زندگی هرکسی یه معنی داره ….برای یکی لذت …برای یکی کار…برای یکی خانواده زندگی کردن آدما هم معنی داره …گاهی با هدف و گاهیم بی هدف … گاهی درگیر تعصبات میشی …گاهی حس میکنی تو بند اسارتی …اون وقته که میخوای خودت از لذت های این دنیا برای خودت پرو بال بسازی و فرار کنی از این بند اسارت گاهی اونقدر درگیر خوشی و خوشگذرونی هستی که نمیفهمی غم و غصه و مشکلات ..دردسرا ..همه و همه دورت کردن و منتظر وقت مناسبین که عین یه طوفان زندگیتو زیرو روکنن…

ژانر : پلیسی، عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۸ ساعت و ۲۰ دقیقه

مطالعه آنلاین تا تباهی
نویسنده : پریناز بشیری

ژانر: #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی

خلاصه:

زندگی هرکسی یه معنی داره ….برای یکی لذت …برای یکی کار…برای یکی خانواده

زندگی کردن آدما هم معنی داره …گاهی با هدف و گاهیم بی هدف …

گاهی درگیر تعصبات میشی …گاهی حس میکنی تو بند اسارتی …اون وقته که میخوای خودت از لذت های این دنیا برای خودت پرو بال بسازی و فرار کنی از این بند اسارت

گاهی اونقدر درگیر خوشی و خوشگذرونی هستی که نمیفهمی غم و غصه و مشکلات ..دردسرا ..همه و همه دورت کردن و منتظر وقت مناسبین که عین یه طوفان زندگیتو زیرو روکنن…

مقدمه

زندگی آدما درگیر پستی بلندی های زیادیه .... بلندترین نقطه صعودش که اگه نتونی فتحش کنی میشه بزرگترین دره به تاهی کشوندنت جوونیه ...

تا تباهی داستان آدماییه که گیر کردن بین این فتح کردن قله صعود یا فرو رفتن توی این دره تباهی .... گاهی میشه اشتباهای جوونی و جبران کرد ولی گاهی خیلی دیره ...

داستانش داستان دختر ایی که ظاهرن بی دردن و غرق دردن ....

این رمان برحسب واقعیت از یکی از پرونده های پلیسی نوشته شده .... قستمای مربوط به پلیسی بودنش سراسر واقعیه ولی قسمتای عشقیش زاییده تخیل خودمه

امید وارم بعد رمان حس معکوس از این رمانم خوشتون بیاد

از زبان شخصیتای اصلی

دست بردم که صدای موسیقی و کم کنم ....ریتم تند آهنگ همزمان توی گوش و سرم پیچیده بودو حال خرابمو خراب تر میکرد

سیگارو از گوشه لبم برداشتم و از پنجره پرت کردم بیرون ....پامو رو گاز فشار دادم ....چهار راه ابوریحان بودیم ....و ترافیک بود ...

یادم باشه با دیدن این فرهاداز این به بعد پشت دستمو داغ کنم تا دوست دختر دبیرستانی پیدا نکنم ....

-چیه دادا باز که ترش کردی ....

با غیظ نگاه فرهاد کردم که شیشه شو داده بود بالا و سیگار دود میکرد ...عصبی شیشه رو دادم پایین

-صد بار گفتم این و میکشی شیشه رو بده پایین .....بدم میاد از ماشین بو سیگار بیاد

خندید –خوبه بابا سوسول نشو ...

پفی کردم و راه افتادم سمت هنرستان دوست دخترش ...نمیدونم بر خلاف هممون چرا تو فاز دختر دبیرستانیا بود...میگفت این دختر جدیده دختره پایه ایه ...

امروز بارون بد جوری راه هارو بند آورده بود دستمو گذاشتم رو بوق و دوسه بار پشت سر هم زدمش

راننده پژوی جلو سرشو از پنجره آورد بیرون و با عصبانیت گفت

-هوی چه خبرته ....راه بستس کورکه نیستی

همون موقع جلوش باز شد با کج خلقی گفتم

-بکش بکنار بابا گاری چی

ماشینو کشید کنار ....باسرعت خواستم از کنارش رد شم که یه فوش رکیک داد و پیچید تو یه فرعی ....

فرهاد ته سیگارشو از پنجره پرت کرد بیرون

-مرتیکه ....شیطونه میگه..

عصبی گفتم

-شیطونه گوه خورده چیزی بگه بگو کجا با دختره قرار داری؟

حرفشو خورد ونگاهی به درو برش کرد ...

-نمیدونم گفت انگار طرفای دانشم و اینا....

بارون داشت باز شروع میشدو هر لحظه شدید تر میشد ...مونده بودم تو کف این دختره احمق که تواین بارونم ول کن معامله نبود

فرهاد سریع زد رو داشبود

-آآآ ....نگه دار ...نگه دار اوناها ..اوناها

مسیر دستشو دنبال کردم .... دوتا بودن ....اولش تعجب کردم به تیپشون نمیخورد بچه دبیرستانی باشن ...بیشتر داف بودن تا دختر مدرسه ای ....

جلوشون نگه داشتم و زدم رو ترمز ...با دیدن ماشین چشماشون برق زد ....سریع اومدن طرف ماشین ... در عقب و باز کردن و نشستن توش ...

فرهاد با لبخند دختر کشی برگشت عقب

-سلام عزیزم ...(روبه دوستش)سلام خانوم

صداشونو که به زور سعی داشتن پر عشوش کنن وبلند کردن و جواب سلامشو دادن ....برگشتن سمت من ...دوست دخترش صداشو حسابی تو دماغی کرده بود

-سلام آقا پویا ببخشیدا مزاحم شمام شدیم ....

