الیسا نامه های مشکوکی پیدا میکنه.
نامه هایی که با رد خون اسمش بارها و بارها روی کاغذ نقش و نگار شده.
دائم احساس میکنه که در حال تعقیبه این که یه نفر همیشه حواسش به اونه و حتی صداش رو می شنوه.
از اینکه نزدیک پنجره بشه میترسه چون هر وقت بیرون رو نگاه میکنه توی اون تاریکی شب شخصی رو میبینه که همیشه نگاهش به خونشه! و حواس اون تا ابد پی الیسا میگرده.
نه اسم داره و نه هویت اما تمام اطلاعات الیسا رو داره. بهش پیامک میده حسابش رو پر و خالی میکنه و حتی میدونه قدم به قدم الیسا به کجا ختم میشه!
اون شکارچی کیه که فقط شب ها پیداش میشه همه رو زیر داره و بازی خطرناکی رو با پنج نفر شروع کرده.
بازی که از جنس خون و انتقامه.
بازی که در نهایت به یه ضیافت ختم میشه
ضیافتی که فقط یک نفر از اون جون سالم بدر میبره.
شکارچی بعد از پنج ماه از راه رسیده، و قراره یکی یکی خون همه رو بمکه.
اون کیه؟ و چرا همه چیز به اون شکارچی تاریکی می رسه؟


1341
171,847 تعداد بازدید
2,146 تعداد نظر
60 تعداد پارت

60
۲۱ ساعت پیش

59
۲ روز پیش

58
۳ روز پیش

57
۸ روز پیش

2
۱۸۴ روز پیش

1
۱۸۴ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آشوب

    00

    با تشکر از نویسنده عزیز با این رمان فوق العاده عالی ، سوالی که فکر کنم همه رو درگیر کرده اینه که تیدا چیشد؟ و چرا فال او گرفته نشد؟

    ۴ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    چون بازی قربانیش رو گرفت و نوبت به بقیه نرسید

    ۳۷ دقیقه پیش
  • Aa

    در پارت 5900

    🙏💐

    ۳ ساعت پیش
  • سارا

    در پارت 6000

    وووااایییی خخدداااا خیلی رمانت قشنگم

    ۸ ساعت پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله در پارت 6000

    این شام آخر با ما چه کرده هم الیسا هم مارو سردرگم کرده یعنی چی میشه واقعا 😍راستی یه سوال الان تیدا که برای هم فال گرفت آزاد شد رفت پیش مامانش یانه؟ عالی بود مرسی حدیث جونم دست مریزاد💋

    ۹ ساعت پیش
  • مونا

    00

    یعنی دلم میخواد یه پارت غمگین بزاری منم روش یه متن غمگین تر کامنت کنم همرو به گریه بندازم خودمم عررر بزنم 🤣😂 کلن کرمم گرفته 🐛🦎

    ۱۱ ساعت پیش
  • متن شعر، مونا

    00

    سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی نگفتم گفتنی هارو تو هم هرگز نپرسیدی شبی که شام آخر بود به دست دوست خنجر بودمیان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود چه جنگ نابرابری چه دستی و چه خنجری چه قصه ی محقری

    ۱۴ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    چه قشنگگگگگگگگگ

    ۱۳ ساعت پیش
  • مونا

    00

    🥺❤ از همه قشنگ تر خودتی و رمانت قربونت میدونی چیه ای کاش هَممون رو تو یه اتاق زندونی میکردن تا یکم فکر کنیم به گناهانمون فکر کنیم که زندگی چه کسایی رو بدبخت کردیم تا اون دنیا جلوی خدا شرمنده نشیم😔

    ۱۱ ساعت پیش
  • ر

    در پارت 6000

    سلام حدیث جون عالی بود مثل همیشه من فک میکنم گناه الیسا همون نهاله که نور هم بهش میگفتن و الیسا راجب بهش سهل انگاری کرده داخل مهمونی. درسته حدیث جون.

    ۱۳ ساعت پیش
  • مونا

    در پارت 6000

    شام آخر ..به نظر من منظورش خود الیساهست آرن کلی بهش اهمیت میده و باهاش مهربونه اما الیسا قدر نشناسه و شاید آخر سر به آرن پشت کنه . حاجی بخدا نمیدونم قضیه چیه کلا سر در گمم ولی هانتر که مذهبی نی

    ۲۱ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    😂😂همه سردرگمن

    ۲۰ ساعت پیش
  • مونا

    در پارت 6010

    من که میفهمم داری به اوسکلی ما میخندی همش حدسای اشتباه میزنیم و در آخر رمان ما رو به سکته میدی و یه اسکول ناقص میشیم 😂😂😂😂🤪

    ۱۴ ساعت پیش
  • هستی

    ۱۷ ساله در پارت 6000

    عالیه عالی کارش ساختس👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻😱

    ۱۴ ساعت پیش
  • ...

    در پارت 6000

    یه چیزی واقعا ذهنم و درگیر کرده،اگه تو یکی از بازی ها قرعه به نام الیسا بیافته چی؟هانتر عروسک دردونه اش رو به سیخ میکشه؟

    ۱۷ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    هر بازیکنی به شیوه ی خود هانتر به سزای اعمالشون میرسه

    ۱۷ ساعت پیش
  • فاطمه ❤️

    در پارت 6010

    چه دختره بدی بوده 😬 ممنون نویسنده جون ❤️

    ۱۹ ساعت پیش
  • محیا

    در پارت 6000

    چه خبره😀

    ۲۰ ساعت پیش
  • آیلین

    در پارت 6000

    بگو آخه دیوونه دختر ۱۵ ساله رو میبری پارتی و با مردی سن***بابابزرگشو داره تنهاش میذاری بابا تو دیگه کی هستی 😂😐😑😶 مرسیییییی بی نظیر بودددد ماچ به کلت حدیث 🤩😘👌💗

    ۲۱ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    😂♥️

    ۲۰ ساعت پیش
  • ساناز

    در پارت 5910

    ممکن باشه چونکه ممکن اسم شناسنامه اش نورا باشه و وقتی پدر ومادر طلاق گرفتن کوچک بوده باشند و آرن همیشه خواهرش رو گوچک به ذهن داشته باشد

    ۲۱ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    ولی ما اگه خاطره ی یک نفر رو مرور کنیم فقط مربوط به سال های اخیرش نیست درسته ؟ :) شاید یه خاطره ی خوب مربوط به ده یا پونزده سال پیش باشه

    ۲۰ ساعت پیش
  • مبی

    در پارت 6000

    اوه اوه چه گناهانی اولیش که من نمیدونستم اینم آنقدر خطر ناک میتونه باشه ولی با دونستن اینکه اینم یک گناه بزرگه مارو آگاه کردی حدیث جون ممنون بابت پارتای این هفته تا پارتای بعدی زیبات بای 😘❤️

    ۲۱ ساعت پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    بوس

    ۲۰ ساعت پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.