ﻣﯿﻌﺎﺩ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯدﺧﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮊﯾﻨﺎ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﭼﻮﻥﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭘﺮﻭﺭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺘﺮﺳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﻬﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦﺯﻭﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ ﮊﯾﻨﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﺪ...پایان خوش

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۱۶ دقیقه

مطالعه آنلاین قایمکی
نویسنده: sun_daughter

ژانر: #عاشقانه

خلاصه:

ﻣﯿﻌﺎﺩ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯدﺧﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮊﯾﻨﺎ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﭼﻮﻥﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭘﺮﻭﺭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺘﺮﺳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﻬﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦﺯﻭﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ ﮊﯾﻨﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﺪ...پایان خوش

به نام او

-بادهن پرحرف نزن..برو به قيافت برس اينجوري مي خواي بري ؟

-نه چه جوري مي خوام برم؟ مگه مي خوام برم زايشگاه زنمو بيارم خبرم؟دانشگاس اصلا اسمش روشه مي خوام برم درس بخونم

-نيست تو خيلي هم درس مي خوني .دلمو خوش كرده بودم بري دانشگاه ادم مي شي اما تو ادم نميشي..حداقل اون موهاتو از جلوي چشمات بزن كناركه باوركنم دارم مي برمت دانشگاه نه ارايشگاه

-چرا با گاه اينقدر قافيه مياي مامانه من

-پا شو دير شد من كلي كار دارم

از وقتي كه گواهينامموپليس باطل كردخيلي وقتا مامانم منو مي بره ومياره .اين موضوع يه مدت واسه بچه ها ي دانشگاه شده بود سوژه.اما من ككمم نمي گزه.اينا مهم نيست مهم اينه كه مامان شده راننده شخصيم...اووه اونم مامان من ...يه مامان مذهبي و خشك .

-اهاي شترمرغ واستا ببينم

نادربا عصبانيت به سمتم برگشتو گفت: شترمرغ خودتي وصدجدو ابادت.

-فكركردي من روشون تعصب دارم؟ نه بابا من بي رگ وريشه تر از اين حرفام

-حداقل ارومتر بگو ابروم رفت

-ابروت پيش خانوم فرخي رفت؟

نادر كه انتظار نداشت من از نگاهاي پرمحبتشون به هم باخبر باشم ؛اخماش باز شدو گفت:تو دو نداري دهقان

-چرا ندارم ؟ دوميم داره مياد

نادر به پشتش نگاه كردو باديدن ياسين گفت:نه ياسين اصلا شبيه تو نيست

ياسين –سلام نادر ؛ سلام پينوكيو

باهاش دست داديمو به سمت دانشكده رونديم يعني رفتيم ! منو هركي به اسمي صدامي زنه.نه اسمم پينوكيوئه نه دهقان فداكارم نه شوهرسيندرلا.مثلا بعضي هاهرجوري كه باهاشون بودم منو به اون اسم صدامي زنن ؛ ياسين هم كلاسيمه بهم مي گه پينوكيو چون تا چندروز سركارش گذاشته بودم كه اسمم گداعلي حسيني يه.چون اساتيد وقتي اسامي رو براي حضور غياب مي خونن ديگه اسم كوچيك رو نمي خونن.ياسينم اولش كه اسم دروغيمو شنيد خندش گرفت اما براي اينكه مثلا من ناراحت نشم جلوخودشو گرفتو علي صدام مي زدو مي گفت به بچه ها اينقدر صادقانه نگو اسمتو ..فقط بگو من علي حسيني ام.بيچاره بعداز سه هفته فهميد كه بهش دروغ گفتمو از اون روز به بعد به جاي اسم خودم بهم مي گه پينوكيو..يكي از دلايلاشم اينه كه دهنش نمي چرخه بگه ميعاد .به همون علي عادت كرده بوده .البته من اسم كاملم سيد ميعاد حسيني يه.بقيه بچه ها هم كه بعضي هاشون واسم اسامي جورواجور گذاشتن با تعداد زيادشون تو سلف اشنا شدم .چون من غذا خيلي دوست دارمو روزايي كه ماهي ميدن كنارشم سوپ مي دن .در نتيجه من چون از سوپ متنفرم هردفعه سوپمو مي دم به يه نفرو نصف ماهيشونو مي گيرم!

-چيه ؟

ياسين-گوشيتو بذار تو جيبت مي خواي استاد گيربده بهت؟

-اخه نميشه مرحله حساس رسيدم .اين دور تموم شه مي ذارمش تو جيبم

با ضربه اي كه استاد به ميزش زد سرمو بالا اوردم.البته چيزي نمي تونستم ببينم چون موهام رو چشمام ريخته بود.

-حسيني گوشيتو بذار تو جيبتو حرف نزن .يه بار ديگه بهت اخطار بدم منفي مي گيري

-به چشم استاد

استادسرشو تكون دادو گفت: تواصلا منو ميبيني؟ حراست جلوتو نمي گيره؟

سرمو انداختم پايينو جوابشو ندادم.ياسين يه دونه زد تو پهلومو اروم گفت: جواب استادو بده .منتظره ..بي تربيت

كمي ازموهامو ازجلوي چشمام زدم كنارو بهش نگاه كردم؛ به شوخي گفتم: حالا ديدمتون

استادنمي دونم چرا مات نگاهم مي كرد.چندلحظه بعد باخودش يه چيزي گفتو دوباره مشغول شد.منم دوباره با گوشيم مشغول شدم.ترسي ندارم ازش .من حرف بابامم گوش نمي دم چه برسه به اين.اوووه اونم باباي من كه همه بهش ميگن حاج اقا وكلي رو اسمش قسم مي خورن .

موهام اونقدر بلند نيست فقط اونقدريه كه گردنمو ميپوشونه واز جلو هم تا پايين نوكه بينيمه و اصلا لخت نيست.اولين باري كه موهام بلندشد به خاطر نذري بود كه حاج خانوم (مادرپدرم) برام كرده بود .موهام بلندشدتا روشونه هام ؛ اونوقتا 6 سالم بود.هميشه يه بلايي سرم ميومد؛ كمترين بلا اين بود كه از پله ها افتادمو پام شكست .من حتي ضربه مغزي هم شدمو به قول مامان خدا دوباره منو برگردوند.هزارو يك نذر كردن تا اوضام بهتر شد.گاهي حاج خانوم ميگه همون بهتر كه موهات روچشماته .فقط اونه كه هميشه باهام راه اومده.من دومين فرزند خونوادم .خواهر بزرگم مريلا ازدواج كرده ودوقلو داره .به اسماي محدثه ومحمد .برادر كوچيكم ماني راهنمايي مي ره وكلا با من خيلي فرق مي كنه .بابامم هميشه مي گه اخرش ميعاد منو سكته ميده !

بعداز كلاس با ياسين نشستيم رو صندليهاي تو راهرو .تا ياسين خانوم صفاييشو رصد كنه ..البته موضوع اينجوريه كه ما ميشينيم تو سالن ..بعد خانوم صفايي كه وروديه جديد رشته ي بناهاي تاريخيه از كلاسشون مياد بيرون ..اونوقت تا ياسينو مي بينه الكي به هر بهانه اي با دوتا از اون دوست تپلوهاش ميشينن رو صندلي هاي روبه روي ما والكي كتاب دستشون مي گيرنو هرچندلحظه يه بار سرشو مياره بالا ويه نگاه پراز علاقه به رفيقه بنده ميندازه ودل ياسين بدبختو اسيرتر مي كنه ...منم كه بامعرفت همش هم پاي ياسين ميشينم تا ضايع نباشه اما اين خانوم صفايي هم يه رفيق درست وحسابي نداره واسه من كه !!! دوتا رفيق داره كه به بادكنك گفتن راهت را ادامه خواهيم داد بادكنك .هرچندلحظه هم به من نگاه مي كننو الكي عشوه ميانو يكيشون كه ديگه بادكنكو روسفيد كرده وبالن شده هي پوف ميكنه وبرام چشم نازك مي كنه .اي كاش با اين پوفاش وزنش كم مي شد! اين خود قسمت منه بدبخته ...بله اين پارميداي منه !!

-واي واي واي پارميداي من كوش

ياسين محكم زد تو بازومو گفت: چته چرا چرتو پرت مي خوني؟

-كي من؟ فكرم به صدا تبديل شد

ياسين يه اخم كوتاهي كردو دوباره به روبه رو خيره شد.

بابا يكي نيست بگه اين چه كاريه ..برو پيشنهاددوستي رو بده و والسلام

به بالن نگاه كردم كه ديدم داره ريز مي خنده .حتما واسه اين كه من پارميدارو خوندم داره مسخرم مي كنه

-هان چيه ؟ به چي مي خندي بالن هوايي؟

ياسين با فرياد-پينوكيوووووووووووو

دوتا پاداشتم .چندتاي ديگه هم قرض گرفتمو دو در رو

امشب طبق معمول سه شنبه شبها تو خونه ي حاج اقا (يعني بابام..يعني خونه ي ما ديگه )دعاي توسل برگزار ميشه .بيشتر فاميلا دور هم جمع ميشيمو دعا مي خونيم .خونه ي ما يه خونه ي بزرگ وقديميه .يكي از سالنهاي خونه كه دعا ومراسماي شب قدر ومحرم برگزار ميشه مثل مسجد مي مونه .يعني دورتا دورش پشتي چيده شده ورودرو ديواراش دعا واسامي ائمه زده شده .

منو حسين وآوش وحميد مسئول پذيرايي از مهموناييم .هميشه اوش وحسين چاي ميريزن ووسايلو اماده مي كنن.حميد خرما يا حلوا يا قند يا شيريني (بستگي به اونروز داره كه جشن باشه يا عزاداري) پخش مي كنه .منم كه از همه بدبختترم يه سيني بزرگ پراز چاي هي مي برم هي ميارم وجلو اينو اون خم وراست ميشم ..يكي نيست بگه ميعاد كمرت درد نگرفت هر هفته اين سيني به اين بزرگي رو مي بري مياري؟

ديگه دعا تموم شدكه همه صلوات فرستادنو مشغول خوردن چايي هاشون شدن كه يه دفعه تو اون هيرو ييري صدا ي گوشيم بلند شد به اين مضمون كه: اقا ما سبكمون چيز ديگس ولي خوب اونايي هم كه دوس دارن برقصن خوب برقص چه اشكالي داره ....برقصن؟ برقصن (ترانه ي تتلو)

من با اون سيني به اين بزرگي وسط پذيرايي سيخ ايستاده بودمو نمي دونستم بايد چيكار كنم ! يه دفعه دختر خالم نيلوفر كه فقط 5 سالشه اومد وسطوشروع كرد به رقصيدن .جوونا همه مي خنديدنو من سيخ شده بودم .اهنگ گوشيم كه قطع شد خاله مهري پاشد رفت با حرص دست نيلوفرو گرفتو گفت: اين چه كاري بود كه كردي؟

منم كه تازه از اون حالت دراومده بودم.طبق معمول فرارو برقرار ترجيح دادمو رفتم تو اشپزخونه كه ديدم آوش وحسين رو زمين ولو شدنو دارن مي خندن.

آوش با صدايي كه از خنده قطع ووصل ميشد گفت: گوش....شي .... يه ... كي .... بود؟

با حرص گوشيمو از تو جيبم دراوردمو شماره ي ياسينو ديدم: كار خود بيشعورشه .اخه يكي نيست بگه ادم اينجوري تلافي ميكنه؟؟ چه اهنگ مزخرفي هم گذاشته بود ..گوشي من هميشه رو سايلنته

حميد با صورتي كه از خنده سرخ شده بودو چشمايي كه هنوزم مي خنديداومدتو اشپزخونه وگفت: ميعاد اين خالت چه رياكارو زرنگه ..رفته نيلوفرو برده پيش حاجي مي گه نيلو واسه حاجي قل هو الله بخون

