موجب میشه که این سه برادر عاشق این سه خواهر بشن و غروری که بین این شش نفر هست شکسته بشه اما دلربای داستان ما دنبال انتقامه که تو این راه موجب میشه که از عشقش دور بشه اما نیروی قوی که این عشق داره دوباره دلربا رو به عشقش میرسونه …پایان خوش

ژانر : پلیسی، عاشقانه، طنز، هیجانی، معمایی، جنایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۵۱ دقیقه

مطالعه آنلاین خلافکار مغرور ( جلد اول )
نویسنده : ستایش خفن

ژانر : #پلیسی #عاشقانه #طنز #جنایی #معمایی #هیجانی

خلاصه :

موجب میشه که این سه برادر عاشق این سه خواهر بشن و غروری که بین این شش نفر هست شکسته بشه اما دلربای داستان ما دنبال انتقامه که تو این راه موجب میشه که از عشقش دور بشه اما نیروی قوی که این عشق داره دوباره دلربا رو به عشقش میرسونه …پایان خوش

مقدمه :

من دختری که جز تنهایی همدمی نداشتم

تنهایی که با تک تک سلول های بدنم انس گرفته بود

غرور کلمه ای که برای من معنای یک سپر محکم میدهد

قلبم ؟ آیا به راستی قلب دارم ؟ چند وقت است که از خورد شدن آن میگذرد

از آن زمانی که تصمیم گرفتم در پشت میله های غرور حبسش کنم

سرد شد بی روح شد بدون عشق تنها توی سینه ای که پر از کینه است میتپید

خدایا مرا میبینی ؟ چند وقت است که تو مرا فراموش کردی از آن شب بارانی

چند وقت است که صدایت نکردم ؟ ازت درخواست کمک نخواستم

چند وقت است که دلم از سنگ شده واقعا این منم همان دختر شاد و شیطون

الان چی؟ خشک و سرد بدون عاطفه آنقدر سنگ که کشتن آدما ها برایش هیچ حساب میشه

سرنوشت من چه بود که مرا از مرز سنگ بودن و تنهایی دوباره عاشق کرد

تو چه کردی ؟ چگونه این کارو کردی ؟

به راستی که بودی که درون قلب بی روح وسنگی من نفوذ کردی

چشمانت مرا جادو کرد آن نگاه نافذ و عسلی سبزت که حالا تموم زندگی منه

آغوشت معنای زندگی میداد

عطر تنت آغوش گرمت همه این ها چه داشتن که غرور مرا شکست

غروری که سال هاست که شکسته نشده

اما تو به راحتی غرورم را له کردی شکاندی حتی مرا نیز با عشقت به زانو در آوردی

دوس دارم به سمتت پرواز کنم اوج بگیرم و در آغوشت جا بگیرم

نرم آهسته ولی عاشقانه توی گوشت زمزمه کنم

دوستت دارم نه عاشقتم بازم نه

من دیــــــــــــــــــوانــ ـــــــــــــــــه ی توام

همین وبس

تا بفهمی که چقدر تورا دوس دارم وعاشقانه میپرستم

رمان : خلافکار مغرور

نویسنده : ستایش خفن

پست اول :

دانای کل :

صدای شرش آب سکوت حاکم بر حمام را می شکست با فرود آمدن قطرات آب سرد بر روی پوست بدنش احساس آرامش میکرد دوش آب را بست حوله رو برداشت ومشغول خشک کردن بدنش شد سرش را بالا آورد که نگاهش با آیینه قفل شد حتی قطرات آب و بخار هم نتوانسته بودنن تصویر دختر زیبا را در درون آیینه پنهان کنند دختری با موهای طلایی که رگه های قهوه ای روشن در آنها موج میزد پوست سفید بلوری بینی خوش فرم و لب هایی جذاب چشمان آبی تیره اش که میتوانستی رنگ طوسی را نیز در آن مشاهده کرد لبخندی زد غروری نفوذ ناپذیری در چشمانش دیده میشد واقعا اسمش به چهره اش میامد هردو دلربا بدون از حمام بیرون آمد به سراغ کمد لباس هایش رفت یه شلوار جین یخی بیرون اورد و پوشید با یه مانتو لی روشن همراه یه شال سفید از کمد بیرون کشید سپس پوشید به جلوی آیینه رفت کمی آرایش کرد به طوری که فقط یه ریمل و رژلب کم رنگ زد تاصورتش را از یکنواختی بیرون بکشد به سمت میز توالتش رفت و کشوی آن را بیرون کشید چشمانش به اسلحه درون کشو خورد پوز خندی زد واسلحه رو درون کیفش گذاشت امروز کار مهمی را باید انجام میداد تا به انتقامی که میخواست برسه کار مهمی که برایش باید یک نفر را میکشت کیفش را برداشت سوئیچ بوگاتی اش راهم برداشت به سمت پارکینگ رفت پشت بوگاتی اش نشست پایش را روی پدال گاز گذاشت به طوری که صدای جیغ لاستیک های موتورش شنیده شد تو همین شرایط بود که گوشیش زنگ زد دست کرد توی کیفش و گوشی اش رابیرون اورد بادیدن شماره پوزخندی بر روی لبانش نقش بست ..........

دلربا :

من : هان چی میخوای ؟

امیر : تو هنوز یاد نگرفتی سلام کنی ؟

من: ببین حوصله چرت تو پرتاتو ندارم بنال چی میخوای وگرنه با اسلحه میام سر وقتت

امیر : مثل همیشه اعصابت داغونه برای همینه که من عاشقت شدم

چنان فریادی زدم که شیشه های ماشینم لرزید

من: خفه شو آشغال بگو سریع چه کار داری ؟

امیر : خیل خوب چرا آمپر میسوزونی زنگ زدم بگم رئیس گفته کیانی تو جاده خاکی منتظرته اول ازش اعتراف بگیر بعد بزن داغونش کن فعلا بای.....

تماس قطع شد .....منتظر بودم تا امیر برام آدرسو بفرسته با صدای گوشیم لبخند محوی زدم اما با خوندن متنش لبخندم جاشو به اخمای درهمم داد

((این از آدرس (.........) بوس دوست دارم امیر ))

دندونامو رو هم سابیدم نکبت حال بهم زن عصاب خورد کن گوشی رو پرت کردم رو داشت برد

به سمت همون آدرسی که اون نکبت برام فرستاده بود رفتم (منظورش امیره ) اوف خدا جون دور ورم پر آدمای آشغاله الان همین سگ صفت کیانی فکر کرده کیه ؟ ده میلیون تومن هروئین رو هاپولی کرده حالا پولشو نمیده .........

به محل قرار رسیدم هه تنها اومده حتما پیش خودش فکر کرده ای بابا مگه از دست یه دختر چه کاری برمیاد ولی نمیدونه همین دختر عزراییلشه اسلحه رو از تو کیفم دراوردم به طور ماهرانه پشت شلوارم زیر مانتوم قایمش کردم برای اطمینان یه چاقو جیبی برداشتم و انداختم تو جیب مخفی مانتوم پیاده شدم با گام هایی استوار که ازشون غرور میباره به سمتش رفتم همون طور که به ماشینش تکیه داده بود بالبخند به من خیره شده بود با لبخندش اخمامو توهم کردم ......

من : به به آقای کیانی !

کیانی : سلام خانوم ستایش شما هنوز یاد نگرفتید سلام کنید ........

من : فعلا به اونی که لازمه سلام میکنم نه به حیونا

از فشردن مشتش مشخص بود حرصش اومده به درک بزار بیاد تو چشمام غرور ریختم وبا چهره ای بی تفاوت و صدایی خشک گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : جنسا کجاس ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی با پوزخند : اینجا توی ماشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پوزخندش جری شدم احمق بوفالو فکر کرده کیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : پوزخند که میزنید یاد این منگولیسمیا می افتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدایی که سعی در کنترل کردنش داشت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی : ادبتون کجاس خانوم ستایش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : هه ادبم خونه باباشه سلام رسوند زر مفت نزن ببینم جنسارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی با اخم های غلیظ و نگاهی وحشی و صدایی خشمناک : حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد به سمت ماشین رفت و صندوق عقب آن را زد نگاهی بهش کردم با گام هایی سنگین که فقط غرور از اون میریخت به سمت صندوق عقب رفتم به ساک ها نگاه کردم به سمت ساک ها رفتم ویکی یکی زیپ هایشان را باز میکردم تا یک وقت کلاه سرمون نره .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی : خانوم ستایش حیف نیست هنوز توی اون گروه کار میکنید بیاید تو گروه ما من خودم قول میدم استقبال خوبی ازتون بشه تازه من هم میتونم باشما .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزاشتم دیگه زر مفت بزنه باصدای محکم گفته : نه ممنونم از پیشنهادتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام از قبل غلیظ تر توهم رفت خون خونمو میخورد مرتیکه احمق کثیف بدون توجه بهش رفتم تا ساک آخر رو باز کنم که احساس کردم دستی دور شکمم حلقه شد نفسم حبس شد مرتیکه پوفیوز سپس کم کم دستشو برد پشت کمرم تو یه حرکت آنی اسلحه رو که به صورت ماهرانه قایمش کردم دراورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی :نوچ !نوچ ! هنوز برات زوده اسلحه دست بگیری خانوم ستایش ممکنه اوف بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد اسلحه رو گذاشت روی سرم پوزخندی روی لبام نقش بست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی : حالا دختر خوبی باشو برگرد به سمتم کار احماقانه ای نکن که ممکنه دیگه نتونی طلوع آفتاب ببینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یواش چاقوی جیبی رو که تو جیب مانتوم قایم کرده بودم رو بیرون آوردم تو دستم پنهون کردم اینقدر این کارو نرم انجام دادم که خودم فکر کردم چاقو تو جیبم نیست ومن تو تخیلاتم این کارو کردم اما با فشردن چاقو تو مشتم بهم اطمینان میداد که چاقو هست فریادش افکارمو پاره کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی : یالا برگرد ه*ر*ز*ه کثیف آشغال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از صفتی که بهم داد دیگه نمیتونستم بی تفاوت باشم اخمامو تو هم کردم باز و بسته شدن پره های بینیم خبر از عصبانیتی میداد که هر آن منفجر میشه .. میتونستم احساس کنم صورتم ازخشم سرخ شده نرم وآهسته برگشتم با دیدنم تو اون وضعیت قه قه ای زد اما میتونستم ترسو تو چشاش ببینم یواش خاضعن چاقو رو رها کردم ...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : برای کی کار میکنی پوفیوز هاااااااااااااااااان ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مزه تلخ و شوری خون تو دهنم به وضوح احساس میکردم کثافت سیلیش خیلی سنگین بود به طوری که پوستم میسوخت حتی فهمیدم گوشه لبم پاره شده ولی من مغرور تر بودم خون های تو دهنمو تف کردم تو صورتش آخیش دلم خونک شد.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول نفهمید چی شده اما وقتی فهمید چشاش قرمز شد به سمت من حمله کرد منم همینو میخاستم به سمتش حمله کردم یه مشت زد تو شکمم درد داشت اما حالا وقت تلافی بود با کفش پاشنه پنج سانتیم کوبوندم تا شکمش خیلی دردش گرفت به طوری که افتاد وکارو برای من راحت تر کرد به جونش افتادم بهش مشت و لگد زدم حتی وقتی که دلشو گرفته بود اسلحه رو کش رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بنال رئیست کیه ؟ برای کی کار میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی : دهنشو باز کرد و خون ازش سرازیر شد به این صحنه ها عادت داشتم از بس آدم کشته بودم............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیانی : تو هیچ چیز از دهن من نمیشنوی خانوم ستایش باختی الان یه بمب تو ماشینه که تا نیم ساعت دیگه میترکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعصابم خورد شد دیگه تحمل نداشتم با یه گلوله درست وسط پیشونیش خلاصش کردم اسلحه رو با چاقو جیبی گذاشتم تو جیب مخفی مانتوم رفتم سمت ماشین گوشیمو بیرون اوردم و شماره امیرو گرفتم بعد دوتا بوق برداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : زهر مار بیا اینجا این آشغالو کمکم کن سر به نیست کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : چشم بروی .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خفه ببین این تو ماشینش یه بمبه تا بیست دقیقه دیگه میره رو هوا گمشو بیا اینجا سریع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد گوشی رو قطع کردم و پرت کردم تو ماشین رفتم به سمت ماشینش و یکی یکی ساکارو خالی میکردم که نگام افتاد به ساک آخر نتونستم زیپشو باز کنم یواش زیپشو باز کردم با دیدن چیزی که داخلش بود خنده عصبی کردم و لش کردم هه بمب رو تو ساک گذاشتم یعنی واقعا فکر کردن من اینقدر احمقم با صدای بوق های ماشین برگشتم چشمم به بنز امیر افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت بنز امیر رفتم اونم پیاده شد به سنت من اومد با دیدن من هول شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : چرا لبت پاره شده کار اون کثافته ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خفه شو جسدشو ببر تو ماشینش تا منم ساکا رو بزارم تو ماشینت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر رفت و کیانی رو بلند کرد از بس هرکول بود امیر به نفس نفس زدن افتاده بود منم ساک ها رو گذاشتم تو ماشینش بعد اتمام کار رفتم سوار ماشین خودم شدم ماشینامونو برای دوری از احتمال آتش سوزی یکم عقب بردیم منتظر منفجر شدن بمب بودم تا پنج دقیقه دیگه منفجر میشد یه دستمال ور داشتم و خونی که از گوشه لبم میومد را پاک کردم هه شمارش معکوس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک ........... دو ..........میشود ســــــــــــــــه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بمب ترکید و شعله های سوزان از ماشین زبانه میکشید الا احساس آرامش میکردم احساس پیروزی احساس انتقام میخواستم کل زندگیمو بدم اما یک بار دیگه این صحنه و این احساسات رو تجربه کنم پوزخندی زدم که صدای گوشیم بلند شد نگاهی به شمارش کردم اه دست بردار نیست این نکبتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : دیگه چه مرگته نکبت ! هااااااااااااان ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : درست صحبت کن ببین دلربا من تورو دوس دارم میدونم تو هم منو دوس داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی به حد انفجار رسیدم داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خفه شو نکبت بوزینه نزار قاطی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : من دیگه تحمل ندارم اینقدر تحقیر و توهینم کنی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : به درک ! برو به جهنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : تو چی فکر کردی جات بهشته دوتامون قاتلیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : ولی من با هدف و انتقام قاتلم ولی تو بدون هدف این فرقمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : دلربا مسعود دیگه مرده بفهم انتقام معنا نداره بفهم من الان زنده ام می فهمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه داشت زر الکی میزد گوشیو قطع کردم و تفنگ برداشتم از ماشین پیاده شدم به سمت ماشینش رفتم درس روبه رو کاپوت ماشینش بودم اخمام غلیظ داخل هم بودن چشمام سرد و وحشی به امیر خیره شده بود پوستمم میتونستم حدس بزنم سرخ شده اسلحه رو اوردم بالا درست رو به روی صورتش چهره اش مضطرب شد و تند تند آب گلشو قورت میداد .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بهت گفتم رو اعصاب من راه نرو کو گوش شنوا ....... فرق تو مسعود چی بود ؟ ....آهان فهمیدم اینکه اون مرده بود ولی تو زنده ای پس بزار این تفاوتو از بین ببرم نظرت چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر دیونه چه غلطی میکنی جواب آقا رو چی میدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه تحمل نداشتم درست کنار صورتش اما با فاصله شلیک کردم که موجب شد شیشه های ماشینش بریزه نفس حبسشو داد بیرون پوزخندی زدمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : یک فرصت فقط یه فرصت دیگه بهت میدم نکبت اگه دوباره مودماغ شی درست شلیک میکنم وسط پیشونیت فهمیدی نکبت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد یه مشت زدم رو کاپوتش و رفتم سمت ماشینم سوارش شدم وگاز دادم به سمت خونه با اسم خونه یه لبخند محو زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور شدیدی به چشمام میخورد که موجب شد از خواب نازم بلند بشم پرده کنار رفته بود ونور مستقیم به چشمام میخورد پنجره هم دقیقا روبه رو تخت من بود به سمت دستشویی رفتم بعد شستن روی مبارک از دستشویی بیرون اومدم خواب کاملا از سرم پریده بود رفتم پایین مشغول خوردن صبحونه شدم بعد پر کردن شکم نازنینم رفتم سمت اتاق دل آرا ........در رو باز کردم که با دیدنش تو اون وضعیت خندم گرفته بود یه تاب وشلوارک تنش بود وگوشه تخت خوابیده بود به طوری که یه پاش بیرون تخت بود تابشم نگم بهتره کاملا رفته بود بالا دختره بی حیا موهاشم که عین جنگل آمازون ریخته بود دور و ورش یه دستشم تو دهنش بود آب دهنشم عین دریاچه خزر از گوشه لبش آویزون بود یاد این شامپانزه های راز بقا افتادم رفتم نزدیکش ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : دل آرا خواهری بلند شو ....دل آرا هوی خره لنگه زهره .........دلی بوزینه بلند شو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخیر این بلند بشو نیست اشکال نداره من بلندت میکنم لبخند خبیثی زدم دل آرا منو حلال کن رفتم بالا تختش شروع کردم بپر بپر تا یکمی خوشبگذرونم بعد موندم حالا وقتشه یک .......دو .......سه پریدم سرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : ای خدا ازت نگذره بچم افتاد کرم داری شپش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد که غلت بزنه که با مخ افتاد پایین تخت بلند شد با چشمای سرخ بهم زل زد اوه ! اوه ! ترسیدم منو شوت کرد اون ور تخت خودش کپید دوباره که بخوابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بلند شو ببینم دیشب چه کردی ؟ الان هاست خون آشام بیاد (دلربا منظورمه ) اگه ببینه کاری نکردی میدونی خونت حلاله بلند شو ببینم .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : خب یکم اون تالار اندیشتو ببند پشه رفت توش عین پیر زنا هی غر میزه مردشور تو ببرن دیشب تا ساعت شش صبح داشتم سیستمشونو هک میکردم خوابم میاد حالا برو گمشو اون ور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خفه باووووو بلند شو خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پتو رو کشید سرش حرصم گرفت رفتم نزدیکش سرمو بردم نزدیک سرش که صدای در خونه اومد اوه ! اوه ! دلربا اومد ............ شـــــــــــــــپــــــــ ـــــــلــــــــــــق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : اییییی بمیری کثافت مغزمو ناقص کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا در حالی که سرشو میمالوند گفت : زهر مار چرا کلتو کردی تو دهن من مغزم ناقص کردی واییییییییییییی دلربا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان پرید که منم از رو تخت شوت شدم باهاش رو زمین سریع بلند شد رفت دستشوییی تا یه آبی اگه خدا خواست به اون صورتش که صدسال یکبار میزنه بزنه وضعمو مرتب کردم رفتم پایین با اینکه ما آبجی های دلربا هستیم ولی عین خر ازش میترسیم رو کاناپه دراز کشیده بود وگوشه لبش پاره بود نگران شدم ............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : سلام .......... چه کار کردی ؟ چرا گوشه لبت پاره است ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : سلام (فقط به من ودل آرا تیمارستانی سلام میکرد ) هیچی یارو کیانی رو دود کردیم هوا داشتم باهاش بزن و بکش میکردم که گوشه لبم پاره شد ....... دل آرا کجاست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا :سلام عجقم چته دلت واسم تنگ شد اشکال نداره بیا یه لب بده بهم تا از دلتنگی درام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا لبخند محوی زد وکوسن مبل رو برداشت وپرت کرد که دل آرا جاخالی داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : بشین بچه چی شد سیستمو هک کردی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا نیششو در حد مرگ باز کردم گفت : آره عجقم هک که تو خون منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : آفرین شیر دلارام حلالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام با صدایی پیرزنانه : ننه چه کار به شیر من داری شوهرمو بچه هام گرسنه ان اون وقت بیام به این نره غول شیر بدم استغفرالله مادر زبونتو گاز بگیر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : برو بابا تو هم با اون شیر ترشیدت مثل خودت بوگند ترشی لیته میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوسن رو مبل رو برداشتم زدم تو ملاجش موهاشو کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بگو گ...ه خوردم اونم از نوع زیادش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : باشه بابا ایییییییی گ..ه خوردم مال کل ملت قاره آسیا رو من میخورم تو رو خدا ولم کن ..... پدر این خانوم خوشگله رو در اوردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : ای بابا دلارام ولش کن مگه بچه ای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ناچار ولش کردم که رفت نزدیک دلربا لباشو غنچه ای کرد وگفت :قربونت برم عجقم یه لب بده حالا که نجاتم دادی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شپلق اوفش دلربا یه پس گردنی جانانه زد بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا: بسه دختره خل برید آماده بشید باید بریم با همکارای جدیدمون آشنا بشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع پریدم بالا که صداش میومد که داشت میگفت دلارام و دل آرا تیپ لیمویی و مشکی بزنیدا کاملا منظورشو گرفتم سریع پریدم تو اتاقم و جین مشکیمو در اوردم با مانتو لیموییم ویه شال مشکی هم تنم کردم رفتم جلو آیینه وایییی چه خوشگل شدم من مو هایی طلایمو ریختم تو صورتم چشمای طوسیم رو باریمل و مژه فرکن حسابی گیرا و جذاب کردم لبامم یه رژلب قرمز زدم حسابی دال آرا کش شدم (چه کار به اون بنده خدا دارم خدا میدونه ولش کن دل آرا قربونت بره خخخخخخخخ)زدم از اتاق بیرون که بادیدن دلربا و دل آرا که دقیقا مثل من لباس پوشیده بودن لبخند زدم ..... دلربا سوئیچ ملوسکشو برداشتو زد بیرون واییی من عاشق بوگاتی ویرون دلربامم اصلا دل آرا قربونش بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییی بوگاتی آبجی دلربا تو حلق دلارام ، دلارام پیش مرگت دلارام به فدات خخخخخخخ سوارشدیم ورفتیم به سمت کافی شاپی که قرار بود اون سه تا برادر که قراره تو یکی از ماموریت ها باما کار کنن رو ببینیم شنیدم که خیلی جیگرن واییییی من جیگر دوس دالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعت اسپرت وشیکم نگاهی کردم عقربه کوچیکه ساعت یازده رو نشون میداد با کلافگی دست کردم تو موهام پس کی این سه تا دختر میان سامان وسینا هم کله هاشونو کردن تو گوشیشون پوف عصبی کشیدم که نگام افتاد به بوگاتی که در حال پارک کردن بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : پسرا اومدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان و سینا هم نگاهشونو دوختن به بیرون در های ماشین باز شد که سه تا دختر شیک با تیپ های لیموییو مشکی داشتن سمتمون میومدن باید اعتراف کرد که هر سه جذاب بودن و زیبا به داخل کافی شاپ اومدن .............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم داخل که دیدم سه تا پسر که آخرین میز تو سالن نشستن برامون دارن دست تکون میدن البته بگم کلی پسر هم تو کافی شاپ زل زده بودن بهمون داشتم کلافه وعصبی میشدم به سمت اون پسرا رفتم اوه ! از نزدیک به نظرم قیافشون جذاب تر و صد البته چشم گیر تر میشد با غروری که همیشه داشتم به سمتشون رفتم چشمام وقیافم بی تفاوت بود دلارام ودل آرا سلام کردن اون سه تام جوابشونو دادن پسر وسطی که به نظرم مغرور تر و جذابتر بود منتظر بود که من سلام کنم اما زهی خیال باطل هههه خیط شد صندلی رو کشیدم ونشستم روش دخترام نشستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما سه تا دخترا قهوه سفارش دادیم تا برامون بیارن اون پسر وسطی گفت : خوب همون طور که میدونید قراره ما شش نفر قراره همکارای هم بشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بله میدونیم نیاز به یاد آوری بیهوده نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره که کاملا معلوم بود حرصش اومده گفت : به هر حال من سیاوشم بعد به سمت چپش اشاره کرد : سامان وبعد سمت راستشو نشون داد :اینم سیاناست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : از آشناییتون خوشحال شدم منم دلربام بعد سمت چپم اشاره کردم و گفتم اینم دلارامه واین سمت راستیمم دل آراست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا یواش جوری که من بشنوم گفت : این عمه ته بیشعور این به درخت میگن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک بود بزنم زیر خنده برگشتم طرفش و با همون صدای آروم گفتم : عمه ی من عمه ی تو هم هست پروفسور بعدشم درختی حتما که بهت گفتم این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم بی تفاوت برگشتم طرف اون سه تا برادر کاملا معلوم بود دل آرا داره حرص میخوره با صدایی که توش غرور موج میزد گفتم : خب آقایون ماهان خوش بخت شدیم از آشناییتون مادیگه باید بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش مثل من باغرور گفت : مام همین طور خانوم ستایش خواهش میکنیم بفرمایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام ودل آرا خداحافظی کردن ولی من بدون خداحافظی راه افتادم طرف بوگاتی باریموت در بوگاتی رو باز کردم ورفتیم سوار شدم پامو تا حد مرگ رو گاز گذاشتم به طوری که لاستیکای ماشین باجیغ دل آرا کشی راه افتادن ( میگم دل آرا چون عاشق این صدای لاستیکاس) به خونه رسیدیم دخترا رفتن داخل منم داشتم میرفتم که گوشیم زنگ خورد با دیدن شمارش اخم کردم و دکمه برقراری تماسو زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بنال !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : علیک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:زهر هلاهل مینالی یا قطع کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : ای بابا زنگ زدم بگم بادخترا آماده باشین امشب یه محموله در راهه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدمو گفتم : خب کجاست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : خونه آقا شجاع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: جهنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تماسو قطع کردم زنگ زدم به نعمتی (نعمتی کسی که رو محموله ها نظارت داره )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نعمتی : سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : نعمتی محموله ای که تو راهه کجاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نعمتی : تهرانه اینم محل دقیقش (.........................)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خوب ممنون فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نعمتی : خواهش خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای کاش امیر اندازه این نعمتی شعورش میرسید باخستگی تمام رفتم خونه به دخترام گفتم که استراحت کنن که شب خسته نباشن رفتم تو اتاقم دراز کشیدم رو تختم که چشمم افتاد به عکس مسعود بعد مرگش دادم که یکی از عکساشو بزرگ کنن وبزنن روی چوب منم عکسشو گذاشتم روبه روی تختم تا خیره بشم بهش بااینکه رفتی اما تو قلب من همیشه هستی هرگز یادت فراموش نمیشه نفس عمیقی کشیدم روبه عکسش گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : به پای هم پیر شدیم منو یاد تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام سرازیر شد ولی زود زدمشون کنار لباسشو از زیر بالشت در اوردم وبغل گرفتم بوییدمش مثل همیشه بوی ادکلن تلخش مستم کرد هنوزم تو حیرتم که طور چهار سال دوام اوردم بدون تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو باز کردم ساعت دیواری اتاقم ساعت پنج رو نشون میداد شکمم داشت سوراخ میشد ازبس گرسنه ام بود رفتم تو آشپزخونه که با دیدن قابلمه غذا لبخندی محو زدم قربونت دلارام دردت بخوره توملاج دل آرا (بنده خدا دل آرا )بعد اینکه سبزی پلو رو خوردم بلند شدم رفتم دخترام بیدار کردم رفتم تو اتاقم یه مانتو لی مشکی با یه جین مشکی پوشیدم یه شال مشکی پوشیدم با ادکلن هم یه دوش حسابی گرفتم کیفمو ورداشتم واز اتاق زدم بیرون رفتم از تو جا کفشی یه اسپرت مشکی خوشگل ورداشتم پام کردم رفتم بیرون که دیدم دخترام یه تیپ مشکی زدن در البته مال اونا مثل من لی نبود اسپرت بود رفتم سوئیچ رو از دلارام گرفتم سوار بوگاتی ویرونم شدیم ضبط رو روشن کردیم که حوصله امون سر نره پامو رو گاز گذاشتم به طوری که جیغ لاستیکا بلند شد چه کار کنم عشق سرعتیم دیگه صدای آهنگ تو ماشین پیچید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای که چقدر تورو دوس دارمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میمیرم واسه تو تو همیشه تو قلبمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میمیرم واسه چشمای قشنگت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگوبگوبگو دوسم داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نگونمیای که میمیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی که نیستی بهونه میگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازی نکن با دلم که میمیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا که دلم پیش قلب تو گیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه دیونه شی به عشق من شک کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه بی وفا بشی بخوای منو دک کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه میخوای بری بازم میخوای بد بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید واست عادی شدم میخوای ازم رد بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توروخدا وقتی میام نگو دیگه دیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگو دلت یه جای دیگه اسیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگو نمیشناسی تو رنگ صدامو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگو دیگه نمیفهمی معنی حرفامو ...................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

((دوست دارم / حمید عسگری ))

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض بدی تو گلوم نشست با این آهنگ یاد مسعود تو وجودم زنده شد لایه نازکی از اشک دیدمو تار کرد آهنگ هنوز ادامه داشت نمیخواستم جلو خواهرام اشک بریزم نمیخواستم غروری که این همه سال حفظش کردم جلو خواهرام بشکنه یه لحظه کنترلم خارج شد وبا مشت چنان کوبوندم تو ضبط که دلارام که کنارم بودپرید به سمتم دل آرا هم نگران به دلارام زل زده بود مشتم درد گرفت صدای ضبطم دیگه بیرون نیومد ......... دل آرا خواست حرفی بزنه که دلارام باسر بهش فهموند چیزی نگنه که اوضاح خرابه بالاخره رسیدیم به محل قرار محموله ها عصابم خرد وخاکشیر شده بود دنبال چیزی میگشتم تا اعصبانیتمو سرش خالی کنم که چشم خورد به اون سه تا برادرا اونا این جا چی میخوان آخه؟ به خدامیکشمت امیر گوشیم زنگ زد خود نحسش بود سریع جواب دادم.... طوری داد زدم که اون سه تا برادرا هم متوجه همون شدن :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آشغال نکبت این احمق ها کین اینجا ؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : ای بابا زشته اونا همکارای جدیدتن میشنون بد میشه!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : امیر دعا کن دستم بهت نرسه که اگه برسه عزارییل رو ملاقات میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : وای مامانم اینا ترسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : مگه من مسخرتم آشغال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : مثل اینکه عصاب نداری داری روی من بنده خدا اعصبانیتتو خالی میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : آره عشقم میکشه دوس دارم رو تو خالی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : پس من برم که اگه بمونم ترورم میکنی!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من :هههههه باشه فردا منتظرم بمون آقا امیر ببینم کی نجاتتت میده لندهور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : منتظرم تا فردا فعلا بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تماسو قطع کردم به جای اینکه خالی بشم از عصبانیت بدتر عصبی شدم به طوری که به همه داشتم گیر میدادم هی پاچه میگرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم سرمو بالا اوردم که دیدم اون سه تا برادرها دارن به سمت ما میومدن قیافه هاشون بدک نبود ولی سیاوش توشون خیلی مغرور بود و همین منو جری تر میکرد کسی نباید در مقابل من غرور داشته باشه من خودخواه نیستم ولی دوس ندارم بقیه غرور جلوم داشته باشن واین از مغرور بودن خودمه .............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش : سلام خانوم ها !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو با غرور تکون دادم دلارام و دل آرا هم سلام کردن سیاوش منتظر بود من سلام کنم اما کور خوندی ههههههه ! خیط شد اما اینقدر پرو و مغروره بروی خودش نمیاره ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : ممنونم آقایون ماهان تشریف اوردین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش : عدت دارین سلام نمی کنید !!!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : نخیر عادت ندارم به احمقا سلام کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم کاملا داشت حرص میخورد ولی من هنوز دلم خونک نشده بود خیلی داشت خودشو کنترل کنه که نزنه تو دهنم ولش کن راهمو خیلی شیک گرفتم و رفتم بسوز آق سیاوش از خود راضی مغرور !!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییییییییی! این دلربا امشب قاطیه فاز و نولش باز زدن بندری برقصه این کسی بهش نزدیک بشه عزراییل و دوست های گرامیشو ملاقات میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من رو به سیاوش : ببخشید دلربا منظوری نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش یه نگاه خشک و مغرورانه بهم کرد بعد راهشو خیلی شیک گرفت و رفت ایــــــــــــــش پسره از خود راضی مغرور سوسول بیشعور نکبت ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان : ببخشید این داداش مام عصابش از رفتار دلربا خانوم خورد شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با نگاهی متشکرانه : ممنونم شما بزرگوارید آقا سامان ببخشید منو دل آرا باید از حضورتون مرخص بشیم فعلا !!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان : خواهش میکنم بفرمایید !!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع دست دل آرا رو گرفتم و کشیدم عین مجسمه زل زده بود به این سینا ، سینام عین مجسمه زل زده بود به این دل آرا بی حیا کم مونده بود همو بخورن ..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم یه گوشه یواشکی اسلحه رو از تو کیفم بیرون کشیدم زیر مانتوم قایم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانوم ستایش محموله ها چی هستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اییییییییی زهر هلاهل ترسیدم گودزیلا اینم عین خر میوفته جلو من خدا بده برکت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : نمی دونم به گمونم یه سری دارو هستن که توشون قرص برنج و یه سری قرص دیگه مخفی شده !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش: حتی فکرشم نمی کردم بزرگترین خلافکار تهران یه دختر مغرور و بی ادب و از خود راضی باشه !!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم هه چی پیش خودش فکر کرده این بشر یعنی توی پرویی این بشر موندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : حالا یکم به اون مخ پوکتون فشار بیارید میبینید میشه !!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مستقیم تو چشمام زل زده بود به اندازه یک وجب باهام فاصله داشت نفس های وحشیانه و عصبیش به صورتم میخورد و حالمو دگرگون میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش :زبونت درازه مراقب باش زیر پا کسی نمونه که سقط شه کوتاهش کن وگرنه خودم کوتاهش میکنم تو هنوز واسه این کارا خیلی بچه ای !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام غلیظ تو هم گره خوردن ننه ات بچه اس بیشعور کثافت صاف زل زدم بهش با غرور چشمایی سرد اونم همون نگاه رو داشت داشتم از سرمایی نگاهش یخ میکردم ولی کور خوندی من هرگز کوتاه نمیام قیافش از نزدیک خیلی جذاب تر بود یه پوزخند صدا دار زدم مشغول آنالیز صورتش شدم صورتش تقریبا کشیده بود پوست جو گندمی موهای مشکی روشن که زده بودشون بالا که حسابی قیافشو مردونه کرده بود دماغش مثل این پسرا اره ماهی نبود خیلی خوش فرم و مردنه بود کثافت چه دماغی داشت خالقش چی خلق کرده ( اجازه من جواب بدم هلوووووووووووو برو گمشو ستی خفن تو هم منحرف شدیاااااااا)لب هاش تقریبا برجسته بود ولی زیاد بزرگ نبود لباشم عین دماغش خاص بود بایه ته ریش که حسابی قیافشو دختر کش کرده بود چشماییی که هرچی نگاشون کنی سر در نمیاری چه رنگین چشمایی سبز که دورشون حلقه ای عسلی نقش بسته بود کهدرون رنگ سبزش رگه های طوسی داش خلاصه واسه خودش تیکه ای بود از غرورش خوشم اومده بود نباید دروغ گفت اما دوس ندارم جلوی من قوی باشه هیچ کس نباید جلوی من قوی باشه ....................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مستقیم زل زده بودم تو صورتش اونم مشغول آنالیز من بود پوزخندش عصبیم میکرد دوس داشتم برم سرشو بکوبونم به دیوار دختره گستاخ مغرور از خود راضی پروووو عین خیالش نیست داره با چشاش منو میخوره خوب بزار منم یکم خانومو آنالیز کنم اغراق نمی کنم دلربا جذاب ترین و زیبا ترین دختری بوده که من تو زندگیم دیدم ولی این غرور مزخرفش این اخلاق گندش کاری میکنه زیبایش به چشم من یکی نیاد عصاب آدمو پرفکت قهوه ای میکنه بدبخت شوهرش از دستش زود پیر میشه خاک برسرت سیاوش چی واسه خودت میگی شوهر این دراکولا به تو چه ربطی داره آخه سرمو تکون دادم تا این افکار مزاحم از مخم بیرون بره هنوز به من زل زده بود پوزخندی زدم از نگاهش غرور فواره میزد چشماش حسابی سرد بودن به طوری که انگار داخلشون سیبریه ولی من امشب تصمیم خودمو گرفتم دلربا خانوم حالا صبر کن کاری میکنم که به دست و پام بیوفتی اون غرور احمقانه و مزخرفتو بدجور خورد میکنم به طوری که روزی صد بار آرزوی مرگ کنی اسمم که اومد از نفرت و ترس بدنت بلرزه از افکار شومم پوزخندی رو لبام نقش بست که از نگاه تیزش دور نموند تو یه حرکت آنی چاقو جیبی رو از تو جیب مانتوش بیرون کشید گذاشت زیر گلوم ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : اگه فکر کردی خبر مبریه کورخوندی پاتو از حدت فراتر بزار ببین چه طور قلم پاتو خورد می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد راهشو کشید و رفت ههههه دلربا منتظرم بمون اون موقع ببینم چه طور میخوای قلم پامو بشکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..............................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از این طرف به اون طرف میرفتم ومشغول گشت زدن بودم که اگه چیز مشکوکی پیدا کردم سریع برطرفش کنم که حس کردم یکی کنارمه به کنارم نگاه کردم که با سامان روبه رو شدم به طرفش برگشتم ...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : وایی ترسوندیم آقای ماهان اینجا چه کار میکنید ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان نگاهشو از اطراف گرفت و به من دوخت و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان :اومدم عین خودتون سرگوشی آب بدم و برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : آهان فهمیدم !!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان : میشه منو با اسم کوچیکم صدا کنی معذب میشم آخه!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با جدیت کامل : نخیر نمیشه من که با شما نسبتی ندارم که با اسم کوچیک صداتون کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان : میدونم اما خیلی سخته آخه شما باهم خواهرید ماهم باهم فامیلیمون یکیه برای همین هم سخته هم من معذب میشم و احساس اضافی بودن بهم دست میده!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اضافی رو که هستی به جهنم به من چه تو معذب میشی ولی حرفش درسته ما فامیلمون یکیه برای همین مشکل داریم حرفش حقه وحرف حق جواب نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کلافگی گفتم : باشه قبول

