رمان خلافکار مغرور ( جلد اول ) به قلم ستایش خفن
موجب میشه که این سه برادر عاشق این سه خواهر بشن و غروری که بین این شش نفر هست شکسته بشه اما دلربای داستان ما دنبال انتقامه که تو این راه موجب میشه که از عشقش دور بشه اما نیروی قوی که این عشق داره دوباره دلربا رو به عشقش میرسونه …پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۵۱ دقیقه
من : بنال !
امیر : علیک
من:زهر هلاهل مینالی یا قطع کنم
امیر : ای بابا زنگ زدم بگم بادخترا آماده باشین امشب یه محموله در راهه
پوفی کشیدمو گفتم : خب کجاست
امیر : خونه آقا شجاع
من: جهنم
تماسو قطع کردم زنگ زدم به نعمتی (نعمتی کسی که رو محموله ها نظارت داره )
نعمتی : سلام
من : نعمتی محموله ای که تو راهه کجاس
نعمتی : تهرانه اینم محل دقیقش (.........................)
من : خوب ممنون فعلا
نعمتی : خواهش خداحافظ
ای کاش امیر اندازه این نعمتی شعورش میرسید باخستگی تمام رفتم خونه به دخترام گفتم که استراحت کنن که شب خسته نباشن رفتم تو اتاقم دراز کشیدم رو تختم که چشمم افتاد به عکس مسعود بعد مرگش دادم که یکی از عکساشو بزرگ کنن وبزنن روی چوب منم عکسشو گذاشتم روبه روی تختم تا خیره بشم بهش بااینکه رفتی اما تو قلب من همیشه هستی هرگز یادت فراموش نمیشه نفس عمیقی کشیدم روبه عکسش گفتم :
من : به پای هم پیر شدیم منو یاد تو
اشکام سرازیر شد ولی زود زدمشون کنار لباسشو از زیر بالشت در اوردم وبغل گرفتم بوییدمش مثل همیشه بوی ادکلن تلخش مستم کرد هنوزم تو حیرتم که طور چهار سال دوام اوردم بدون تو
چشمامو باز کردم ساعت دیواری اتاقم ساعت پنج رو نشون میداد شکمم داشت سوراخ میشد ازبس گرسنه ام بود رفتم تو آشپزخونه که با دیدن قابلمه غذا لبخندی محو زدم قربونت دلارام دردت بخوره توملاج دل آرا (بنده خدا دل آرا )بعد اینکه سبزی پلو رو خوردم بلند شدم رفتم دخترام بیدار کردم رفتم تو اتاقم یه مانتو لی مشکی با یه جین مشکی پوشیدم یه شال مشکی پوشیدم با ادکلن هم یه دوش حسابی گرفتم کیفمو ورداشتم واز اتاق زدم بیرون رفتم از تو جا کفشی یه اسپرت مشکی خوشگل ورداشتم پام کردم رفتم بیرون که دیدم دخترام یه تیپ مشکی زدن در البته مال اونا مثل من لی نبود اسپرت بود رفتم سوئیچ رو از دلارام گرفتم سوار بوگاتی ویرونم شدیم ضبط رو روشن کردیم که حوصله امون سر نره پامو رو گاز گذاشتم به طوری که جیغ لاستیکا بلند شد چه کار کنم عشق سرعتیم دیگه صدای آهنگ تو ماشین پیچید:
وای که چقدر تورو دوس دارمو
میمیرم واسه تو تو همیشه تو قلبمی
میمیرم واسه چشمای قشنگت
بگوبگوبگو دوسم داری
دیگه نگونمیای که میمیرم
وقتی که نیستی بهونه میگیرم
بازی نکن با دلم که میمیره
بیا که دلم پیش قلب تو گیره
نکنه دیونه شی به عشق من شک کنی
نکنه بی وفا بشی بخوای منو دک کنی
نکنه میخوای بری بازم میخوای بد بشی
شاید واست عادی شدم میخوای ازم رد بشی
توروخدا وقتی میام نگو دیگه دیره
نگو دلت یه جای دیگه اسیره
نگو نمیشناسی تو رنگ صدامو
نگو دیگه نمیفهمی معنی حرفامو ...................
