیزم ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir10 دقیقه بعد همه جلوی کیارش نشسته بودن برای گفتن موضوع اما اخمای کیارش انقد در هم بود که کسی جراتشو نداشت ،بعد از 10 دیقه مریم خانوم لبشو با زبون خیس کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کیارش جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش سرشو آورد بالا و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جانم خاله مریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قرض از مزاحمت خاله من 5 شنبه خونه خواهرم مهمونی گرفتم، خیلی مهمون دارم میخواستم اگه اجازه بدی گیسو بیاد کمکم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه ساعتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از 8 تا 12 مهمون داریم ولی اگه اجازه بدی از ظهر بیاد شبم پیشم بمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه خاله جان فقط گیسو باید این رفت و آمداشو کم تر کنه ماه دیگ امتحاناشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو سریع پرید وسط و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ داداش تو که میدونی من همیشه تمام نمراتم بیسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ امیدوارم امسالم همینطور باشه چون اگه نباشه نمیبخشم خودمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با مهربونی بغلش کردو گفت: داداشی قول میدم این دفعم همون نمرات باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از نیم ساعت خاله عزم رفتن کرد، اما نازنین و غزل اونشبو اونجا موندنو بعد از برگشتن گیتی از دانشگاه جریانو برای اونم گفتنو اونم گفت اگه بتونه کمکشون میکنه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره پنج شنبه از راه رسید، گیسو از صبح استرس داشت؛ ساعت 12 قرار بود نازنین بیاد دنبالش تا همگی با هم برن خونه نازنین اینا؛ ساعت 10 بود که کیارش صداش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گیسو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا اینجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو رفت پیش داداشش نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کیارش: ساعت چند میری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_12 میان دنبالم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اون دخترم هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کدوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همون پولداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آها اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمای کیارش رفت تو هم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گیسو خوشم نمیاد زیاد باهاش گرم بگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ا چرا داداش دختره خوبیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره از اون آرایشش معلوم بود، در هر صورت من حرفمو زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم داداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من دارم میرم دانشگاه؛ دیگ نیازی نیست بهت سفارش کنم دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه داداش خودم حواسم هست خیالت راحت؛ گیتی هم رفت دانشگاه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره من رفتم خدافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به دنبال این حرفش در به هم کوبیده شد گیسو بلند شد برای خودش یه تخم مرغ آب پز کردو خورد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 12:10 بود که زنگ خونشون به صدا در اومد مانتوی صورتیش که به نظرش بهتر از اون دو تای دیگ بودو آبروش نمیرفتو پوشید با ساپورت مشکی و شال مشکی با کفشای صورتیش رفت دم در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام نازی خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام عزیزم سوار شو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir1 ساعت و نیم بعد غزل و خاله مریم و گیسو جلوی یه دره سفید بزرگ بودن؛ نازنین بوق زدو در باز شد؛ گیسو و غزل از دیدنه اون باغه بزرگ جلوی یه ساختمون ویلایی دو طبقه با سنگای سفید خوشگل دهنشون باز موند؛ از ماشین پیاده شدن گیسو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نازنین کی خونتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامانم و بابام که سره کارن داداشم نیما احتمالا خونس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه رفتن داخل و نشستن رو یه مبل سه نفره تو نشیمن، نازنین با گفتن الان بر میگردم از پله ها بالا رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir5 دقیقه بعد یه پسر خیلی خوش تیپ از پله ها پایین اومد و با صدای بلند سلام کرد که گیسو از جا پرید و با چشمای گشاد شده نگاش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه پسر قد بلند وبا هیکل معمولی، چیزی که بیشتر از همه جلب توجه میکرد چشماش بود که تقریبا خاکستری بود با موهای چتری بلند که جلوی صورتش ریخته بود با لبای قلوه ای قرمز یه شلوار جین مشکی پاش بود با یه تیشرت مشکی و کت چرم مشکی روش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بفرمائید خواهش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گیسو: ببخشید مزاحم شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خاله مریم : آره پسرم باعث زحمت شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیما با نگاه تو چشمای گیسو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ زحمت نیست رحمته؛ من دارم میرم بفرمایید خواهش میکنم، راحت باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به دنبال حرفش از خونه خارج شدو تو دلش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دختر چه چشمایی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغزل در حالی که ادای گیسو ومامانشو در میاورد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببخشید ببخشید......