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه متشکرانه ای بهش کردم اوفش خیلی معذب بودم از طرفی با قبول کردنش خوشحال شدم نمیدونم چرا ولی خوب یه حس شاد تو قلبم ایجاد شد که علتش معلوم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : فقط اگه میشه منم به اسم کوچیک صدا کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دیگه از خوشحالی رو پاهام بند نبود وا این منم سامان خونسرد ولی هر طور بود حس و حالمو پشت نقاب خونسردیم و بی تفاوتیم قایم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بله حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام راهشو کشید و رفت با نگاهم رفتنشو تقیب کردم جدیدا در مقابل این دختر کس دیگه ای بود واین اصلا خوب نبود باید هرطور شده بشم همون سامان حتی اگه شده این احساساتمو سرکوب کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینم از آخرین سایت بفرما همه رو هک کردم هنرم از پهنا تو حلق دلارام خخخخخخخخخ اوه !!!این پسره که خوجله خوشمله حسابی هلو و دل آرا کشه داره میاد خاک آسیا تو سرت دل آرا خودتو جمع و جور کن وایییییی !!!!!!!!چقدر این بشر خوش تیپه اسمش چی بود خاک بر سرت دلی یکم به اون مخ آجار پاره آکبندت فشار بیار اسمش چی بود ؟؟؟؟؟زلیخا!!!!!!!!! خاک برسرت دلی اون که اسم زنه حضرت یوسفه ایییییییی نفس کش اسم این هلو چی بود ؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا : اسمم سینا بود خانوم ستایش!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییییی خاک بر سرم دوباره بلند فکر کردم پاک خیط شدم الهی بترشی دلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : آهان ببخشید یادم رفته بود خوش بختم ( دلی تو کی ادبیاتت تو حلق شده ما خبر نداریم اییییییییی ستی خفن گمشو الان دوباره جلو این هلو خیط میشم )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا : منم همین طور خانوم ستایش میشه با اسم کوچیک صداتون کنم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : البته برای من فرقی نداره آقای ماهان!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا : لطفا منو با اسم کوچیک صدا کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جـــــــــــــون من !!!! عجب چیزی گفت به چشمای سبزش خیره شدم واییییییییی تو چقدر جیگیری(خاک برسرت دلی خفه شو کجاش جیگره هی زر الکی میزنی !!!!!!!!) واییییییی نگاه موهاشو چه قدر پرپشتن رنگشونم مشکیه و با پوست سفیدش یه متضاد دلی کش به وجود آورده لب های خوش حالتش بینی خوش فرمش واییییییییی دلی کشی حسابی یعنی من ازت خوشم اومده !!!!!!!!!! نه دلی تو از هیچ پسری خوشت نمیاد اینو هرگز یادت نره .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا زل زده بود به من و داشت منو بررسی می کرد خداییش خیلی خوشگل و تو دل بروه فکر کنم عادتشه بلند فکر کنه ولی قیافش داد میزنه که حسابی شیطونه!!!!!!!!!! چشمای سبزش که با موهای بلوطیش حسابی تو چشم بود پوست سفید و روشنش با بینی قلمیو لب های برجسته که با هم دل هرکسی رو میبرد و الان فکر کنم در حال بردن دل منه که صداش منو از آنالیز کردن صورتش و فکر کردن بیرون کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا :واییییییییی تو چقدر جیگیری واییییییی نگاه موهاشو چه قدر پرپشتن رنگشونم مشکیه و با پوست سفیدش یه متضاد دلی کش به وجود آورده لب های خوش حالتش بینی خوش فرمش واییییییییی دلی کشی حسابی یعنی من ازت خوشم اومده !!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایییی حسابی ذوق مرگشده بود از طرفی خنده ام گرفته بود این دختر اصلا نمی تونه درست فکر کنه ولی با حرف آخرش همه اون شادی و لبخند روی لبم محو شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا: نه دلی تو از هیچ پسری خوشت نمیاد اینو هرگز یادت نره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه بفهمه بلند شدم و رفتم جمله آخرش فکرمو درگیر کرده بود دل آرا اولین دختری بوده که من با یه نگاه عاشقش شدم اونم از من خوشش اومده اما مشخصه که داره احساسشو قایم میکنه اما دل آرا من کاری میکنم که بفهمی عاشقم شدی و اون موقع دیگه نمی تونی احساساتتو قایم کنی ...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا به خودم اومدم با جای خالی سینا روبه رو شدم واه دوساعته پسره به من زل زده بعد راهشو کشیده و رفته این دیگه کیه خود درگیری داره بدبخت !!!!!!! بچشبم به کارم الان اون دلربا گودزیلا میاد پدرمو از تو دماغ مبارکم بیرون میکشه با این افکار نیشم باز شد که یکی محکم زد تو ملاج مبارک برگشتم ببینم این افغانی بی فرهنگ کیه که با قیافه دلارام روبه رو شدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : چته خله مخم اومد تو دماغم !!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام :که پسره خود درگیری داره خوب با آق سینا دل میدادی قلوه پس میگرفتی اون چرت و پرتا چی بود زر میزدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنگی تمام بهش زل زدم و گفتم : کدوم چرت و پرتا درضمن دختر با شخصیتم این کارا و حرفا از من بعیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : ذرررررررررررت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : تو دلت قشنگ حرف بزن ببینم !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد دلارام صداشو نازک کرد و با عشوه خاصی گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییییییییی تو چقدر جیگیری واییییییی نگاه موهاشو چه قدر پرپشتن رنگشونم مشکیه و با پوست سفیدش یه متضاد دلی کش به وجود آورده لب های خوش حالتش بینی خوش فرمش واییییییییی دلی کشی حسابی یعنی من ازت خوشم اومده !!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام شد اندازه تو بسکتبال یعنی واقعا چه خاکی برسرم بزارم آبرو حسابی بندری رقصید رفت من خاک بر سر دوباره بلند فکر کردم اییییییییی خدایا یه بلایی نازل کن من مفقودال اثر شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.........................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام :عیب نداره خانوم ستایش دیونه ها فقط بلدن بلند فکر کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی الان دوس دارم دلارام رو حلق آویز کنم که حتما این کارو میکنم دختره نجس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : خفه شین برید سرکارتون مگه شما کار ندارین !!!!!!!! هااااااااااااااان!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرف لربا دلارام خفه شد منم خفه شدم از دلربا ممنونم که منو از دست این نخود هر آش نجات داد دلارام مثل این بچه های مظلوم سرشو انداخت پایین و رفت ولی دلربا مثل یه گرگ وحشی به من چشم غره میرفت که با این کار فکر کنم شلوار لازم شدم ..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا : دل آرا من میرم خودتون مراقب اوضاح باشید تا من برگردم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : ب....ب...باشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلربا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دست این دل آرا سکته نکنم خیلیه کیفمو برداشتم رفتم سمت بوگاتی ویرونم پس دخترا با چی میان ولش کن زنگ میزنم امیر بیاد سراغشون از این نظر امیر خر خوبیه از این فکر لبخند محوی اومد روی لبم با ریموت درو بازکردم سریع سوار شدم پامو گذاشتم روی گاز سریع از اونجا دور شدم ضبط رو روشن کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارون صدای احساسه /نم بارون چشاتو میشناسه/تورو از دست دادم /تویه لحظه آدم دنیاشو میبازه /تلخه سکوت این خونه /آخه غیر از خدا کی میدونه/تو دلم آتیشه / با تو بهتر میشه /حال این دیونه /این روزا سخت تر از اون که باور کنی / مگه میشه با یه خاطره سر کنی /تو میدونی من چیزی نگم بهتره /تو دنیا کی از ما عاشق تره / یه جوری هق هق زدم /صدام زخمیه /میدونه دردی که نمی فهمیه /یه دفعه پرپر شد /همه پروازمون /گرفته اس چقدر دل آسمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.........................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دلخورم تو هم هستی /ولی باز این غرورو نشکستی / چی شده نمی خوابی /تو که راحت رو من چشماتو میبستی /درگیر درد مجنونم /مردم میگن که دیونم /مگه تنها تنها /میری زیر بارون که من پریشونم / این روزا سخت تر از اون که باور کنی / مگه میشه با یه خاطره سر کنی / تو میدونی که من چیزی نگم بهتره /تو دنیا کی از ما عاشق تره / یه جوری هق هق زدم / صدام زخمیه /میدونه دردی که نمی فهمیه /یه دفعه پرپر شد /همه پروازمون /گرفته اس چقدر دل آسمون ..................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(( روز های سخت / مرتضی پاشایی ))