سعی کردم لحنم زیادم سرد نباشه از آینه نگاشون کردم

-سلام ..این چه حرفیه مراحمید...درضمن من اسم پوریاست نه پویا

خنده جلف و صدا داری کرد ...دراصل خندش جلف نبود ولی نمیدونم چه اصراری داشت عشوه ی خندشو زیاد کنه ولی اثر معکوس میداد

-خوشبختم ...آقا پوریــــا....

دستشو دراز کرد سمتم

-منم آرتیمیس هستم

یه تای ابرومو دادم بالا ...اسمش اصلا به خودش نمیومد یه جوریم با غرور اسمشو ادا کرد انگار مثلا چیه ...بی میل دستشو فشردم

دوستشم دستشو آورد جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم طنازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست اونم فشردم ...کمترین رغبتی برای آشنایی با این دوتا فنچ که خودشو خیلی شاخ و خاص فرض میکردن نداشتم.....فرهاد رو بهشون گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بچه ها بریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو موافقتشو اعلام کردن ...با گرفتن تایید ازشون دندرو عوض کردم و راه افتادم ....نیازی به پرسیدن نبودگفته بود میخوان برن هفت سنگ برای همین بی حرف مسیر هفت سنگ و پیش گرفتم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر سه مشغول گپ زدن بودن ..... از آینه نگاهشون کردم ...آرایش و تیپشون تکمیل بود ...یه سوالی عین خوره رو مخم بود ...عادت نداشتم سوالامو بی جواب بزارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بردم و آینه رو درست روی صورتشون تنظیم کردم و صدای آهنگ قطع کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دختر کشی قاطی لحن مثلا سوالیم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانوما ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو نگام کردن و حرفشونو ادامه ندادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرتیمیس-جانم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابروم بالا پرید ...هه جانم چقدر اپن مایند.... ....پوزخندمو خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه شما دبیرستانی نیستین؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستش طناز با حالت خاصی موهای جلوی صورتشو عقب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا هستیم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کوچیکی زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی تیپتون ....یعنی اینکه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده بلند آرتیمیس و خنده ریز دوستش همزمان بلند شد .....نگاهی به فرهاد انداختم ....... چشمکی بهم زد که معنیشو نفهمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طنازبا خنده ای ه توی لحنشم اثر گذاشته بود گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما زنگ آخر و پیچوندیم تو آبدار خونه اینجوری به خودمون رسیدیم .....وگرنه فک کن یه درصد با این تیپ بریم مدرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشام از زور تعجب گشاد شد ....این همه آرایش و تیپ زدن تو مدرسه؟!.....جلوی هفت سنگ نگهداشتم هرسه پیاده شدن و منم ماشین و پارک کردم و پیاده شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهادو دوست دخترش رفته بودن تو ولی دوست دختره جلوی در ورودی منتظر من ایستاده بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدس میزدم امروز دوستشم آورده که مخ منو بزنن و بعدم به این زرنگیشون بخندن ....ولی مشکل اینجا بود که من از هفده سالگی دختر بازیامو شروع کردم و الان که بیست و شیش سالمه دیگه واحدای دختر شناسیمو از دم پاس کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو باز کردم و کنار ایستادم تا اول اون وارد بشه ......لبخندی به صورتم زدو وارد شد ....فرهادو دختره رو دیدم که برامون دستشونوبالا آوردن ....دور یه میز خلوت تویه گوشه دنج نشسته بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو راه افتادیم سمتشون دختره جلوتر از من بود ...از پشت آنالیزش کردم ...ساپورت سفید با مانتوی سفیدو سویشریت صورتی رنگ که با کفشای اسپورتش ست کرده بود ....هیکلش چنگی به دل نمیزد از طرفیم بدم میومد بابچه ها بپرم برا همین از زدن مخش صرف نظر کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دور میز نشستیم و پیزامونو سفارش دادیم .....آرتیمیس برگشت سمت من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوریا تو تنهایی؟؟....یعنی دوست دختری ....چیزی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ریلکس تکیمو زدم به صندلی و دستامو رو سینم قلاب کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا ...دوتا دوست دختر دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم قیافه دوستش دمغ شد .........پوزخندی نشست روی لبم برنامه هاشونو بهم ریخته بودم گویا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد با خنده دستشو زد روی شونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این پوریای ما مثله من نیست که یه سر داره هزار سودا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به این حرفش خندیدو من نگاش کردم ...نگاهی که معنیشوتنها خودش میفهمید نه کسی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد شماره این دخترم از گوشی دوست دختر سابقش کش رفته بود ....کلا عاشق پریدن با بچه دبیرستانی هابود ...میگفت گاگولن تازه کارن راحت میشه ازشون سواری گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرتیمیس با غرور گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما که آقای خودمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو انداختم پایین تا نبینه که از شدت خنده عین لبو سرخ شدم ....این دقیقا اولین قرارشون بود بعد سه هفته دوستی و حالا فرهاد آقاشون بود .......من سه ماه با یه دختر دوست میشم و کم کم چهار بار باهاش رابطه دارم اینجوری آقامون آقامون نمیکنه ....فرهاد فهمید و سقلمه ای به پهلوم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو جمع و جور کردم و سعی کردم نگامو ازشون بدزدم تا با دیدن خودشو دوست عتیقه وازهمه مهمتر آقاشـــــــــون خندم نگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه بعد از حدودا چهل و پنج دیقه که غذامون خوردیم و فرهاد رفت رو مخ دختره همگی عزم رفتن کردیم .....زیاد دوست نداشتم برسونمشون ولی چون به فرهاد قول داده بودم امروز باهاشون باشم برا همین حرفی نزدم و بعد آدرس دادن دخترا راه افتادم سمت آدرساشون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا مطمئن بودم آدرس خونشونم دارن اشتباه میگن چون موقع آدرس دادن یه نگاه بهم کردن و طناز یه چشمک به آرتیمیس زد .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و نگه داشتم ....بارون بازم شروع شده بود.....دلم سوخت براشون که باید تو این بارون تا خونشون خیس آب میشدن .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرتیمیس خم شد سمت من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای مرسی خیلی خوش گذشت ....ببخشید مزاحمتون شدیما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی اینکه نگاش کنم سرد گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کاری نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستش طنازم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره مرسی واقعا خوش گذشت ....امیدوارم بیشتر ببینمتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ظاهر طرف حرفش هردو بودیم ولی ضایع بود منظورش منم حرفی نزدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد-پس اوکیه دیگه ...مهمونی آخر هفته رو جور کنین که حتما باشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمایی گشادشده نگاش کردم.....باورم نمیشد بخواد این دختر بچه ها رو بیاره تو اون مهمونی که من خودم باوجود اینکه یه پسرم گاهی از رفتن بهش پشیمون میشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرتیمیس-اوکیه جانیم ......فقط خودت میای دنبالمون ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد با نگاهی که داشت میخندید گفت –آره عزیزم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طنازم گفت-منم به مامان میگم ولی 90%منم اوکیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد سری تکون داد ....هردو از ما خدافظی کردن و پیاده شدن ....ماشین و از کوچه در آوردم ...از آینه نگاشون کردم هردو دویدن زیر سقف یکی از خونه ها خیس نشن ....فرهاد پقی زد زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد-حالا تا بخوان ماشین گیر بیارن که برن فجر موش آب کشیده میشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردم-فجر؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگاری از جیبش در آورد و با فندک من روشنش کرد ....کام محکمی گرفت و دودشو داد بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره بابا خونشون فجره البته نسرینه ها اون یکی و نمیدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمامو کشیدم تو هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نسرین دیگه کدوم خریه ؟؟...چرا دری وری میگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیشه رو کمی کشید پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا همون آرتیمیسه ...آرتامیسه چی چیه ....اسم اصلیش نسرینه دوستشم فاطمس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت –حالا از کجا فهمیدی ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید –یادت رفته با همکلاسیش تو کلاس زبان دوست بودم آمارشو از اونجا در آورده بودم ....خودشم دیشب اس داد فردا با فاطی میام سر قرار یدفعه فاطی شد طناز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند زدم زیر خنده فرهادم خندید....جدا این دخترا چقد ساده و تعطیل بودن.....به خاطر بارون راه بسته بود زیر لب اهی گفتم و پیچیدم تو فرعی ...یدفعه حرف آخر فرهاد یادم افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستی جدی جدی نمیخای که بیاریشون تو مهمونی صابر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمکی زدو فیلتر سیگارشو از پنجره پرت کرد بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتفاقا همین ومیخوام ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم-بابا اینا بچن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد خندید –فک میکنی بچن پاش بی افته همه جوره در خدمتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن دختری که کنار خیابون کلاسورشو گرفته بود رو سرشو دستشو تند تند برا ماشینا میبرد بالا جواب فرهادو ندادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد مسیر نگامو دنبال کرد ولی انگار متوجه دختره نشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوی کجا رو دید میزنی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعتمو کم کردم ....یه جین دمپای آبی رنگ با مانتوی مشکی و مقعنه همرنگش داشت موهاش و یه وری ریخته بود بیرون ولی انگار به خاطر بارون چسبیده بودن به پیشونیش .....اون حس انسان دوستانم که سالی یبار گل میکنه گل کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو کردم سمت فرهاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عین آدم رفتار میکنیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم و جلوی پاش زدم رو ترمز...دختره با دیدن ماشینم دو قدم رفت عقب ...شیشه سمت فرهاد و دادم پایین و کمی سرمو خم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانوم بفرمایید تا آژانس میرسونمتون خیس شدین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیر مرسی الان تاکسی میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به خیابون کردم به خاطر بارون تند کسیم میومد احتمالش کم بود سوارش کنه ........فرهاد با تعجب نگام میکرد رو به دختره گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر جور راحتی ولی فک نکنم ماشین گیرتون بیادا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم اخم کرد-گفتم که ممنون از لطفتون ...لطفا بفرمایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان سریع اومد جلو دستشو برا تاکسی که داشت نزدیک میشد برد بالا ....از شانسش تاکسی نگه داشت و سریع سوار شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال شدم و منم راه افتادم فرهاد با تعجب گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میشناختیش ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چرا نگه داشتی ...(لحنش شیطون شد)هــــــــا خودم فهمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه بمیر فهمیده ....فقط دلم سوخت بارون خیلی تنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مسخره دستشو مشت کردو کوبید به سینش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ من فدای دل کباب شدت !....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاش کردم ....جدا منظوری نداشتم به خاطر تیپ ساده و لباسای خیسش دلم سوخت براش همین..... بی حرف راه افتادم سمت خونه احتیاج مبرمی به خواب داشتم ....فرهاد و جلوی خونشون پیاده کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا کوچه باهم فاصله داشتیم ...جلوی خونه خودمون ایستادم درپارکینگ و با ریموت باز کردم و ماشین و بردم تو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو باز کردم و پیاده شدم ....بی اینکه درو قفل کنم راه افتادم سمت خونه ....بارون شدتش کم شده بود درو که باز کردم یه چیزی گوله پرید تو بغلم وخنده رو آورد روی لبم ...تنها بهونه من واسه زندگی پرگلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشو از گردنم آویزون کردو محکم صورتمو بوسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام داداشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغلش کردم و از زمین کندمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عشق خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشو لوس کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خسته نباشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابرومو دادم بالا و با خنده گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازچی شده چی میخوای که مهربون شدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعارف و گذاشت کنارو با خنده و ورجه ورجه گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوری جونــــــم بریم دور دور ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذاشتمش زمین و کتمو در آوردم پرت کردم رو مبل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نمیبینی الان اومدم کجا ببرمت تو این بارون !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباشو جمع کردو با اخم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهونه نیار از صبح تا شب دوست دختراتومیچرخونی یبارم منو بچرخون دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم جلو و لپشو محکم کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم مگه تو درس مرس نداری که میخوای با من بیای بیرون ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو زد زیر بغلش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیر ندارم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دستم آویزون شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهونه نیار دیگه ...لطفـــــا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پفی کردم و نگاهی به ساعت مچیم انداختم تازه ساعت پنج بود ....دستمو از بین دستاش کشیدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی باشه میریم ولی فعلا خستم بارونم تنده بزار ساعت هفت میبرمت اوکی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوق پرید و دوباره از گردنم آویزون شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی مرسی داداش چشـــم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو از دور گردنم باز کردم خندم گرفت هر وقت کارش گیرم بود میشدم داداش ....راه افتادم سمت پله ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان کجاست ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشو پرت کرد رومبل و گوشیشو گرفت دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با دوستاش رفتن استخر بابام امروز صبح رفت ارمنستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حرف رفتم تو اتاق و درو بستم ...به این مدل زندگی عادت کرده بودم مادری که بیشتر وقتا نبود پدری که همش تو هواپیما راهی این کشور به اون کشور بود .....خواهری که تازه پونزده سالش شده بودو نیاز داشت یکی همش کنارش باشه تا احساس تنهایی نکنه ولی کسی و نداشت و منی که تنها کار مفیدم از صبح تا شب خوابیدن و خوابیدن و خوابیدن بود .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدم مفت خوری نبودم ولی عادت داشتم هر ماه حساب بانکیم با پولای باباپر شه و خودمم برای اینکه منتی سرم نباشه برا ماشیناش مشتری جور میکردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبی دختر پسرای تبریزی این بود که برای چشم و هم چشمیم که شده هر دو سه ماه یبار یه ماشین عوض میکردن واینطوری جیب من و بابامم پر میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیراهنمو در آوردم و باهمون شلوار جین خودمو پرت کردم روی تخت ....میدونستم پرگل عمرا پشیمون بشه برا همین ساعت گوشیمو روی شیش و نیم تنظیم کردمو گذاشتمش رو عسلی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملافه رو کشیدم رو خودمو چشامو بستم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*******

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای آلارام گوشی تو گوشم پیچید خوابم سبک بود اونقدری که یکی در اتاق و باز میکرد از خواب میپریدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به بیرون کردم هوا مثله گرک و میشای صبح بود و دیگه بارونی نمیبارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست بردموگوشیمو برش داشتم ....طبق معمول رو سایلنت بودو پیاما و میس کالاش همه بی پاسخ بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنج تا تماس داشتم دوتا از شبنم دوست دختر جدیدم و یکی ازنگار و دوتای دیگم از ارشیا بود نشستم رو تخت و پاهامو از تخت آویزون کردم و گذاشتم روی زمین ....شماره ارشیا رو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد سه تا بوق جواب داد مثله همیشه پر انرژی و خندون بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به!داش پوریا ...چه عجب شما یه نگا به گوشیت انداختی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم رفتم سمت کمد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام چطوری ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده چند نفر از اون طرف میومد معلوم بود تنها نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قوربون داداش خوب خوبم ...کجایی پوریا ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیشرت سبزمو با تک کت اسپرت مشکیم برداشتم و پرت کردم رو تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خونم دارم حاظر میشم پر گل و ببرم بیرون یکم بگردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول چه عالی .... بیاید پیش ما همه بچه هام هستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیو گذاشتم بین شونه و گردنم و دست بردم سمت ژلی که رو میز بود و کمی به کف دستم زدم و بردمش لای موهام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجایید شما ها ؟...کیا هستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مهران و دوست دخترش و خواهر دوست دخترش حمیدو آیلی ونسیم و فرید و بنده همگی داریم میرم ائل گلی و آش رشته بخوریم پاشین بیاین پیش ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیشرتموتنم کردم و پشت بندش کت اسپورت مشکیمو پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی ما نیم ساعت دیگه اونجاییم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حله پس منتظریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میبینمت فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیو قطع کردم و انداختم رو میز و ساعت بند چرمی مشکیمو دستم انداختم ....تقه ای خورد به در میدونستم پر گله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو باز کردو سرشو از لای در آورد تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اجازه هست؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنبند نقره کلفتمو انداختم تو یقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که بیادیگه چراخودتو لوس میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدو پرید تو نگاهی به تیپش کردم ....موهاشو سه تا بافت از کنار شقیقش بافته بودو بقیشو یه وری ریخته بود رو صورتش...ی شلوار جین لوله تفنگی آبی با مانتوی اسپورت مشکی تنگ و شال آبی نفتی یه کاپشن مشکی و سفیدم پوشیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی آرایش داشت میدونستم الان تو سن و سالی هست که دوست داره جلب توجه کنه برای همین زیاد روآرایش و لباساش غیرتی بازی در نمی آوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوتی کشیدو دورم چرخید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای جونم چه کردی باخودت بلا.... خوش به حال دوست دخترات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو دستمو انداختم دور گردنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه بمیر بچه بدو بریم دیر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و جلوتر از من از اتاق دوید بیرون ....سویچ و گوشیمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون و درو بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو سوار شدیم ...درو زدم که باز بشه همزمان با باز شدن در پامو گذاشتم رو گاز که از در پارکینگ بزنم بیرون .... شاخ به شاخ شدیم با دویست و شیش مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عینکش رو موهای طلایش بودو دوستاشم کنارش بودن.... تو نگاه اول اصلا نمیتونستی باور کنی این زنی باشه که یه پسر بیست و شیش ساله و یه دختر پانزده ساله داشته باشه ...همیشه خوشتیپ و خوش لباس بودو هیکلشم نمیذاشت بهم بریزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چراغی برام زدو ماشینشو بردعقب تربا تک گازی ماشینو از جا کندمو از در خارج شدم ...وای نایستادم تا سلام و احوال پرسی کنم باهاش کلا به نظرم تو خانواده ما این چیزا مسخره بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرگل از آینه نگاهی به ماشین مامان کرد که رفت تو پارکینگ حیاط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای منیژه جونم باهاش اومده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاش کردم ...این حرف و با ذوق خاصی ادا کرد...یه تای ابروم رفت بالا میشناختمش همون زنی بود که جلو نشسته بود.... زن درستی نبودو اونطوری که شنیده بودم شیش سال پیش از شوهرش طلاق گرفته بودو بچشم ول کرده بود به امون خداو هر چند وقت یبار صیغه یه مرد پیزوری و پولدار میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه اون زن برات انقد جالبه ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هیجان رو صندلی چرخیدوبرگشت سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای پوریا نمیدونی که چقد باکلاس و شیکه انقد خوب حرف میزنه ...ناخناشو دیدی؟ آرایشگره خودش مانیکورش کرده مامان گفت عید میتونم برم تا ابروهامو برام مرتب کنه ...انقد زن خوش مشربیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام رفت توهم دوست نداشتم پرگل تو این سن به زنی مثله منیژه کشش داشته باشه و این بیخیالی های مامانمم بیشتر عصبیم میکرد ....یاد دوتا دختر دبیرستانی امروزافتادم شاید فقط دویا سه سال از پرگل بزرگتر بودن ولی کاملا معلوم بود چقد بی بندو بارو باری به هر جهت به بار اومدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست نداشتم یه روز خواهر منم مدرسه رو بپیچونه تا به خودش برسه و بره سر قرار با چند تا پسری که فقط برا سرگرمی و بازی بازی کردن میخوانش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای پرگل حواسم برگشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوریــا...هوی عمو کجایی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاش کردم –اینجام ...کمی مکث کردم و ادامه دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پرگل به نظرت الان وقت مناسبی برا توئه که به فکر مرتب کردن ابرو و مانیکور ناخن و این جور کارا باشی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخماش رفت توهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه الان چشه؟؟نکنه تو فک میکنی من هنوز بچم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پفی کردم مشکله همه دختر و پسرای نوجون ....من بچه نیستم دیگه بزرگ شدم ......نمیدونستم چطوری قانعش کنم که حتی بچه تر از اونیکه خودشم داره تصور میکنه ...من یه پسر بودم از نوعی که دختر بازی دیگه برام تفریح نبود و عادت بود ....