دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
طلسم تارادیس
ضحای قصه ما یه کتابفروش سیاره، دنبال برادر دوقلوش، همه دخمه های شهر رو زیر پا میذاره، حتی به جنگ کارون زنگنه ای میره که دیو قصه ماست. تار و پود قصه ضحا و کارون با عشق گره می خوره؟ یا طلسم کینه های از دل تاریخ اونها رو به قعر نابودی می کشونه؟
حلقه جادویی جلد دوم (سومین دختر وارث)
آنچه در فصل قبل گذشت : با حملهی لرد به سرزمین هانه و ویکتوریا، اوضاع مردم زیر و رو شد. سرزمینهای غارت شده به بـرده خانههایی ناچیز و پست تبدیل شدند. لرد که به دنبال به دست آوردن حلقهها حمله کرده بود، وقتی نتوانست جفت دیگرش را پیدا کند، همهی تلاشش را به کار گرفت تا بفهمد کجاست و دست کیست و زمانی فهمید پیش چه کسانیست که متوجه شد هر دو نفرشان از خانه فرار کردند و همان شبِ فرار، یکی از افراد مهمش را هم به قتل رساندند؛ به همین دلیل، دیوانهوار برای گشتن دستبهکار شد. سافیرا و لئو، به دنبال یافتن کسانی که بتوانند و بخواهند با آنها هم پیمان شوند، راهی شدند که میانهی راه، توسط لرد غافلگیر و دوباره به ویکتوریا برگشتند. ادوارد، ایزد روحافزار و از مهرههای به درد بخور لرد بود که پیش از مرگش، روحش را به جسم لئو منتقل کرده بود. لئو در گیر و دار مبارزه با نیروی فراطبیعی ادوارد که وجودش را تسخیر میکرد، همهی تلاشش را انجام داد تا دوستانش را فراری دهد اما بعد از فرار آنها، لرد با خشم و شقاوت، لئو را میکشد و راه برگشت ادوارد را از بین می برد. معشوقهی ادوارد (کاترین) از لرد کینهی بدی به دل میگیرد؛ اما دراک، جادوگر قدرتمندی که تحت فرمان لرد بود، به او اطمینان میدهد که هنوز راهی برای برگشتن ادوارد هست و با نقشهای پنهان از چشم لرد، برای برگرداندن ادوارد دست به کار میشوند... . رده سنی:+16
طبقه زیرین
داستان این رمان در قرن نوزدهم در شهر لندن اتفاق می افتد و نگاهی فانتزی به دنیای مردگان دارد. مردگانی که پس از مرگ هنوز هم چشم هایشان به دنیای زنده ها است. آنها می خواهند به دنیای زنده ها بازگردند. اما چگونه؟! چارلی کویین شخصیت اصلی داستان شیمیدان ماهری است که در میان مردگان زندگی می کند. او در پی کشف محلولی اسرار آمیز به نام ”بازگشت” است تا با استفاده از آن محلول همه ی مردگان بتوانند به دنیای انسان های زنده بازگردند.
خاطرات یک خون آشام جلد دوم (کشمکش)
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... الناکه با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد.داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند.
خاطرات یک خون آشام جلد اول (بیداری)
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... الناکه با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد.داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند
شاهزاده ای از آسمان
سرنوشتی عجیب در حال رقمخوردن است؛ رازی که برای فاششدن به دوازده قربانی نیاز دارد. حسیبا؛ دختری معمولی مثل همه دخترهاست که غافل از سرنوشت شگفتانگیزی که در انتظارشه، با پسری به نام آرتین نامزد میشه. آرتین پلیسی وظیفهشناس و بیباکه که علاقهی چندانی به این ازدواج نداره. در کشاکش داستان، رازی بزرگ در دنیایی از ناشناختهها برملا میشه که…
افسانهای از چمروش (چَمروش) - نسخه آفلاین
در دورهی زمانی چند هزار سال پیش دختری به نام دِرمَنه در دورهی پادشاهی شاه هامین زندگی می کنه. خانوادهی اون جزو اشراف و طبقهی مرفه هستند. پدرش داروگر و جزو کاهنانی به نام «شِنایا»ست. یک روز درمنه به صورت اتفاقی متوجه میشه که پدرش جوانی رو برای مراسمی مخفی آماده میکنه. اون که تا به حال درمورد چنین مراسماتی نشنیده بوده کنجکاو میشه تا سر از کار پدرش دربیاره و به همراه دو تن از بردگان خانه زادشون، به معبد قدیمی میرند و متوجه حقیقتی پنهان میشند که از مردم مخفی شده...
