رمان لالایی پاندورا به قلم مرجان فریدی و ساناز لرکی
هزاران سال پیش، خدای زئوس به زنی به نام پاندورا جعبهای هدیه داد، جعبهای که پاندورا اجازه باز کردن آن را نداشت، جعبهای برای سنجیدن کنجکاوی و مجازات بود…
و سرانجام پاندورا آن جعبهی شوم را گشود، نفرین،درد، و مرگ از درون جعبه خارج شد و دنیا را در برگرفت…
پاندورا با وحشت در جعبه را بست و هرگز نفهمید آخرین چیزی که در جعبه ماند؛ امید بود!
و حالا من… پاندورایی دیگرم...
خدای زئوسِ من، مردیست با چشمانی سبز
و جعبه اسرار من، مردیست به شومی کلاغ!
این قصه من و دخترانیست…
که در جعبهای را گشودیم…که نباید!
جعبه ای که صدای لالایی اش
همه را به تسخیر میکشاند.
جعبهای که…
اسرار درونش، پایان کابوسوارش را رقم میزند!
پس یادت باشد که اگر در پستوی ذهنت صدای لالایی شنیدی…
هرگز نخواب!
تو تا آخر این قصه…محکومی به بیداری!
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
mahya
در پارت 1100تحمل ندارم از شدت خفنیشششش
۶ ساعت پیشیاس
در پارت 2320هر چی بوده از اون شب شروع شده قبل اون توی ویلا زندگی میکردن و مشکلی نبوده یعنی ممکنه اون شب روحیو احظار کنن ک لیلیو میکشه یا لیلی همون لالاییه
۷ ساعت پیشمهشید
در پارت 2320نه چون احتمالا لیلی باید اون زن با لباس سر تا سفیدی باشه که الا رو دنبال خودش کشوند به باطلاق چون شوران بعدش به این قضیه اشاده کرد که شبی که لیلی مرد یه لباس بلند و سفید تنش بود
۶ ساعت پیشlimo
در پارت 2310مغزم از الان درد گرفته به وسطاش برسیم کلا باید بکنم بندازمش دور یدونه جدید بزارم 😭😂
۶ ساعت پیشآرمی
در پارت 2310واااااای کارتون حرف نداره نوبسنده های عزیز❤
۶ ساعت پیشآرمی
در پارت 2300دلم رفت برای این رمان🫠
۶ ساعت پیشmahya
در پارت 900برگاممم
۷ ساعت پیشmahya
در پارت 700چرا برا آنیه بغض کردم😞
۷ ساعت پیشmahya
در پارت 600چه خوبههه
۷ ساعت پیشmahya
در پارت 500دارک شد
۷ ساعت پیشmahya
در پارت 300عالی بود
۷ ساعت پیشنمیدونم
۱۵ ساله در پارت 2320پارت ها خودش به اندازه کافی حتی بیشترم پیچیده و مبهم هست ولی وقتی میری سراخ کامنتا چقدر مغز ادم قاطی شده دو برابر که هیچ سه برابرشم میکنه لامصب چه میکنید شما
۷ ساعت پیشلیلی
در پارت 2358چرا حس میکنم این خانواده ی مشرقی همشون روحن 😐
دیروزSky
در پارت 2320یاد یه فیلم ترسناک افتادم که یه دختر برای تعطیلات میره به ویلای قدیمی بعد با آدم های اون ویلا دوست میشه با خدمه میگفت و میخندید یه روز اتفاقی قبر های اونا رو ته باغ پیدا میکنه میفهمه همشون مردن😁😑
۱۵ ساعت پیشحدیث
در پارت 2300وای نگو😐😂
۸ ساعت پیشحدیث
در پارت 2310ی رمان ازسانازخوندم توش نوشته بود دماغ یونانی! جوری ک الا شوران یادم نیست یاارین رو توصیف کرده همون موقع متوجه شدم الارواون و اریل روتو خلق کردی مرجان❤و اینکه این پارت داره دیونم میکنه😐
۸ ساعت پیشhasti
در پارت 2320چون الا اونجا بود چشای شوران براش اشنان ؟؟ چون رز ... واییی نمیدونم الان اریل هم این صدا رو شنیده .. تکلیف چیه 😂 اخه اون مکان برا اریل هم ک اشنا بودددد ای باباااا
۸ ساعت پیش
فاطی
در پارت 2310شتتتتتت شتتتتت شتتتتتتتتت واهییی مغزممم وای کی آخر هفته میشه پارتای جدید بزارید نه اصلا همین الان بزاریید😭😩💔