رمان غم بار
- به قلم فاطمه سیاوشی
- 27 پارت
- در حال نگارش
- 59.9K 👁
- 630 ❤️
- 220 💬
ترس ....! ترس ......! همیشه ترس از چه باعث میشود زندگی نکنی ؟ داستان من در مورد دختریه که در خانواده ی مذهبی و با مادری وسواس بزرگ شده و زندگی الانشو به چالش کشیده ....دختری که رفتار های وسواس گونه داره که باعث شکست در زندگی شخصیش شده .... رمانی با شخصیت ها وکاراکترای واقعی!
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.

فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
💔❤️🩹
۲ روز پیشاسرا
در پارت 271این ورقضیه مهدی اینقدرعاشق اینکاردرحقت کردبودن سپهرمدیون مهدی هستی 🙏
۲ روز پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
بچه ها نظراتتونو برام حتما بنویسین ...بهم انرژی بدید💖
۲ روز پیشرز۸
در پارت 261چه پارت سنگین و غم باری ولی در کنارش پرتو های نوری دیده می شه برای بهبودی ترانه
۶ روز پیشراز
در پارت 262خیلی سخته از دست دادن ی عزیز نزدیک بهت واقعا.پارت غم انگیز ولی عالی بود اگه ی آهنگ کنارش بود میترکوند
۱ هفته پیشاسرا
در پارت 265الان دیگه خوب شدغم ازدست دادن نزدیترین بهت سخت حیلی باورناپذیر🙏🖤
۱ هفته پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
یکی از سخت ترین پارت ها واسه امروز بود ❤️🩹
۱ هفته پیشزینب
در پارت 251گاهی خانواده خود آدم از روی دلسوزی و اینکه اونا بهتر از ما میدونن چون چند پیرهن بیشتر *** کردن،حرف ها و راهکار هایی میدن که به نظرخودشون عالیه ولی اینجور نیست و زندگی نابود میشه.برا خییییلی از ماها از جمله من اتفاق افتاده. کاش خانواده ها بذارن ماخودمون تصمیم بگیریم و اونا فقط راهنمایی کننوکنارمون ب
۲ هفته پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
یه دیالوگ تو سریال شهزاد بود میگفت:پدرش بهش گفته بود من چهار تا پیرهن بیشتر از تو پاره کردم ،شهزاد بهش گفته بود بزارید منم پیرهنای خودمو پاره کنم
۲ هفته پیشاسرا
در پارت 250بنظرم ماهمانطورازاختراعات وکشیفیات دیگران استفاده کنیم میتونیم ازتجربیات دیگران استفاده کنیم ولی مربوط بخودمون هست که چطورمثل اسلحه یاچاقوکه چطوری استفاده می کنیم 💋🙏
۲ هفته پیشاسرا
در پارت 240بچه مهدی چی،شدگفتم شایدچیزی جاانداختم۲باره خوندم🤔🙏
۲ هفته پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
بچه مهدی رو که مادرش اومد بردش تو پارت قبلی🥰
۲ هفته پیشاسرا
در پارت 250متوجه نشدم مگه آپارتمان نیست پدرش چطورحرفهاازتوحیاط شنیدبعدطرف پارکینگ رفت اینجاهایکمی گنگ🤔🙏
۲ هفته پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
نوشته بودم مثل اینکه ....میگه نگاهش طوری بود که انگار حرفارو شنیده🥲
۲ هفته پیشمهیار
در پارت 250گاهی اوقات پدر ومادر ها حرف هایی میزنند که اثرش سالها میمونه ونمیتونی این بختک رو از خودت دور کنی وگاهی این چرخهادامه پیدا می کنه خانم سیاووشی داستانتو دوستداشتم موفق باشی
۲ هفته پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
💖🙏دقیقا همینطوره ادم همیشه از عزیزتراش زخم میخوره....
۲ هفته پیشراز
در پارت 250چقد غمگینه ترلان بیچاره
۲ هفته پیش
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
دخترا نظراتتونو برام بنویسین😍💖
۲ هفته پیشزهرا
در پارت 230زیبا بود ممنون ازت ❤️ کاش حداقل ترانه دیگه سراغ سپهر رو نگیره ،، از هرچیزی که اسمی از مهدی داره بدم میاد
۴ هفته پیشراز
در پارت 232عالی بود خسته نباشید بیشتر پارت بزارین اگه امکان داره
۴ هفته پیشصدف
در پارت 191خدارو شکر که سپهر دوسش داره همش میترسیدم اینم ادم بدی از اب دربیاد🥰 ممنون که پارت های طولانی تری میزاری😘💞
۱ ماه پیشصدف
در پارت 181عاشقتم که پارت هارو بلندتر کردی فاطمه جونم😍مرسی🥰
۱ ماه پیشصدف
در پارت 170مثل همیشه عالی بود این پارت هم🥰ممنونم فاطمه جونم💞خسته نباشی😘
۱ ماه پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده Siavashi.fateme -
آیدی تلگرامی نویسنده Siavashifatem -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
پروانه
در پارت 270ممنونم بابت رمان زیبات بایدبگم که مهدی هرکاری کردبخاطرعشق به ترانه بودحتی راضی شدن به ازدواج مجددوطلاق همچنین ازدوستش خواهش کردکه بیادبرای درمان ترانه برای داشتن ترانه همه کاری کردواقعا دلم براش میسوزه چون گناهش فقط دوست داشتن عشقش بودتاترانه خوب بشه ولی به این فکرنکردکه دوستش هم مثل خودش یه مرد