یابنده الماس (diamond finder)
داستان پسری به نام باگراد که از دهکده و مردمش دل کنده و قصد دارد آنجا را برای مدتی طولانی ترک کند، و علی رغم مشکلات بسیار در نهایت موفق میشود رویایش را محقق کند. اما این فقط آغاز راه اوست، زیرا در سفر هیجان انگیزش به مشکلاتی برخورده و پس از آن نیز به جواهری ناب دست مییابد که پس از مدت کوتاهی در مییابد که موجودات مخوفی نیز در پی یافتن آن هستند. و از آنجاست که مسافرت آرام و بیدغدغهای که در ابتدای راه داشتند تبدیل به کابوسی هولناک شده و باگراد در طی راه مجبور میشود خود را از چشم دشمنان پنهان کرده و برای رساندن جواهر به مکانی امن، پا به راه طولانیتر و خطرناکتری بگذارد که...
جدال نهایی(جلد پایانی رمان لیانا)
روبی پس از جمع کردن ارتشی بزرگ و متحد، به جنگ تنها دشمن خونی اش، نارسیسا رفته و نبردی را آغاز می کند که پایان دهنده ی نفرین هِدِس و آزادی مردم آدونیس است. او به قصد انتقام مرگ گذشتگان و عزیزانش به پا می خیزد تا یک بار برای همیشه سایه ی سیاه تاریکی را از سرزمینش برداشته و ...
کلبه ای میان جنگل (جلد سوم لیانا)
روبی و مایکل در ادامهی مأموریتشان، به شمشیری که میراث سرزمینشان بود، رسیده و با بهدستآوردن آن، قدم بزرگی را برای نابودی نارسیسا برمیدارند. اما آیا واقعاً همهچیز آنطور پیش میرود که روبی میخواهد؟ آیا سرنوشت میگذارد که او به راحتی راه خود را ادامه دهد؟ سختیها و دشواریهای راه هرگز به پایان نمیرسند. تا جایی که بهطور ناگهانی ناامیدی سراسر زندگی روبی را پر میکند و درست آن موقع است که کلبهای را میان جنگل پیدا میکند؛ کلبهای که روشنکنندهی ذهن تاریک اوست و... .
بازگشتی برای پایان (جلد دوم لیانا)
داستانی از هزارتوی حقیقتهای زندگیاش، راهی پر از خطرات مرگبار و حضور موجوداتی مافوق تصوراتش. به واقعیت پیوستن رویاهای ترسناکش. همه و همه به دلیل گذشتهای تاریک و یک اشتباه؛ اشتباهی که موجب تباهی سرزمینی آرام و موجب برگزیدگی و بازگشت او شد. بازگشتی پرقدرت برای نجات سرزمین و مردمش؛ مردمی که روزی توسط لیانا و بهخاطر فداکاریهایش، نجات پیدا کرده بودند. بازگشت شخصی که دست انتقام همهی مردم رنجکشیدهی آدونیس از بیرحمترین انسان بر روی زمین، یعنی ملکه نارسیسا است.
طلسم اشتباهی
کاترین مورگان ، مثل همه ی هم سن و سالان خود، برای قدرت بیشتر دست و پا می زند. بااین تفاوت که کاترین در خانواده ای جادوگر زاده شده است… دست و پا زدن های بی امانش به هیچ می انجامد و به دلیل جاه طلبی اش به زمان و بُعدی دیگر تبعید می شود. آیا سرانجامش مرگ خواهد بود؟ آیا این برای او که همواره تشنه ی قدرتی بیشتر بوده، عبرتخواهد شد؟ یا این که کاترین راهی می یابد تا بُعد دیگر را مثل زندگی خودش در دنیای خودش آشفته کند؟ باشد که شما جادوگران عبرت بگیرید!