میدونستم به دست آوردن دخترایی مثل پرگل و بازی با احساساتشون ارضای نفس خودمون پُرپُرش سه ماه بیشتر وقت نمیبرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به موهام کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزیزم نمیگم بچه ای ولی میگم بهتره الان به فکر درسات باشی وقت برا این کارا هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طلب کار گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیرم نیست ...درس بخونم که چی بشه بشم دکتر مهندس؟؟؟....همین مژده جون روزی یه عروس آرایش میکنه دوملیون میگیره در آمد روزانش از دکترو مهندسام بیشتره ...الکی خودموبکشم که دانشگاه قبول شم ؟؟خب میرم آزاد مثله تو ...مگه خود توام آزاد درس نخوندی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم چی بگم ...حرفاش غلط نبودو بد بختی درستم بود .....منی که خودم هیچ وقت درس نخوندم حالا داشتم یکی دیگه رو نصیحت میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه رسیده بودیم برا همین بحث و گذاشتم برای یه وقت دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی باشه بعدا راجبش حرف میزنیم فعلا پیاده شو رسیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب ه دورو برش نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اِاومدیم ائل گلی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و کنار ماشینای دیگه پارک کردم وکمربندمو باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره پیاده شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمربندشو باز کردو سریع پیاده شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هواهنوز نم داشت پیاده شدو منم پشت سرش پیاده شدم ....به ارشیا اس دادم که کجاسریع جواب داد همون پاتوق همیشگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گرفتمو راه افتادیم بریم پیش بچه ها ....حس میکردم پر گل موقع راه رفتن با غرور قدم برمیداره و یه جوری رفتار میکنه انگار که میخواد به همه ثابت کنه من دوست پسرشم نه برادرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتارای بچه گونش امروزبد جوری رو مخم بود انگار اون دوتا دختر دبیرستانیه امروز مخمو از آکبندی در آورده بودن...تازه میفهمیدم چقد از پرگل غافل بودم که الان این چیزای کوچیک براش شدن عقده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد سفره خونه کوچیکی شدیم که همیشه آش رشته میپخت ...ارشیا و فرید با دیدنمون دستشونو بردن بالا ...دستشو کشیدم تا بریم پیش بقیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای پوریا دوستاتم هستن ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه نگاش کنم جوابشو دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذوق کرد....رسیدیم پیش بچه ها فرید دستشو دراز کرد سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به !داش پوریا خوش اومدی دادا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو فشردمو تک تک با همشون دست دادم نسیم نگاهی به پر گل انداخت و چشمک بامزه ای زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسیم-اِ پوریا دوست دختر جدید مبارک رو نکرده بودی شیطون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدن منم خندیدم دستمو انداختم دور شونه پرگل و رو به همه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-معرفی میکنم خواهر یکی یدونه من پرگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرگل با لبخند دستشو دراز کرد سمت نسیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خوشبختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسیم متقابلا لبخندی زدو دستشوصمیمانه فشار داد ...همه به پرگل خوش آمد گفتن وارشیا رفت تا برای همه یه کاسه آش رشته سفارش بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم کنار مهران و پرگلم رفت نشست کنار آیلی و نسیم...... دخترای خوبی بودن نسیم و سه سالی میشد میشناختم و آیلیم هشت ماهه پیش با حمید دوست شده بود تو این بین دوست دختر مهران فرناز و خواهرش بهناز برام غریبه بودن که زیاد روشون حساسیت نشون ندادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرید برگشت سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برنامه آخر هفته رو که هستی مهمونی صابر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمامو کشیدم تو هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بدم میاد از این مرتیکه حس خوبی نسبت بهش ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهران پرید تو بحثمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم همین طور یه جوریه دیدی مهمونیاش چه ریختیه همینشون مونده منقل و جنساشونو بیارن وسط و به همه سور بدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به نشونه تائید تکون دادم –راس میگه زیاد مواد پخش میشه تو مهمونیاش به درد ماها نمیخوره یبار بگیرنمون میشیم اش نخورده و دهن سوخته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرید بیخیال شونه ای بالا انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به ما چه ماها میریم برا عشق و حال اونایی باید بترسن که پایه مصرف و عملن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای ارشیا هر سه سرمون چرخید طرفش .....کفشاشو در آوردو اومد بالا نشست کنارمون دخترا باهم مشغول بودن و حواسشون به ما نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشیا-فرید راست میگه بیخیال بابا...ما خلاف گندمون زدن دو سه تا پیک مشروبه کاری به اون واونایی که برا مصرف میان تو مهمونیش نداریم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم این هفته که هستم ولی گمون نکنم دیگه از این به بعد بیام هر وقت میام تا دوروز از بوی تند تریاکیکه میپیچه اونجا گیج میزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرانم پشت بند حرف من گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم نمیام دیگه بابا کثافت کاریه همش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشیا زد رو شونش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیخیال این سوسول بازیا بابا ...به ما چه کی چی میکشه و کی چیکار میکنه ما میریم عشق و حال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با آوردن آش ها حرفشو نیمه تموم ول کردو مام بحث و کش ندادیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همگی مشغول خوردن آشامون شدیم ....پرگل خوب با نسیم و دخترا اخت شده بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی یه قاشق از آششو خوردو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه ها میگم اون دختره بودمهسا دوست دختر مهدی ثباتی پسر دکتر ثباتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاش کردیم نسیم گفت-خب ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه قاشق دیگه از آششو خورد و دور دهنشو بادستمال کاغذی پاک کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میگن دو هفته ای غیب شده ....امروز تو دانشگاه اومده بودن تحقیق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرید ابروهاشو کشید توهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غیب شده ؟؟!!....یعنی چی ؟؟با مهدی رفته ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی-نه بابا خود مهدیم نمیدونه کجاست دو هفته پیش یهویی غیبش زده خانوادشم به پلیس خبر دادن و اونام دنبالش میگردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرگل با تعجب گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه چرا یدفعه ای باید غیبش بزنه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی شونه ای به معنی نمیدونم بالا انداخت و بی حرف به ماها نگاه کرد ....نگاهی به پسرا کردم ارشیا گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زیاد مهدی و ندیدم همینجوری چند باری با همون دختره تو مهمونی بچه ها دیدمش به نظر همچین پسر سر به راهیم نمیاد ازش خوشم نمی اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسیم خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بمیرم نیست تو خودت خیلی سر به راهی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدیم زیر خنده ....ارشیا یه چشم غره بهش رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشیا-کوفت بی مزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسیم دهن کجی به ارشیا کرد- حرص نخور آقای بامزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم بین بحثشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیخیال بابا کل نندازین بخورین بریم یکم تو بگردیم امشب خواهر کوچولومو آوردم ددر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همگی خندیدن ولی اخمای پرگل رفت توهم ....حدس زدم از اینه بهش گفتم کوچولو ناراحت شد ....به روی خودم نیاوردم و بعد اینکه بچه ها آششونو تموم کردن همگی بلند شدیم پسرا سر اینکه کی حساب کنه باهم تعارف تیکه پاره میکردن که کهران گفت اینبار همه مهمون اونیم و نذاشت کسی حساب کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت و پول و حساب کرد همگی راه افتادیم سمت ورودی اصلی و راه افتادیم سمت شهر بازی ....هوا کم کم تاریک شده بودو با وجود سردی هوا خانواده های زیادی اومده بودن برا شب نشینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرگل دمغ بودو جلوتر پیش دخترا حرکت میکرد.... رفتم کنارشو دستمو انداختم دور کمرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جا پرید ولی اخم کردو خودشو تکون داد تا از حصار دستم خارج بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اِ ول کن پوریا زشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و لپشو بوسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نبینم شاباجیم اخم کرده باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کرد گره ابروهاشو باز کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخم نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بردم جلو و گره بین ابروهاشو باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس اینا چیه؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم صورتشو چرخوند سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا پیش دوستات به من گفتی خواهر کوچولو ...میخواستی غرور منو جلوشون خورد کنی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام از زور تعجب رفت بالا منظورش چی بود ....غرورشو خورد کنم ؟؟....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی میگی تو پرگل من فقط شوخی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نگفت و صورتشو چرخوند....اخمام رفت توهم بدم میومد از این حساسیتای بچه گونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین پرگل بدم میاد انقد لوس بشی....به قول خودت تو دیگه بزرگ شدی پس این ادا اصول بچه گونه بهت نمیاد ...در ضمن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برنگشت ...فشار نسبتا خفیفی به کمرش وارد کردم که اجباری برگشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرگل-بــــله ؟...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایستادم و خیره شدم به چشمای عسلیش که همرنگ چشای خودم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-در ضمن یادت نره هر چقدم بزرگ بشی بازم در برابر من بچه ای یادت نره من کم کم یازده سال ازت بزرگترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص خودشو از بین دستام کشید بیرون و از بین دندوناش غرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله داداش یادم میمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت و باحرص و قدمایی تندرفت سمت دخترا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی شده ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ارشیا بود دستامو گذاشتم تو جیبمو بی اینکه نگامو از پرگل که حالا کنار آیلی قدم بر میداشت بگیرم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حس میکنم این مدت خیلی از پرگل غافل شدم ....یادم رفته بود اون الان تو سنیه که نیاز به توجه داره ...خیلی رفتاراش و کاراش داره مثله عقده ایا میشه....سعیش تو جلب توجه دیگران و رفتارای بزرگتر از سنش ...علاقه ای که به زنای شیک و پیک و مدای روز نشون میده و هزار جورکوفت و زهرمار دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت نگاهی به پر گل انداخت و باهام هم قدم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ناراحت نشیا ولی خودمونیم عقده نشه باید تعجب کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گره اخمام غلیظ تر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منظور؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثله من دستاشو کرد توی جیبش و شونه ای بالا انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-والا ننه بابای درست حسابی که بالا سرش نیست داداششم که تو باشی فقط برا خواب میری خونتون و وقتی براش نداری .....این دخترمعنی خانواده رو نمیدونه توجه پدر و مادر و برادرشو ندیده برا همینه که سعی میکنه توجه آدمای بیرون و به خودش جلب کنه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسمو با صدا دادم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید یه فکری به حالش بکنم وگرنه میشه یکی مثله مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده ای کردو برگشت سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه مامانت چشه ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و به سنگ ریزه های جلوی پام ضربه ای زدم و نگامو دوختم به استخر بزرگی که حالا به لطف بارون پر آبم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزیش نیست فقط از مادری زایدنشو بلد بوده ....نمیگم برا من اینجوری بوده .....نه تا هفت هشت سالگی من که آقا جونم زنده بود مامانم به لطف ترسی که از اون و اخلاق دیکتاتوریش داشت همیشه تو خونه بودو خواه ناخواه مجبور میشد تک وتوک وظایف مادریش و به جا بیاره ولی بعد مردن آقا جون انگار از بند اسارت آزاد شدو همه وقتش شد مدو پز و گشت و گذارو عوض کردن لباسا و طلاای جور و واجور ....(نفس عمیقی کشیدم)اونقد غرق شد که من گاهی تا دوروز نمیدیدمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم به ورودی حرفمو تموم کردم و سریع رفتم و پول ورودی و دادم و همگی وارد شهر بازی شدیم ....پر گل حدالمقدور از من دوری میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشیا گفت که کاری به کارش نداشته باشم... با دخترا و بقیه همراه شده بودو میرفت سمت وسیله های بازی و داشت کیف میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشیا دستمو گرفت و کشید روی یکی از صندلیا نشوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرخیدم سمتش گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب حالا میخوای چیکار کنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو کشیدم به صورتمو پفی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم به خدا خودمم نمیدونم چیکار باید بکنم ...ارشیا دلم شور میزنه میترسم برا فرار از این تنهایی....برای این تشنه محبت بودنا بره سمت یکی مثله خودم ...یه ادم عوضی که از احساسش از جسمش سوء استفاده کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونسرد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمئنی تا حالا نرفته ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب سریع نگاش کردم....