آخرین خبرها :

مرجان فریدی : ۲ روز پیش در رمان piraanaa

سلام عزیزای دلم پارتی که منتظرش بودید با تاخیر قرار گرفت( احتمالا متوجه می شید که طولانی تره چون دو پارت هدیه داخل این قسمت داشتید) نوش جان چشاتون :)

مرجان فریدی : ۱۹۶ روز پیش در رمان be tam khoon VIP

توجه کنید دوستان
نزدیک به سه هزار نفر عضو فعال رمان های vip هستن و این یعنی پول کسی خورده نشده، این یعنی،اگر واریز میکنید فقط خودتون نیستید و یه نفرم بیست و چهار ساعته نشسته منتظر پیام شخص خودتون باشه، پس این یعنی سه چهار روز حداقل طول میکشه تا کلی فیش به ترتیب ارسال و اعتبار برسی و کد عضویت داده بشه و‌کلی جواب سوال دیگه! پس اگر(با عده محدودی ام) درک همچین مسئله ساده ای و ندارید،میتونید واریز نکنید یا به جای توهین پولتون و‌پس بگیرید،مارو به خیر شمارو به سلامت، (با تشکر(یه سری پیام خوندم عصبی شدم،‌ولی لپ بچه های مهربون و با درک و فهم رو‌میبوسم

مرجان فریدی : ۱۹۶ روز پیش در رمان piraanaa

سلام دوستان حتما توجه کنید.
نزدیک به سه هزار نفر عضو فعال رمان های vip هستن و این یعنی پول کسی خورده نشده، این یعنی،اگر واریز میکنید فقط خودتون نیستید و یه نفرم بیست و چهار ساعته نشسته منتظر پیام شخص خودتون باشه، پس این یعنی سه چهار روز حداقل طول میکشه تا کلی فیش به ترتیب ارسال و اعتبار برسی و کد عضویت داده بشه و‌کلی جواب سوال دیگه! پس اگر(با عده محدودی ام) درک همچین مسئله ساده ای و ندارید،میتونید واریز نکنید یا به جای توهین پولتون و‌پس بگیرید،مارو به خیر شمارو به سلامت، (با تشکر(یه سری پیام خوندم عصبی شدم،‌ولی لپ بچه های مهربون و با درک و فهم رو‌میبوسم)

مرجان فریدی : ۲۳۱ روز پیش در رمان manfi chahaar (4)

سلام دوستان،توجه کنید.رمان هایvip فقط یکم تا سوم ماه و از پانزدهم تا هجدهم ماه فقط فروخته میشن.
اگر غیر از این روز ها واریزی داشته باشید، فیشتون تا تاریخ گفته شده(برسی نمیشه)

مرجان فریدی : ۲۳۱ روز پیش در رمان piraanaa

توجه کنید دوستان
زمان فروش رمان ها از یکم تا سوم ماه و از ۱۵ ام تا هجدهم ماه یعنی در مجموع شش روز در ماه فروخته میشن،اگر در زمان دیگه ای جز روز های گفته شده(واریزی داشه باشید) تا زمان گفته شده، فیشتون برسی نمیشه.

مرجان فریدی : ۲۳۱ روز پیش در رمان be tam khoon VIP

توجه کنید دوستان
زمان فروش رمان ها از یکم تا سوم ماه و از ۱۵ ام تا هجدهم ماه یعنی در مجموع شش روز در ماه فروخته میشن،اگر در زمان دیگه ای جز روز های گفته شده(واریزی داشه باشید) تا زمان گفته شده، فیشتون برسی نمیشه.

مرجان فریدی

  • تاریخ تولد 07 آبان سال 1380
  • سال شروع به کار 10 خرداد سال 1397
  • تحصیلات علوم انسانی
  • زمینه فعالیت نویسندگی

لیست آثار نویسنده

  • رمان شیرشاه ژانر : عاشقانه، اجتماعی | فروشی
  • رمان به طعم خون ژانر : عاشقانه، اجتماعی | فروشی
  • رمان منفی چهار ژانر : عاشقانه، طنز، هیجانی | فروشی
  • رمان حکم کن ژانر : عاشقانه، اجتماعی | چاپی
  • رمان طالع دریا ژانر : عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی | رایگان
  • رمان پانتومیم ژانر : عاشقانه، اجتماعی | رایگان
  • رمان زندگی سیگاری ژانر : عاشقانه، پلیسی، رازآلود | رایگان
  • رمان انتقام آبی ژانر : عاشقانه | رایگان
  • رمان با هم در پاریس ژانر : عاشقانه | چاپی
  • رمان دختر بد پسر بدتر ژانر : عاشقانه | رایگان
  • رمان کلاهداران ژانر : عاشقانه | رایگان
  • رمان یکی بود یکی نبود ژانر : عاشقانه | رایگان
  • رمان تیمارستانی ها ژانر : عاشقانه، طنز | رایگان
  • رمان خیمه شب بازی ژانر : عاشقانه | چاپی
  • رمان پیرانا_عاشقانه_جنایی_
  • رمان_پیانولا_عاشقانه_اجتماعی_

