داستان درمورد یه دختر به اسم پونه است.با دوست پسرش کار اموز وکالته. پونه که یه دختر صد درصد فمنیستیه(طرفدار حقوق زناس خیر سرش) خبری بهش می رسه که دادگاه مردی که به سه زن حامله تجاوز کرده داره به نفع قاتل پیش می ره اونم برای اینکه قاتل محکوم به اعدام شه وکیل قاتل و می دزده.که وکیل تا جلسه اخر داد گاه نتونه بره و از قاتل دفاع کنه اما… پایان خوش… این کتاب جلد دومی هم داره… به اسم عشق و جنگ…

ژانر : عاشقانه، کلکلی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۱۷ دقیقه

مطالعه آنلاین گروگان دوست داشتنی
نویسنده : صحرا71

خلاصه:

داستان درمورد یه دختر به اسم پونه است.با دوست پسرش کار اموز وکالته. پونه که یه دختر صد درصد فمنیستیه(طرفدار حقوق زناس خیر سرش) خبری بهش می رسه که دادگاه مردی که به سه زن حامله تجاوز کرده داره به نفع قاتل پیش می ره اونم برای اینکه قاتل محکوم به اعدام شه وکیل قاتل و می دزده.که وکیل تا جلسه اخر داد گاه نتونه بره و از قاتل دفاع کنه اما… پایان خوش…

این کتاب جلد دومی هم داره… به اسم عشق و جنگ…

راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن

بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم

یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن

شوق سفرم هست در اقصای وجودت

لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن

دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار

یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری

از صافی عشقم ده و عین هنرم کن

صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست

باران من خاک شو و بارورم کن

افیون زده ی رنجم و تلخ است مذاقم

با بوسه ای از آن لب شیرین شکرم کن

پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه

تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن

شرح من و او را ببر از خاطر و در بر

بفشارم و در واژه ی تو، مختصرم کن

****

(فصل اول)

داشتم خواب بد می دیدم. که صدای مادرم و شنیدم:

_پونه بلند شو کلاست دیر شد.

کم بود جن و پری اینم از دریچه پرید...خدایا چرا این مامانا اینقدر گیر

می دن؟ ملتمسانه گفتم:

_بیخیال شو مامان بذار بخوابم.

_نه خیر نمی شه.میخوای این ترم اخری اخراج شی؟

تو جام نیم خیز شدم.ای لعنت بر این شانس من که حتی خوابیدن هم برام حرامه.چشام تار می دید ولی باز تو چشای عسلی خمارش خیره شدم و پرسیدم:

_چرا اخراج؟

_چون همه کلاسات و غیبت می کنی.

دوباره دراز کشیدم .مامان با لگداش مجبورم کرد از روی لحافت برم کنار در عرض دوثانیه لحافتم و جمع کرد.باشه حالا که لحافتم و جمع می کنه رو زمین می خوابم.یه بالشت و گذاشتم زیر سرم یه بالشتم گذاشتم لای پام و دوباره خوابیدم.ییهو همچین لگدی زد که دادم به اسمون هفتم رسید:

_اییییی مامان چرا لگد می زنی؟

_گفتم بلند شو برو کلاست دیر شد...

با حرص از جام بلند شدم.همونطور حرصی رفتم دستشویی.دست و صورتم و تو دستشویی حیاط شستم.حوله به دست اومدم تو اتاق مامان سفره رو پهن کرده بود با پریا نشسته بود و صبحانه می خورد.لباسام و عوض کردم کیفم وبرداشتم و کنارشون نشستم.

بابام دبیر باز نشسته است که الان برای تامین مخارج دانشگاه من رانندگی می کنه.پدرم ازادی عمل بیشتری به من می ده تا مادرم.مادرم یه کم متعصبه یه کم که چه عرض کنم.زیادی متعصبه.پریا هم خواهر زاده امه.سه سال پیش وقتی خواهر دوقلوم پریا رو باردار بوده به قتل می رسه.شوهرش هم که پلیس بوده می کشن.پریا الان یه جورایی خواهر منه.

دستم و کشیدم به سرش و گفتم:

_جوجوی اجی چطوره؟

_خوبم اجی جون.

چهره پریا دقیقا مثل من و خواهر خدابیامرزمه.چشمای درشت قهوه ای.موهای مشکی پوست سفید بینی کوچیک ولبای جیگری متوسط.

یه عجوبه ایه این بچه.با من هم که مو نمی زنه.

خود این جانب هم کاراموز ترم اخر وکالت ام.ایشالله ماه بعد فارغ التحصیل می شم.به سلامتی.

مامانم یه لقمه نون و پنیر گرفت سمتم یه نگاه محبت امیز بهش انداختم و لقمه رو گرفتم که چشم به لب باد کرده اش افتاد پقی زدم زیر خنده.

حالا بخند کی نخنددرحالی که اماده فرار بودم گفتم:

_قربونت برم دسته به دسته روی لبات بوسه جلال نشسته

چهره اش دیدنی بود از جام پریدم.در جانونی و به سمتم پرتاب کرد که جاخالی دادم پریای که از خنده غش کرد.مامان و کارد بزنی خونش در نمیاد.همیشه می گه الگوی بدی برای پریا ام.حرفام وکارام...

دستش و به علامت تهدید بالا برد و گفت:

_مگر این که گیرت نیارم.دختره ی بی حیا .خجالت هم خوب چیزیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت در درحالی که سنگر گرفته بودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مادرخوشگلم اخه لبای خوشگلی داری همه رو وسوسه می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ووی الان دیگه اوج عصبانیته.به سمتم خیز برداشت که از در خونه پریدم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان معصومم خیلی خوشگلتر از من و خواهر خدابیامرزمه.موهای روشن چشای عسلی اصلا من یه چیز می گم شما یه چیز می شنوی.بابام هم دست کمی از مامانم نداره.چشمای قهوه ای تیره.هیکل چهارشونه موهای پرپشت و مشکی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار اتوبوس شدم.ماشالله جای سوزن انداختن هم نداره.له لوردیده شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای گوشیم از تو کیفم اومد رضا هم کلاسی ام بود جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پونه کجایی بیا دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دارم میام. تو ماشین داری بچه پولدار من باید با اتوبوس بیام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب صددفعه گفتم بیام دنبالت.خودت نخواستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_که مامانم دهنم و سرویس کنه بلانسبت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه حالا چرا جوش میاری؟ خداحافظ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و رضا دوسالی می شه که با هم دوستیم.پدرم معلم سرخونه اش بود. خانواده ثروتمندی دارن.خیلی هم مهربون و فهمیدن.اما مامانم ازش خوشش نمیاد می گه بچه سوسوله.بیچاره رضا که شهریه کلاسام و کتابا و وسایل دانشگاهم و .. برام تامین می کنه اما کسی قدرش و نمی دونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای رادیو از گوشی پسری که کنارم بود اومد.سراسیمه گوشی و ازش گرفتم.تعجب کرده بود.به حرفای گوینده اش گوش کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اقای دکتر ارشام اریا منش وکیل هشمت جوادی قاتل زنجیره ای سه زن حامله اعلام کرد دادگاه درحال حاضر به نفع هشمت جوادی پیش می رود.ایشون تاکید داشتند که مدارکی مبنی بر بی گناهی هشمت جوادی به دستشون رسیده که تا جلسه بعدی دادگاه تحویل خواهند داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرم در گیر خبر شد.گوشی پسر و بهش پس دادم واز اتوبوس پیاده شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هشمت جوادی داره ازاد می شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاتل سه تا زن حامله که بعد از تجاوز کردن به اون ها وبه قتل رسوندنشون جنازه زن هارو می فرسته برای شوهراشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور دادگاه داره به نفع اون قاتل پیش می ره؟ شقایق دختر خاله ام منشی اریامنشه می گفت ادم دختر بازیه خیلی هم عوضی وهیزه اما نگفته بود حاضر می شه از یه قاتل دفاع کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس ده دقیقه ای می شه که شروع شده.به عبارتی من ده دقیقه تاخیر داشتم.دوتا تقه به در زدم و قدمی داخل کلاس گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اجازه هست استاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد این درس دوست قدیمی پدرم بود برای همین خیلی با هم صمیمی ایم. استاد تپل مپل وقد کوتاه با لپ های همیشه گل انداخته و عینک ته استکانی.ادم دوست داشت لپ هاشو بکشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به موقع اومدی اول به سوالم جواب بده بعد می تونی بشینی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من که پایه ام ولی می دونید که جوابای من جنجالیه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برای همین گفتم.خب شما واقای افشار(رضا) که روی این پرونده کار می کنید به نظرت هشمت جوادی اعدام میشه یا نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون معطلی جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_صد درصد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با تعجب به اطرافشون نگاه کردن استاد هم متعجب بود حرفم وتصحیح کردم داشتم نقشه ای و که با شقایق کشیده بودیم ولو می دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منظورم اینه که خب اعدام نشه جای بحث داره.به نظر من که هشمت جوادی وباید سه بار اعدام کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا معترض از جاش بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نظرمن متفاوته.به نظرمن هشمت جوادی اصلی فراریه اونی که الان تو زندانه برادر دوقلوشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روم و کردم سمت رضا و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینا همه اش جو سازیه.می خوان ذهن مردم و از موضوع اصلی منحرف کنن.هشمت جوادی باید به ازای هر قتل یک بار اعدام بشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضاکه از ماجرای قتل خواهرم پریا با خبر بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم صوفی شما دارید احساسی برخورد می کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه اقای افشار همه مدارک بر علیه اقای جوادیه.من دارم بر اساس شواهد و قرائن موجود نظر می دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلا بهترین دوستم اشاره کرد که ادامه ندم.من و ایلا ورضا یه اکیپ سه نفره رو تشکیل داده بودیم. که جز خودمون کسی دیگه ای حق ورود به گروه ونداشت.ایلا همسایه رضاست.از رفتارش معلومه به رضا علاقه منده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته من از علاقه ایلا به رضابا خبر بودم ولی خودم وبه نفهمی می زدم.چون تنها کسی که تو این موقعیت می تونم بهش تکیه کنم رضاست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان هم که ایلا داره اشاره می کنه تمومش کنم برای اینه که می ترسه غرور رضا جریحه دار شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا که حسابی عصبانی شده بود جوابم و نداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر می کنه تفکراتم فمنیستیه.تااخر کلاس حتی یک کلمه هم باهاش حرف نزدم.به محض تموم شدن کلاس از دانشگاه اومدم بیرون.رضا وایلا هم پشت سرم اومدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا دنبالم اومد ایلا هم دنبال رضا.تقریبا به کوچه تنگی رسیده بودم که رضا از پشت دستم و گرفت تو دستش و منو برگردوند.ایلا هم شاهد ماجرا بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا نفس عمیقی کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید.نمی خواستم ناراحتت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی خواستم شاهد ناراحتی ایلا باشم.دیدم داره حرص می خوره.خواستم دستم واز تو دست رضابیارم بیرون که محکم تر گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ایلا داره مارو تماشا می کنه.بس کن دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تماشا کنه.چیه گناه دست کسی وبگیرم که دوسش دارم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست نداشتم رابطه 10ساله من و وایلا به خاطر دوسال دوستی با رضا بهم بخوره.مجبور شدم بهش دروغ بگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من هیچ علاقه ای به تو ندارم رضا.از همون اولم گفتم تو فقط یه همکلاسی برام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه اینکه بهش علاقه مند باشم.یه عادت.عادت به اینکه تو غم ها و غصه هام تکیه گاهم باشه.اشک هام و پاک کنه.بهم محبت کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار تمام تلاشم و کردم که دستم واز تو دست رضا بکشم بیرون.ایلا سرش و انداخته بود پایین و گوشه لبشو می جوید.دستم و زدم به شونه اش واز کنارش رد شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل یه دوست بود برام شاید هم یه برادر.ایلا هم مینطور مثل خواهرم بود.هردوشون هم از لحاظ مالی هم از لحاظ معنوی خیلی بهم کمک کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این که الان من و رضا دوستیم.اگر روزی رضا بخواد با ایلار ازدواج کنه به هیچ وجه ناراحت نمی شم.تازه براشون ارزوی موفقیت هم می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارون نم نم گرفته بود.تصمیم گرفتم تا خونه رو پیاده برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب تاپ رضا و گذاشتم روی پام و مشغول چت کردن شدم.این لپ تاب ورضابرای جشن تولد 23 سالگی ام بهم داده بود.سفارشی از دبی اوردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها کاری که تو این موقعیت می تونستم انجام بدم چت بود.حوصله ام سر رفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمم و گذاشته بودم ارمین و مخ دخترا و کار می گرفتم.از اینکه بقیه رو اسگل می کردم لذت می بردم.مازوخیسم دارم دیگه(اصلا نمی دونم مازوخیسم چیه.همینجوری گفتم)...با یه دختر مکاتبه می کردم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چقدر پول می دی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جانننننننن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی اگر بگم تو اون لحظه تبدیل به الاغ شدم دروغ نگفتم.داشتم حرفش و تو ذهنم تحلیل می کردم..این الان چی گفت:یعنی تو چت روم یه همچین حرفایی می زنن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای در اومد منم تند وسریع تا مامان بیاد داخل لب تاپ و بستم و لبخند ملیحی تحویلش دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دوستت ایلار بیرون منتظرته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ایلار؟چرا نیومد داخل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمی دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه شال انداختم روی سرم چادر مامان و هم سرم کردم و رفتم دم در.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راننده اش چند متر اونورتر منتظر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راه گم کردی؟از این طرفا جوجو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم هاش تو هم بود جوابم و نداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا تو ماشین کارت دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چرا امروز این جوری شده؟چرا جوابم و نمی ده.فکر کرده کیه که داره بهم دستور می ده؟سخت گیج شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهاش به سمت ماشین رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب تو خونه حرف می زدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابروش وانداخت بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عادت ندارم پا تو خونه های کوچیک بذارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشمای ابیش خیره شدم...یعنی داره شوخی می کنه؟یا داره جدی می گه؟چرا امروز دوپهلو حرف می زنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهاش سوار شدم.همزمان با ما راننده پیاده شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روم وکردم سمت ایلار و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دست از سر رضا بردار.بار اول واخریه که بهت تذکر می دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهره اش مثل ادم بده فیلم های عاشقانه شده.این...یعنی اینی که کنارمه ایلاره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی داری می گی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خواستم بهترین دوستم از گشنگی نمیره برای همین بابات وبه بابای رضا معرفی کردم.نمی دونستم نمک می خوردید و نمک دون می شکنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم گرفت.تو گلوم سنگینی می کرد.نفسم بالا نمی ومد.سعی کردم خودم و کنترل کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمش وصدا زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ایلار؟معلوم هست چی داری می گی؟رضا دوست پسر منه.ما همه دیگه رو دوست داریم(خالی بستم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمی دونم چطور تونستی تورش کنی...ولی ولش کن.هر چقدر پول بخوای بهت می دم...دست از سرش بردار.مادرت مریضه. پدرت 60سالشه تا ابد نمی تونه مخارجتون وبده.تو جهیزیه می خوای.پریا هم باید بره مدرسه.همه مخارجتون وتامین می کنم.فقط ولش کن رضا رو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ناباوری بهش زل زدم.موهای رنگ کرده اش و ریخته بود روی چشمش چشای ابیش مرموز شده بود.ارایش غلیظش همه وهمه دست به دست هم دادن تا تو یه لحظه ازش متنفر شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید جابزنم؟باید مقابله به مثل کنم؟چه عکس العملی باید تو این موقعیت انجام بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام ودوختم به دستام.اروم دستم و گذاشتم رودستش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_14سالم که بود یه دوست پیدا کردم.سال ها گذشت وما دوست موندیم.حتی از خواهر دوقلوم هم بهم نزدیک تر بود.حاضربودم همه چیزم و بهش بدم.اما اون چی؟اونم حاضر بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شاید چون چیزایی که تو داشتی نصف چیزایی که دوستت هم داشت نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطره اشکی از چشم ریخت.یه خط صاف و از چشمم تا چونه ام ایجاد کرد.اب ریزش بینی هم امونم وبریده بود.فین فین می کردم.نفسم ومحکم دادم بیرون.تنها چیزی که تو اون موقعیت به ذهنم رسید و بهش گفتم.تا حرصم و خالی کنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می دونم رضا هیچ وقت عاشقت نمی شه.اما باشه پس مونده هاش مال خودت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم از حرفی که زدم تعجب کردم اگر کسی همچین حرفی به من می زد دیوونه می شدم.منظورم از پس مونده های رضا نمی دونم چی بود من تا الان حتی نذاشته بودم گونه ام وببوسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتیش از چشمای ایلار می بارید.دلم خنک شد.اینم از تکلیف دوستی ده ساله ما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتم برگشت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی گفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام و انداختم بالا خودم وبی خیال نشون دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس مونده هاش...اونا مال خودت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول عصبانی بود بعد زد زیر خنده بلند تر خندید.2تا شاخ بالای سرم دراومده بود.این چرا داره می خنده؟گوشی اش واورد بالا و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقا رضا شنیدی؟شنیدی عشقت چی گفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وار فتم.یعنی همه اش نقشه ایلار بود تا من و بد جلوه بده؟این ایلار دوست منه؟چرا اینقدر نامرد شده؟چون پولداره باید همه چیز مال اون باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافه ام درسم زبونم همه چیزم از اون بهتره...تمام این مدت به من حسادت می کرده؟موهاش ورنگ می کرد تا خوشگل شه.کلاس های تقویتی می رفت تا به من برسه...این اونی نیست که من می شناختمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در کنارم باز شد.رضا بود که در وباز می کرد بازوم و گرفت ومن و کشیدبیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلار می خندید.اما رضا عصبانی بود.چسبوندم به دیوار وپرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس مونده هام؟پس مونده های من برای ایلار؟احمق جون فکر کردی من تفاله چایی ام که می خوای پس مونده هام وبریزی دور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم ترکید بدون صدا اشک می ریختم.زل زده بودم تو چشاش.از پشت پرده اشکم بهش نگاه کردم.اول عصبانی بود بعد غمگین شد.طوری که دلم ولرزوند.گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باورم نمی شه.تمام این سال ها ایلار راست می گفت که تو می خوای از من سواستفاده کنی...که می خوای من و بتیغی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی دونستم چی بگم..بهترین دوستم بهم نارو زد.دوست پسرمم داره تهمت تیغیدن وبهم می زنه.بازوهام واز بینم دستاش دراوردم.انگشتام وکردم تو انگشتاش ودنبال خودم کشیدمش و بردمش خونه.من دستش و می کشیدم اونم دنبالم میومد.مامان از دیدن این صحنه متعجب بود.نمی دونست عصبانی باشه یامتعجب یا ماجرا وبپرسه.اما حرفی نزد سکوت کرد.از این اخلاقش خوشم میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا وبه سمت اتاقم بردم.در وباز کردم و به دنبال خودم اوردمش داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موبایل و ای پد و لپ تاب و لباسایی و که برام خریده بود و انگشترا و جواهرات هرچیزی که تو این دو سه سال برام گرفته بود و ریختم تو یه سبد و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا.حساب بی حساب.پول شهریه هایی و هم که برام واریز کردی وتو اولین فرصت بهت پس می دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سبد واز دستم گرفت کوبید تو دیوار وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیف که نفهمیدی اونقدر که تورو می خوام هیچ چیزی تو دنیارو نمی خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاهام لرزید. خوردم زمین.روزمین خم شد زل زد تو چشام لبخند تلخی زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوشبخت شی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت ومن و با یه دنیا غصه تنها گذاشت.رو زمین نشسته بودم واشک می ریختم.قلبم نمی زد.یا اگر می زد یکی در میون می زد.سرگیجه گرفته بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان اومد داخل.دستش و گذاشت روشونه ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وپرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی شده؟چرا رضا عصبانی بود؟موضوع وبراش تعریف کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هق گریه هام بلند شد.با دستمال بینی موپاک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان به خدا سعی کردم عاشقش نشم.ولی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دلت سرید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اشکال نداره عزیزم.خدابزرگه.من و کشید تو بغلش و دلداریم داد.با وجود سخت گیری هاش دنیای من مادرم بود.بدون اون من هیچم.نمی تونم حال اون موقعم و وصف کنم. ولی خیلی سخت بود باورش دوسال که هر رزو بهم می گفت دوستم داره خودم و گول زدم که علاقه ای بهش ندارم حالا که اون علاقه ای به من نداره تازه فهمیدم دوستش دارم.یعنی واقعا دوسش دارم یا عادته؟شاید چون پشتوانه ام واز دست دادم احساس بدی دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچی هست حس خوبی نیست..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونه هام می سوخت چشام گرم شدم بود دیگه یادم نیست چی شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک هفته ای از اون ماجرا می گذره. رضا و هنوز ندیدم دانشگاه که نمیاد گوشی اش هم خاموشه.شاید واقعا می خواد من و فراموش کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید فراموشم کرده.یعنی می تونه؟حس بدی دارم تازه فهمیدم که بدون اون چقدر تنها می شم.دلم براش تنگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلار وچند بار تو دانشگاه دیدم هربار پشت چشمش وبرام نازک کرد و از کنارم رد شد.هیچ وقت فکر نمی کردم دوستی مون به این جا ختم شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای زنگ گوشی ام بلند شد.حتی این گوشی هم خاطره رضا رو برام زنده می کنه.همیشه بهترین چیزا رو برام تهیه می کنه.ازبهترین مارک ها گرفته تا بهترین جنس ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این گوشی ام هم برای سالگرد دوستی مون گرفته بود اما من فقط یه ساعت 20هزار تومنی براش گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز انقدر خوشحال شده بود که اگر محدودمون و مشخص نکرده بودم تا می تونست من و می بوسید.حتی به چیز های کم هم قانع بود می گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هرچه رسد از دوست نیکوست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بابا این گوشی هم که ول کن نیست از تو کیفم درش اوردم ایلار بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بفرمایید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام پونه جونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگر بگم شاخ دراوردم که دروغ گفتم ولی خیلی تعجب کردم این چرا هر 10 دقیقه یه بار داره تغییر رویه می ده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی کار داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وا؟چرا اینقدر عصبانی؟می خواستم شام دعوتت کنم.دوست نداری بیای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خواهش می کنم.بیا.بیا.بیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا چقدر این بشر رو داره؟ولی از طرفی ما ده سال دوست های جون جونی بودیم.نمی تونستم دلش وبشکنم هرچند اون دلم وشکسته.ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رضا هم میاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیم و گرفتم.حالا که رضا میره من هم میرم .تا نشون بدم بدون اون هنوزم رو پای خودمم.گرچه خودم و که نمی تونم گول بزنم من بدون رضا هیچی نیستم.دلم برای چشمای مشکی اش و چاله گونه اش وقتی می خنده تنگ شده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راننده ام و می فرستم بیاد دنبالت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تماس و قطع کردم.حالا کدوم مانتو رو بپوشم؟همه این هارو رضا برام گرفته هیچ چیز از خودم ندارم.مانتوی زرشکی مو پوشیدم این مانتو تنها چیزی بود که خودم داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از وقتی رضابرام خرید می کرد دیگه چیزی از پول بابام نمی خریدم.یه شال نارنجی نازک و شلوار جین ابی نفتی هم پوشیدم اصلا هیبتی شده بودم هیچکدوم از لباسایی که پوشیده بودم به هم نمی ومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رژ مایع جیگری زدم.جعبه کادوبزرگی وبرداشتم همه وسایلی و که تا الان رضابرام گرفته بود و ریختم توش جز موبایل و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه لباسا و مانتو ها وشال و کیف و لپ تاب و ای پد و کفش ها و جواهرات و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راننده ایلار بیرون منتظرم بود.جعبه رو ازم گرفت و گذاشت صندوق عقب ماشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت نشستم حرکت کرد ترافیک نبود زود رسیدم.جعبه رو از راننده گرفتم.اروم اروم راه می رفتم تا نخورم زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظه ای کنار در ورودی رستوران وایسادم ونفسم و تازه کردم تا پام و گذاشتم داخل انگار شوک 1000ولتی بهم وصل کردن.از صحنه ای که می دیدم شوک زده بودم.ایلار تقریبا تو بغل رضا نشسته بود و دست رضا و گرفته بود تو دستش وبا انگشت هاش بازی می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم کند می زد.اصلا بهتره بگم نمی زد.قلبم اومد تو حلقم.وسط رستوران خشکم زد بود که با جسم سختی برخورد کردم و جعبه پخش زمین شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پخش زمین شدن جعبه همانا و برگشتن رضا به سمت من همانا.پسری که بهش برخورد کردم داشت کمکم می کرد تا وسایل داخل جعبه رو جمع کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا تقریبا ایلار و پرتاب کرد اون طرف واومد سمت من. نمی تونستم اشک هام و مهار کنم.دیگه برام مهم نبود جلوش ضعف نشون بدم ایلار که خون خونش و می خورد.رضا کمکم کرد تا وسایل و جمع کنم.یه لحظه تو چشماش خیره شدم قلبم لرزید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در جعبه رو گذاشتم و دادم بهش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقای افشار همه امانتی هاتون و پس دادم فقط مونده یه گوشی که اگر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرید وسط حرفم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به خدا داری اشتباه می کنی پونه اونی که تو دیدی نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم وخواستم از کنارشون رد شم که ایلار بازوم و گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا؟تازه اومدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض تو گلوم گیر کرده بود اشکهام وپاک کردم اگر یه کلمه دیگه حرف می زدم اشکهام دوباره سرازیر می شد.به دنبالش پشت میز نشستم.گارسون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم چی میل داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب ندادم داشتم به رضا نگاه می کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلار جای من جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم تا الان تو همچین رستورانی غذا نخورده برای پیش غذا میگو بیارید برای غذا هم استیک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهم برنخورد می دونم داره حرصش وخالی می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما چقدر عوض شده از یه دوست خوب به یه ادم عوضی که فقط به فکر منافع خودشه تغییر پیدا کرده.دستش وانداخت دور کمر رضا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس موقعی هم که من دستم و می انداختم دور کمر رضا ایلار یه همچین حسی داشت؟تازه دارم درکش می کنم.امروز بدترین روز عمرمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذا از گلوم پایین نمی رفت.فقط باهاش بازی می کردم که ایلار بوزینه پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دوست نداری؟اخی یادم نبود تا الان همچین غذایی و نخوردی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگر سختته می تونی بری.مجبورت نمی کنیم ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم کیفم وبرداشتم وبدون حرفی از رستوران زدم بیرون.رضا از جاش بلند شد بیاد دنبالم اما ایلار نذاشت.دیگه نمی تونم. بسه هرچقدر غرورم شکست.دیگه بسه هرچقدر بزرگواری کردم وجوابش وندادم.یعنی چقدرباید تحقیر شم؟چرا رضا چیزی به ایلار نگفت؟مگه یه موقعی ادعا نمی کرد که دوستم داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فکر رضا بودم که گوشی ام زنگ خورد...شقایق دختر خاله امه.منشی اریا منش وکیل هشمت جوادی همون قاتل زنجیره ای.قرار بود بهم زنگ بزنه تا نقشه امون وعملی کنیم.طراح این نقشه من بودم.با شقایق در میون گذاشتم .البته سخت تونستم راضی اش کنم اما اونم بدش نمیومد. قبول کرد کاری کنیم که هشمت جوادی اعدام شه.البته حقشه چرا یه جانی باید تو خیابون ها ول بگرده؟دکمه سبز و زدم وجواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام.چی شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام. امشب مدارک به دستش می رسه.باید از چنگش دربیاری.تازه خودشم باید یک هفته ای به دادگاه نره.خب حالا می خوای چیکار کنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می گم بهت.فقط الان زنگ بزن خونه ام به مامانم بگو چند روزی میام پیشت تا حال و هوام عوض شه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اتوبوس تا خونه رفتم وسایلم وجمع کردم.چه شانس مزخرفی حالا که همه وسایل وبه رضا برگردوندم باید این اریا منش و بدزدم.لباس مباس هم ندارم که.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پونه جان.تا می تونی استراحت کن به رضا هم فکر نکن من از اولش هم از اون خوشم نمیومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناراحت بودم از اینکه دارم گولش می زنم.اون که گناهی نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارایش ملیحی کردم یه شلوار شیش جیب پوشیدم.داروی بی هوش کننده و دستمالی که بهش اغشته کرده بودم و گذاشتم تو جیب کنار زانو شلوارم .با همون مانتو ی که رفته بودم رستوران اومدم بیرون شقایق تو ماشینش منتظرم بود.شقایق دوسال از من بزرگتره نتونست ادامه تحصیل بده برای همین منشی دفتر اریا منش شد.چهره معمولی داره اماتنها چیزیش که ادم وبه خودش جلب می کنه هیکل خوش فرمشه .ارایش غلیظی کرده بودکه چهره اش وبا مزه تر می کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام.حاضری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اره.شقایق اگر می ترسی از الان بگو نمی خوام پای تو هم گیر باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه وقتی می گم رومن حساب کن یعنی تا اخرش و هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین وروشن کرد وراه افتاد.تو دلم هول ولای بود که نگو. حالا که رضا وندارم برام فرقی نداره.شاید اگر رضا ترکم نمی کرد از این کارم دست می کشیدم .اما الان مصمم تر شدم.ساعت9 بود وارد محله ای شد که تا الان حتی اسمشم نشنیده بودم چه برسه به اینکه به چشم دیده باشم.خونه اریامنش اینجاست؟ کلا4تا خونه بیشتر تو محله ای که رفتیم نبود...ولی عجب خونه هایی بودن ها...سرم گیج رفت مردم تو چه خونه هایی زندگی می کنن حالا ما اجاره نشین ها کجا زندگی می کنیم؟قلبم تند تند می زد داشتم پشیمون می شدم که شقایق پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا می خوای چیکار کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببین من جلوی در خونه اریا منش دراز می کشم.وقتی من و پیدا کرد دستمال بی هوش کننده و جلوی دماغش می گیرم تا بی هوش شه بعد میای کمک باهم می بریمش باغ بهشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شقایق رفت تو ماشین نشست من هم جلوی در دراز کشیدم چند دقیقه ای گذشت ونیومد داشتم به اریا منش فکر می کردم.شقایق می گفت چهره اش محسور کننده اس البته من یه همچین چیزی و قبول ندارم.چهره محسور کننده مخصوص زن هاست. نه مثل اینکه این یابو علفی نمی خواد بیاد؟یعنی واقعا نمی خواد بیاد؟من اون وسط اوشگول شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بد تر از این نمی شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای چرا می شه.بارون گرفت تو دوراهی رفتن وموندن بودم که ماشینی جلوی در نگهداشت.صدای قدم های یه نفر و می شنیدم.مرد بود اومد به سمتم.پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم.خانوم.حالتون خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نباید چشام وباز کنم.حس کردم یه دستش و زیر پام واون یکی دستش وهم زیر کمرم انداخت و منو از زمین جدا کرد.خدایا غلط کردم بلا نسبت گه خوردم این داره من و کدوم گورستون دره ای می بره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوی عطر تندش توی دماغم پیچید بدجور مستم کرده بود.کمی هم سردرد گرفتم.اخه بگم خدا چیکارت نکنه این چه عطریه زدی دارم دیوونه می شم.همینجوری تو بغلش بودم. دستاش داغ شده بود گونه ام به سینه لختش چسبیده بود.یعنی وضعی داشتم من دراون موقعیت.داشتم گر می گرفتم که اروم من و روی یه چیز نرمی گذاشت .با دستم اروم اطراف و لمس کردم.فکر کنم مبله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدرم نرمه...اروم وبا ملایمت دستای نرم و گرمش و گذاشت روی گونه هام و بعد تکونش داد و گذاشت روی پیشونی ام. دستاش کمی لرزش داشت نفس هاش به لب هام می خورد ضربان قلبم رفته بود روی1000 داشتم عقلم واز دست می دادم.اصلا یادم رفت برای چه کاری اومدم به این جا؟دوبار اروم به گونه ام زد وخیلی مهربون و کشیده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم خانوم؟حالتون خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا از انگشت هاش و زیر گلوم گذاشت...اروم چشمام وباز کردم که کنف نشم یارو بگه خودش و به بیهوشی زده.پلک های خیسم از هم جدا شدن.صورتش نزدیک صورتم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا حضرت عباس....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دیگه کیه؟اولین چیزی که توجه ام و جلب کرد چشاش بود.چشای درشت طوسی که بر اثر انعکاس نور می درخشید.قلبم محکم می کوبید به قفسه سینه ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجب هیبتیه؟مژه های پرپشت مشکی ابروهای تیز و کشیده که زیرش مرتب بود.موهای جوگندمی تقریبا بلندی که چون روی من خم شده بود موهاش رو هوا معلق بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباش که عقل واز سرم پرونده سرخ سرخ .گوشتی.فک چهارتیکه و چونه نوک تیزش که یه چاله کوچولو روش داره.خدایا چه تیکه ای درست کردی پدر سوخته اینقدر خوشگله نمی تونم چشام و کنترل کنم.پلک هم نمی زدم میل خواصی به تماشا کردنش داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احساس می کنم اگر بخوان ماروبا هم مقایسه کنن اون یه پسر خوشگل و خوشتیپه مرتبه اما من یه دختر معمولی که گلاب به روتون روم تگری زدن.من دربرابر اون یه دختر معمولی ام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشام پایین تر رفت روی لباساش ثابت موند دکمه هاش تا پایین تر از سینه اش باز بود و سینه برنزه اش و نشون می داد.چه هیکل چهار شونه ای هم داره خدا به داد صاحبش برسه...لابد از داشتنش ذوق زده می شه.خدایا؟؟؟؟چرا بعضی ها اینقدر خوشگل پولدار باهوشن؟اما من معمولی گدا گدول بدبخت کودنم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من احمق وباش سه ساعت دارم این و تحلیل بررسی می کنم.الان می گه این دختره ندیدبدیده.نمی دونم چرا ولی اونم داشت به من نگاه می کرد.من به زیبایی اون نگاه می کنم اون به چیه من نگاه می کنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم و کردم تو جیب شلوارم و دستمال ودر واردم قبل از اونی که بخواد حرکتی کنه گذاشتم روی دهنش اول تعجب کرد اما بعد که فهمید چی به چیه خواست حرکتی کنه اما دیگه دیر شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتاد روم.نمی دونم چرا قلب اونم تند تند می زنه؟یعنی بخاطر بیهوش کننده است؟اروم انداختمش کنار و به شقایق زنگ زدم جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شقایق بیا کمک این سنگینه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اومدم دروباز کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم سمت در سالن ودکمه ایفون و زدم تا شقایق بیاد یه نگاه به اطراف انداختم خونه سه طبقه بود که از داخل به صورت مارپیچ پله می خوره روی پله ها هم یه فرش طولانی قرمز پهن شده بود طبقه پایین جز یه در اتاق دیگه ای نداشت که فکر کنم اونم اشپزخونه است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکور طبقه پایین مشکی وسفید بود.مبل های چرم مشکی و سفید که مدل شطرنجی داشت سالن واقعا دیدنی کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این پولدارا هم چه دل خوشی دارن؟کف پوش ها هم به رنگ سفید بود فرش نو با ریشه های بلند وسط سالن پهن شده بود فرش های سنتی کوچیکی هم روی دیوار وصل شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شقایق اومد داخل و سوتی کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_واییییییی عجب خونه ایه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اره.قشنگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می گم بیا این اریا منش و تورش کن این خونه مال تو شه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بروبابا این دختر بازی که من می بینم اهل ازدواج مزدواج نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فکر می کنی.به نظر من که چون ایران بزرگ نشده قید وبندی نداره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دستش و انداختم روی شونه ام کیف و سوییچش برداشتم .شقایق هم یه دستش و گذاشت روی شونه اش .چقدر سنگینه غلط نکنم 90کیلویی می شه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این اگر رو یه نفر بیفته دهن طرف اسفالته...یا مثلا دهن زنش صاف می شه.با هزار و یه بدبختی از سالن خارجش کردیم.دم در بودیم که یه پسر جوون از کمری سفیدش پرید پایین واومد سمتمون و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام خانوم ها ارشام چیزیش شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شقایق به من من افتاده بود ولی من خودم و جمع وجور کردم و با پررویی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شما دکتری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه نزدیکانتون دکتره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس به شما ربطی نداره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنش باز موند داشت عصبانی می شد که با کیف زدم به شونه اش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودتو ناراحت نکن شیرت خشک می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمک شقایق اریامنش و گذاشتیم تو ماشین شقایق راه افتاد.داشتیم می رفتیم سمت باغ بهشت.باغ بهشت یه باغ خانوادگی که برای مادرم وخاله ام وداییمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تیکه از بهشته.گلهای رنگارنگ از گل سرخ و رز های رنگی و ارغوانی و شب بو و...تا در ختهای نارنج و نارنگی و پرتقال .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه اتاق هم ته باغه که بهش می گن اتاق هجله اکثرا عروس داماد های فامیل شب بعد از ازدواجشون وتو این اتاق می گذرونند.با ماشین وارد باغ شدیم.چون شب شده گلهای شب بو هم باز شدن عطرگلهای مختلف تو باغ نور مهتاب...همه و همه دست به دست هم دادن تا زیبایی باغ وهزار برابر کنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سختی اوردیمش تو اتاق هجله و انداختیمش روی تخت.دستها وپاهاش و با چسب 3سانتی بستم فقط دهنش وباز گذاشتم تا بتونه نفس بکشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شقایق پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پونه جان امشب وبمونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه دیگه برو فقط مراقب باش سوتی ندی؟به شوهرت گفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوبه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس مراقب خودت باش.این چوبم بگیر اگر خواست بهت حمله کنه بزنش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونه ام وبوسید و رفت.اتاق هجله یه اتاق 12 متری که یه تخت سلطنتی وسطش قرار داشت یه پنجره هم تو ضلع غربی اش قرار گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرش سنتی قرمز رنگی هم کل اتاق و پوشونده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اریامنش اروم روی تخت خوابیده بود برای یه لحظه دلم به حالش سوخت اخه این بدبخت چه گناهی کرده بود که من می دزدیمش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالشت و از کنارش برداشتم انداختم روی زمین.در و قفل کردم کلیدش و گذاشتم تو جیبم و دراز کشیدم.یه حس خواصی داشتم تا الان با یه مرد غریبه تو یه اتاق نخوابیده بودم. هرچند دست وپای اون بیچاره بسته شده ولی باز احساس گناه می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی یاد رضا هم از ذهنم رفت بیرون فقط چهره این اریامنش تو ذهنمه.فکر کنم 30سالی داشته باشه.خیلی خوشگل و خوش هیکله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییی من چرا دارم به این فکر می کنم؟اهه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند بار سرم وتکون دادم تا فکر وخیالش از ذهنم بره بیرون.صفحه گوشی م روشن شد.شقایق بودکه اس ام اس داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگر کاری داشتی بگو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.خوب بخوابی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اس ام اس و که فرستادم چشم به صفحه موبایلم افتاد عکس پیش زمینه اش عکس من و رضاست که تو توچال انداخته بودیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی از این پهلو به اون پهلو می شدم هر کاری کردم خوابم نبرد.کیفش و برداشتم و گذاشتم کنار بالشتم .تو جیب هاش و گشتم جز کیف پولش چیز دیگه ای نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سراغ کیفش سامسونتش رمز داشت.یعنی چند می تونه باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیف پولش و نگاه کردم کارت ملی اش توش بود.شماره شناسنامه اش و زدم.نشد.سال تولدش و زدم نشد روز وماه تولدش و زدم نشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه.اعصابم خورد شد پس چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم بالای سرش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی بیدار شو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکونش دادم بیدار نشد چندبار دیگه امتهان کردم بازم بیدار نشد یه سیلی اب دار زدم بهش از جاش پرید خودش و تکون داد اول گیج به اطراف نگاه می کرد.بعد دست هاش و تکون داد دید بسته است پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این جا کجاست؟تو کی هستی؟من کجام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این جا جهنمه.من عزراییلم. تو هم مردی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یالله بگو رمز کیفت چنده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تا نگی کی هستی و من وبرای چی دزدیدی چیزی نمی گم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی یابو علفی اول رمزو بگو بعدا می فهمی برای چی دزدیدمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یابو علفی باباته افریته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_افریته مادرته گوساله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شانس اوردی دستم بسته اس واگرنه همیچین بلایی سرت میاوردم که مرغای اسمون به حالت های های گریه کنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اها باشه...حالا رمز وبگو واگرنه من کاری می کنم که مرغای اسمون به حالت هر هر بخندن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکش قفل شده بود دندوناش و روهم فشار می داد. چند بار خودش وتکون داد تا شاید دستاش باز شه.یه چاقوی کوچیک از تو جیبم دراوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسید گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بچه ننه ترسو رمز وبده واگرنه خونت وحلال می کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.باشه.چهارتا صفر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عجب پروفسوری ام من خودم چرا امتهانش نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی نره خر دستم داغون شد بازش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی تو شرتت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایی گند زدم...چی گفتم غش غش زد زیر خنده...حالا بخند کی نخند.بعد جدی شد و پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این جا کجاست چرا من و دزدیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این جا اتاق هجله اس خواستم حامله بفرستمت خونه تون برای همین دزدیمت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرمز شده بود.نمی دونم بخاطر خنده بود یا عصبانیت اما خنده عصبی کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب دختر خوب اگر از من خوشت میومد می گفتی مطمئن باش من دست رد به سینه هیچکس نمی زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خون خونم ومی خورد چی داره می گه؟؟؟من فقط شوخی کردم...ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تا الانبا چند نفر خوابیدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مشت زدم تو فکش.صورتش به سمت چپ من کج شده بود.برگردوندش طرفم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از همون موقع که جلوی در خونه ام خودت وبه بیهوشی زده بودی باید می فهمیدم از این هرجایی ها هستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بیخیالی جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ننه ات هرجاییه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارد می زدی خونش درنمیومد.به سمتم متمایل شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جرئت داری دستم وباز کن تا بهت بگم کی کجاییه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جرئت که ندارم.حوصله اش هم ندارم.الان می خوام تو کیفت فضولی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حق نداری بهش دست بزنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من بازش می کنم تو نگاه کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رمز و وارد کردم و مدارک مربوط به دادگاه بود.یه نگاه سر سری انداختم و بقیه حکیف و جستجو کردم که صدای موبایلش بلند شد روش نوشته بود مامان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه اریامنش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان جونته جواب بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به پیغمبر جواب بدی من می مونم وتو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس جواب می دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_توروخدا جواب نده هردوتامون وبدبخت می کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس دیگه حتمی شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکمه سبز و زدم.اریامنش بدجور سرخ شده بود.دود از سرش بلند شده بود با عشوه جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جونم مامانی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان پونه ام دیگه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خاک عالم تو سرم چرا اسمم ولو دادم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پونه کیه.کدوم پونه نکنه تو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خیلی قشنگی داشت مثل گوینده های رادیو واخبار بود...با عشوه پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان جون؟؟؟من دوست دختر ارشامم دیگههه...من ویادت نیست؟؟؟پونه نیکنام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فامیلی مو تغییر دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماشالله پسرم دخترای تهرون واباد کرده کدوم یکی هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اخری همون که دلش و برده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اریامنش دیگه داشت منفجر می شد.گوشه لبش و می جوید مادرش پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا اون جاست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه عشقم خسته بود خوابید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی وقطع کرد...بلند بلند می خندیدم...اریامنش فکش قفل شده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می کشمت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جوجه تر از این حرفای جیگرم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.