
رمان آفند درد
- به قلم معصومه علیایی
- 16 پارت
- در حال نگارش
- 7.7K 👁
- 67 ❤️
- 51 💬
همتا در نقطهای از زندگی ایستاده بود که همه چیز درست بود و مرتب، بدون هیچ عیب و نقصی. خوشبخت بود، آنقدر خوشبخت که تنها اتفاقی کافی بود تا تعادل این خوشبختی بهم بخورد و آن اتفاق، در شبی بارانی از راه رسید. باران بارید، سیل شد و خوشبختی همتا را با خود برد. حالا همتا مانده بود و ویرانهای از زندگیاش. چه میکرد؟ سر پا میشد یا تسلیم میماند در برابر تقدیر؟
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
معصومه علیایی | نویسنده رمان
آره واقعا، همه چی در عرض یه روز اتفاق افتاد
۳ ساعت پیشreyhane
در پارت 1400اخی. مطمئن بودم ی اتفاقی میفته🥺. شاید هم بعدا باعث جدایی همتا و محمد شه
۴ ساعت پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
محمد و همتا جدا شن؟ حیف قشنگیشون نیست؟🥺
۳ ساعت پیشاسرا
در پارت 1300بین زوجیون عطرواقعاجدایی میاره 🙏🤔
۵ ساعت پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
میدونین بیشتر به نظرم به تلقین ربط داره، هر چیزی رو تلقین کنین انرژیش جذب میشه، الان محمد هم به خاطر حساسیتش روی همتاست که یکم ترسید و نگران شد
۳ ساعت پیشم.ر
در پارت 1600چقدر دردناک خیلی سخته😢😢😢
۹ ساعت پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
آره واقعا خیلی سخته اونم تو موقعیت همتا که پدرشم دستگیر شده
۳ ساعت پیشپری
در پارت 1500نکنه مامانش فوت بشه؟
۲ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
فعلا حالش بد شده فقط، تا بعدا چه اتفاقی بیفته
۲ روز پیشم.ر
در پارت 1510چه اوضاعی شد😢
۲ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
آره
۲ روز پیشپری
در پارت 1300عجب تولدی شد
۳ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
واقعا عجب تولدی شد
۳ روز پیشندا
01بنظرم باطلبکاریا یکی که میتونه به پدرش کمک کنه ازدواج میکنه که پدرش زندان نره
۳ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
ممکنه؟🤔 هر اتفاقی ممکنه بیفته
۳ روز پیشم.ر
در پارت 1300اخ مجبور به کاری میشه همتا🥲اخ که محمد چه قدر مهربونه
۳ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
آره واقعا محمد خیلی مرد مهربونیه🥺
۳ روز پیشپری
در پارت 1200حس میکنم همتا و محمد سختی توزندگیشون میکشن. ممنون عالی بود
۴ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
توی زندگی همه یه سری مشکل و سختی وجود داره، محمد و همتا هم همینطوری، ممنون که خوندین
۴ روز پیشاکرم بانو
در پارت 200هنوزنمیدونم چی به چیه
۴ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
طبیعیه خب، شما هنوز دو پارت خوندین، داستان تازه داره شروع میشه
۴ روز پیشاکرم بانو
در پارت 100بایددید چی میشه
۴ روز پیشم.ر
در پارت 1200عاشقانه هاشون چه قشنگه😊😊
۵ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
آره قشنگن🥺
۵ روز پیشسوگند
در پارت 1100قلمتون مانا امیدوارم محمدوهمتا همیشه باهم باشند به خاطر بدهی پدرهمتا ازهم جدانشن
۵ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
ممنون بابت نظرتون منم امیدوارم
۵ روز پیشفاطی
در پارت 1100چقدر محمد و همتا کنار هم قشنگن🥺
۶ روز پیشمعصومه علیایی | نویسنده رمان
آره خیلی قشنگن🥺
۶ روز پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است
-
صفحه اینستاگرام نویسنده ثبت نشده است
-
آیدی تلگرامی نویسنده ثبت نشده است
-
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
reyhane
در پارت 1600چقد توی ی روز همه ی بدبختی ها به سرش اومد