بیوگرافیمرجان فریدی

مرجان فریدی هستم
22 ساله متاهل ساکن انگلیس.
از 16 سالگی وارد دنیای مجازی شدم و رمانام و به اشتراک گذاشتم
۱۴ اثر که ۴تا درحال چاپ از نشر علی ان دارم

منفی چهار (4-) - رایگان

به قلم مرجان فریدی

زندگی بازی های زیادی برای آدم های مختلف داره، مامان همیشه میگه سرنوشت دست خداست... به این باور دارم...اما به اینم باور دارم ک من نقش موثری رو سرنوشتم داشتم. این قصه فقط قصه من نیست... ما چهار نفریم...چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم...از اول اول... چهار شخصیت.... غرق دنیای خودشون... غرق اهداف خودشون... متنفر از هم... چهار تا شخصیت متفاوت دو خواهر نا تنی از قضا خبر نگار که باید برای برگشت به شغل مورد علاقشون تلاش کنن... باید بهترین خبر شهر و پیدا کنن... اما ایا با وجود نفرت و لج بازی هاشون با وجود منفی ترین و لجوج ترین های سیاره در مقابلشون...این کار راحته؟

پیانولا (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

بگذار دستانت به آرامی نوازشم کنند. نُت به نُت تنم را در آغوش بگیرند و تمام مرا بنوازند. من برای تا ابد نوازش شدن به دست تو کلاویه‌ات می‌شوم. به شرط آن که، تو نوازنده‌ام باشی. مثل کلاویه‌های پیانو سیاه بود، سیاه. مثل کلاویه‌های پیانو، سفید بود، سفید. نُت به نُت، من او را از بر بودم و او مرا، من بدون او یک پیانوی بی‌صدا بودم و او‌ بدون من، بدون من… او همیشه بود، حتی بدون من حتی بدون من. خزان، دختری که سال‌ها روزگارش جنس پاییز بود، روحش زرد و مچاله و جسمش مانند برگ‌های زخمی و خش خورده. خو گرفته در عمارتی که سال‌هاست بویی از زندگی نبرده‌است. فقط خودش بود و یک پیانو، تا این که او آمد، آمد تا بر خزان ببارد یا شاید هم بتازد! آمد تا خزانش را سبز کند و یا…

پیرانا (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

من نه در آغوش مادری مهری دیدم… نه در چشمان پدرم عشقی… من هرگز عروسکی را لمس نکردم من حتی مزه آغوز مادرم را نچشیدم… آنچه از من ساختند، شبیه به انسان نبود چرا که آن ها ام انسان نبودند! من پاشنه بلند هایم را…تنها در میهمانی هایی میپوشیدم…که در امتداد شب…صدای اسلحه از صدای موسیقی بلند تر باشد! آنچه از من ساختند… و آنچه هستم… زیادی دردناک است… پس این قصه… قرار است داستان دردناکی برای من… و داستان متفاوتی برای تــو باشد!

خیمه شب بازی (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

ترسا در گیر رو دار جمع کردن مقداری پول برای اجاره ی خونه و ساختن یه زندگی ساده برای خواهر کوچک ترش که در پروشگاه زندگی می کنه است.اما تقدیر یه بازی سیاه راه می اندازه با گم شدن خواهر ترسا و وارد شدن ترسا به دنیای سیاهِ داستان و آشناییش با مهره های شطرنجمون زندگیِ ترسا دست خوش موج های طوفانی دریایی می شه که بوی خون می ده. این داستان اگر چه داستانه...اما موضوع سیاه داستان حقیقت داره. برگرفته از واقعیت ترسناکی که...اگر چه سوزناکه...اما می تونه عاشقانه باشه! شاید یکی از مهره های شطرنج داستان رو کیش و مات کنه... کی می دونه؟

