آخرین خبرها :
درود بچه ها حالتون چطوره.
به مناسبت شب یلدا برای جهنم احساس یه تخفیف بیست درصدی گذاشتم و تا یکم دی زمانش هست. شما میتونید با بیست درصد تخفیف رمان و تهیه کنید و تا انتها بخونیدش.
امیدوارم که تا اینجای رمان از خوندنش لذت برده باشید.
دوستون دارم، موفق باشید.
خیلی مهم...
اطلاعیهی جلد دوم به سردی یخ...
درود دوستان حالتون چطوره؟
امیدوارم هرجا که هستین حالتون خوب باشه.
یه نکتهای هم بابت انتهای رمان و جلد دومش بگم...
جلد دوم به سردی یخ قطعاً و حتماً نوشته میشه. دوستان، رمان با قسمت صد و ده که خوندید به اتمام رسید. تمام موضوعاتی که بنا به یکسری دلایل توی به سردی یخ بهش پرداخته نشد، تمام سوالاتی که توی به سردی یخ بیجواب موند و...
توی جلد دوم بهش میرسید.
اینکه جلد دوم کی منتشر میشه؟ با چه اسمی منتشر میشه؟ چطوریه؟ و سوالای مشابه به این. راجب به این موضوع باید بگم، دوستان ایدهی جلد دوم به سردی یخ، کاملاً جدید و متفاوته، یعنی چیزی نیست که بشه همینجوری کشکی کشکی نوشتش. نیاز به تحقیق و زمان داره. همچنین من هم نیاز به زمان دارم تا قلمم و ارتقا بدم. چون اصلاً دوست ندارم اونم مثل به سردی یخ یکسری پیچیدگیهای حل نشدنی داشته باشه و باعث بشه گیج بشید.
دوست دارم شخصیتهای به سردی یخ، توی پختهترین حالت خودشون باشن. بنابراین تصمیم گرفتم تا مدتی دادهها رو توی ذهنم جمعبندی کنم. مطمئن باشید که جلد دوم قراره صد پله پختهتر و هیجان انگیز تر از این جلد به تصویر کشیده بشه.
نکتهای که اینجا مهمه هم اینه که برای خوندن جلد دوم شما حتما باید جلد اول و خونده باشید چون این دو جلد کاملاً بهم مربوطن.
اگر علاقه داشتید تیزر قسمتها و تیکههای مهم به سردی یخ و ببینید، یه سر به پیج اینستاگرام من بزنید و اگر هم دوست داشتید در جریان تاریخ انتشار جلد دوم به سردی یخ باشید میتونید به دهکدهی خیال بپیوندید.
دوستون دارم، موفق باشید.
ملیکا کاظمی
-
تاریخ تولد
-
سال شروع به کار
-
تحصیلات
-
زمینه فعالیت
لیست آثار نویسنده
-
نمیبخشمت|تراژدی، درام|رایگان
-
به سردی یخ|عاشقانه، معمایی، جنایی|رایگان
-
جهنم احساس| عاشقانه، اجتماعی|ویآیپی
لیست شبکه های اجتماعی
-
آدرس وبسایت شخصی
-
صفحه اینستاگرام نویسنده
-
آیدی تلگرامی نویسنده
-
ارتباط از طریق واتس اپ
بیوگرافیملیکا کاظمی
پنج ساله که رمان مینویسم و تازه اقدام به انتشار آثارم کردم.
سعیم بر اینه که بتونم واقعیتهایی رو تو قالب خیال به نمایش بذارم و براتون مفید واقع بشم. برای سرگرمی این کار و شروع نکردم، من برای به تصویر کشیدن یکسری واقعیتها مینویسم.
امیدوارم از خوندن آثار من لذت برده باشید، نظر شما برای من مهم تر از هرچیزیه...
پشت هرکدوم از نوشتههام هدفی پنهانه و من تمام سعیم بر اینه که بتونم اون هدف و به شما برسونم!
جهنم احساس (بخش آنلاین)
اینجا جنگل است... انسانها رفتار حیوان مانند دارند و... حیوانها از انسانها عاقلتراند... اینجا خیالی نیست... همه چیز تمامی از حقیقت است... اینجا میدان جنگ است... آهو باشی دریده میشوی، گرگ باشی تنها میشوی، درنده باشی زخمی میشوی و حتی فرشته هم باشی هم بد میشنوی... پس یا انسان بمان و بجنگ و در آخر کشته شو... یا شیطان بشو و بکش و در آخر برنده شو... انتخاب باتوست، میخواهی انسان باشی یا شیطان؟ درنده باشی یا دریده شده؟ شکارچی باشی یا شکار؟ قاتل باشی یا مقتول؟ انتخاب با خودِ توست، در این میدان خونین کدام را میخواهی؟ چه چیز میخواهی باشی؟! انسان یا شیطان؟
نمی بخشمت
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!
به سردی یخ (بخش آنلاین)
حاصل یک اشتباه بودم... اشتباهی خوفناک... شبی وحشتناک و... منی که حاصل آن اشتباهم... با مردی که همانند عروسکی خیمه شب بازی مرا به ساز آرزوهایش میرقصاند... به جای لباس پرنسس ها... رخت شوالیه ها را بر تنم میکند. به جای عروسک... شمشیری برنده به دستم میدهد. به جای صورتی... رخت و لباسی سفید بر تنم میکند و میگوید... این رخت عزای من است... در جامعهای که هنگام غم و غصه، همه سیاه بر تن می کنند، سفید پوششان باید من باشم و اگر در جشن هایشان سفید پوشیدند... آن روح که کفن بر تن دارد باید من باشم.
نمی بخشمت
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!