بد خون
رمان در مورد دختری به اسم نگار که با یه پسر به اسم امیر آشنا میشه؛ اما مشکل واقعی اینجاست که امیر انسان نیست! نگار زمانی متوجه میشه که توی یه دو راهی قرار میگیره، مرگ یا زندگی! کم کم امیر از داستان بیرون میره و افراد جدیدی جایگزین اون میشن. کل اتفاقات اولیه این رمان در مورد زمانیه که نگار متوجه میشه داره با خونآشامها زندگی میکنه و بخش بعدی داستان جداگانه است.
الهه بهشتی
در دنیایی دیگر، برفراز زمین و ستارگان، جایی دور از زشتی و پلشتی، دختری با سرنوشت دست و پنجه نرم میکند. حوادثی که میآیند و میروند، تکالیفی که باید انجام شوند و حال... عشقی که به سادگی بهوجود آمده و فراموش نمیشود. عشاق قصّه یکدیگر را طلب میکنند؛ اما در این میان تنها عفریتهایست که همه چیز را برهم میریزد...
تحول یک کابوس
دختری که نخواست اما مجبور شد؛ مجبور به کار کردن در سازمانی مخوف و غیر قانونی! سازمانی که ماموریت های نامعقول و خطرناک به همراه دارد. سازمانی که عجیب بود؛ به اندازهی نامش، کایانْ کابوس! دختری که مجبور به رفتن به یکی از ماموریت ها شد؛ ماموریتی که آخر آن، نامعلوم بود...
افسانهای از چمروش (چَمروش)
در دورهی زمانی چند هزار سال پیش دختری به نام دِرمَنه در دورهی پادشاهی شاه هامین زندگی می کنه. خانوادهی اون جزو اشراف و طبقهی مرفه هستند. پدرش داروگر و جزو کاهنانی به نام «شِنایا»ست. یک روز درمنه به صورت اتفاقی متوجه میشه که پدرش جوانی رو برای مراسمی مخفی آماده میکنه. اون که تا به حال درمورد چنین مراسماتی نشنیده بوده کنجکاو میشه تا سر از کار پدرش دربیاره و به همراه دو تن از بردگان خانه زادشون، به معبد قدیمی میرند و متوجه حقیقتی پنهان میشند که از مردم مخفی شده...
دقایقی تا نیمه شب
امیر پسری هیجده سالهست و شخصیت گوشهگیر و منزویایه... تنها دوستاش دختر دایی و پسر خالهش هستن. تا این که اتفاقای عجیب و غیر معمول تو محیط اطرافش شروع به رخ دادن میکنن.. بعد یه مدت امیر متوجه میشه که این اتفاقا مربوط به دنیایی جدا از دنیای معمولی هستش... دنیایی پشت آینه... دنیایی پر از شرارت... دنیایی که در اون نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد... و امیر به دلایلی به پشت آینه میره تا دنبال یه قاتل روانی بگرده. امیر طی جستجو برای پیدا کردن قاتل از یه سری حقایق با خبر میشه... که نباید میشد! امیر متوجه میشه قبلا به نحوی با این دنیای عجیب ارتباط داشته.
دورگه خونآشام جادوگر
چرا من؟ چرا من باید دورگه باشم؟ اون هم دورگه چی؟ دورگه خونآشام-جادوگر! به هیچ جایی تعلق ندارم، نه سرزمین جادوگرها و نه سرزمین خونآشامها همش معلق و عذابآور همه به هم مشکوک هستند. برای همه عجیبوغریبم به موجودی تبدیل شدم که حتی نمیدونم دقیقاً چی هست، چه قدرتهایی داره، چه ویژگیهایی داره. فعلاً که سردرگمم، دلم میخواست کاش اصلاً به دنیا نیومده بودم، حتی نمیتونم عاشق بشم و کسی رو دوست داشته باشم، چون بهش آسیب میزنم. هیچ راهنمایی ندارم باید خودم تنهایی از پس مشکلاتم بربیام. آره... تنهایی.
نسل خون
داستان در موردِ دو برادرِ جادوگر/شکارچیه که برای نجاتِ دختری از دست جن ها وارد عمل میشوند. در این میان به کسی برخورد میکنند که خود مسبب تمام اتفاقهایی است که برای دخترک در حال وقوع است.
شاهزاده پارت (جلد سوم آینه زمان)
اردوان به یک مأموریت به شهرستان بم فرستاده می شود . آنجا در یک عتیقه فروشی پیرمردی را ملاقات می کند که به او آینه ای هدیه می دهد . اردوان به شیراز برمی گردد . آنجا متوجه راز آینه می شوند اما برای فهمیدن راز ، باید رمز آینه را کشف می کردند که بعد از چند روز توسط نارسیس خواهر اردوان کشف می شود . با کشف رمز اتفاقات عجیب و غریبی رخ می دهد و همه مجبور می شوند از طریق آینه به چندین هزار سال قبل از میلاد یعنی به ایران باستان سفر کنند . حالا چه اتفاقاتی رخ میده و بچه ها در ایران باستان چه ماجراهایی رو پشت سر میذارن ، خودتون بخونید .
آینه زمان
داستان درباره سه نفر بهنامهای مجید و محبوبه و آرش هست. مجید و آرش دانشجوی رشته تاریخ هستند و محبوبه دانشجوی دکترای باستانشناسی است. ماجرا از روزی شروع میشه که آرش و مجید میرن به یه عتیقه فروشی و خیلی اتفاقی یه آینه قدیمی میخرن. اصل ماجرا از خرید آینه شروع میشه چون باعث میشه این سه نفر یه ماجرای غیرممکن را تجربه کنند و یه سفر به دورههای گذشته ایران داشته باشته باشن.
جاودانه
نیو پسری است که با خوردن معجونی به جاودانگی رسیده . او هر سه سال یکبار رشد می کندو برای اینکه رازش فاش نشود از همه دوری می کند ، تا اینکه با پسری به اسم تیس آشنا میشود و این سر آغاز دردسر ها و زندگی جدید نیو است...
ستاره من
داستان در مورد یک دختر ایرانی به اسم بنیتاست که از بچگی توی فرانسه زندگی کرده . به دلیل موفقیت های خیلی زیادی که توی رشتش داشته اونو به عنوان اولین زن به فضا میفرستن اما متاسفانه سفینه از کنترلش خارج میشه و سمت یک سیاهچاله کشیده میشه ، سفینش متلاشی میشه اما خودش نه و این تازه شروع ماجراهای عجیب و غریبیه که هیچوقت برای هیچکس اتفاق نیفتاده … پایان خوش
سومین دختر وارث(جلد دوم حلقه ی جادویی)
شاید بعضی از شماها گاها به این فکر کنید که مرگ کجا و چگونه به سراغتان خواهد آمد. آیا در زمان پیری ست یا به زودی اتفاق خواهد افتاد؟ من وقتی درمورد مرگ خیال بافی کردم که فهمیدم افرادی قصد کشتنم را دارند. اما مثل هیچ یک از تصوراتم با آن رو به رو نشدم. درواقع وجود جادو و اتفاقات دور از عقل، آن موقعیت را برای من به وحشتناک ترین شکل ممکن تبدیل کرد. به هیچ وجه فکر نکنید که این داستان به خوبی تمام می شود ؛ حلقه های جادویی ، روحم را ذوب کردند !
حلقه جادویی(جلد اول)
جنگ نزدیک بود؛ کنار گوشمون نفس میکشید و هیچکس متوجهش نمیشد. مردم بیگـ ـناه تاوان پس دادن؛ تاوان گناهی که مرتکب نشده بودن. امیدها رفت، زندگیها نابود شد و ویرانهها کنار هم قرار گرفتن و دشمنها قویتر و ترسناکتر شدن. اگه ویرانه میموندم، باید محکوم میشدم به تباهی. تعداد زیادی باورم نکردن؛ اما من دوباره جنگی رو برپا میکردم؛ بزرگتر و هولناکتر از تصورشون. گرچه تموم انتظاراتم از تنها سلاحم اونطوری نبود که میخواستم، گرچه رازهای زیادی پشت خودش داشت و گاهی ما رو به ورطهی نابودی برد؛ اما نفسهای جنگ رو داغتر کردیم و اینبار... ما بودیم که بهجاش نفس میکشیدیم!
