دوست داشتی؟
رمان عاشقانه,رمان اجتماعی,رمان عاشقانه جهنم احساس,نویسنده ملیکا کاظمی,دنیای رمان

رمان جهنم احساس

  • 30K 👁
  • 195 ❤️
  • 238 💬

اینجا جنگل است... انسان‌ها رفتار حیوان مانند دارند و... حیوان‌ها از انسان‌ها عاقل‌تراند... اینجا خیالی نیست... همه چیز تمامی از حقیقت است... اینجا میدان جنگ است... آهو باشی دریده می‌شوی، گرگ باشی تنها می‌شوی، درنده باشی زخمی می‌شوی و حتی فرشته هم باشی هم بد می‌شنوی... پس یا انسان بمان و بجنگ و در آخر کشته شو... یا شیطان بشو و بکش و در آخر برنده شو... انتخاب باتوست، می‌خواهی انسان باشی یا شیطان؟ درنده باشی یا دریده شده؟ شکارچی باشی یا شکار؟ قاتل باشی یا مقتول؟ انتخاب با خودِ توست، در این میدان خونین کدام را می‌خواهی؟ چه چیز می‌خواهی باشی؟! انسان یا شیطان؟

بیشتر...
میتونی این رمان رو با دریافت سکه از طریق دیدن تبلیغ، رایگان بخونی!!
دریافت سکه
هنوز عضو رمان نشدی؟

برای اینکه بتونی این رمان رو بخونی باید عضو رمان بشی. پس همین الان روی دکمه زیر ضربه بزن تا درخواستت ارسال بشه.

کد عضویت داری؟

کد و وارد کن

اطلاعیه ها :

ملیکا کاظمی : ۳ ماه پیش

درود بچه‌ها
به ایستگاه نهایی جهنم احساس خوش اومدید:
رمان جهنم احساس هم بالاخره به پایان رسید. با همه‌ی دردها، غم‌ها، بالا و پایین‌ها، احساسات عمیق و واقعیت‌های تلخش. بیش از هفت ماه از شروع این مسیر گذشت؛ مسیری که پر از تجربه‌های تازه، نوشتن‌های گاه‌وبی‌گاه، و لحظه‌هایی بود که با شخصیت‌ها زندگی کردم.
از همه‌ی کسانی که توی این مسیر همراهم بودن، صمیمانه تشکر می‌کنم. به‌خصوص دوستانی که با دقت تمام قسمت‌ها رو خوندن، نظر گذاشتن و همیشه حضورشون حس می‌شد. همراهی شما باعث شد این مسیر رو با انگیزه ادامه بدم.
درسته که جهنم احساس شاید اون‌طور که باید دیده نشد، اما برای من، همین حضور شما ارزشمندترین بخش ماجرا بود. این رمان جلد دومی نداره و سرگذشت شخصیت‌ها در همین جلد تموم می‌شه.
جهنم احساس با تمام احساسات جهنمی‌اش به پایان رسید. تمام تلاشم این بود که چیزی بنویسم که براتون معنا داشته باشه. امیدوارم تونسته باشم اثر کوچکی توی قلب‌هاتون بذارم.

از همراهی‌تون ممنونم
براتون آرزوی موفقیت می‌کنم.

1
۳۳۵ روز پیش

2
۳۳۵ روز پیش

3
۳۳۵ روز پیش

4
۳۳۵ روز پیش

114
۹۷ روز پیش

115
۹۲ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1150

    یه چیزیو متوجه نشدم،چیزی که توی نگاه ابتین و ملیسا مرد عشق بود؟

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا کاظمی | نویسنده رمان

    نمی‌دونم. هر جور دوست داری می‌تونی تصورش کنی. تو چی دوست داری؟ دوست داری عشق باشه؟

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1150

    پارتای اخر حال و هوای خیلی جالبی داشت...خسته نباشید بعد این همه مدت💚

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا کاظمی | نویسنده رمان

    سلامت باشی قشنگم. تو هم خسته نباشی، حمایتت انتهای هر پارت بزرگترین هدیه‌ای هست که می‌تونم داشته باشم.

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1150

    در طول رمان دقت کردم که چقدر میخواستید به واقعیت های جامعه اشاره کنید،به قول خودتون نه برای سیاه نمایی،برای اگاه بخشی!جهنم احساس رمان پر زحمتی بود و من خواننده هم انتظار بازدید بیشتری داشتم،ولی همینم که تو ذهن مایی که خوندیم یه یادگار میمونه کافیه♡قلمتون مانا♥

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا کاظمی | نویسنده رمان

    و این قشنگ‌ترین جمله‌ای بود که امروز شنیدم. خوندنش برام لذتبخش بود. از ته دلم خوشحالم که خوشتون اومده، و این واقعاً کافیه که مخاطب‌هایی مثل شما دارم، هر چند کم ولی با ارزش.

    ۳ ماه پیش
  • سهیل۲۹

    در پارت 1150

    خیلی عالی بود ممنونم..واقعی و قابل درک..موفق باشید همیشه

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا کاظمی | نویسنده رمان

    خواهش میکنم، خوشحالم که خوشتون اومده ❤️

    ۳ ماه پیش
  • سهیل۲۹

    در پارت 1141

    آخییی چی بهشون گذشت چقد سخت🥺🥺🥺

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    ولی من منتظر پارت بعدیممم خیلیی،یه سری چیزا رو نفهمیدم،اینکه یاس مگه مامانش نبود یا خاکستر و ارمان چی شدن و اینجور چیزا

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا کاظمی | نویسنده رمان

    اینکه چه بلایی سر خاکستر اومده نوشته شده، برای ما بقی افراد هم قسمت بعدی که قسمت پایانی هست نوشته‌هایی اختصاص داده شده

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    فکر نمیکردم بهاره انقدر بزرگ باشه که پسرش سی و خورده ای باشه

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا کاظمی | نویسنده رمان

    نه عزیزم، بنیامین همسن بهاره‌ست. منظورم از پسر عمه، خواهر بزرگتر بهاره بود.

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    بنظر من فرقی نمیکنه ادم چند بار عاشق شده باشه و ربطی به عشق اول یا دوم بودن نداره،همه ی عشقایی که ادم تجربه میکنه واقعین(منظورم هوسای زودگذر نیست)فقط باید دید کدوم عشق قوی تره..

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    خیلیی خیلییی خیلیییی قشنگ بودد😭😭نمیدونم چجور بگم واقعا

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    نفهمیدم،یعنی یاس خواهر ملیسا بوده؟بعد چطور اگه زنده بود همسن اون میشد وقتی خاکستر مدتیو با اون گذرونده؟وای گیج شدم من،کاش پارت بعدی زودتر بیاد

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    میخواد غمگین باشه یا شاد،فرقی نمیکنه،واقعا پارت جذابی بود،خیلی دوستش داشتم🥺

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    متنی که پرستو نوشت و ملیسا ادامه ش داد خیلی قشنگ بود🫠

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1140

    پارت خیلی قشنگی بود واقعا...انتظار نداشتم انقدر قشنگ باشه..

    ۳ ماه پیش
  • سهیل۲۹

    در پارت 1130

    وای خدا یعنی آبتین رفت؟؟ یاس کی بود؟

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    0

    کاش غمگین نباشه اخرش🫠

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.