داستان رمان در مورد دو زوج است که در یک آپارتمان و در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند.
دو زوج با نوع زندگی کاملا متفاوت و دیدگاه هایی که از زمین تا آسمان با یکدیگر فاصله دارند.
“دل من زن روستایی است، با چارقد گلگلی و چای که همیشه پای دار قالی سرد می شود…
دل من زن روستایی است…
دل من از جنس تار است و پود احساس تو…
چه قیمتی است این عشق دستبافت؟!”


108
70,956 تعداد بازدید
67 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲۱ ساعت و ۳۸ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    00

    قلمش خوب بود موضوعش هم خوب بود،زندگی چند سال بعد زوجهای عاشق دروغین وبعدطلاق،علیرضا یه مدت بعدطلاق افتضاح بود خیلی ضعیف بی اراده،خیانت هم زیاده توی این رمان

    ۲ ماه پیش
  • محبوبه

    00

    خداقوت نویسنده ی عزیز. هم ایده ی جالبی بود و هم قلمتون فوق العاده. مخصوصا حس آمیزیتون. تنها مشکل توصیفتون بود که گاهی دوم شخص می نوشتین و گاهی اول شخص

    ۲ ماه پیش
  • Masoome

    00

    فوق العاده بود..هم قلم نویسنده،هم مسیر داستان و هم شخصیت ها عالی بودن..خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز

    ۲ ماه پیش
  • ندا

    00

    عالی بود قلم توانای داری خداقوت

    ۳ ماه پیش
  • خ

    00

    سلام خدا قوت نویسنده عزیز.رمان خوب وغیر قابل پیش بینی ای بود.

    ۵ ماه پیش
  • مژگان

    ۳۵ ساله 00

    فقط میتونم بگم فوق العاده بود، عاااالی بود، خیلی جاهاش تلخ بود،اما واقعیت بود و خیلی احساساتی که گفته شده بود نزدیک به واقعیت بود، سیر داستان عالی بود لذت بردم و حتما بخونید،ممنون از نویسنده ی عزیز❤️

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه حیدری

    ۳۸ ساله 00

    در ادامه رفتم سراغ مرگ ماهی از ابتدا این دلهره همراه من بود که این داستان پایان خوشی نخواهد داشت البته با پیش زمینه ای که از رمان قبلی داشتم.

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه حیدری

    ۳۸ ساله 00

    سلام به نویسنده عزیز من به خاطر مشابهت اسمی با نویسنده مجذوب نوشته های شما شدم . قشنگ و زیبا بودن بی تار و پود رو خوندم و به این نتیجه رسیدم که آدم ها اگه نتونن ببخشند انتخابهاشون به مراتب بدتر میشه.

    ۵ ماه پیش
  • ر.ش

    00

    خیلی خیلی عالی بود و قلم نویسنده گیرا و متفاوت از بقیه بود ،واقعا لذت بردم .فاطمه جان منتظر رمانهای بعدیت هستم آرزوی موفقیت برایت دارم

    ۵ ماه پیش
  • مریم

    ۳۱ ساله 00

    یکی از بهترین رمانایی ک خوندم بود خیلی عالی بود

    ۸ ماه پیش
  • فرشته حبشی

    ۴۴ ساله 10

    خیلی لذت بردم ایشون واقعا قلم متفاوتی دارند .

    ۸ ماه پیش
  • سیما

    00

    قشنگ بود.کیان خیلی خوب توصیف شده بود.درمورد پناه که کاوه همش بهش میگفت زشت،چطوریهویی زیبا ازکاردر اومد؟،و یا علیرضایی که تو زندگی با سوگند اختلاف سنی زیاد داشتن ، کاشکی اینبار همسرش کمی پخته تر بود

    ۹ ماه پیش
  • زهرا

    00

    کیانو دوست داشتم قشنگ بود قربون صدقه هاش...ولی نویسنده تو زندگی با کاوه یکجوری پناه و توصیف کردی حال منم بد شد.سیاه چاق چشم ریز ..بعد توزندگی با کیان بهتر توصیفش کردی.کاش عکس بزارید واسه شخصیتها

    ۱۰ ماه پیش
  • زهرا

    00

    خیلی قشنگ بود و خیلی قلم خوبی داشت.ولی خداییش کاوه هم خیلی دوسش داشت زندگیش با کاوه هم قشنگ بود،بنظرم کیان وکاوه فرقی نداشتن باهم جفتشون زن باز بودن.حق علیرضا یکی مثه راحیل نبود طفلک از زن شانس نداشت.

    ۱۰ ماه پیش
  • شبنن

    ۲۲ ساله 00

    واقعا قلم زیبایی داره نویسنده ممنون به خاطر همچین رمانی خیلی عالی تموم شد و اینکه واقعا پناه و کیان باید باهم میموندن .

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.