الهه مرگ
سال ها بعد، دختری متولد میشود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع میشود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد...
دنیای رازمینا
هر آدمی یه قصهای داره! نمیدونم این قصه راسته یا دروغ، نمیدونم افسانه است یا واقعیت؛ اما من میگم ذهن بشر به هر کجا سفر کنه؛ پس چیزی هست که حقیقت داشته باشه! رُز افسانه یا واقعیت دختریست، دختر جان قصهی من! میدونم گله میکنی و هرچهقدر هم تلخی کنی، هرچهقدر هم ناسازگار بگذاری واسه من؛ اما چیکار باید کرد وقتی سرنوشت خیلی پر زورتر از من هست! رُز و همکلاسیهاش قرار به یه اردو برن، اتفاقاتی میافته که رُز از اونا جدا میشه و اسیر یه گرداب میشه. اون گرداب دروازهای است به دنیای رازمینا...
نابودگری از نسل باد (جلد دوم شکست ناپذیر)
این جلد برخلاف جلد اول، از زبون سایر شخصیتها هم روایت میشه. الینا مقدم، یکدونه دخترِ خانوادهی مقدم، یک روز همراه خانوادهش میرن زیارت؛ اما این زیارت با همهی زیارتهای عمرش فرق میکنه؛ چون توی این زیارت نگاهش با نگاهی گره میخوره که تمام زندگیش رو دستخوش تغییر میکنه و اون رو توی مسیر دیگهای میاندازه. طی این نگاه با ایمان آشنا میشه و یک رابطهی عاشقانه بین الینا و ایمان شکل میگیره. الینا تصمیم میگیره همراه دوستش، ندا، به تهران بره و دانشگاهش رو اونجا پیش ایمان ادامه بده؛ اما از وقتی که پاش رو توی آپارتمان دوست پدرش میذاره اذیت میشه تا زمانی که واقعیت رو میفهمه. متوجه میشه که باید راه ورود اجنه به آسمون هفتم رو با کمک گروهی که بهشون ملحق شده و سردستهشونه و از قضا ایمان هم توی اون گروه هست، ببنده. الینا مأمور شده که یک کار نیمهتموم رو تموم کنه و برای این کار باید یک نابودگر شه؛ یک نابودگر واقعی! آخرین باری که توی آپارتمان هستن و میخوان به تولد شاهرخ برن، جاشون لو میره و بعدش باغی که جشن شاهرخ توشه هم ایضا. پس راهی کوه شیطان میشن و توی ویلای مخفی اونجا مستقر می
شکست ناپذیر
الینا یکدونه دختر خانواده مقدم، داره مثل همه آدمهای معمولی زندگی میکنه.سرگذشت همه ما آدمها پر از تلخی و شیرینی و پستی و بلندیه. همه چیز از یه نگاه شروع میشه. نگاه مردی که زندگی الینا رو توی مسیری میندازه که به مغز کوچیک الینا نمیرسه! اما قصه از موقعی شروع میشه که الینا وارد تهران میشه....
داس
زوهار پسریست که میتواند نگاه یک روح را بر روی خودش احساس کند. روحی که مردم روستا میگویند، متعلق به یک زن نفرین شده است. تا این که...
رمان در مورد حورا دلاویز دانشجوی ارشد برق هست که علاقه زیادی به درس خواندن و ادامهی تحصیل دارد اما مادرش برخلاف او موافق رها کردن تحصیل و ازدواج اوست. در یکی از همین روزها حورا با مرتضی شکیبا استاد باتجربه و محبوب همان دانشگاه آشنا شده حس میکند او تنها کسی است که افکار و روحیاتش را به خوبی درک میکند. کم کم حس خاصی بین آندو شکل میگیرد که در ادامهی داستان منجر به اتفاقات پر رمز و رازی میشود.
-
در رویای دژاوو ژانر : #عاشقانه
-
قلمرو رز ژانر : #عاشقانه #هیجانی #مافیایی
-
پیرانا ژانر : #عاشقانه #هیجانی #مافیایی
-
سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) ژانر : #عاشقانه #طنز #هیجانی
-
آخرین گلوله ژانر : #پلیسی #عاشقانه #درام
-
تو را در خواب هایم دیدم ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
-
من و یک دنیا دروغ ژانر : #اجتماعی #خانوادگی
-
رویای مهتاب ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
سایه ی من ژانر : #عاشقانه #ترسناک #معمایی
-
آقای سر دبیر ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
مدیر معاون (عشق سریالی) ژانر : #عاشقانه #طنز
-
شروانو (شَروانو) ژانر : #عاشقانه #درام
-
راز شبانه ژانر : #عاشقانه #معمایی
-
جوخه بیوه ها ژانر : #عاشقانه #هیجانی #اکشن
-
بازگشت عاشقانه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...
ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه
رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه
با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضیتر میشوم" هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها "شخصیت ناپایداری دارند" نمیشود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین
اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف
اسفند
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
بهمن
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
دی
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آذر
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آبان
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
-
سهمی از عشق ژانر : #عاشقانه #خانوادگی
-
در رویای دژاوو ژانر : #عاشقانه
-
آقای سر دبیر ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
بازگشت عاشقانه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
پرونده ی ناتمام ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی #خانوادگی
-
سبوی شکسته ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
دادگاه مردگان ژانر : #عاشقانه #تخیلی #جنایی
-
پیرانا ژانر : #عاشقانه #هیجانی #مافیایی
-
نام او، اویی که دیگر او نبود ژانر : #عاشقانه #درام
-
ماه و پناه ژانر : #اجتماعی #جنایی #واقعی
-
مریم گلیدر سهمی از عشق داستان خیلی به جاهای جالبی رسیده ،بی صبرانه منتظرم ادامشو بخونم سپاسگزارم نویسنده جان۲۷ ثانیه پیش
-
....5464در سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) عالیه۲۲ دقیقه پیش
-
.در دوراهی احساس واقعاً عالی بود چقدر من گریه کردم ولی آخرش خوب بود که همه چی مثل قبل شد و رادمان، اوینا رو بخشید۴۴ دقیقه پیش
-
......در ققنوس در بند من تازه شروع کردم به خوندن دقیق متوجه نشدم رمان رو برای چه دوره ای نوشتین. میشه بگین؟!۴۹ دقیقه پیش
-
ایلمادر قاب عکس کهنه طوبا گیر چه دیو دوسری افتاده خدا ب دادش برسه۵۴ دقیقه پیش
-
یسنادر دلیار عالیییی واقعا خوب بود مخوصا قسمت فرار و قسمت اخرش۵۵ دقیقه پیش
-
نرگسدر چشمان آتش کشیده کاش مدیر اینو مد نظر بگیره که رمان چند جلدی رو کامل بذهر. اینجوری خواننده های اپش کم میشن. این چندمین رمانیه که جلد بعدیش نیست.۱ ساعت پیش
-
ایلمادر در رویای دژاوو 1سوم😍😂2مرتضی البته بجز فرهاد3عالیی حرف نداره4 راستش دلم واسه پیمان سوخت🥺ولی خوب شد فرهاد وبغل کردگلشن وگرنه😜خب معلومه الان خوندم ای بابا۱ ساعت پیش
-
آرزودر عملیات با چاشنی شیطنت چرا خیلی خلاصه بود الان آخرش چی شد ارشیدا مرد دیگه ادامه چی داره۱ ساعت پیش
-
.در در رویای دژاوو حالا دستتت دستتتت🕺🕺 چه پارتی،چه شروعی عالی بود😍 درمورد شخصیت مورد علاقه م باید بگم اول فرهاد دوم فرهاد سوم فرهاد کلا فرهاد😂😂 یه مشت فرهاد فن ریختیم اینجا 😂۱ ساعت پیش
-
ایلمادر در رویای دژاوو عالییییی 😍عجب صحنه ای بود همه وبغل کردن 😜بوی چوب وسرویس. عروسی .رستوران. مرتضی سیگاری .آتیش بازی .خونه فروختن بابای گلشن۱ ساعت پیش
-
یاسدر در رویای دژاوو ❤️❤️۱ ساعت پیش