((دوست دارم / حمید عسگری ))
بغض بدی تو گلوم نشست با این آهنگ یاد مسعود تو وجودم زنده شد لایه نازکی از اشک دیدمو تار کرد آهنگ هنوز ادامه داشت نمیخواستم جلو خواهرام اشک بریزم نمیخواستم غروری که این همه سال حفظش کردم جلو خواهرام بشکنه یه لحظه کنترلم خارج شد وبا مشت چنان کوبوندم تو ضبط که دلارام که کنارم بودپرید به سمتم دل آرا هم نگران به دلارام زل زده بود مشتم درد گرفت صدای ضبطم دیگه بیرون نیومد ......... دل آرا خواست حرفی بزنه که دلارام باسر بهش فهموند چیزی نگنه که اوضاح خرابه بالاخره رسیدیم به محل قرار محموله ها عصابم خرد وخاکشیر شده بود دنبال چیزی میگشتم تا اعصبانیتمو سرش خالی کنم که چشم خورد به اون سه تا برادرا اونا این جا چی میخوان آخه؟ به خدامیکشمت امیر گوشیم زنگ زد خود نحسش بود سریع جواب دادم.... طوری داد زدم که اون سه تا برادرا هم متوجه همون شدن :
من:آشغال نکبت این احمق ها کین اینجا ؟؟؟؟؟؟؟
امیر : ای بابا زشته اونا همکارای جدیدتن میشنون بد میشه!!!!!!!!
من : امیر دعا کن دستم بهت نرسه که اگه برسه عزارییل رو ملاقات میکنی
امیر : وای مامانم اینا ترسیدم
من : مگه من مسخرتم آشغال
امیر : مثل اینکه عصاب نداری داری روی من بنده خدا اعصبانیتتو خالی میکنی
من : آره عشقم میکشه دوس دارم رو تو خالی کنم
امیر : پس من برم که اگه بمونم ترورم میکنی!!!!!!!!!
من :هههههه باشه فردا منتظرم بمون آقا امیر ببینم کی نجاتتت میده لندهور
امیر : منتظرم تا فردا فعلا بای
تماسو قطع کردم به جای اینکه خالی بشم از عصبانیت بدتر عصبی شدم به طوری که به همه داشتم گیر میدادم هی پاچه میگرفتم
با اخم سرمو بالا اوردم که دیدم اون سه تا برادرها دارن به سمت ما میومدن قیافه هاشون بدک نبود ولی سیاوش توشون خیلی مغرور بود و همین منو جری تر میکرد کسی نباید در مقابل من غرور داشته باشه من خودخواه نیستم ولی دوس ندارم بقیه غرور جلوم داشته باشن واین از مغرور بودن خودمه .............
سیاوش : سلام خانوم ها !!!!!!
سرمو با غرور تکون دادم دلارام و دل آرا هم سلام کردن سیاوش منتظر بود من سلام کنم اما کور خوندی ههههههه ! خیط شد اما اینقدر پرو و مغروره بروی خودش نمیاره ......
من : ممنونم آقایون ماهان تشریف اوردین
سیاوش : عدت دارین سلام نمی کنید !!!!!!!!!!!
من : نخیر عادت ندارم به احمقا سلام کنم
پوزخندی زدم کاملا داشت حرص میخورد ولی من هنوز دلم خونک نشده بود خیلی داشت خودشو کنترل کنه که نزنه تو دهنم ولش کن راهمو خیلی شیک گرفتم و رفتم بسوز آق سیاوش از خود راضی مغرور !!!!!!!
دلارام :
واییییییییی! این دلربا امشب قاطیه فاز و نولش باز زدن بندری برقصه این کسی بهش نزدیک بشه عزراییل و دوست های گرامیشو ملاقات میکنه
من رو به سیاوش : ببخشید دلربا منظوری نداشت
سیاوش یه نگاه خشک و مغرورانه بهم کرد بعد راهشو خیلی شیک گرفت و رفت ایــــــــــــــش پسره از خود راضی مغرور سوسول بیشعور نکبت ........
سامان : ببخشید این داداش مام عصابش از رفتار دلربا خانوم خورد شده
دلربا
50نمردیم اسم ماهم تورمان آوردن😂
۳ سال پیشمهدیس
51اسمت تو رمان گناهکارم هست😂😜
۳ سال پیششهلا
60ببخت تر از من نیس اسمم تو هیچ رمانی نیس مگر نقش منفی
۲ سال پیش✿MILK
00عب نداره خودم ازت یک رمان مینویسم جزو شخصیت های اصلی هم میذارمت😂
۲ سال پیشناشناس
00واقعا. تا الان ندیدی ؟🤣🤣آمدی جانم به قربانت نقش اصلی جز رمان داغونا
۱ سال پیشaynaz
10من اولین رمانی که خوندم شخصیت اصلیش هم اسمم بود بعد اون انگیزه رمان خوندن پیدا کردم😂😂
۱۲ ماه پیشاسما
۲۳ ساله 10باید یه رمان بنویسم دخترا سه نفر پسرام سه نفر ولی به زور دوتاشونو بهم برسونم بقیه شکسته عشقی بوخورن لعنتی خسته شدم از این رمانای که به ترتیب عاشقه هم میشن یعنی نمیشه دو نفر عاشقه یکی بشن؟یکم خلاق باش
۱ سال پیشمینو
60خیلی مزخرف شروع شدمنداشتم میخوندم ک ب صفحه۷۰پست اول رسیدم اونجاکه ب افغانی توهین کرددیگه نخوندم این حرفش بی شخصیتی خودشونشون دادهمون افغانی ازتویه بی شخصیت خیلی سرتره متاسفم برات امیدوارم بخونی نظرمو
۱ سال پیشناشناس
00یعنی تو کف نپوشیدن حوله بعد از***شدم استعداد و نمی خوای چیزی یاد بدی ننویس 😑
۱ سال پیشHeli
30مرسی نویسنده ولی خب سلام ندادن نشونه غرور نیست یکم با منطق جور در نمیومد رمان
۱ سال پیشمهدیه
00اههه این دیگ چه رمانیه دختره مغرور نبود خودشیفته بود البته فقط اون نه تمام شخصیت ها خودشیفته بودن ولی همش میگفتن من مغرورم مغرورم به علاوه همش تاکید داشت رو بوگاتیش فهیدیم بوگاتی داری بابا نکش خودتو
۱ سال پیشسارا
72دخترا خیلی بی ادب بودن میگن مغرور نه بیشعور😐آخه مغرور بودن زمین تا آسمون با بیشعور بودن فرق داره همینجوری الکی به بقیه توهین میکردن دلربا خیلی می گفت من مغرورم انقدر اینو گفت حالم از این جمله بهم می
۳ سال پیشگلی
۱۶ ساله 10🤣🤣🤣
۲ سال پیشفرشته
۲۲ ساله 20از ۱٠٠٪ رمان 99٪ از کلمه غرور و مغرور و خوشکل و اعصاب ندارم وسلام نکردم و اینا استفاده شده.. بعدشم فرق اسم دلارام و دل آرا چیه
۲ سال پیشفاطمه
۱۷ ساله 00رمان خوبیه
۲ سال پیشگرگ شب
613این رمان عین رمان قرعه به نام سه نفر است و کاملا تکراری
۴ سال پیش.......
218به نظر من باز قرعه به نام سه نفر قشنگ تر بود.
۴ سال پیش^_^
133ولی به نظر من قرعه به نام سه نفر رو نمیشه با این مقایسه کرد قرعه به نام سه نفر کجا این کجا این رمان خیلی چرت بود لطفا ببشتر حوصله بزارید😑
۴ سال پیشZozo
60رمان قرعه بنام سه نفرو۶سال پیش خوندم ولی هنوزم خط به خطش یادمه یکی ازبهترین رمانهایی که خوندم هست خوب شداومدم نظراتوخوندم وقتم هدرنرفت ممنون
۳ سال پیشنگین
۱۸ ساله 52توروخدا بگو ببینم داری فرشته 27 رو با کسس مقایسه میکنی ک پدر مادرشم نمیشناشنش . رماق قرعه بنام سه نفر بهترین و زیبا ترین رمان سه نفره ای بود که تو عمرم خوندم
۳ سال پیشمروا
۱۹ ساله 111فرشته 27 با قرعه به نام سه نفر شروع کرد و با گناهکار به شهرت رسید ، با ویرانگر و حاکم و تباهکار ثابت کرد بهترین نویسنده رمان ایرانه که هیچکسی مثلش نیست و در اخر با دو سنگ یکی کهربا تیر خلاص رو زد :-)
۳ سال پیشغنچه
۲۵ ساله 00من تباهکار رو خوندم ، قلم فرشته خانم عالی بود صحنه سازی ها شخصیت پردازی عالی ، در هیچ چیزی هم زیاده روی نکرده بود اما یه رمان دیدم به اسم سلطان دقیقا اومده تباهکار رو کپی کرده حتی دیالوگا هم کپیش بود
۳ سال پیشدرفشان
۱۷ ساله 00وای خدا این دیگه چی بود😂😂😂
۳ سال پیشفاطمه
00اولش خوب شروع شد ولی بد نمیشد میفهمیدیم ک تچاخرشچی میشه اگ اخرش اون شیشتا بهم میرسیدند بهتر بود درکل خیلی بد تموم شد
۳ سال پیشz
00عالی😍
۳ سال پیشهانی
10وای خیلی باحال بود بیصبرانه منتظر جلد دومم
۳ سال پیش
دنیا
00خیلی خیلی خوبه