راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت یکم
زمان ارسال : ۲۷۵ روز پیش
نفسش را با اضطراب بیرون داد و به صفحهی گوشی که هم چون آژیر خطر خاموش و روشن میشد خیره شد. شال طوسی رنگش را جلوترکشید و موهای مجعدش را زیر شال زد. چشمهایش روی اسم مهراد بر صفحه دودو میزد و نمیدانست چطور میخواهد فاصلهی یک ساعت و چهل دقیقهای را ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
....
۱۶ ساله 00خیلی قلم زیبایی دارید