ول کنید بابا پسره ی زشتو پرروش کردید اصلا به اون چه که ما اینجاییم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گیسو: چقدرم خیره بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره داشت چشماتو در میاورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 7:30 بود که همه حاضر و آماده با قیافه های رنگ پریده نشسته بودن ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو لباسای نازنینو به اصرار اون پوشیده بود چون اصلا قصد نداشت مانتوشو دراره، یه پیرهن سفید طرح دار با یه دامن سرمه ای چسبون بلند که یه چاک کوچیک پایینش میخورد،موهاشو هم فقط شونه کرده بود ریخته بود دورش هر چقدم که همه اصرار کردن اصلا آرایش نکرد و با پوشیدن صندلای سفید بحثو تموم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ غزل یه لباس یقه اسکی سفید پوشید با یه شلوار جین قهوه ای موهاشو اتو کردو دورش ریخت و یه خطه چشمه باریک پشته چشمش کشید و صندلای قهوه ایشم پاش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازی یه پیرهن کوتاه سفید رنگ پوشید که تا پایین کمرش تنگ بود پایین کلوش با یه کمربنده طلایی روش که کمر باریکشو باریک تر نشون میداد موهاشو سشوار کرد دوره چشمشو سایه مشکی زد با یه رژه قرمزو کفش پاشنه 10 سانتی سفید کارش تموم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اما خاله مریم تصمیم گرفت با مانتو باشه یه مانتو مشکی بلند با شلوار جین آبی وشال سرمه ای و کیفو کفش قهوه ای دوره چشمشم یه خط چشم باریک کشید با رژه کالباسی تیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت8 همه با قدمایی سست به سمته باغ حرکت کردن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو راه همه با استرس به هم نگاه میکردن، نازنین دستاش رو فرمون میلرزید گیسو تو دلش صلوات میفرستادو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا سره کوچه باغ بودن که نازنین تعادلشو از دست دادو از پشت به یه ماشین زد هر 4 نفر از ترس چشماشونو بسته بودن، آراد پشت فرمون منتظر بود تا یکی از اون 4 تا از ماشین پیاده شه، وقتی چشماشونو باز کردن از دیدن فراری زرد رنگ جلو روشون رنگشون پرید جالب تر اینجا بود که رانندم پیاده نمیشد، نازنین رو به گیسو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حالا چه غلطی کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خودم الان درستش میکنم و به دنبال حرفش از ماشین پیاده شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآراد با دیدن یه دختر ریز نقش با دامن بلند ومانتوی صورتی به سمتش میومد چشم تو آینه دوخت ولی بازم پیاده نشد، دختر به شیشه زد؛ آراد شیشرو داد پایین و با اخم همیشگیش زل زد تو چشمای دختر، گیسو خواست چیزی بگه که با دیدن پسر واقعا لال شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یه پسر کاملا غربی، با موهای طلایی که سشوار کشیده بود با چشمایی به رنگ دریا..نه نه به رنگ آسمون بهتره، با بینی و دهان کوچیک متناسب تو چشماش خیره شده بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآراد داشت به این فکر میکرد که این دختر ساده و بسیار خوشگل داره میاد مهمونی؟ وقتی دید گیسو لال شده با یه پوزخند از ماشین پیاده شد و گیسو بازم محو تیپش شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قد بلندی که نزدیک 2 متری میشد یه پیرهن مشکی تنش بود با شلوار جین پاره با نیم پوت مشکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآراد با پوزخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پسندیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو تازه از بهت خارج شد و با تته پته گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مع....ذر...تت میخو...ام آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ شما وکیل وصی راننده ای؟ بگو خودش بیاد پایین بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو با رنگ زرد شده رفت سمت درو نازنین و پیاده کرد آراد با دیدن تیپ نازنین با پوزخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانوم خودت زبون نداری خدمت کارتو فرستادی جلو ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلش گفت : اونم چه خدمتکاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو:_ آقا حده خودتو بدونا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اگه ندونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو به طرف آراد حمله کردو با نخنای بلندش صورتشو چنگ انداخت، آراد با عصبانیت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دختره ی دهاتی منو چنگ میندازی؟ نشونت میدم و به دنبال این حرفش بازوی گیسو رو گرفت که ببرتش تو ماشین؛ نازنین خودشو وسط انداخت و با التماس گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آقای تهرانی خواهش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ شما منو میشناسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله شما رئیس یکی از بزرگترین شرکت مهندسی های تهرانی فکر نمیکردم اینجا ببینمتون داداشم شمارو خوب میشناسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ولی فکر کنم خدمتکارتون نمیشناسه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو:_ خدمتکار....پسره ی عوضی تو به من گفتی خدمتکار....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دوباره با مشت به جونه سینه ی آراد افتاد ولی آراد حتی یه بند انگشتم تکون نخورد با پوزخند نگاش کرد و تو دلش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خدمتکاره چموش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین:_ گیسو خواهش میکنم بیخیال شو؛ آقای تهرانی خواهش میکنم ببخشید هر چقدرم خسارت بخواید تقدیم میکنم...گیسو دوسته منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به نظرت من دنباله خسارتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه نه.ولی من وظیفمه که پرداخت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ لازم نیست و به دنبال این حرف به سمته دره باغ رفت و زیر لب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان برادره عزیزم! با تمامه بیشوریت امشب خوب کاری کردی منو کشوندی اینجا من با دیدنه یه گربه چموش انرژی مضاعف گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیسو رو به نازنین گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میزاشتی حالیش کنم پسره ی آشغالو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای غزل از پشت سر بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بچه ها پسره عجب چیزی بود وااااااییییی میخوامش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازی: خفه شید شما اونو نمیشناسید یکی از ثروتمند ترین پسرای تهرانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغزل دستی رو ماشینش کشیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ از این عروسکش معلومه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گیسو: برو بابا به نظره من که شبیه حمالا بود و به سمته در باغ رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغزل پشت سرش جیغ زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره دیدم داشتی قورتش میدادی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir