رمان آفند درد
- به قلم معصومه علیایی
- 215 پارت
- در حال نگارش
- 92.8K 👁
- 352 ❤️
- 1.7K 💬
همتا در نقطهای از زندگی ایستاده بود که همه چیز درست بود و مرتب، بدون هیچ عیب و نقصی. خوشبخت بود، آنقدر خوشبخت که تنها اتفاقی کافی بود تا تعادل این خوشبختی بهم بخورد و آن اتفاق، در شبی بارانی از راه رسید. باران بارید، سیل شد و خوشبختی همتا را با خود برد. حالا همتا مانده بود و ویرانهای از زندگیاش. چه میکرد؟ سر پا میشد یا تسلیم میماند در برابر تقدیر؟
اطلاعیه ها :
سلام
این پیام رو برای کسایی که رمان رو تازه شروع کردن مینویسم، اگه نمیخواین رمان براتون اسپویل بشه لطفا نظرات رو نخونین، ممنون ازتون🥰
۱۶ ساعت ۳۲ دقیقه آینده
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطیما
در پارت 2151با آرزوی مرگ برای خشایار 😅😅😅 محمد شخصیت خیلییییی قشنگی داره محبوبه🥰
۴ ساعت پیشفاطیما
در پارت 2150غمی که همتا تو این مدت تحمل کرد بی نهایته واقعا دردناکه 🥺 مشتاقانه منتظر پارت فردا هستمم
۴ ساعت پیشفاطیما
در پارت 2150حس میکنم بعد خشایار دوباره یه مانعی بیاد نه؟ ایشالا اینطور نباشه عالیی بود امیدوارم پایان زندگی همتا با خشایار عوضی نباشه قلم زیبایی دارید مرسی از زحمتی که میکشی منتظرم چاپ شدن و درخشش این رمانم ببینم😍❤️🥺🥹
۴ ساعت پیشفاطیما
در پارت 2081از ته دل امیدوارم سعید به خواستش برسه😅 هر چی بیشتر میخونم حس میکنم داره قشنگ ترم میشه و اصلا دوست ندارم تموم بشه 🥺🥺🥺 من فقط به امید رمانای شما میام تو این برنامه
دیروز
معصومه علیایی | نویسنده رمان
دعای کل مخاطبا پشت سر سعیده😂 ممنون عزیزم واقعا ذوق کردم🥺 اگه دوست داشتی میتونی رمان دیگهام رو که تازه شروع شده بخونی، اسمش جمجمهی شیطانه
دیروزفاطیما
در پارت 2081دو تا رمانتون رو دارم میخونم😍
۱۳ ساعت پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
ممنون عزیزم🥺
۱۱ ساعت پیشراز
در پارت 2150کاش خشایار رو میگرفت
۱۶ ساعت پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
کاش
۱۵ ساعت پیشزینب
در پارت 2152😭😭😭😭😭😭😭😭 تو رو خدا ی کم به همتا آرامش بده. و بذار ما این آرامش رو بخونیم و احساس کنیم نه اینکه تا به آرامش رسید رمان تمام بشه. ی کم عشق بازی و آرامش از محمد بگیره و ما لذت ببریم بعد تمام بشه .الان فقط داریم غصه وغم میخوریم برا همتا و محمد
۱۶ ساعت پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
الان نباید میگفتم ولی میگم😂🙄نگران پایانش نباش، پایانش همه تونو راضی میکنه
۱۶ ساعت پیشتیسراتیل
در پارت 2151این باشه درس عبرت وقتی مدرکی دارید لو ندید محض احتیاط هم یه کپی برای روز مبادا داشته باشید. تمام💕🌱.
۱۷ ساعت پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
دقیقا، همتا یه کپی دستش بود بعدا دردسرم نمیکشید
۱۷ ساعت پیشتیسراتیل
در پارت 2151بنظرم همتا نباید به خشایار میگفت من دارم میرم وقتی میدونه خشایار تا چه حد خودخواهه یواشکی با محمد میرفت خو:/ تازه برگ برنده اش اون فیلم بود که باز احمقانه دادش به خشایار الان اگه دستش بود میرفت شکایت کنه اووووف چقد حرصم بخورم من
۱۷ ساعت پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
آخآخ آی گفتی، اگه همتا سر عصبانیتش نمیگفت دارم میرم یا حداقل بازم یه مدرکی دستش بود الان خشایار اینطوری نمیتازوند ولی بگردم بچهام همتا فقط میخواست از خشایار طلاق بگیره و خلاص شه اصلا به این چیزا فکر نکرد🥲
۱۷ ساعت پیشتیسراتیل
در پارت 2152امیدوارم خشایار دستگیر بشه و لازم نباشه همتا دوباره باهاش ازدواج کنه 💕🌱.
۱۷ ساعت پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
کاش همینطوری بشه اینطوری کلا شرش از سر همتا کنده میشه
۱۷ ساعت پیشپریسا
در پارت 2141ایشالا که طناب دار رو گردن کلفت این خشایار کثافت ببینم و بخندم
۲ روز پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
میدونم تو منتظر روز مرگ این بدبختی فقط😂
۲ روز پیشپریسا
در پارت 2140این بی شرف بدبخت نیست بدبخت کنههههههه
دیروز
معصومه علیایی | نویسنده رمان
عه اینطوری نگو بچه دلش میشکنه😂
دیروزپریسا
در پارت 2140به درک.قلبش از کار بیفته شرش کنده بشه
۱۸ ساعت پیشفاطیما
در پارت 2110خشایار منو یاد رضا میندازه آدم چقدر میتونه به اندازه خشایار بی رحم باشه آخه طفلی همتا بانو مثل همیشه عالییییییی بود
دیروز
معصومه علیایی | نویسنده رمان
آره والا پدر زن و دوماد لنگه همدیگهان بدبخت همتا که افتاده دست این دو نفر، ممنون عزیزم🥺
دیروززهرا z
در پارت 2144کاش یه پارت دیگه میدادین معصومه جونم جای حساس تموم شد الان من تا فردا که از خماری میمیرم بیا یه حالی به ما بده یه پارت دیگه ما رو مهمون کن گناه داریم لطفاً 💯🙏🥺💚
۲ روز پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
کنجکاوی خوبه ها😂
۲ روز پیشزهرا z
در پارت 2141نه خوب نیست استخونام همه درد میکنه
۲ روز پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
خدا نکنه عزیزم
دیروززینب
در پارت 2142پارت بعدی بگیری بگیری پلیس و فرار متهم هاست.. بی صبرانه منتظر ادامه ام. خسته نباشی نویسنده جون
۲ روز پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
ممنون عزیزم، ببینیم چی میشه پارت بعدی
۲ روز پیشراز
در پارت 2140سعید برو بگیرش تا این دوتا بچه رو ول کنه
۲ روز پیش
معصومه علیایی | نویسنده رمان
آخ اگه بتونه پیداش کنه همه چی تموم میشه
۲ روز پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده masoomeh.ol -
آیدی تلگرامی نویسنده ثبت نشده است -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
زهرا z
در پارت 2151نمیدونم چرا دوست دارم خشایار رو نصفش کنم از وسط مردک اشغال با چه زبانی بکه تو رو نمخواد😠😠 خسته نباشی معصومه مهربانم خوشقلم جونم 🙏😘❤️