باهم در پاریس (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

داستان زیاد شنیدی؟ رمان زیاد خوندی؟ این داستانم رو داستای دیگه! زندگی ما ماشینی شده...احساسات تو زندگیمون جایی ندارن... زندگی مون سیاهه و طعم دود می ده! تو زیر سیگاری زندگی می کنیم و دلمون خوشه به این که زنده ایم! داستان من قرار نیست خاص و عالی و تک باشه! چون کلی شبیه موضوع رمان من هست،اما چه طور نوشتن مهمه،چه طور قلم دست گرفتن مهم تره! رمانی که جلوتونه، زندگی یه دختر که نه ، دو خواهر و دو برادر و رقم می زنه! اشتباه نکنید.شبیه اون رمانایی ک فکر می کنید نیست! رمانی که از همون اول ،اول با خون ریزی ای که تو گذشته اتفاق افتاده شروع می شه و کی می دونه با چی تموم می شه؟ دختری که درگیر مردی می شه که اسمش مخفی و لغبش رباته! چهار تا زندگی،چهار تا انسان،که یکی از این چهار تا، ربات داستانه و زنده ،زنده مرده! اخر قصه ی زندگی ربات وارانه ی این آدم ها چی می شه؟ خوش بختی،عشق،انتقام یا مرگ؟

شیرشاه - VIP (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

آیسو نریمان دختر 26 ساله موفقیه که چندین ساله در عرصه مد فعالیت میکنه و جز موفق ترین طراحان ایران به شمار میره. خاطرات گذشته آیسو و اتفاقات ناگواری که پشت سر گذاشته اونو به دختری بی روح و سرد تبدیل کرده. که به دنبال تلافی از شخصی که مسبب گذشته تلخشه راهی ایتالیا میشه... و مجبوره برای تلافی گذشته مبهمش وارد جنگلی بشه که برای رد شدن ازش باید از سلطانش بگذره! رد شدن شدن از سلطان جنگلم که راحت نیست هست؟ (اثر : در دست چـــاپ)

حکم کن - آفلاین

به قلم مرجان فریدی

روایتی عجیب از روستایی به نام کوهپایه... دیلان دختری که در پیچ و تاب سرنوشت اسیر این روستا و مردمانش می شود قدرت واجبار و حکم مرگ و خون و پیوند... حکم و قصاص... و دیلانی که شبیه به دخترانِ این روستا نیست! دیلانی که آمده تا قصه را تغییر دهد حکم صادر میشود... و حاکم حکم میکند. و اما میانِ اجبار های عجیب وحکم های خون زده... چه کسی پیروز است؟ دیلان؟یا حاکم؟

طالع دریا (نسخه آفلاین)

به قلم مرجان فریدی

دنیز روان پزشک موفق و سخت کوشی که... زندگی آروم و زیبایی داره اما با از دست دادن یکی از عزیزانش وارد برهه ای از زندگی میشه که حس می کنه طوفانی ترین لحظات زندگیش رو تجربه می کنه... اما اشتباه می کنه... طوفان واقعی زمانی زندگیش رو در معرض غرق شدن قرار می ده که اون میاد... موجی از سونامی با چشم های آبی... پسری که بیماری ای داره که راه حل درستی از لحاظ روانشناسی براش اراعه نشده... و آیا دنیز بیماری پسر رو راهی برای خوب شدن خودش می دونه و یا وظیفه؟ و آیا این احساس همین طور باقی می مونه یا فراتر میره؟ اصلا سونامی مگه برای نابودی نیومده!؟ پس ژانر این قصه رو چی بزاریم؟ کمیش رو میتونیم لو بدیم...مگه نه؟

منفی چهار (4-) (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

زندگی بازی های زیادی برای آدم های مختلف داره، مامان همیشه میگه سرنوشت دست خداست... به این باور دارم...اما به اینم باور دارم ک من نقش موثری رو سرنوشتم داشتم. این قصه فقط قصه من نیست... ما چهار نفریم...چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم...از اول اول... چهار شخصیت.... غرق دنیای خودشون... غرق اهداف خودشون... متنفر از هم... چهار تا شخصیت متفاوت دو خواهر نا تنی از قضا خبر نگار که باید برای برگشت به شغل مورد علاقشون تلاش کنن... باید بهترین خبر شهر و پیدا کنن... اما ایا با وجود نفرت و لج بازی هاشون با وجود منفی ترین و لجوج ترین های سیاره در مقابلشون...این کار راحته؟

به طعم خون - آنلاین (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

این رمان در ژانر عاشقانه و خوناشامی و تخیلی نوشته شده است. این قصه،قصه منِ منِ یتیمِ یتیم خانهِ فرشتگان زمینی! منِ عجیب و غریب و همیشه تنها. منِ متفاوت با همه. همیشه اونا رو میدیدم. چشمای قرمزشون و به یاد دارم. مگر میشه چشم ها قرمز باشند؟ پوست زیادی سفیدشون. خالکوبی یک شکل و ترسناکشون. اونا کین؟ من کیم؟ اینجا کجاست؟ چرا همه چیز قرمزه... از قرمز بدم میاد... از خون بدم میاد. اما از اون... بزارید بریم سراغ اول اولش... شایدم وسطاش! اینجا خوبه...از حوض آبی و ماهی قرمزم شروع میکنم...

به طعم خون - VIP (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

این رمان در ژانر عاشقانه و خوناشامی و تخیلی نوشته شده است. این قصه،قصه منِ منِ یتیمِ یتیم خانهِ فرشتگان زمینی! منِ عجیب و غریب و همیشه تنها. منِ متفاوت با همه. همیشه اونا رو میدیدم. چشمای قرمزشون و به یاد دارم. مگر میشه چشم ها قرمز باشند؟ پوست زیادی سفیدشون. خالکوبی یک شکل و ترسناکشون. اونا کین؟ من کیم؟ اینجا کجاست؟ چرا همه چیز قرمزه... از قرمز بدم میاد... از خون بدم میاد. اما از اون... بزارید بریم سراغ اول اولش... شایدم وسطاش! اینجا خوبه...از حوض آبی و ماهی قرمزم شروع میکنم...

حکم کن (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

دیلان دختری اهلِ روستای دور افتاده ای به نام کوهپایه در خوزستانه... درگیر زندگی با طایفه و عشیره های عربیه که عده ای از اون متنفر و عده ای دوسش دارن. حکم که صادر میشه... دیلان باید انتخاب کنه... که درگیر زندگی جهنمی تو کور ترین نقطه دنیا بشه؟ یا قوانین بازی و به هم بریزه و از حاکم و بازیش فرار کنه! و راهی نداره جز... به زیر 15 سال توصیه نمیشه (مرتبط با رمان پانتومیم با موضوعی متفاوت ک بعدا هماهنگ میشه.) اما خوندن پانتومیم ضرورتی نداده.

طالع دریا (بخش آنلاین)

به قلم مرجان فریدی

دنیز روان پزشک موفق و سخت کوشی که... زندگی آروم و زیبایی داره اما با از دست دادن یکی از عزیزانش وارد برهه ای از زندگی میشه که حس می کنه طوفانی ترین لحظات زندگیش رو تجربه می کنه... اما اشتباه می کنه... طوفان واقعی زمانی زندگیش رو در معرض غرق شدن قرار می ده که اون میاد... موجی از سونامی با چشم های آبی... پسری که بیماری ای داره که راه حل درستی از لحاظ روانشناسی براش اراعه نشده... و آیا دنیز بیماری پسر رو راهی برای خوب شدن خودش می دونه و یا وظیفه؟ و آیا این احساس همین طور باقی می مونه یا فراتر میره؟ اصلا سونامی مگه برای نابودی نیومده!؟ پس ژانر این قصه رو چی بزاریم؟ کمیش رو میتونیم لو بدیم...مگه نه؟

انتقام آبی (جلد دوم زندگی سیگاری)

به قلم مرجان فریدی

این رمان از یه رمز شروع میشه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌ رو میکنه مرگ پدرِ دختر و دزدیده شدن #دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو

زندگی سیگاری

به قلم مرجان فریدی

دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده

پانتومیم

به قلم مرجان فریدی

قصه ای با رنگ و روی سادگی اما پر از پیچ و خم های نا خواسته...درست مثل سادگی بازی پانتومیم...اما پر از هیجان و بالا و پایین. نویسنده ما این بار یک موضوعِ ساده رو برای اثر جدیدش انتخاب کرده. آیلین داشجویِ سالِ دومِ نقاشی. با خانواده ی کوچیک و دوستداشتنیش زندگی ای با روالِ ساده ای رو می گذرونه. و زیاده خواهی های آیلین و دنیای صورتی ای که همیشه برای خودش می خواد باعث میشه پسر های رنگارنگی رو توی زندگیش امتحان کنه تا به شاهزاده ای که می خواد برسه! با ورودِ پسرِ شعبده باز و مرموز به دانشگاه... روالِ ارومِ رمان اسیر پیچ و خم های های عجیبی میشه که زندگی یک نواخت و آرومِ آیلین و خواهر دو قولوش و لابه لای ورقای پیک و خشت پاسور های شعبده بازی... گم می کنه... و مهره های قصه وارد بازی ای میشن گه نباید حرفی بزنن...و بدون گفتن حتی میم... باید هم و بازی بدن...و برنده شن... حالا کی می بره؟ و کی می بازه؟

تیمارستانی ها

به قلم مرجان فریدی

شادیِ قصه زندگی ساده ای داره. اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستان‌ِ عجیبه و بامزه است آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه. و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و … آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟یا…

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید