آخرین خبرها :
درود به همگی...
دوستان همونطور که می دونید به سردی یخ روبه اتمامه، امشب چون درخواست ها برای قسمت هدیه زیاد بود قسمت هشتاد و هشتم و بارگذاری کردم. اگر ببینم از این قسمت استقبال شد و همراهش هم تعداد بازدیدکننده ها و هم تعداد بازخوردها بالا رفت، فردا هم دوتا قسمت و براتون میذارم.
نکته ی دیگه هم که باید به عرضتون برسونم اینه که اگر این دو فصل نهایی به سردی یخ واقعاً مورد استقبال قرار گرفت و دوستش داشتید، فصل دهم که فصل پایانی هست و یکجا براتون قرار میدم. در غیر این صورت به سردی یخ همون روند قسمت گذاری و دنبال میکنه تا به انتها برسه.
با تشکر از همگی...
نکته ی آخر هم اینکه، رمان و به دوستاتون معرفی کنید، نسبت به قسمت هاش بی توجه نباشید و اگر مورد پسندتون هست اون و تایید کنید. چون اخیراً به سردی یخ خیلی کمتر مورد توجه قرار میگیره و همین موضوع باعث میشه که کمتر قسمت های هدیه داشته باشیم.
امیدوارم هرجا که هستین حالتون خوب باشه. موفق باشید.
ملیکا کاظمی
-
تاریخ تولد
-
سال شروع به کار
-
تحصیلات
-
زمینه فعالیت
لیست آثار نویسنده
-
نمیبخشمت|تراژدی، درام|رایگان
-
به سردی یخ|عاشقانه، معمایی، جنایی|رایگان
لیست شبکه های اجتماعی
-
آدرس وبسایت شخصی
-
صفحه اینستاگرام نویسنده
-
آیدی تلگرامی نویسنده
-
ارتباط از طریق واتس اپ
بیوگرافیملیکا کاظمی
پنج ساله که رمان مینویسم و تازه اقدام به انتشار آثارم کردم.
سعیم بر اینه که بتونم واقعیتهایی رو تو قالب خیال به نمایش بذارم و براتون مفید واقع بشم. برای سرگرمی این کار و شروع نکردم، من برای به تصویر کشیدن یکسری واقعیتها مینویسم.
امیدوارم از خوندن آثار من لذت برده باشید، نظر شما برای من مهم تر از هرچیزیه...
پشت هرکدوم از نوشتههام هدفی پنهانه و من تمام سعیم بر اینه که بتونم اون هدف و به شما برسونم!
نمی بخشمت
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!
به سردی یخ (بخش آنلاین)
حاصل یک اشتباه بودم... اشتباهی خوفناک... شبی وحشتناک و... منی که حاصل آن اشتباهم... با مردی که همانند عروسکی خیمه شب بازی مرا به ساز آرزوهایش میرقصاند... به جای لباس پرنسس ها... رخت شوالیه ها را بر تنم میکند. به جای عروسک... شمشیری برنده به دستم میدهد. به جای صورتی... رخت و لباسی سفید بر تنم میکند و میگوید... این رخت عزای من است... در جامعهای که هنگام غم و غصه، همه سیاه بر تن می کنند، سفید پوششان باید من باشم و اگر در جشن هایشان سفید پوشیدند... آن روح که کفن بر تن دارد باید من باشم.
نمی بخشمت
دلوین اعتصام، مشهورترین مدلینگ ترکیه... دختری که گذشته ی تلخی را پشت سر گذاشته... دختری از تبار درد... آتش... زخم... خشم و... انتقام... جنجالی به پا می شود... برپا کننده ی این جنجال خود اوست... اویی که همانند آهویی درنده به انتظار شکارچی هاست... همان شکارچی هایی که روحش را کشتند و جسم بی جانش را درون کویر تاریک رها کردند... و حال نمی دانند که او با افکاری شوم به انتظار آنهاست... حال تنها خدا می تواند به آنها کمک کند... خدایی که با خودِ اوست چگونه به آن درنده ها کمک می کند؟! آیا اصلاً کسی قرار است به آنها کمک کند؟!