رمان تونل خوشبختی فصل دوم
- به قلم نسترن قره داغی
- ⏱️۹ ساعت و ۵ دقیقه
- 70K 👁
- 280 ❤️
- 161 💬
ی دختر و ی پسر ... با دنیای متفاوت.. یکی سردو مغرور.. یکی شوخ و شیطون.. یکی بی تفاوت .. یکی فضول.. یکی پایبند به تمام اصولات خانواده.. یکی بی غید و بند و بیتوجه.. یکی محدود .. یکی ازاد.. اما ی چیزی این وسط هست به نام زور.. یک اجبار که این دو تا رو به هم وصل میکنه.. یک اجبار که بر میگرده به چیزای پوچ.. مثل تعصب قومی قبیله ای.. اجباری که از سه نفر سر چشمه میگیره.. سه تا خان..
حوصله توصیف ندارم شما خودتون فکر کنید یکی پری یکی فرشته یکی حوری..
به بیرون در نگاه کردم ببینم چه خبره که اینا اینجوری زل زدن بهش که با دیدن صحنه ایی سری چشمامو گرفتمو ی کوچلو لای انگشتام و باز کردم و به بیرون نگاه کردم..
اییییی حسان خر ما هیچی خودت معذب نمیشی جلو این همه ادم رفتی تو حلق دختره داری ماچش میکنی؟
خلاصه بعد از این که اقا حسان خوب کارش و کرد و تخلیه شد پگاه که نه لبو ول کرد و گل داد دستش..
خداوکیلی حسان حق داشت نتونه جلو خودشو بگیره پگاه فوق العاده خوشگل شده بود..
ارایش قشنگی داشت و لباس عروسشم دکلته بود و دامن ساده ای داشت و روی سینش با سنگای تزیینی ،تزیین شده بود..
موهاشم خیلی ماهرانه درست شده بود و تاج خوشگلی هم رو سرش گذاشته بود..
شنلش و پوشیده بود ولی کلاهش و هنوز نذاشته بود.
گل و از حسان گرفت و بعد به کمک اریشگر و حسان کلاهش و سرش کرد و با هم راهی اسانسور شدن..
اما خب من که میدونم تو اسانسورم دوباره داستان دارن...
مانتو شالم و پوشیدم و با دخترا هلک و هلک از پله ها رفتیم پایین..
ساعت یک بعد از ظهر بود..
وقتی به پایین رسیدیم دیدیم پگاه سوار ماشین شده و حسانم داره سوار میشه..
البته اقا حسان لطف فرمودن بعد از مدت ها ی دیویست و شیش خریدن ..
اونا که رفتن به کوچه نگاهی کردم که دیدم اقا رادوین و اقا مهراب همینجوری که قربون چشم و چال همسراشون میرفتن بی توجه به ما سوار ماشین شدن و گاز دادن..
انگار نه انگار ما اینجا ادمیم..
اخه گودزیلا ها اومدیم و ما ماشین نداشتیم شما نباید ی تعارف بزنید؟؟
با گیتا رفتیم و سوار رخش شدیم..
+خب حالا ما تا ساعت هفت چه غلطی بکنیم؟؟
-من چه بدونم ؟؟
پوفی کردم و همون جور که از کوچه بیرون میزدم گفتم:اینجا ی پارک هست ،بریم یکم با هم قدم بزنیم و حرف بزنیم ی ساندیجی بخوریم تا ببینیم چی میشه
-با این سر و وضع؟؟؟
+مگه چشه؟؟
-افتضاحه
+برو بابا به این خوبی..
-تیپ ما به درد عروسی میخوره نه پارک..
+ول کن بابا کی سر ظهری پارکه؟؟
گیتا دیگه چیزی نگفت و به ی پووووف اکتفا کرد..
بغل پارکه ،پارک کردم و با اون سر و وضع وارد پارک شدیم ..
پارک خلوت خلوت بود ..
اما همین که یکم رفتیم جلو تر...
#part_3
وایییییییی مامانننننن....
اینا خونه زندگی ندارن همه با هم ریختن تو پارک..
گیتا اومد بره که دستشو گرفتم و بی توجه به ده پانزده تا پسری که دور هم نشسته بودن و قلیون میکشیدن و الانم مثل بز زل زده بودن به ما به سمت زمین بازی رفتیم و روی سکو ها نشستیم..
یکم با هم درباره پسرا پیچ پیچ کردیم..
اما مگه طاقت اوردم.؟؟؟
با هزار تا التماس گیتا رو راضی کردم که بریم و فقط
ی دور سر سره سوار شیم ..
از جامون بلند شدیم و به سمت سر سره رفتیم..
از اون مارپیچا بود..
از پله هاش بالا رفتیم و اول گیتا بعد من نشستیم و با جیغ جیغ سر خوردیم..
از جام که بلند شدم چشمم خورد به چند تا از اون پسرا که از جاشون بلند شده بودن و اومده بودن تو زمین بازی..
یکی از پسرا:ای جانم چه ذوقی هم میکنن..
همینجوری میومدن جلو ما میرفتیم عقب..
خب راستش ترسیده بودم ..
تو پارک خر پر نمیزد..
تو همین گیر دار بودیم که یهو گوشی گیتا زنگ خورد .
سعی کرد خیلی ریلکس جواب بده اما همین که پسرا با ی جهش رسیدن بهمون هول شد و تند تند گفت:وایی هامون چند تا پسر مزاحممون شدن ترو خدا زود بیا
-...
-ما تو همون پارک نزدیک ارایشگاهیم..
اینا رو در حالی میگفت که دست و پاهاش میلرزید.
سعی کردم اروم باشم و ترسم و نشون ندم و در این هین گفتم:برید گمشید عوضیا
یکی دیگه از پسرا:نوچ نوچ چه حرفای زشتی
گیتا:چی از جونمون میخواید؟؟؟برید گورتونو گم کنید
یکی دیگشون:ی بوس بدی رفتم
یهو ی دستی رو شونه پسره نشست و به عقب کشیدش و گفت:ی بوس کمه بیا خودم دو تا بوس بهت بدم
هامون با ی حرکت اومد یقه طرف و گرفت و ی مشت کوبوند تو صورتش و این شد اغاز ی دعوای حسابی..
0برای بار دوم خوندمش عالی بود . رمان خیلی قشنگیه مخصوصا چند پارت آخرش که خیلی قشنگه
۳ ماه پیشدریا
1واقعا عالی بود بهترین رمان هم فصل1وهم فصل۲خیلی خوب بوددددد 👍🏻❤️
۳ ماه پیشMavka
0عالی اصلا پرفکت❤️😍 ولی نمیدونم چرا گریم گرفت اخرش😂
۴ ماه پیششوکا
1عالی بود میگم اگه میشه فصل بعدی هم بنویس قلمتون عالیه من خب خیلی رمان می خونم و خب شما از همه کمتر غلط املایی داشتید! دستتون روون بود! به هر حال بگم عالی بود منتظر فصل بعدی هستیم!!! خداقوت
۴ ماه پیشنفس
2فصل اولش عالی بود دست نویسندش درد نکنه میخوام فصل دوم هم ببینم اما میخوام بدونم آرامش و مهراب و بقیه هم هستن یا نه
۲ سال پیشفن آیوار
0اره هستن یکم کمرنگ هستن ولی خب هستن
۴ ماه پیشسوگند
2همه مشتاقانه منتظر فصل سومشیم لطفاً بنویسسسس🥺🥺
۵ ماه پیشسوینا
1خیلی عالی و خوب بود هم فصل۱هم۲ کاش فصل سه رو هم بنویسی با داستان بچه هامون ما که از قلمت و داستان های قشنگ سیر نمیشم باید تا هفت جد بعدی هم بنویسی🤣
۵ ماه پیشمنتظر
1قشنگ بود خیلی طولانی بود
۶ ماه پیشمانیا
1عالی ❤️ عاشقش شدم ، کاش داستان بچه هامون رو هم بنویسی..
۷ ماه پیشدخی
1خب عاشق رمانش شدم فقط خیلی کوتاه بود زود تموم شد من ک تو ی شب خوندمش لطفا بگید رمان جدید چی داریم
۸ ماه پیشAna
1رمان خیلیییییییییییی خوبی بود عالی بود ولی من آخرش نفهمیدم کی بچه کی بود
۸ ماه پیشمهسا
0جلد اولش چندان جالب نبود ولی جلد دوم اش بهتر بود
۹ ماه پیشآنیا
0چرانمیتونم بخونمش برام بازنمیشه😕
۱۰ ماه پیشمینا
2فوق العاده👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
۱ سال پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده nastaran.gharedaghi -
آیدی تلگرامی نویسنده nastaran_gh_novel -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
-
فاضلاب شیرین ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی #ماجراجویی
-
سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) ژانر : #عاشقانه #طنز #هیجانی
-
رمان مدیر معاون (عشق سریالی) - VIP ژانر : #عاشقانه #طنز
-
مدیر معاون ( آوارگان عشق ) ژانر : #عاشقانه #طنز
-
مدیر معاون (عشق سریالی) ژانر : #عاشقانه #طنز
-
تنها گناه ام مادر بودن است ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
مدیر معاون ( آوارگان عشق ) ژانر : #عاشقانه #طنز
-
بادیگارد ریزه میزه ارباب(عشقی ممنوعه) ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی #انجمن رمان ترکان
-
تونل خوشبختی فصل دوم ژانر : #عاشقانه #طنز #انجمن رمان ترکان
-
تونل خوشبختی فصل اول ژانر : #عاشقانه #طنز #انجمن رمان ترکان
-
تونل خوشبختی فصل اول ژانر : #عاشقانه #طنز #انجمن رمان ترکان
-
تونل خوشبختی فصل دوم ژانر : #عاشقانه #طنز #انجمن رمان ترکان
-
بادیگارد ریزه میزه ارباب(عشقی ممنوعه) ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی #انجمن رمان ترکان
-
دنیای خیانت ژانر : #عاشقانه #طنز #هیجانی #انجمن رمان ترکان #خیانت
-
بیزار ژانر : #پلیسی #عاشقانه #طنز
sabora
0مرسی از نویسنده عزیز بخاطر رمان قشنگی که نوشتن منتظر فصل سوم این رمان قشنگ هستیم 🥲♥️