یه پاشو انداخت روی اون یکی و نگاشو دوخت به پرگلی که الان با بقیه توی چرخ و فلک تو فراز آسمون بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین پوریا بیا رک باشیم این مدلی که تو میگی من گمون نکنم خواهرت تاحالا نرفته باشه سراغ کسی ....علاوه بر اون یکم تو رفتارش دقیق بشی میتونی بفهمی الانشم پای یک یا دونفری وسط هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام غلیظ تر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منظورت چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم –سر میز وقتی داشتیم آش میخوردیم دقت نکردی مدام داشت گوشیشو چک میکردو به یکی اس میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساده لوحانه خواستم خودمو قول بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب اینکه نشد دلیل شاید طرف دوستش بوده ...چه میدونم همکلاسی چیزی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمئنن خواهر تو همکلاسیاش بیست چهار پنج سالشون نیست ...با(مکث برگشت طرفم) اونم از جنس مذکرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر در نمی آوردم داره چی میگه انگار پی به آشفتگیم برد با سر نامحسوس اشاره کرد سمت چرخ و فلک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه نگاه به کابین پاینی دخترا بکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو چرخوندم سه تا پسر نشسته بودن و میخندین و گاهیم با شیطنت نگاه به کابینای دیگه میکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب که چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون پسره هست یه پلیور لیمویی پوشیده موهاشم فشن کرده ....(با دقت نگاش کردم و دیدمش)درست وقتی میخواستیم از سفره خونه بیایم بیرون وارد شدن حواسم بهش بود دیدم برا خواهرت چش ابرو میاد فک کردم اول از این پسر جفنگ وژیگولاس که میخواد مخ بزنه ولی متوجه شدم خواهرت یه اس زد بهش و همزمان پسره هم گوشیشو گرفت دستشوپیامی که براش اومده بودو خوند بعدشم کمی از ماها دور شدن ولی از اون موقع تا حالا دنبال پرگل و ماست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم نگاه پرگل کردم ....متوجه نگاهای سرکشش شدم که ناخداگاه کشیده میشد سمت پسره و خنده های ریزی که میکرد ....یه لحظه رگ گردنم باد کرد واقعا باید خودم و شماتت میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاک تو سرم که یه غریبه متوجه رفتارای غیر طبیعی خواهرم شده بودولی خود من نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب غریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گردن پسره رو میشکنم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم بلند شم سریع دستمو گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بشین بینیم بابا الکی برا من ادای قلچماقارو در نیار الان بری جلو چیزی به پسره بگی یا درگیر بشی از چشم خواهرت می افتی و بیشتر ازش دور میشی ....سعی کن یکم اون عقل آکتو به کار بندازی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص از بین دندونای کلید شدم غریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میگی بشینم و ببینم اون بچه ژیگول داره با خواهرم تیک میزنه و جفتشون دارن به ریش نداشته من میخندن که هه هه داداشه رو اسکل کردیم و داریم باهم لاو میترکونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو کشیدو کامل برگشت طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیر اخوی نمیگم بشین و ببین اونا چه غلطی میکنن ...میگم بشین فک کن ببین چیکار کنی که خواهرت خودش بیخال شه تو درگیر شی کارو خرابتر میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میگی چیکار کنم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه هاشو انداخت بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فعلا هیچی امشب که گذشت ولی از فردا بیشتر حواست بهش باشه ...جای این دختر بازیا یکی دوماهی فکرتو مشغول خواهرت کن تا به قول خودت یکی مثله خودمون نیاد قاپشو بدزده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرصی نفسمو فوت کردم بیرون و به پسره نگاه کردم از همینجام معلوم بود پسر آس و پاس و ولگردی ...هیزی نگاشو میتونستم قشنگ رو پرگل و دخترای دیگم حس کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر بودم و خوب میفهمیدم معنی نگاهای یه پسر به دخترو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرخ و فلک ایستادو بچه ها پیاده شدن و همزمان اون سه تام پیاده شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع بلند شدم که صدای ارشیا میخ کوبم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رفتار غیر منطقی نکن ....ریلکس باش پرگل الان جوزدس بد باهاش تا کنی بد تر میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه افتادیم سمت بچه ها ...نیش پرگل باز شده بودو خیال بسته شدنم نداشت دستشو توی دستم گرفتم....داشتیم میرفتیم سمت تونل وحشت که با صدای آخ پرگل همگی چرخیدیم سمتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آی.... داداش ول کن دستموشیکست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متوجه فشار محکمی که به دستش میدادم نبودم نفسمو کلافه دادم بیرون و دستشو ول کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-معذرت میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست دیگشو دور مچ دستش حلقه کردو ماساژشش داد فرناز رو بهش گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبی عزیزم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهاشو کمی داد عقب و لبخندی بهش زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهوم خوبم.... مرسی بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشیا نگاه معنی داری بهم انداخت و همگی راه افتادیم ....آیلی و پرگل دقیقا جلوی من و فرید نشستن و پشت سر مام ارشیا و حمید مهران و فرناز جلوی پرگل اینا و نسیم و بهنازم جلوی اونا بودن .....قطار راه افتاد ...صدای جیغای مسخره و لوس دخترا رو مخ بود حسابی از اومدن به اینجا پشیمون بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان با ورودمون به تونل چراغ صفحه گوشی پرگل روشن خاموش شد کمی خم شدم تا بتونم صفحه گوشیشو ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اس ام اس بود بازش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"بمیرم برات عشقم میخواستم بیام جلو گردن اون داداش نره خرتو بشکنم که انقد محکم دستای کوچولوتو گرفت"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار یه تیکه زغال داغ شده گذاشتن رو سینم از شدت عصبانیت میخواستم پرگل و همینجا بکشمش باورم نمیشد انقدر احمق باشه که با همچین چیزای مسخره وپیش پا افتاده ای خر شده باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم به انگشتای باریک و کشیدش بود که روی صفحه گوشی تند تند تکون میخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"اِ آرش نزن این حرف و داداشم خیلیم گله "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستن تو اونجا برام سخت شده بود ...دست بردمو یکم یقه پیراهنمو کشیدم تا شاید این گرما شدتش کم شه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرید با تعجب نگام کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بینم تو گرمه ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به نشونه نه تکون دادم و سرمو چرخوندم سمت دیگه ....صدای جیغ جیغای دخترا وخنده های پسرا رو مخم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم داشت میترکید ....تازه میفهمیدم هی چی این دنیا بلا عوض نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید