رمان خلافکار مغرور ( جلد دوم ) به قلم ستایش خفن
داستان درمورد یه خلافکار، دختری که مشکلات سخت زندگی اونو تا مرز سنگ شدن کشیده و حالا اونو تا عمق بازی های خلاف کشیده منجلابی که هر چی بیشتر دست و پابزنی امیدت کمتر میشه . این دختر آنچان مغرور که به راحتی کسی نمی تونه از صفحه ی بازی روزگار بیرون بندازه تا اینکه با ورود مردی به دنیای خاکستری و تیره و تارش همیه چیز عوض میشه.....چه جوری اون مرد این کارو میکنه ؟ دختر داستان غرورشو کنار میزاره ؟ دوباره میتونه خودشو از نو بسازه ؟ با فلب زخمیش چه طور کنار میاد ؟ چه طور میتونه از این باند خلافی که توش گیر کرده رها بشه؟ (پایان خوش)
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۴۷ دقیقه
پشت سر دکتر راه می رفتم تا دکتر وارد یه اتاق شد .
منم رفتم داخل و در رو بستم .
من : بفرمایید آقای دکتر .
دکتر : شما باید بیشتر مراقب خواهرتون باشید .
من : الان حالش چه طوره ؟؟؟
دکتر : حال خودشون خوبه مشکل حادی ندارن اما ....
با شک پرسیدم
من : اما ؟؟؟؟
دکتر : متاسفانه بچشون رو از دست دادن .
باحرف دکتر انگار بهم برق وصل کردن بچه ؟ کدوم بچه ؟
من : آقای دکتر من همراه دل آرا ستایش هستم .
دکتر : بله می دونم
من : مطمئن هستین ؟
دکتر : بله خانوم
یهو از عصبانیت ترکیدم رفتم جلو یقه دکتر رو گرفتم
من : حواست هست چی میگی بچه کجا بود خواهر من اصلا شوهر نداره .
دکتر هم با تعجب زل زد به من
دکتر : ولی خانوم ستایش ایشون باردار بودند حتی آزمایشش هم نشون می داده
من : تو کی هستی به خواهر من تهمت می زنی یارو ؟
دکتر : مراقب حرف زدنتون باشید خانوم
من : اگه نباشم چه کار می کنی؟
دکتر : خانوم یقه رو ول کنید .
من : اگه می تونی ثابت کن خواهر من بچه دار بوده
دکتر چندتا برگه و آزمایش انداخت جلوم روی میز
یکی یکی برداشتم خوندمشون چی می دیدم
باورم نمی شد هر لحظه از عصبانیت بیشتر سرخ می شدم
دختره ...... برات دارم برگه هارو کوبوندم روی میز
با گام هایی محکم و عصبانی به سمت اتاقی که دل آرا توش بود رفتم
...........................
دلارام :
من : وایییی خوبی تو دختر مارو نصف جون کردی که تو ؟؟؟؟
دل آرا : پس دلربا کجاست ؟؟
من : پیش دکتره الان میاد
با این حرفم رنگ دل آرا عین میت شد
من : دل آرا حالت خوبه چت شد؟؟
دل آرا : .........
سینا : دل آرا حالت خوبه چی شده ؟؟
دل آرا : سینا .... سینا دلربا منو می کشه ؟؟؟
من : وا چرا همچین کاری بکنه
دل آرا : بگید دکتر بیاد من باید یه چیزی ازش بپرسم
من : دختر تو تازه بهوش اومدی دکترم به موقع میاد ولی تو........
هنوز حرفم تموم نشده بود که در اتاق با صدای بدی باز شد و به دیوار بر خورد کرد
یا خدا این چشه ؟؟؟
دلربا با پوستی سرخ و چشمایی به خون نشسته توی چهار چوب وایساده بود .
دلربا : کوش اون دختره آشغال ؟؟؟؟
من : چی ؟ کی رو میگی؟
دلربا : بیرون ..... سریع
کسی تکون نخورد با داد دلربا بدنم تکون خورد
دلربا : مگه با شما نیستم
یکی یکی بیرون رفتیم
که پرستاری اومد پیشم
پرستار : خانم این همه سر و صدا چیه
من : ببخشید تکرار نمیشه
پرستار : لطفا مراعات کنید بیمار اینجا بستریه چاله میدون که نیست
................................
دلربا :
من: بگو دروغه ... بگو
دل آرا سرشو انداخت پایین و هق هقش به صدا در اومد
گل مریم
00رمانش آبکی بودرمانو که میخوندم فکرکردم نویسنده عاشق بوگاتیه
۴ ماه پیشاسما
۱۴ ساله 00به نظر من این رمان میتونست خیلی قشنگ تر باشه از کلمات زیبا تر توش استفاده بشه ونصف رمان که کلا آهنگ بود
۵ ماه پیشدلی
۲۰ ساله 00چرا نمی تونم جلد دوم رو دانلود بکنم ؟🥺هربار که دانلود میکنم نمیاد !
۶ ماه پیشآناهیتا
۱۹ ساله 00به نظر من که خیلی این رمان ضعیف بود و از کلمات تکراری استفاده ی زیادی داشت،، اما امیدوارم که بهتر بشه، این نظر اصلی منه.!؛
۷ ماه پیشM
۱۴ ساله 00عالییی بود
۹ ماه پیشزری جون
00خیلی خوب بود عالی بود
۹ ماه پیشعلی اکبر مولای
۳۰ ساله 00عالیه ولی جرا ادامه داستان نیست اخرش ملوم نشود جیشود عکه بشه ادامه داستان بزارید ممنونم
۱ سال پیشرومی
00خوب بوداولی یه چند تاایراد داشت:سیاوش اینا چیکاره بودن؟دلرباو بقیه مگه عضو باند نبودن پس چرابه راحتی تونستن جلو پلیسا دران یاشکایت کنندوپلیس هم هیچی نفهمه؟
۱ سال پیشرومی
00بعدشم دلربا چرا رفت ترکیه ؟تو ترکیه چرا داشت فرار میکرد ؟ داریوش چی شد ؟
۱ سال پیشرها
10خیلی چرت و ابکی بود بقیه که میگن خوب بود درک نمیکنم ولی برای منی که رمان برام یه چیزی مثل هروئینع خیلی بد بود
۲ سال پیشمایا
۱۶ ساله 00قشنگ ترین و بهترین رمانی بود که تا حالا موندم واقعاً ممنونم از زحماتت برای این رمان قشنگ (◍•ᴗ•◍)❤
۲ سال پیشnarjes
20این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
....
00به نظرم باید خواستگاری سیاوش رو از دلربا و ازدواج سامان با دلارام و سیاوش با دلربا رو اضافه میکردی به رمان خیلی یه دفعه ای تموم شد ولی خوب بود
۲ سال پیشmahsa
۱۶ ساله 02عالی بود
۲ سال پیشپناه
۱۹ ساله 49نمیدونم چرا ولی با ازدواج دوم مخالفم . البته هر کسی نظر خودشو داره . ولی خب بعضی از مردا یا زنا واقعا به ازدواج بعد از مرگ یا طلاق از همسرشون نیاز دارن . ولی من خودم مخالفم .
۳ سال پیشBahar
۱۶ ساله 13منم مخالفم
۲ سال پیش
Seti
۱۳ ساله 00خیلی قشنگ بود ممنون از نویسنده واقعا خوشم اومد پایان خوششون دوس داشتم حتما بخونید یکم زیاد از کلمات تکرار می شد ولی بخونید اصل اون تموم شدنشه ک خوب تموم شد🙂🫀