با اين حرف حميد منم اينبار خنديدم .البته اكثريت با حاج اقا اينجوري بودنو دوست داشتن پيش حاج اقا خوب جلوه كنن كه اينكاراشون خودبه خودتبديل به رياكاري ودغل بازي ميشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اما نه ترسي از حاج اقا داشتم نه فاميلاي اطراف ..من فقط خشكم زده بود كه اين گوشي من چرا يه دفعه اينجوري شد! اون لحظه هم كه مغزم فرمان نميداد كه بايد چي كار كنم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فصل دوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان چته چرا سگي شدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرف نزن پينوكيو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا چرا اينقدر غصه مي خوري .رفته كه رفته .اين همه دختر.بچسب به يكي ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميعاد دست از سرم بردار... مي زنمتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از كنارش ردشدمو بهش تنه زدمو گفتم: باشه تنها باش من رفتم كتابخونه.انگار دختره تحفه بوده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زر زر نكن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا من كه مي دونم ناراحتيش واسه خانوم صفايي نيست ولي خوب چي كنيم ديگه .ما اينيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كتابخونه ي دانشگاه ما از دوقسمت تشكيل ميشه كه هر كدوم يه جا قرار گرفته (يعني كنار هم نيستن ديگه).يه دونه بخش كتب مرجعه كه ميتوني بري همون جا بشيني بخوني ونمي دنش بياري خونه .يكي هم كه مثل بقيه ي كتابخونه ها.من كتابخونه ي كتب مرجعو بيشتر دوست دارم چون خودم مي تونم برم كتاب بردارمو جلوي درشم سنسور داره وكيفو وسايلامونو بايد بذاريم تو قفسه ها.البته بار اول كه رفتم كتابخونه كتب مرجع ؛ چون ميز مسئول كتابخونه كنار سنسوره ومن با مسئولش كار داشتم ؛ با يكي از كتاباشون رفتم روسنسور وايسادم كه صداي هشدارش بلندشدو همه به سمت من برگشتن!از اون وقت تا حالا اين سنسوره شده دشمن خوني من .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لابه لاي قفسه ها راه مي رفتمو بي هدف به كتابهايي كه اصلا ربطي به رشتم نداشت نگاه مي كردم كه از پشت قفسه صداي يه دختر نظرمو جلب كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر--دارم از حرص مي تركم زهرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرا-بابا ول كن.چرا بيخودي فكرشو مي كني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر-اخه حرصم ميگيره سال قبل به من پيشنهاد داده بيابا من باشو ..منم گفتم نه.گفت تو رو واسه ازدواج مي خوام گفتم تو هم يكي مثل پسراي ديگه خيلي زود يادت مي ره ..گفت تا اخرش تو دانشگاه با تو ام ..اونوقت زورم مياد كه رفته به منيره پيشنهادداده .اونم منيره اي كه دوست صميمي منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرا-خودتو ناراحت نكن ژينا.مگه تو شهرادو دوست داشتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ژينا-نه من حالم از خودشو اون هيكل چاقش بهم مي خوره.زورم مياد كه پز منيره رو به من مي ده واداي عاشقارو درمياره .ديدي چه جوري تو كلاس كنار هم ميشينن؟شهراد يه جوري بهم نگاه مي كنه كه يعني من الان يكي رو دارم اما تو چي.حالا خوبه همه مي دونن من خوشگلم .حالا فكر كرده منيره با اون صورت بزك كرده ش خيلي خوشگله .عين عقده اي ها اسمشم گذاشته مگنوليا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرا-حالا ميخواي چي كار كني؟اينقدرخودتو عذاب نده .تواخه به بعضي اصول مقيدي وگرنه اين حامد كرمي هم خوشگله هم پولدار هم دنبالته اما ازت انتظاراتي هم داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ژينا-اگه بشه يه پسرتاپو خوشگل چندروز فقط چند روز بامن باشه وشهراد ببينه حله.حامد كرمي نه اون خيلي بده .به راحتي نميتونم از دستش خلاص بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرا-خسته نباشي .عمرا بتوني حالشو بگيري ؛پسري كه تو مي خواي نسلش منقرض شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم از پشت قفسه ها بيرون اومدمو به دخترا يه نگاهي انداختم .خوشگل بودن يعني ادمو جذب مي كردن. اما من كه مي ميرم واسه اين جورسرگرمي ها .مهم اينه كه يه سوژه ي ناب گير اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يكي ازاونا-هان كاري دارين اينجوري زل زدين ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هم تاپم هم خوشگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قيافه ي يكي از دخترا سفيدشد.فهميدم ژينا همونيه كه حدس ميزدم..كوپ كرده كه حرفاشونو شنيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من حاضرم كمكت كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرادستشو گرفتو گفت: لازم نكرده تو فكركردي خيلي تاپي ؟بابا اعتماد به نفس ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از كتابخونه به سرعت بيرون رفتن.منم كيفمو برداشتمو باقدماي بلندبهشون رسيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اينجا همه منو ميشناسن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كمي از موهامو كنار زدمو به ژينا نگاه كردم.تو كمتر از چندثانيه يه لبخند پررنگ روي لباش نشست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اومم باشه قبوله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم كه كرمم گرفته بود گفتم: نمي خواد پشيمون شدم.اينكار به ضررمنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه اخمم چاشني نگام كردمو يكم عقب عقب راه رفتمو بعد بهشون پشت كردم.يعني قيافشون ديدني بود .دوستش كه بيچاره از قيافش پشيموني مي باريد .خودشم كه ماتش برده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز كامل ازشون دور نشده بودم كه احساس كردم يكي پشت سرم داره ميدوه .خوبه ...خوبه ...يكم منت بكشه قبول مي كنم ...اخ چه حالي ميده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالي كه نفس نفس ميزد روبه روم ايستاد.خواستم بگم اومدي منت كشي كه اب بطريشو پاشيد تو صورتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز تو شوك بودم كه گفت: توباشي پيشنهادندي وبعدا بيخودي قوپي بياي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايندفعه من خشكم زدكه بي توجه بهم راشو كشيدو رفت سمت دوستش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شانس اوردم برادران زحمت كش حراست وبسيج نبودن كه بهمون گير بدن اما اين ديگه خيلي پرروئه .من اگه حالتو نگرفتم ميعاد نيستم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همون فاصله ديدم كه به سمت دانشكده ي علوم سياسي مي رن .خوبه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با قدماي تند سعي كردم سريعتر به دانشكدشون برسم تا ببينم كلاسشون كجاست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي وارد دانشكده شدم.اولش دهنم باز اومد.چه قشنگه اينجا ! به ما دانشكده ي قديمي مي دن واسه اينا نوساز .خوبه رشته ي ما ازاينا بهتره .ديگه هر بيسوادي هم مي دونه كه مهندسي پزشكي رشته ي تاپيه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه قدرم شلوغه .كمي تو سالن دانشكده راه رفتم كه يه دفعه يكي كيفمواز پشت كشيد.برگشتم ديدم خود بيخودشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ژينابه من گفت -سلام چطوري؟خوبي ؟اينجا اومدي چيكار ؟گفتم كه بعداز كلاس ميبينمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمنه؟با منه ؟ هاج وواج نگاش مي كردم كه دوباره اما اينبار ارومتر گفت: ميشه اون موهاتو از روچشات بزني كنارو دهنتوكه از تعجب باز شده ببندي وبه جاش يه لبخند كوچولو بزني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودبه خودحرفاشو گوش دادمو بهش نگاه كردم.اين چه قدر فيلم مياد .ميعاد يه كاري كن بي عرضه.!. به اطراف نگاه كردم ؛فهميدم خيلي ها به ما چشم دوختنو نگاه يه پسرچاق بهمون يه جوري بود.براي اينكه اب پاشيدنشو جبران كرده باشم با صداي تقريبا بلندي گفتم: ببين ژينا درسته كه تو منو دوست داري اما من تو رو نمي خوام .دست از سرم بردار .اومده بودم اينو بگم تا براي هميشه فراموشم كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز دهنم بسته نشده بود كه سالن پر از سروصداشد.به صورتش كه نگاه كردم ديدم پر از اشكه .يه دفعه پشيمون شدم خواستم كاري كنم كه اروم اروم ازم فاصله گرفتو بعد درحالي كه هق هقش به گوشم مي رسيد شروع به دويدن كرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجوروسط سالن ايستادم.فكرشو نمي كردم اينجوري بشه .من مي خواستم فقط حالشو بگيرم نه دراين حد كه اشكشو دربيارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به صورتم اب زدمو از تو اينه به خودم نگاه كردم.اين دومين باري بود كه امروز از ناراحتي اون ماده ي تلخ لعنتي رو(زرداب)بالا اوردم.هروقت كه از چيزي خيلي ناراحت ميشم .معدم مشكل پيدا مي كنه واين بلاهاسرش مياد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازدستشويي بيرون اومدم كه ديدم ماني پشت در منتظره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان چيه ؟چرا اينجايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني-مامان ميگه چي شده كه بازم اينجوري شدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي .من چه مي دونم به خودم مربوطه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني-همين حرفت نشون ميده كه خودت خرابكاري كردي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي دونست حالشو مي گيرم واسه همين خيلي زود از جلوي چشمام دور شد.وقتي جلوي تي وي نشستم .مامانم باناراحتي كنارم نشستو گفت: چيزي شده ميعاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه مي خواستي چيزي بشه؟ حالم خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني-عين ميت سفيدشدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان دستمو تو دستش گرفتو گفت: فشارتم كه پايينه.پاشو بريم بيمارستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نميخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لج نكن من حوصله ندارم نصفه شب ببرمتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمي خوام ببري .مثل دفعات قبله حالم خوب ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه شامم كه نخوردي...واقعا تو دانشگاه ناهار خوردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخواستم بگم نه اما منصرف شدمو گفتم: اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبعدبراي اينكه دست از سرم برداره به دروغ وبا بدجنسي گفتم: غذاهاي دانشگاه ما از غذاهاي خونه خوشمزه تره.تو كه دستپختت افتضاحه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان كه حرصش دراومده بود با ناراحتي دستمو ول كردو گفت: همون بهتركه اينجوري شدي.تو رو كسي حريف نيست فقط همين معدته كه حريفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني كنترلو برداشتو كانالو عوض كرد: هوي عوض نكن مگه نمي بيني زدم اينجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني-تو كه هيچوقت تلويزيون تماشا نمي كني الكي ميشيني جلوش كه چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كنترلو ازش گرفتمو گفتم : من زدم اون كانال ...درسته نگاه نمي كنم اما دوست دارم اينجا باشه .اولشم خودم روشن كردم پس تا وقتي اين برنامه تموم نشه حق نداري شبكه رو عوض كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا!!بده من اون كنترلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ماني يه كاري نكن دق دليمو سرتو خالي كنما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با عصبانيت به سمتمون اومد و گفت: باز افتادين تو جون هم؟ ماني تو مگه درس نداري نشستي با برادر بزرگترت بحث ميكني؟ بازم مي خواي ابرومونو ببري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني سوم راهنمايي يه .اما در اصل بايد اول دبيرستان باشه .تن به درس نمي ده .تنها مشكلش همين درس نخوندنو اخلاق عجيبشه ..وگرنه برعكس من خيلي از مامان بابا وبزرگترا حرف شنوي داره!البته واسه درس ازشون حرف شنوي نداره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني كه رفت منم تي وي رو خاموش كردم تا برم بخوابم كه ببينم فرادا بايد چه غلطي بكنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميعاد پاشو .پاشو بايد بري دانشگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پتومو رو سرم كشيدمو جواب اين مگس مزاحم كه نمي دونم كي بودو ندادم..نمي دونم شمام اينجوري هستين يا نه اما من صبحا وقتي تو خوابو بيداري ام؛ نمي دونم با كي دارم حرف مي زنم .هركي بود پتومواز روسرم كشيد كه منم بدون اينكه چشمامو باز كنم دستمو بالا اوردمو يه دونه محكم زدمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميعاااااااااد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام يهوباز شدو مامانمو شال وكلاه كرده (اينجا كه امريكا نيست مامان منم مذهبي يه پس منظورم با چادره )بالاي سرم ديدم كه داشت بازوشو مي ماليد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا كه ..من پايين از كي منتظرتم تا بياي برسونمت اونوقت تو ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب ببخشيد ...من نمي رم دانشگاها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز چه خطايي كردي كه از ترست نمي ري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي .كلا نمي ترسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه هم نترسي داري فرار مي كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم كه نمي رم .بابا جون من خودم اختيار خودمو دارم.نمي رم ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلا تو پسر من نيستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه لحظه مكث كن ..من اشتباهي بهت گفتم بابا جون .ديدي حالم خرابه؟ سيبيل در نياوردي؟ البته تو اگه بابا بودي ريش داشتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بي مزه ي لوس.من رفتم سركارم.تو هم بمون اينجا ببينم مي خواي چيكار كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندلحظه به چشماي شرورم نگاه كردو گفت: الان مي رم در اتاقمونو قفل مي كنم كه نري فضولي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان يعني چي؟ تو داري به من توهين مي كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اداي دخترارو درنيار گنده بك!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم موهامو تو دستش گرفتو گفت: چه جوري از دست حاج اقا در رفتي خدامي دونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اينا نذره مامان خانوم .نذر حرم امام پانزدهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من برم تا تو كفر نگفتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ايول برو ولي من كه اخرش مي فهمم واسه تولدم چي خريدين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره روز تولدت مي فهمي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه قبلش مي فهمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من ديرم شد .خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين مامان از اتاقم بيرون رفت .فالفور از تخت پريدم پايينو در حالي كه دنبال سوييچ ماشين عزيزم كه اجازه نداشتم بي گواهينامه ازش استفاده كنم گشتم .از پنجره بيرونو نگاه كردمو ديدم بله مامان خانوم تشريف بردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از كلي گشتنو بهم ريختن اتاق بهم ريختم ؛ خسته شدمو رو زمين به پشت دراز كشيدم : لعنتي .يعني كجاست !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودبه خود به لوستر اتاقم چشم دوختم كه ديدم سوييچ ماشينم مثل شيشه ها والماساي دورش ازش اويزون شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اي پس فطرت ..اونجايي پس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلي ميز مطالعمو وسط اتاق اوردمو رفتم به زور از لاي زنجيرا جداش كردم .تازه يادم اومد اونروز از ناراحتي اينكه گواهيناممو باطل كردن شوتش كردم تو هوا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه بوسه بهش زدمو به سمت پاركينگ رفتم .اي جان ...گنج باارزش من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تو صندوق عقب ماشين گيتارمو در اوردمو به خاكايي كه روش نشسته بود نگاه كردم..اي بيچاره ي فلك زده . تو چقدر تو خونه ي ما مظلوم واقع شدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همون سرعتي كه پايين اومده بودم دوباره به خونه برگشتمو داشتم ازپله ها بالا مي رفتم كه باصداي نازكو پير حاج خانوم(مادر پدرم) مثل سيخ وايستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام به روي ماهت ميعاد جان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام از منه حاج خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي خواستم ازدستش در برمو نمي دونستم گيتارو كجاي دلم بذارم كه گفت: اون چيه دستت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تفنگ شكاريه بابا(قابل توجه : كاور بعضي از تفنگاي شكاري خيلي شبيه گيتاره واگه كسي دقت نكنه نميفهمه )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي خواي چيكار كني .باز اتيش به راه نندازي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه حاج خانوم .مي برم تميزش كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه اهي كشيدو گفت: پدرجونتم عاشق تفنگ بود.زدم زير خنده چه حالي مي داد اگه پدرجونم (پدربابا)گيتاربه جاي اسلحه مي برده ومي گفته اسلحه س

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واسه چي مي خندي واسه اشك من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسلحمو يعني گيتارمو روزمين گذاشتمو به سمتش رفتم.حتما بازم ياد عشقش افتاده بود .بغلش زدمو گفتم: الهي قربونت برم مادري .تو چه دل نازكي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلم تنگه .كسي نيست باهام حرف بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظورش اين بود كه كنارش بشينمو باهاش حرف بزنم .اخه گيتار...موسيقي ...دلم تنگ شده واسه ساز زدن! اينم كه دو دقيقه بعد بازم مثل هميشه قصه حضرت يوسف وزليخا رو تعريف مي كنه .كادوي تولدمو چيكار كنم بايد بفهمم چي شده ...اون دختره اسمش چي بود ؟اهان ژينا ...حاج خانومم كه خونه ي مازندگي مي كنه پس مي تونم بعدا كنارش بشينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي شد پسرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستو صورتتو نشستي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دهنت بوي خوبي نميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت ..چقدر واقعا ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب من از ديروز غذانخوردم .دندونمم مسواك نزدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو دستو رو تو بشورو بيا صبحونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه لبخند به زور زدمو گفتم: چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت گيتارم ؛ اين شي بدبخت رفتم كه گفت: بعدا باهم تميزش مي كنيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه الان برمي گردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره تو صندوق عقب ماشينم گذاشتمو سرمو تكون دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابي ميلي به سمت اشپزخونه رفتم ..اي به خشكي اين شانس ..نه چرا به خشكي ؟ همينجوريش خشك هستي ..اي به خيسه اين شانس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميعادجان چايتو شيرين كنم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ..تلخ بهتره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قند بدم بهت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودم برمي دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بيا اين لقمه ي مربارو بگير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اي بابا سرصبحي ريده رو اعصابه من( براي خاطر الفاظ شرمنده).حالام گيرداده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمي خورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-البالوئه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشماي درشت شده بهش نگاه كردمو درحالي كه سعي مي كردم عصبي حرف نزنم گفتم:-حاج خانوم من هرروز اين حرفو براي شما تكرار مي كنم كه من مرباي البالودوست ندارم .من هويج دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشمام نگاه كردو به لهجه گفت: اين چ ِشمان(چشمان) كه تو داري ؛ تَ ر سُ م(ترسم) بلا بياري .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني چي؟مي خواي بگي واسه چشم هويج خوبه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخور پسرم..تو نميفهمي اين چيزارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عميقي كشيدمو سعي كردم تلافي غذانخوردن ديروزو دربيارم به هر صورت بايد انرژي بگيرم چون از پشت اين ميز كه بلند شم بايد انرژي زيادي براي بعدش به خاطر حاج خانوم خرج بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

--وحدسمم درست بود .هنوز كاملا رو كاناپه ننشسته بودم كه حاج خانوم روبه روم نشستو گفت: اقا سعيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(پدربزرگ)خيلي مرد خوبي بود ..تو هم واسه زنت همونجوري باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش چشمك زدمو گفتم : چجوري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كلا چون هم پير بود هم دل پاك ؛منظورمو نگرفتومثل هميشه با صداي اروم خيلي اهسته گفت: هميشه مهربون بود ..هواي منو بچه هارو داشت .همه چيش به جابود..هي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل اينكه جريان هميشگي شروع بشه مي خواستم بگم من كار دارم برم كه گفت: يه داستان قشنگ برات بگم گوش كن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي بابا ..چرا دست از سر اين يوسف وزليخابرنميداري .الان پاشم مي زنه زير گريه .تابلوبود قيافم عوض شده بود .فكركنم خيلي زار مي زد كه گفت: قصه رو كه بشنوي اين روحيه ي بدت از بين مي ره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حاج خانوم هربار اين قصه رو واسم تعريف مي كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ..من تازه ديشب موقع خواب خوندمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شماچرا اينقدر اين قصه رو دوست داري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوري چشماش پراز اب شدو گفت: اصلا برات تعريف نمي كنم ..واقعا يعني يادش مي ره هربار اين داستانو برامون (براي منو مريلا وماني وبچه هاي مريلا ) تعريف مي كنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حاج خانوم من ديشب خواب ديدم شما اين قصه رو مي خواي واسم بگي ؛ فكركردم تو واقعيته..ببخشيد چه زود ناراحت ميشي..شما هنوز داستانو نگفتي برام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور كه زود ناراحت شده بود ؛ زود از دلش دراومدو دوباره اين داستانه تكراري رو كه موقع پخش فيلمش من گريه مي كردمو(واقعي نه ها)شروع كرد به تعريف كردن ..اخه خداپدرتونو بيامرزه فيلمو مي ذارين اين تكرار شب قبلشو گذاشتنو تكرارشو از دوباره تو شبكه ي چهار گذاشتن چه صيغه اي يه؟جالبه كه ماني هم كه يه بار با حاج خانوم حرفش شده بود رفته بود اين سريالو براش خريده بودو حاج خانومم خيلي خوشحال شده بود.ديگه مقدمه چيني هاشو كرده بودو طبق روال هميشگي تا رسيد به اونجايي كه زليخا به يوسف پيشنهاد بد مي ده چشماش درشته درشت شدو با حرارت زيادي شروع كرد به تعريف كردن .با اينكه هربار اين جاي داستان اين مدلي ميشه اما من هربارشم مي زنم زير خنده ؛ چون حاج خانوم در حالا تعريف كردن يه جوري با هيجان صداشو بالا پايين مياره كه ادم جدي جدي باورش ميشه بار اوله كه داره تعريف مي كنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاخره بعداز يك ساعت وقت هدر رفتن ؛ وقتي حاج خانوم خود به خود رو كاناپه در حالي كه نشسته بود ؛ خوابيد .منم نفس راحتي كشيدم تا برم دنبال كارام.اما قيد ديدن كادوي تولدمو زدم چون ديگه انرژي واسه باز كردن در به وسيله ي پيچ گوشتي و...نداشتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه خوشحالي اقا ياسين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو چي چرا اينقدر تو همي؟ ناراحتي من خوشحالم تو يه بار ناراحتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من؟ نه خوبم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موهاتو بالاي سرت بستي حراست گيرنداد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله نداري حرف بزني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازم ريدماني كردي؟( يعني ريدن به اندازه ي زياد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا ريدماني كردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميگم اره ريدماني كردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اي بابا باز چي كردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص كش بالاي سرمو باز كردمو بازم موهام ريخت روصورتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسين-نكن خره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله ندارم همه يه جوري نگاه مي كنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو حساس شدي وگرنه داشتن بهت خوب نگاه مي كردن .يه بار تونستن صورتتو ببينن جنگلي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از رو نيمكت تو محوطه بلندشدمو گفتم: حالم خوب نيست ياسين .بيخود ور ور نكن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فكر كنم بهش برخورد ..بي خيال !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو بوفه تا حيلمي ؛ آشي ؛ كوفتي ؛ عدسي بخورم كه زهرا رو ديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا متوجه من شد با عصبانيت ظرف املتشو عقب كشيدو از رونيمكت بلندشدو از در بوفه بيرون رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي مردي الان نمي ديدمت ؟شيطونه مي گه بشينم باقي مونده ي املتشو مفتي بخورما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با به خاطر اوردن كاري كه كرده بودم اشتهام كورشدو از بوفه بيرون زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حسيني ..حسيني...شوتر ... وايستا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عقب برگشتم ..حامد بود .اين ديوونه بهم مي گه شوتر(يعني خيلي شوتي).با همون لهجه ي شماليش گفت: دانشگاه مي خواد ببره اردو مياي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كدوم ارگانش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسيج!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوووه كي مي ره اين همه راهو..حالا كجا مي بره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قم كاشان ...مياي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قاطيه؟ اگه قاطيه هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پسر ناحسابي اونا يه پشه ي مونثم ازمون دور مي كنن اونوقت تو ميگي قاطيه؟هستي يا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چقدره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دو هزار تومن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فقط دوهزار تومن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ارزون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثل اينكه بسيجه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب من كه احتمالا ميام چون الان چندروزي يه كه حالم خرابه ..به ياسينم بگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره بگو تا جا پرنشده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بنويس اسمشو ..راضيش ميكنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست كردم از كيف پولم يه پنج تومني دراوردمو گفتم : مال ياسينم حساب كن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد به شوخي گفتم: بقيشم برام بيار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو به سمت خودم هول دادو گفت: اينجور كه نمي شه مگه من مسئول دفتر بسيجم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو ريز كردمو الكي اندرفصيح نگاش كردمو گفتم: نه از ريش كه خبري نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مسخره .زودتربرو اسمتونو بنويس كه با تو خوش مي گذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس نميام تا بهت بدبگذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودداني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اصرار نكن من ميام .مامانم خيلي وقته كه ارزوشه يه اردويي جايي منو بفرسته چند روز خونه بي ميعاد بمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نكردن يه اتوبوس درست وحسابي برامون كرايه كنن .اين بنزاي قديمي چيه روده پوده م بهم ريخت.روبه ياسين گفتم: من اين استيلمو به سختي اينجوري نگه داشتم از اين اتوبوس اگه سالم زديم بيرون مطمئنم بدنم كج وكوله شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وللش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باكي اس مي دي؟ با خانوم صفايي؟ببينم جريان چي بود يه روز ناراحت بودي الان باهاشي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو توهم زدي وگرنه اونروز كه من ناراحت بودم اصلا سر قضيه ي ندا نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي ؟ ندا؟؟بابا ايول هنوز شروع نشه خانوم صفايي شد ندا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واسه تو همون خانوم صفايي هست .واسه من ندائه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي گم قضيه سر فاميل شدنه يا نه در حد اس ام اس وبوس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من چي مي دونم .فعلا بذار ببينم چي ميشه .تو كه مي دوني من فعلا تو كتم نمي ره شوهر كسي بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره مي دونم فعلا پولاي باباتو واسه اينو اون خرج مي كني..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به سمت پنجره چرخوندم تا اونم ديگه ادامه نده .اي كاش مي تونستم يه جوري از اون دختره معذرت خواهي كنم.بعد از سفر حتما مي رم سراغش .كم كم پلكام داشت روهم مي افتاد كه يكي از بچه ها گفت: صلوات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با هم بلندصلوات فرستادن .يه اقايي كه تو نهاد كار مي كنه شروع كرد به صحبت كردن .اخه يكي نيس به اين بگه يه ميكروفون بگير دستت اقا ما صداتونداريم ! اين اتوبوس قراضه هم كه اينقدر سروصدا داره كه نمي ذاره ادم حتي با صندلي جلوييش حرف بزنه!بابا من بابام اينكارس حفظم همه ي اين چيزارو ولم كن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو اوردم بالا و جوري كه ياسين بفهمه به خدا گفتم: ببين خدا من مي خواستم به حرفاي اين برادر گوش بدمو كمي متحول بشم اما نشد!! تو هم لطفا به ما سخت نگير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسين كه اصلا نفهميدمن چي گفتم.معلوم نيست چي دارن براي هم اس ام اس مي كنن كه اين همه مشغوله!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ياسين اون گوني يه تخمه رو بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو به مشما مي گي گوني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا مزه نريزم كه محلم نمي دي ...اين دختره شده هووي من..ولش كن بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زر نزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اينكه چشمشو از گوشيش برداره مشماي تخمه رو پرت كرد تو بغلموگفت: بخور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشمارو پرت كردم تو بغلشو گفتم: گاو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلندشدم .اينطوري نميشه .هر دوقدم صلوات البته نمي گم بده ها اما خوب يه كم تنوعم لازمه .اين ياسينه يالغوزم كه محل نميده.اين اتوبوسم كه بدتر.از ميون صندلي ها رد شدم تا به حامد رسيدم .با ديدنش گوشيمو در اوردمو از اون صحنه ي ناب فيلم گرفتم! سرش رو شونه ي سعيد بود .چشماش بسته بودو دهنش بازه باز.زبونشم به شكل ضايعي خودنمايي مي كرد.سعيد با خنده گفت: چيكار مي كني ميعاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي خوام اذيتش كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور كه فيلم مي گرفتم ؛سانديس سعيدو از دستش گرفتمو جلوي دهن حامد نگه داشتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سعيد بعد از اينكه سانديسو تو دهنش خالي كردم تو هم زير سرشو خالي كن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يك ...دو ...سه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حامدبا دهن باز مثل سيخ ايستاد كه يه دفعه اتوبوس به پستي بلندي رسيدو منم پرت شدم روش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حامدبدون اينكه دهنشو ببنده به سختي گفت: اين ماده چي بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق داره اين سانديساي صدتومني كه دانشگاه با اون تيتاپ كوچولوها بهمون داد به هر چي مي مونست جز سانديس.البته با دوهزارتومن بايدم همينارو بهمون بدن...فيلمو سيو كردمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من چه مي دونم اب چي بود؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دستمال كاغذي رو زبون ولبشو داشت پاك مي كرد كه گفت: كار توئه ميعاد..نه؟ تو كرم ريختي شوتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره به جان تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ياسينو چزوندي اومدي سراغ من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اون كه محل نميده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاخره رسيديم .مارو تو يه حسينيه ي بزرگ اسكان دادن ! بوي گند جورابا وعرق بچه ها داشت حالمو بهم مي زد .يكي نيست بگه بابا به خدا من حاضر بودم چندين برابر اين پولو بدم اما امكانات بدن .يعني چي؟؟ شانس اورديم كه بسيج رفت واسه خوابيدن؛ پتوهاي سربازي اورد كه از سرما يخمك نشيم .اون پتو سربازي ها هم كه بوي همه چي مي داد.اي خدا غلط كردم اومدم! ياسين كه اصلا حاليش نبود كلا تو گوشيش بود من نمي دونم اين چرا اومد!!!وقتي با اعصاب داغون پتورو به سمتش هول دادمو گفتم: نمي خوام اين ناقل بيماري رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونو چندلا كرد به جاي بالش گذاشت زير سرشو پتوي خودشم انداخت روشو دراز كشيد.من بدبختم همون كف رو موكت پخش شده بودمو خر غلت مي زدم .اينم از هتل پنج ستاره ي ما!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازديروز كه از اون سفر مهيج كه تنها قسمت خوبش زيارت كردن بود برگشتم احساس كوفتگي شديدي تو بدنم دارم .همينجوري تو دانشكده ي علوم سياسي پرسه مي زدمو دونه دونه تو كلاسارو نگاه مي كردم تا شايد بتونم ببينمش .اما انگار اب شده رفته زير زمين ! نه خودش بود نه اون دوستش زهرا؛ با ديدن اون پسرچاقه كه فكر كنم همون شهراد بودويه جوري با خشم نگام مي كرد خودبه خودپام يه سمتش كشيده شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي بهش رسيدم ؛سرشو با عصبانيت وبه حالت تاسف چندبار تكون داد و ازم دور شد.اين چرا اينجوري كرد؟با نگاهم ديدم كه وارد كلاس 704 شد.پس اونجا كلاسشونه ...بيرون كلاس منتظرموندم تا بلاخره يكيشون بياد اما استادشونم اومدو هيچكدوم از اون دونفر نيومدن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه روز گنديه امروز..به ستون وسط كريدور تكيه دادمو سرمو پايين انداختم .با صداي دويدن كسي سرمو بالا اوردم! اون زهرا بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا منو ديد با عصبانيت يه لحظه ايستاد اما دوباره به خودش اومدو به سمت در كلاس رفت..هنوز در نزده بود كه به سمتش رفتمو گفتم: باهاتون كار دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با شما كاري ندارم اقا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به خدا من پشيمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت در مي زد كه جلوش ايستادمو گفتم: تلافي مي كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودبه خودصداش بالا رفتو گفت: تلافي مي كني؟؟چه جوري؟چه جوري مي خواي غرور له شده شو بهش برگردوني هان؟ تو ادمي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودم كه اومدم ديدم خيلي ها حتي استادا هم از كلاسا بيرون اومدنو نظاره گر اين موضوعن .انگار همه مي دونستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرا با تني كه از عصبانيت ميلرزيد گفت: برو گمشو بيشعور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواست با كيفش منو بزنه كه چندتا از دخترا گرفتنشو اقايي با لباس مخصوص حراست به سمتمون اومد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رييس حراست-اقاي حسيني شما واسه اين كه باعث اين شلوغي وهمهمه شدين اين ترم ديگه نيايد دانشگاه..از ترم جديد بياين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي دونستم اولش اينجوري مي گن تا دانشجوبترسه وبعدش كوتاه ميان ..براي همين با التماس گفتم:اقاي رحيمي من كه كاري نكردم به خدا اين مجازاتابراي من خيلي زياده ...بابا من كه سياسي نيستم كه مي خوايد يه ترم اخراجم كنيد..شما ببينيد من اصلا تو پروندم خلافي دارم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمي شه اقا برو بيرون وقتمو نگير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اقاي رحمتي كه گاهي جلوي سردر باهاش شوخي داشتم گفتم: اقاي رحمتي تو رو خدا شما يه چيزي بگيد..بابا اين خيلي واسه گناه نكرده ي من زياده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقاي رحمتي بهم نگاه كردو گفت: اقاي رحيمي حالا شما اينبارو ببخشيدش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نميشه كه جناب ؛ اينجوري كل دانشگاه بهم مي ريزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا اينبار شما لطف كنيد..اين حسيني پسر خوبيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رحيمي يه كمي فكر كردو گفت: كارتش پيشم مي مونه تا يه مدت .تو پروندشم درج ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اينكه اينم باز خيلي بود اما نفس راحتي كشيدمو گفتم: لطف كردين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفم تموم نشده بود كه گفت: اون موهاتم كوتاه كن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنم باز موند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه كوتاه نكني از اين خطاي امروزتم نمي گذرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور گفتم:باشه كوتاه ميكنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تكون دادومنم با اقاي رحمتي از دفتر حراست بيرون اومدم.پاهام اصلا قدرت نداشت .بابا اين ديگه كيه انگار زمان شاهه واينم ساواكه !!! انگار قاتل گرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقاي رحمتي-حسيني واسه چي الكي پروندتو سياه مي كني ..فردا پس فردا بهت كار نمي دنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه كردم .خيلي ناراحت بودم ..با ناراحتي سرمو تكون دادمو گفتم: ممنون بابت كمكتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مامان گفتم نياد دنبالم تا خودم بيام ...بايد با اين دختره حرف بزنم .حالا مگه چيكار كردم كه بخاطرش اينجوري منو بردن پيش رييس حراست ...ياسين راست مي گفت اگه كله گنده ترين ادمم ببرن حراست اونجا خودشو از ترس خراب مي كنه چه برسه به من!البته من اصلا دررابطه با اين موضوع با هيچكس صحبت نكردم چون اصولا دوست ندارم كسي از كارام سردربياره.يعني ياسين جريان ژينارو نميدونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي زهرا از سر در بيرون اومد .به سمتش رفتم.قبل از اينكه دوباره شروع كنه به دادو فرياد گفتم: خفه شو كارت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاج وواج موند .اما بعدش گفت: برو گمشو وگرنه ابروتو ميبرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا؟ من مي تونم ابروي تو رو ببرم يا تو ابروي منو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي پستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوستت كجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور كه به سمت پياده رو مي رفت گفت: به تو چه ؟ براي تو چه فرقي مي كنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي گم دوستت كجاست؟كي مياد دانشگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه دفعه ايستادوگفت:بروبمير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو براي تاكسي تكون دادو گفت: دربست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي تاكسي نگه داشت گفتم: ميگم كي مياد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون تنها چيزي كه تو دنيا داشت همين غرورش توي دانشگاه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در تاكسي رو بستو رفت!چرا اينجوري شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجا لبه ي جدول نشستمو سرمو لاي دستام گرفتم..عجب بدبختي اي ..اصلا ولش كنم بهتره .من كه نمي خواستم اينجوري بشه خودش پررو بازي در اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي بوق ماشيني سرمو بالا اوردم ..نگار محمدي با دوستش رضوانه خليلي بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اقاي حسيني ..اينجا نشستي...مامان جونتون نيومدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين لگنتو راه بنداز برو.الان حوصله ي كل كل اصلا ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضوانه- حالا اون تو چه خبر بود؟ شنيدم حال دختره رو بد گرفتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب بهشون نگاه كردم كه نگار گفت: اقاي رحيمي خيلي وحشتناكه نه؟ من خودم چندبار رفتم پيشش ..ناراحت نباش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو واسه چي رفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واسه تيپم ديگه ..حالا پاشو سوار شو مي رسونيمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه مرسي .حال ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پاشو ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه نشستنو جايز ندونستم .برم خونه دوش بگيرم سنگين ترم..حداقل حالم بهتر ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ماشينو بستم كه گفت: راستي بابت سوهان مرسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش مي كنم بلاخره سوغاتي بود ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضوانه-يه بسته كامل برامون مي اوردي نه اينكه يه بسته بياري تو كلاس پخش كني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همونم از سرت زيادي بود .مگه من رفته بودم خريد؟ رفته بودم زيارت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار-واي ميعاد نگو خندمون مي گيره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اقاي حسيني هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضوانه-لوس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار- رسيديم ميعاد خان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ماشينو باز كردمو ازشون تشكركردم .كلا همه ادرس خونمونو بلد بودن البته چندباري با نگاراينا برگشته بودم كه اينام ادرسموياد گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هواسوز بدي داشت .شال گردنمو دور بينيم پيچيدمو دستامو تو جيبام گذاشتم .وقتي چشمم به ارايشگاه خورد.خودبه خود پاهام به سمتش كشيده شد.به جهنم مي زنم بازم در ميان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وجود اينكه مدل موهاي سابقمو دوست داشتم اما اين مدل رو هم ميپسنديدم .كمي مردونه بود اما خوب شيك ومد بود.مهم اينه كه بازم موهام بلند ميشن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي وارد حياط خونه شدم .حاج اقا تازه در ماشينشو بستو با تعجب بهم نگاه كرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام حاجي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عليك سلام ميعاد بابا . موهاتو كوتاه كردي ؟ نشناختمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره مجبور شدم .گير دادن هم كيشات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاجي خنديدو سرشو تكون دادو گفت: دستشون درد نكنه اي كاش از اولش گير مي دادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حاجي جون اينا بلند ميشه .شما زياد خوشحال نباش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا اينجا تو سرما وايستادي داري حرف ميزني مريض ميشي .بريم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت سرش راه افتادم. يه كتو شلوار توسي رنگ ؛ اندام ورزشكاريشو پوشونده بود با يه شال گردن مشكي كاموايي كه به دست حاج خانوم بافته شده بود.موهاي سفيد وكوتاه ومرتب شده ؛ با ته ريش كمي كه صورت سفيد رنگشو پوشونده بود .چندتا مشما ميوه هم طبق معمول هميشه تو دستاش بود ومنم نكردم بگم بده من كمكتون كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان-سلام حاجي.خسته نباشي. ميعاد نيومده نگرانشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خانوم.شمام خسته نباشي .ميعاد پشت سرمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان درحالي كه وسايلو از حاجي ميگرفت گفت:ميعاد خجالت نكشيدي حاجي اين همه وسيله دستشه ازش نگرفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خستم مامان .خستم ....سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو بالا اورد تا جوابمو بده كه با ديدن قيافه ي جديدم يه لبخند نشست رو لبش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موهاتو كوتاه كردي عزيزم؟ ببين چقدر خوب شده قيافت..چي بود اون شكلي كه واسه ي خودت درست كرده بودي اصلا نمي شد نگات كرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اينكه نگاش كنم رامو كشيدم سمت پله ها وگفتم: بازم بلندميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميعاد امشب مريلا اينا ميان .من يادم رفت به حاجي بگم نوشابه وماستمون تموم شده ميتوني بري بخري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همون بالا گفتم: مامان اين سوپري اون سر خيابون اگه زنگ بزني بهش مياره دم خونه ..شمارش تو دستگاه هست .خواهشن منو بيخيال شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه چيزي نگفت .منم بدون اينكه لباساي بيرونمو عوض كنم مستقيما رفتم حموم.چون اين لباساهم بايد شسته شن .ارايشگاهه ديگه چندتا موي خز وخيلم بيفته رو لباسام .كلي شخصيت ادمو پايين مياره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنددقيقه س كه شست دستشو كرده تو بينيشو در نمياره .اخه اين كيه ديگه! اينقدر نگاش مي كنم تا ببينم اخرش مي خواد كجا بچسبوندش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اي اي پسر .انگشتتو قبل از اينكه بمالي به اون مبل برو بشور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر بچه ي تپل سياه با اون لپاي اويزون ودهن باز بهم خيره شدو دستش رو هوا موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-محمد . دايي ...بيا برو اين دوستتو ببر دستاشو بشوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد عين كانگرو با خوشحالي به سمتم برگشت اخه سابقه نداره باهاشون خوب تا كنم .محمدو محدثه ازم مي ترسن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد-باشه دايي ميعاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زودتر ببرش .اسم دوستت چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اسمشم بهش مياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد-نادر بيا بريم دستشويي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نموخوام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه جوري چپ چپ نگاش كردم كه پسره كه هيچ ؛ دامادمون بهروزم (باباي محمد؛ شوهر مريلا)كه متوجه ي ما بود ترسيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه هه با اون هيكلش مثل فشنگ از جاش بلند شدو دنبال محمد رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهروز اين بچه ي كيه اوردينش اينجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاجي –ميعاد زشته بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهروز-خواهرت اورده وگرنه من مسئوليت قبول نمي كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون از معارفش كه با بوي گند شكمش خفم كرد اينم از اين دست تو دماغ كردنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاجي-اينقدر از بچه ي مردم ايراد نگير.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه ي مردم تربيت نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-دايي ..دايي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-نادر خيلي باهوشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونوقت كي گفته دايي جون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاله فرشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاله فرشته كيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهروز –مربيه مهد كودكشونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين خاله خاله گفتنا ديگه چه صيغه ايي يه ..هم تو تلويزيون هم تو مهد ..ادم بدش مياد خوب .ولي .بنظرم اين نادر اگه هوشم داشته باشه تربيت نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاجي-ببينيم بچه هاي تو با تربيت ميشن يا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه خبره يكي بسته حاجي .من مثل شما مايه دار نيستم .يكي كافيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهروز-ماهم يكي مي خواستيم خدا بهمون دوقلو داد .البته خدارو شكر .من كه هم از محدثه هم از محمد راضي ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه خنديدو رفت روي پاي باباش نشست ..بچه رو اينجوري لوس مي كننا !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مريلا با گوشي من به سمتم اومدو گفت: خيلي وقته كه داره زنگ مي خوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمي دونم ..اسم نيفتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • الهه