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا آزاد بودم میتونستم هرچقدر داخل خودم ریخته بودم رو خالی کنم بغضمو بشکونم تا دلم خواست گریه کنم اشکام انگار با هم مسابقه گذاشته بودن و یکی یکی پایین میریختن لعنتی چراتنهام گذاشتی میدونی که من میشکنم خورد میشم از بین میرم ولی رفتی ....... بالاخره به بهشت زهرا رسیدم از قبل تو کیفم گلاب داشتم بلند شدم به سمت قبرش رفتم نشستم کنار قبرش ساعت یک نصف شب رو نشون میداد هیچ کس اونجا پر نمیزد منم همینو میخواستم رو اسمش دست کشیدم یه چیزی شکست همون چیزی که چهار سال پیش شکست هنوزم که روی اسمش ((مسعود شریف)) دست میکشیدم قلبم میشکست خورد میشد آتیش گرفتم اشکام خیلی زیاد شده بودن چهارسال از مرگش میگذره ولی من هنوزم باورم نمیشه این کسی که زیر خلوار ها خاک خوابیده نفس من بوده زندگیم بوده وقتی خاکش کردن انگار نیمی از قلب منو خاک کردن نه تموم قلبمو خاک کردن مسعود چرا تنهام گذاشتی من که به خاطر تو از همه چیم گذشتم از خانوادم از پول ثروت محبت ...... ولی تو چی راحت رفتی هنوزم نجواهای عاشقانه ات توی گوشمه تو که میدونستی یه شب صداتو نفهمم میمیرم چرا رفتی من با رفتنت مردم روحم مرد حالا فقط به خاطر خواهرام زندگی میکنم وگرنه هرگز زندگی بدونت معنا نداره من الان فقط یه جسمم که توی این دنیای کثیف داره ازبین میره قبرشو با گلاب شستم خم شدم روی اسمش یه بوسه طولانی گذاشتم که موجب شد دوقطره اشک رو اسمش بیوفته اشکامو پاک کردم به سمت بوگاتیم حرکت کردم که گوشیم زنگ زد شمارش ناشناس بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : الو !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ الو تو کجاییی ؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : به جا نمیارم ؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ منم سیاوش محموله رو نزدیک بود پلیس ها بگیرن برای همین آتیشش زدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من :چــــــــــــــی ؟؟؟؟؟؟ الان کجایییی؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش : ما الان پیش صبوریم (رئیس گروه ما )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : باشه صبر کن الان میام فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش : باشه زود بیا خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تماسو قطع کردم آب معدنی رو از تو کیفم بیرون اوردم باهاش صورتمو شستم موندم تا پف زیر چشمام بخوابه بعد به سمت ویالا صبوری رفتم دوتا بوق زدم درهای ویلا باز شدن و من رفتم داخل ماشین رو پارک کردم از بوگاتی پیاده شدم با ریموت درهاشو قفل کردم وایییییییییی!!!!!!! این امیره که الان برم بزنم دونصفش کنم رفتم سمت اون احمق با نیش باز زل زده بود به من از همین الان عصابم داغون شد با دیدن این نکبت ..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بقیه کجان ؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر : داخل نشستن منتظرتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه بهش رفتم داخل همه داخل بر روی مبل های سلطنتی گرون قیمت صبوری نشسته بودن حتی صبوری هم بود همه بهم سلام کردن منم به یه تکون خفیف سرم اکتفا کردم اینم زیادی بود براشون رفتم نشستم کنار دلارام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : ماجرا چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : انگار یکی تومون جاسوس بوده برای همین جای محموله هارو به پلیس گزارش داده اونام سریع خودشونو رسوندن درست بعد یه ربعی که تو رفتی ماهم مجبور بودیم برای اینکه سوژه دستشون ندیم محموله رو آتیش بزنیم بعد فرار کردیم اومدیم اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به معنای فهمیدن تکون دادم رفتم تو فکر کی جاسوسه یعنی صد در صد کار این سه تا دلقکه من این احتمال رو میدم ( منظورم اون سه برادره )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : بچه ها مافعلا تو خطریم یه جاسوس بین ماست که خیلی وقته تو گروه ما فعالیت داده و ما نتونستیم اونو شناسایش کنیم برای همین برنامه ها عوض میشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : مثلا چه کار کنیم ؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : همه شما قراره برید شمال از اونجا مشغول میشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش : منظورتون از مشغول چیه ؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : فعلا تو خلاف نمیتونیم کاری کنیم کارهای خودتون رو انجام می دید دلارام و دل آرا با سینا و سامان براشون انتقالی گرفته شده تا برن شمال اونجا برن دانشگاه .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...............................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خوب من چه کار کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : دلربا تو سیاوش با هم روی کار های یکی از کارخونه های من توی شمال نظلرت دارین من روی این کار از شما دونفر حساب کردم رو سیاهم نکنید!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و سیاوش باهم : چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خونه بیرون اومدیم تنها نقطه مثبت این ماجرا راحت شدن از شر اون نکبته از این فکر لبخند محو دوباره رو صورتم اومد سوار بوگاتی ام شدیم با سرعت به سمت خونه رانندگی کردم به خونه رسیدیم ساعت چهار صبح بود داشتم از بی خوابی بی هوش میشدم سریع رفتم اتاقم با همون لباسا افتادم روی تخت تا چشمامو روی هم گذاشتمم خوابم برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.......................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با آلارام گوشی از خواب بلند شدم ساعت نه بود بلند شدم رفتم حموم یه دوش آب سرد گرفتم تا خواب از سرم بپره بعدش اومدم بیرون یه مانتو گلبهی پوشیدم با یه شلوار مشکی با یه روسری مشکی موهامم کج ریختم تو صورتم آرایشم هم یه ریمل و رژ مایه زدم رفتم ساک رو از زیر تخت بیرون کشیدم لباس هامو ریختم توش یه چند تا کتاب رمان بعد لباس مسعود با ادکلنش یه عکس کوچیک ازش رو داخل اون ساک گذاشتم و رفتم پایین دخترها مشغول خوردن بودن منم نشستم خوردن املت های دلارام همیشه پرفکتن که گوشیم زنگ زد از دلارام یه تشکر خیلی خشک و سرد کردم بعد رفتم گوشی رو جواب دادم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : سلام دخترم خوبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خوبم چه کار دارید ؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : زنگ زدم بگم بری کلید رو از امیر بگیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : کدوم کلید ؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : کلید ویلایی که قرار شما شش نفر داخلش باشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : وایسید ببینم مگه ما قراره باهم زندگی کنیم ؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : بله چه طور مگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده عصبی کردم که بیشتر شبیه پوزخند صدا داربود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : متاسفم من شمال بیا نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : ببینید من با یه پسر پنج ساله نمی تونم تویه خونه باشم چه برسه سه تا پسر گنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : تو میگی من چه کار کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : یه ویلا دیگه برای اونا در نظر بگیرین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : دخترم نمیشه این تنها ویلایی که که فقط من و امیر از جاش مطلعه هستیم ممکنه جاسوس جاتونو لو بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : به هر حال من هم عقاید خودمو دارم نمی تونم توی اون ویلا کوفتی بمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : حالا که این طوره همه تون بیاد اینجا تا دربارش فکری کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : باشه الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینم مونده با سه تا نره غول خلافکار تو یه ویلا سوت وکور توی شمال بمونم عمرا !!!!!!!!!! رفتم کنار دخترا ماجرا رو بهشون گفتم اونام با من شدیدا موافقن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : واییییی!!!! قراره بریم شمال عشق وحال یکم از این کارای احمقانه دست برمیداریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : آره باهات موافقم در حد لادیگا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : اوخی بمیرم برات تورو دیگه باید از تو آب جمع کنیم یادمون باشه غریق نجات ببریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : اولا دیشب تو دبه خیارشور خوابیدی این قدر بانمک شدی دوما بمیر برام که کشته مرده زیاد دارم آورین بمیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پس گردنی دلارام زد بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : بیشین بینیم بابا خانوم کشته مرده دار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام زد زیر خنده دل آرا خیط شده بود حرصش میومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : زهر مار اون دهنتو ببند که بادیدن این دندونات خاستگارات فرار نکنن اوبس ببخشید یادم رفته بود خیلی وقته ترشیدی خاستگار نداری اوخی!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : خفه بهتر از تو هم که هرچی مفنگی شپش زده خاستگارتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا یه تیکه سوسی چپوند تو حلق دلارام ، دلارام بنده خدا از زور سرفه قرمز شده بود بعد اینکه یکم آب خورد آروم شد باخشم به هر دوشون توپیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : دلارام بسه مگه بچه ای !! دل آرا تو هم بدن به خدمتت میرسم !!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دوشون عین بچه های مثبت و مظلوم سراشونو انداختن پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام و دل آرا همزمان باهم گفتند : ببخشید دیگه تکرار نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شم سوئیچ رو برداشتم ورفتم بیرون هوای آخرای شهریورو خیلی دوس دارم یه نفس عمیق کشیدم رفتم سوار بوگاتی ام شدم که گوشیم زنگ زد نگاهی به شمارش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دوس داشتم جیغ بزنم خودش کم بود خواهرنکبتش از کدوم گوری پیدا شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اکراه تماسو وصل کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی با عشوه فراوان حال بهم زن : سلام دلرباییی خوبی عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : عق ..... فکر منم کن حالم بد شد دلربایییی .... عق ..... گیرم خوبم فرمایش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : ایــــــــــش دختره مغرور .....داداش امیرم گفت میخواید برید شمال میدونم صبوری گفته برید ویلاش تو شمال!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خوب بدونی به جهنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : بی تربیت ..... حالا بگو خبر خوشحال کننده چیه؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با ذوق فراوان : اینکه امیر سکته کرده ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : زبونتو گاز بگیر بیچاره داداشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خوبه خوبه زنگ زدی چرت و پرت بگی خبرخوشحال کنده ات چیه؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : صبوری گفته منو امیرم بیایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من :چـــــــــــــــــــــی ؟؟؟؟؟ این خبر خوشحال کننده ات بود خبر بدت چیه ؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : وای چته کرم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : خیل خوب کاری نداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : نه فدات شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: الهی فدام شی فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطع کردم از عصبانیت حس میکردم از گوشام داره بخار بیرون میاد میخوام سر به بیابون بزارم تازه از شرشون راحت شدم به جان خودم اگه اونجا رو مخ من راه برن با گلوله میفرستمشون به درک با این فکر لبخند خبیثی زدم که با اومدن دخترها لبخندم محو شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : دخترها نازی زنگ زد و گفت اون و داداش حال بهم زنشم باهامون میان شمال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : چــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟ ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : نخودچی ...پیچ پیچی .....آرپیچی !!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : زهر مار عصاب ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : اونو که همیشه نداری .... ولی .... همینو کم داشتیم حالا امیر قابل تحمله ولی این دختره غیر قابل تحمله!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا : گل بود به سبزه هم گفت بیا وسط با هم یه هیپ پاپی بریم اساسی !!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : اونم چی با آهنگ تکنو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش خودشو دل آرا زدن زیر خنده منم هی حرص میخوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم پامو گذاشتم روی ترمز که دلارام صاف رفت تو شیشه جلو دل آرا با کله خورد به صندلی دلارام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : فقط خفه شید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : خوب من چه کار کنم که خواهر شوهرت داره میاد پیشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاملا لحنش شوخی بود ولی حرفش آتیشم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل آرا با وحشت : دلارام خفه شووووووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با چشمای سرخ به دلارام نگاه کردم باز بسته شدن پرده های بینیم خبر از عصبانیتم میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت دست کردم تو داشت برد و اسلحه توشو برداشتم یادم رفته بود این خواهرمه که جلومه همه چیز یادم رفته بود رو به دلارام غریدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : چه گ...هی خوردی یه بار دیگه زر بزن بگو چی گفتی تا برات بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودم اومدم دیگه اون خشم نبود دیدم دلارام با وحشت زل زده بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کلافگی چاقو رو پرت کردم تو داشتبورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پامو تا حد مرگ گذاشتم رو پدال گاز تا خود ویلا همه مون خفه شدیم دوتا بوق زدم در ویلا باز شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم داخل دخترا از ماشین پیاده شدن منم به پیاده شدم و به سمت در رفتم که امیر رو دیدم از در اومد بیرون با کیفم کوبوندم تو دلش بنده خدا کپ کرد از درد افتاد رو زمین منم راهمو صاف و شیک کشیذمو رفتم تو ویلا اون سه تا هم اونجا بودن بهم سلام کردن ولی من فقط سر تکون دادم خیلی عصبی بودم مدام طول و عرض اتاق رو طی میکردم امیرم با یه اخم اومد داخل با نفرت زل زدم بهش چشمامو ازش گرفتم داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من : یکی برای من یه لیوان آب بیاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این قدر عصبی بودم که می خواستم بگیرم کل خونه رو خورد و خاک شیر کنم خدمتکار صبوری تند یه آب داد بهم و رفت داشتم آب می خوردم که صدا نازی رو شنیدم آب پرید تو گلوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی : سلام دلرباییییییییی!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین طور سرفه میکردم از سرفه صورتم سرخ شده بود امیر اومد جلو بزنه پشتم نگاهش کردم با خشم که جرعت نکرد یه قدم برداره یکم گذشت بهتر شدم بی توجه به بقیه که با چشاون داشتن منو میخوردن لیوان و انداختم جلو پام که با صدای بدی شکست دیدم اگه بمونم میزنم خودمو و آدمای اینجا رو آتیش میزنم رفتم تو باغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.....................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چرا اینقدر عصابش داغون بود حتی من یکیم ته دلم ازش ترسیدم دلارام و دل آرا به کل خفه شده بودن حقم داشتن والا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : این سرو صدا ها مال چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه نگاها برگشت طرف صبوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : ببخشید دلربا بود عصابش داغون شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : اول سلام بعد کلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام و دل آرا سریع یه سلام کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : برای چی عصابش خورده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام در حالی که سرشو انداخته بود پایین : من یه حرفی بهش زدم که بدجور عصابشو داغون کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری : اون که همیشه خدا عصابش داغونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام : خب آره اما حرف من درست نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای کوبیده شدن در همه نگاه ها به طرفش برگشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبوری سلام کرد اونم به یه تکون خفیف سرش اکتفا کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.