رایحه هفت سال پیش از گذشته اش فرار کرده.حالا با آشنایی آدمهای تازه سعی داره آدم جدیدی باشه و رایحه گذشته را فراموش کنه.
به خانه ویلایی مادر بزرگ المیرا نقل مکان میکند.خانه امن است ولی اهالی خانه برای او خطر آفرینند!خطر عشق!


198
72,868 تعداد بازدید
129 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۸ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سانی

    00

    قلم قوی و جذابی داشت اما اگه بعضی جاها کشش نداشت بهتر بود در کل یکم بیش از حد طولانی بود

    ۱ ماه پیش
  • دختر گرانبها

    ۲۹ ساله 00

    به زور تا قسمت ۳_۴ خوندم سرسام اوره بسکه باخودش حرف میزنه

    ۳ ماه پیش
  • دختر گرانبها

    ۲۹ ساله 00

    چقدررر با خودش حرف میزنههههه وای

    ۳ ماه پیش
  • نگین

    00

    بعد از مدت ها رمانی بود که ارزش خوندن داشت

    ۴ ماه پیش
  • سپیدا

    ۳۸ ساله 00

    عالی بووووود

    ۴ ماه پیش
  • مریم

    ۲۴ ساله 00

    خیییلی قشنگ بود ولی حجم غمش زیاد بود و اینکه مکالمه ها معلوم نبود از طرف کیه ی خورده آدم گیج میشد ولی در کل میشد به عنوان تجربه خیلی چیزا یاد گرفت اینکه گذشته بخشی از آینده اس!

    ۴ ماه پیش
  • معصومه

    00

    عالی بود هم قلم شیوا و روان هم داستان جذاب هم چقدرنویسنده توی بیان احساسات ماهربودواقعا قشنگ بود مرسی که کلیشه ای ننوشتی بخشیدن یه چیزایی واقعا سخت بودو مابا روندداستان دیدیم به این سختی غلبه کردن

    ۵ ماه پیش
  • مژگان

    ۳۵ ساله 00

    یک عاشقانه جذاب و دل انگیز؛ قلمی قوی...ممنون از نویسنده

    ۵ ماه پیش
  • فیروزه

    00

    از خوندن این رمان بسیار لذت بردم و جاهایی اشکم در آمد نویسنده بسیار زیبا و روان احساسات رایحه را بیان کرده طوری که کاملا قابل لمس است و خیلی زیرکانه به مشکلات جامعه و قوانین آن بین مردم و اشاره می کند

    ۶ ماه پیش
  • لینا

    ۴۴ ساله 00

    سلام فاطمه حیدری عزیز رمانت خیلی جالب بود تشبیهات بی نظیر بود ممنونم عزیزم

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    واقعا عالی بود و قلم بسیااار قوی ای داشت

    ۹ ماه پیش
  • Golsa

    ۲۵ ساله 00

    چرا من دلم میخواست با ماهان باشه؟😑دلم برای ماهان سوخت بیچاره اونم دوستش داشت

    ۱۰ ماه پیش
  • asma

    10

    دوسش داشتم عالییییی بود

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطیما

    ۱۸ ساله 00

    دوستش داشتم با اینکه رایحه هرزه بود ولی به اشتباه خودش پی برد ولی کاش رایحه مث امیر مذهبی میشد نه امیر مث رایحه بی بند بار ولی در کل آموزنده هس ممنون

    ۱۰ ماه پیش
  • Amirmahdi

    ۲۵ ساله 10

    پس حق مهتاب ها غزال ها این وسط چی میشه که به راحتی از زندگیا حذف میشن.دلم برا غزال سوخت.

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.