    00

    عالی نه ولی قشنگ بود ارزش وقت گذاشتن رو داشت

    ۱۰ ماه پیش
  • باران

    ۲۵ ساله 00

    خوب بود از نظر طنزش ولی خیلی ابکی تموم شد

    ۱ سال پیش
  • هاجر

    21

    سلام میشه چند تا رمان مذهبی خوب بزارین تو برنامتون

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۲۳ ساله 00

    عالیییی بووود

    ۳ سال پیش
  • مدوسا

    ۱۵ ساله 10

    این رمان عالی بود ولی کاش مینوشت وقتی فهمیدن ژینا دخترشونه چه واکنشی داشتن ولی در کل قشنگ و عالی بود

    ۳ سال پیش
  • مژگان

    31

    چقدر پایانش مزخرف بود انگار یکی نویسنده رو هل میداد. 😑😏 اگه رمان خون حرفه ای هستین این رمان و نخونید

    ۳ سال پیش
  • فهیمه

    ۱۸ ساله 00

    شما حرفه ای هستین؟؟ میشه چند روز رمان خوب بهم معرفی کنید؟ 👣💋😿

    ۳ سال پیش
  • H

    21

    سلام سازنده لطفا جوابمو بده من جند جا دیگه هم پرسیدم من چطوری میتونم رمانمو وارد برنامتون کنم؟

    ۴ سال پیش
  • سازنده برنامه

    سلام. باید رمانتون رو به آیدی زیر در تلگرام ارسال کنید تا بررسی بشه. اگه مشکلی نداشته باشه ارسال میشه تو برنامه. @GoodsLife

    ۴ سال پیش
  • ساناز

    00

    جلد دوم رمان اشرافی شیطون بلا رو میخوام خواهش میکنن اونم بیارید برنامه

    ۳ سال پیش
  • فرشته

    00

    بد نبود،خوبم نبود،به هر حال نویسنده میتونست قلم قوی تری هم داشته باشه،اولش یعنی خوب شروع شد،بعد آبکی بود

    ۴ سال پیش
  • ?زهرا?

    00

    خوب بود ولی یکم ابکی بود به هر حال دست نویسنده درد نکنه ولی میتونست موضوع باز تر کنه و قلم قوی تری داشته باشه

    ۴ سال پیش
  • محمد یاسین

    10

    خوب بود ولی نویسنده خیلی زود جمعش کرد.

    ۴ سال پیش
  • ناهید

    ۲۰ ساله 31

    تو یک جمله ،افتضاح بود حیف نتم

    ۴ سال پیش
  • شمیم عطر شبانه

    31

    سلام سازنده تا حالا چندین بار درخواست کردم رمان تهران مازراتی رو بزارین ولی نزاشتین پس این درخواست رمان چه فاییده داره وقتی به درخواست ادم توجه نمیکنین😔😔

    ۴ سال پیش
  • سازنده برنامه

    این رمان ممنوعه است عزیز دلم. چندین بار گفته شده تو نظرات

    ۴ سال پیش
  • Tina

    11

    من رمانش و دارم اگ میخایش آیدی ای چیزی بده برات بفرستم

    ۴ سال پیش
  • Sety

    11

    عالییی عالی عالییییییی

    ۴ سال پیش
  • Mohadeseh

    61

    عالیه 😘💨💗😊 از نظر من بیشتر جذابیتش بخاطره مذهبی بودنشه بخاطره همینه که این رمان طرفدار زیادی داره💯✨خواهشا رمان مذهبی عاشقانه و طنز بیتر بزارید باور کنید طرفدار رمان مذهبی زیاده مرسی 😍😘✌💘❤💯💕

    ۴ سال پیش
  • so_na

    ۱۶ ساله 00

    سلام سازنده ی عزیز میشه رمان اشک عشق از فصل یک تا فصل سوم (فصل اخرش) بزاری ؟؟ خیلی وقته دنبالشم مرسی😘

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.