دختری پر از تلخی،پر از تنهایی،پر از لجبازی،پر از بدشانسی.. پسری با گذشته ای خط خطی،ذهنی مشغول،عقاید وتعصبی خاص.. واما زندگی پر از پیچ وخم.. اتفاقاتی عجیب ، تلخ وگاهی شیرین، غیر قابل پیش بینی ملودی وبهنامی که مجبورن همدیگه رو تحمل کنن… پر از دعوا ، پر از بحث، پر از لبخند،پر از اشک ولی اینبار زندگی جور دیگه ای رقم میخورهشاید بالعکس.. بد شانسی،بد شانسی،بد شانسی،بدشانسی و خدایی که در این نزدیکیست.. ++

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳۰ دقیقه

مطالعه آنلاین ملودي سکوت
نویسنده : lady-mona

ژانر: عاشقـانه، جنجـآلی ، نـآارام

خلاصه :

دختری پر از تلخی،پر از تنهایی،پر از لجبازی،پر از بدشانسی..

پسری با گذشته ای خط خطی،ذهنی مشغول،عقاید وتعصبی خاص..

واما زندگی پر از پیچ وخم..

اتفاقاتی عجیب ، تلخ وگاهی شیرین، غیر قابل پیش بینی

ملودی وبهنامی که مجبورن همدیگه رو تحمل کنن…

پر از دعوا ، پر از بحث، پر از لبخند،پر از اشک

ولی اینبار زندگی جور دیگه ای رقم میخورهشاید بالعکس..

بد شانسی،بد شانسی،بد شانسی،بدشانسی

و خدایی که در این نزدیکیست..

++

_باش ،باش،غلط کردم .ديگه نميرم .ولم کن ديگـه

_ببند دهنتو شدي شبيه دختراي خيابوني!!

_بهنام من که گفتم ديگه نميرم .ول کن دستمو غلط کردم.فردا مدرسه دارم..بايد درس بخونم.دوباره شروع نکن جون مادرت

_مدرسه بخوره تو فرق سرت .ديگه نميخواد بري مدرسه

_بهنام ولم کن ..درس دارم

_همش تقصير اون دوست نفهم تر از خودته .اخه ملودي يه نگاه به خودت بنداز تورو چه پارتي؟!

_باش تو راست ميگي فقط ولم کن .توروخدا دوباره منو ننداز تو اتاق به خدا سرده..

_خفه شو .بار اولت نيست

_خب چرا زور ميگي ! مگه پارتي چـشه ؟ يه جشنه که فقط چند تا از رفقا دور هم جمع ميشن..

ابروهاش از خشم خميده شده بود.لبخند زدمو ابروهامو انداختم بالا وصورتمو شبيه موش کردم وگفتم:

_قبول ديه؟

بـه چشـمهايش خيره شدم..... يک دفعه حالت صورتش تغيير کردو دستمو محکم تر از قبل دربين دست هاي نيرومندش فشردوگفت:

_نخير .تو اينجوري ادم نميشي..

_عهعهعه ،بابا اذيت نکن ديگه .

_هيس

با قدرت به سمت اتاق هلم داد و درو بست...

با حرص دندون هامو روي هم ساييدم...لعنت به تو سارا...من گفتم بهنام گير ميده...

طبق عادت هميشگي چهار زانو روس سراميک سرد کف اتاق نشستم و به ديوار خيره کردم.هميشه خيره شدن به اين ديوار ها لذت بخش بود.....اما اين بار نه..

به سمت در بسته خيز برداشتم ..با تمام وجود داد زدم

_به درک .فکر کردي کي هستي؟سال بعد کنکور قبول ميشم ميرم سراغ زندگيم

..صدايي از بيرون نيومد.اينبار با صداي بلند ترداد زدم و به در کوبيدم :

_هووووي بهنام عوضي چي فک کردي بالا خره به هم ميرسيم ...اسياب به نوبت

صداي گنگش به گوشم رسيد که نشون از دهن پر از غذاش ميداد..

_هـيس.. دارم فيلم مييبينم

..نفس عميقي کشيدم تا بتونم تمرکز کنم.....کاري از دستم بر نميومد پس بهتر بود به قول بهنام اينقدر کولي بازي در نيارم.

.يک دفعه با ياداوري مبايلم که تو جيبه لبخندي زدم ..همانجا پشت در نشستم و سريع از جيب مانتوم بيرون اوردم وشماره ي سعيدو گرفتم.

_ چيه باز ملودي ؟ساعت 2شبه

_سلام خوبي ؟بابا اينقدر خشن نباش؟دلم تنگ شده خب چيکار کنم دوست دارم

_اي بابا ملودي من فردا بايد برم جايي کار دارم .شب بايد بخوابم

_سعيد بد نشو ديگه.بهنام دوباره منو انداخته تو اتاق درو بسته.

_غلط کرده پسره ي بي شعوراصلا تو چرا اينقدر به اين پسره رو ميدي؟

_خب چيکار کنم من که جز اون وخاله کسي رو ندارم ..در ضمن زورم بهش نميرسه..

_پس من کيم که تو جزاون کسي رو نداري؟

_اي بابا بيخيال اول واخر ما مال همييم.......

_اخه نفس من ،من که بهت گفتم اون پسره ي عقب افتادرو ول کن بيا باهم تو خونه ي خودم زندگي کنيم .

لحنم جدي شد.

_سعيد، جون مادرت دوباره شروع نکن اخه کدوم دخترو ديدي همينجوري شبيه گاو سرشو بندازه پايين بره خونه دوست پسرش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو هم که عقايدت شبيه اون پسر خاله عقب موندت برگشته به زمان دقيانوس..الان تو امريکا همه دختر پسرا باهم زندگي ميکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودت ميگي امريکا ،اينجا ايرانه عزيز من ،نميگي مردم پشتمون حرف در ميارن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به درک که در ميارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به هرحال من که گفتم بيا خواستگاريم ،عروسي ميکنيم ومثل ادم ميريم سر خونه زندگيمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باز شروع نکن منکه گفتم شرايط ازدواج ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه فرقي ميکـ.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با باز شدن در که من دقيقا پشتش نشسته بودم، در محکم به کمرم کوبيد وموبايل از دستم افتاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهنام در چارچوب در پيدا شد.. به موبايلم که روي زمين افتاده بود خيره شد...چشمهاش بين من و گوشي ميچرخيد. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس ودستپاچگي گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به جون تو هيشکي نبود..داشتم اهنگ گوش ميدادم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي الو الوي سعيد از موبايل تو اتاق پيچيده بود. فهميدم.اوضاع خرابه وبه سمت موبايل خيزبرداشتم .. بهنام با يک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گام پاشو گذاشت روش وخم شدوموبايل رو برداشت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موبايل رو نزديک به گوش کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..صداي سعيد اينقدر بلند بود که من هم ميشنيدم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_،کجا رفتي يهو؟اه ملودي دلم يه دونه از اون بوساي اب دارت ميخوادا..اي بابا کجايي تو پس؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند تند اب دهنمو قورت ميدادم و منتظر عکس العمل بهنام شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهنام فقط گوش ميدادوبه نقطه ي نامعلوم از ديوار خيره شده بود ولي از دستهاي مشت شده و صورتي که از شدت خشم به قرمزي ميزدفهميدم گاوم زاييده..اما برخلاف انتظارم پتويي که تو دستش بودو انداخت جلوم و با صدايي تقريبا خشن گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ميرم ملاقات مامان..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب منم ميام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_لازم نکرده .تو بگير بخواب فردا بايد بري مدرسه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب حداقل موبايلمو بده اهنگ گوش بدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي بهم انداخت که با تشويش گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نميخواد، اصلا اهنگ چيه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فک ميکنم اينقد غذا کوفت کردي تو اون خراب شده که نخواد برات غذا بيارم ..پس بگير بخواب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه ميخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همين الااان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به نشان از تبعيت تکون دادم.....دراز کشيدم و پتورو روي سرم انداختم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برو ديگه .مگه نميخواي بري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون حرفي درو بست ورفت........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عميقي کشيدمـ ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذهنم به سمت خاله رفت ...دلم شور خاله رو ميزد دکترا قطع اميد کرده بودند.خاله ي بيچاره من..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه تو بري من چي کار کنم؟فکرشم عذاب اور بود..احتمالا عمه هام از امريکا ميانوبا هزار منت منو ميبرن امريکا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاجعست. عمه فريبا؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمهام سنگين شد ..پتورو تا چشمام بالا کشيدم .پلکهـام سنگين تر ميشـد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي تيک تاک ساعت که عجيب در سکوت اتاق پيچيده بود ..از بين چشمهاي نيمه بازم به اطراف خيره شدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي تلفن بلند شد..چشمهامو روي هم فشردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*بعد از شنيدن صداي بوق پيغام خود را بگذاريد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بلند شو ملودي ساعت 6:15شده ،ديرت ميشه ..منم نميتونم بيام مدرسه پيش مديرتون عذرتو بخوام .بلند شو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.با کلافگي بالشتمو پرت کردم سمت تلفنو داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه،باش.اينقدر نگو خبر مرگم الان ميرم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_امروز ديرتر ميام ،گفتم ساعت 2 برات غدا بيارن.بعد از مدرسه جايي بري من ميدونمو تو.حواست باشه.ديگه دليلي هم نميبينم با سارارفت وامد کني.صبحانتو اماده کردم.برو بخور ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باش،خودم بقيشو ميدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اينکه حرفي ديگه اي بزنه رو دگمه آف رو کوبيدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو خاروندمو خميازه ي کشداري کشيدم...با کرختي بلند شدمو به سمت دستشويي رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..صورتمو شستم ..به خودم تو اينه نگاه کردم... موهاي ژوليدم از دوطرف روي شونم ريخته بود . زير چشمام کبود شده بود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره بايد چشمامو زير چند لايه از ارايش مدفون ميکردم...اهي از افسوس به زندگي پر از نشيبم کشيدم ....چشمامو بستمو صورتمو زير اب بردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اشپزخونه رفتم..صبحونه مفصلي رو ميز چيده شده بود..صداي غرغر شکمم همراه با صداي توستر شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب دهنمو قورت دادم..از گوشه ي نون کَندم و توي دهنم گذاشتم... خيلي دلم ميخواسن بشينمو براي اولين بار مثل ادم صبحانه بخورم اما کمبود وقت اجازه نداد..به سرعت وارد اتاقم شدم ...هيچ چيز سرجاي خودش نبود..بُرس پر از موم که زير تخت بودو برداشتم و شروع به شانه زدن موهام کردم..به هيچ طريقي بين موهام نميرفت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.بالاي سرمو با دست چپ گرفتمو با دست ديگه به سرعت شونه رو بين موهام ميکردم تا شايد دردش کمتر بشه.. اشکهام درشرف ريختن بود که بالاخره شونه شد..مانتو شلوارمو از کمد دراوردمو به سرعت پوشيدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اينکه يواشکي تنگ گرده بودم ولي بازم خيلي نافرم نشونم ميداد. استين مانتومو تا ارنج بالا دادم که باعث شد دستاي سفيدمو به نمايش بذاره..بهنام نبودو ميتونستم تمام استفاده رو ببرم..به سمت اينه رفتم تا مقنعمو درست کنم..کليپسمو گذاشتم ومقنعرو تا بيشترين حد ممکن عقب بردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..کيفمو برداشتم از خانه خارج شدم..کتوني ال استار ساق بلندمو پام کردم ..به سرعت از پله ها پايين رفتم....خواستم در ورودي که خيلي هم سنگين بود باز کنم که مردي با کت شلوار مشکي و خيلي رسمي جلو اومد ودرو برام باز کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سرعت از مرد دور شدم ..که همان مرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانم راد کجا تشريف ميبريد ماشين اينجاست..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردمودستمو به حالت طلب کارانه اي گذاشتم رو کمرو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يعني چي اقا الان وقت دختر بازيه.مردک بيشعور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خنديد که باعث شد دندان هاي سفيدشو به رخم بکشه..ولي خيلي ناگهاني حالت صورتشو تغيير دادو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عذر ميخوام،سوتفاهم شده.اقاي زند منو فرستاده تا شمارو برسونم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه داري بچه گول ميزني؟برو اقا مزاحم نشو .مدرسم دير ميشه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خير خانوم .ميخوايد همين الان تماس ميگيرم باهاشون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بيزون اوردن موبايلش فهميدم واقعا بهنام فرستادتش.چون تو اون شرکت همه يک مدل موبايل دارند...درحال شماره گيري بود که گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نميخواد اقا زنگ نزن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باش پس بفرماييد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درعقب رو باز کرد.من هم بدون حرفي رفتم داخل.!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين از زمين کنده شد..سرمو به صندلي تکيه دادمو چشمامو بستم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبمو تر کردم..احساس سنگيني نگاهشو احساس کردم..يکي از پلکهامو باز کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....اخم کردم تا يکم خودشو جمع کنه،،. که گلوشو صاف کردو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عذرميخوام قصد جسارت ندارم،ولي فکر نميکنيداگه اقاي زند شما روببينن.عصباني ميشن؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مغزم سوت کشيد..تار ابروهامو بالا انداختم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_قصد داشته باشيد يا نداشته باشيد اين جسارته!!به شما و اقاي زندتون هم هيچ ربطي نداره...فک ميکنم وظيفه شما تنها رسوندن من به مدرسه باشه نه فضولي!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عذر ميخوام ،عذر ميخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مدرسه تو همين خيابونه ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واشاره اي به بيرون انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من بازهم از شما عذر خواهي ميکنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابي ندادم و کتاب عربيمو بازکردم...نگاهي به صفحه اول کتاب انداختم که پر از کاريکاتور معلم هاو چرندياتي که سارا باخط داغونش نوشته بود..با خوندن تک تک انها خندم گرفت ..درحال خواندن خط هاي ريز ودرشت بودم که يک دفعه چشمم به خطي ريز در گوشه ي صفحه افتاد:امتحان عربي از نصف اول کتاب.....خشک شدم.. توان چشم برداشتن از نوشته را نداشتم .اروم با دست روي دهنم زدم....ايندفعه اقاي سلطلني منو دار ميزنـه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دفعه قبل هم گنده بودم ..و.مثلا امروز بايد جبران ميکردم...دستهام يخ زده بودو همواره چشم به دستخط ريز دوخته بودم........راننده از اينه به من نگاه گردوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چي شده خانوم راد..اتفاقي افتاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دندونهامو روي هم ساييدمو با حرص گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندي زدو دوباره به خيابون خيره شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جروبحث بي فايده بود..تنها چيزي که بايد بهش فک ميکردم سلطانيه....مطمئنا اين سري ديگه اخراجم ميکنه از کلاس..بهنام هم تازه ي پول هنگفت اين کلاس فوق العاده ي لعنتي رو داده...با تصور اينکه براي بار ديگه بهنام رو ميخوان سرم گيج رفت..دوباره جروبحث ...هرطور شده بايد مدرسه رو بپيچونم....صداي زنگ موبايلم باعث شد دوباره راننده که فهميدم فاميليش( توکليه)از اينه به عقب نگاه کنه...بي توجه بهش موبايل رو از جيب مخفي مانتوم دراوردم ..عکس سارا رو صفحه موبايل تکون ميخورد..با بي حوصلگي قطع کردم ولي دوباره زنگ زد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي جيغ سارا براي لحظه اي موبايل رو از گوشم دور کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چي ميگي اروم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ديوونه سلطاني اومده ميگه مگه قرار نبود زودتر بياي اون تحقيق رو بهش بدي؟خيلي کلافس..تحقيقو اوردي....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لال شدم..يک ماه بود ميخواستم يه تحقيق بيارم....با بغض فقط گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاک توسرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ارامش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا بيخيال اون..يه جوري دکش ميکنيم...راستي سعيدومحمدامروز ميان دنبالمون بريم شهربازي حال کنيمـــا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره حرف هاي ابلحانه وبي ربط سارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.من با سلطاني چيکار کنم..تنها کسي که ازش واقعا ميترسيدم سلطاني بود..يه مرد باوقاروشديدا جدي.والبته سگــ..براي کلاس هاي فوق العاده وکنکور ميومد مدرسمون....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حواسم به صداي سارا نبود که از تدارکات امشب ميگفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سارا.من نميام،.يعني نميتونم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اه توهم فقط خودتو لوس کن...خوش ميگذره ديگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اصلا ببينم امروز جون سالم به در ميبرم يانه؟!...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا الکي خودتو ميزني به مريضي نميفهمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_زر نزن..مگه گوشاش مخمليه؟!!ميفهمه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا يه کارش ميکنيم..تو هم همش فاز بد بده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_در هرصورت من نميام..خالمم مريضه..نميگن خالش رو تخت بيمارستان دختره رفته شهربازي!!؟...تازه بايد برم ملاقات خاله..از همه مهمتر از بهنام اجازه نگرفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اووو...حال خالتو که زنگ بزن بيمارستان بپرس..تازه خالت راضي نيست اينهمه راهو بکوبي بري ملاقات..دوما تو بهنامو کي ادم حساب ميکردي؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه ساراجان من ديگه حوصله جروبحث با بهنامو ندارم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاک تو سرت ملودي..يني خاک تو سرت که عُرضه يه عقب مونده فکري رو نداري!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اين چه حرفيه ساراخودتم ميدوني هيچ وقت بي ربط نميگه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اون داره تورو محدود ميکنه..چرا نميفهمي .بابا.عزيز من دست سعيدو بگير برو سر خونه زندگين ديوانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا ياوه ميگي ؟!من با پسر غريبه برم زير يه سقف چه غلطي کنم؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_.عزيز من ازدواج وعقدواين چيزا واس عهد بوقه .امروزه ديگه ادماي بيکلاس عقد ميکنن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو هم که حرفاي سعيدوميزني..اصلا به توچه تو کاراي من دخالت ميکني؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناراحت شد..حوصله نداشتم از دلش در بيارم پس با گفتن باي قطع کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطع کردن موبايل هم زمان شد با توقف ماشين جلوي در مدرسه....ترس ولرز تمام وجودمو گرفته بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رسيديم پياده نميشيد؟!؟.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله...ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راستي براي بازگشت هم اقاي زند بيمارستانن..خودم ميام دنبالتون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه ممنون ..مزاحم نميشم..خودم با اتوبوس ميام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه زحمتي..خواهش ميکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصرار بيشتر بي نتيجه بود...پشت چشمـي نارک کردمو زير لب گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بمون تا بميري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون خداحافظي از ماشين پياده شدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..بچه هاي مدرسه با چشم هاي شيطون بهم نگاه ميکردن و زير زيرکي ميخنديدند ..بعضي ها هم زير گوشم پچ پچ ميکردند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه خبره دوست پسر جديد.............اووف چه ماشيني داره...........چه کت شلواري حيفش نيست و.....ملودي چندميه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سعيدو دک کردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا اسمش چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حرفاشون اهميت ندادم و با گام هاي بلند خودموبه در ورودي رسوندم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولين کسي که چشمم بهش افتاد سلطاني بود که روبروي سارا ايستاده بود ومعلوم بود داره دعواش ميکنه..به سرعت برگشتم تا منو نبينه ..خواستم برم بيرون که سطاني صدام کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم راد .کجا؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تشويش ودستپاچگي به سمتش برگشتم..سرمو انداختم پايين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا ميري خانوم راد؟!مگه قرار نبود امروز تحقيق بياريد؟من امروز بايد تحويل بدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو پايين تر بردم. لب پايينمو محکم گاز گرفتم...طعم شور خون احساس شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم رادبا شمام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راستش ..راستش .من خالم مريض بود نتونستم.و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي محکمش که سعي در کنترل عصيابيتش داشت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يعني چي خانوم ..من امروز به همکارا قول دادم..که تحقيق يکي از دانش اموزامو تحويل بدم..دفعه پيش هم که نياوردي منو به اندازه کافي خجالت زده کرديد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گفتم که نتونسم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه مثل اينکه شما متوجه نميشي..همين الان ميريم دفتر زنگ ميزنيد به اولياتون بيان تکليف شمارو روشن کنه..سريع ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سرعت از من دور شد که ناخوداگاه دنبالش رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.لبمو جمع کردم...با گامهاي تند وکوتاه به دفتر رسيديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب برو تو..شماره پدرتو که حفظي زنگ بزن همين الان بيان مدرسه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگراني وارد دفتر مدير شدم..چشمهاي خانوم عبدلي به من افتاد..دو دستش رو روي ميز گذاشت وبه ان ها تگيه داد وبا حالتي طلب کارانه رو به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بازم تو؟؟!!دختر تو خسته نميشي اينقدر بي تربيتي !خجالت نميکشي؟سوم دبيرستاني ولي عقلت اندازه بچه هشت سالست..تو اين سن بايد بهت گفت درس بخون يا نخون؟!باز چه گندي زدي؟ايندفعه ديگه بخششي در کار نيست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدرو به اقا تو کلاس عربي بنده اضافن..خودشون گوش نميدن به بقيه هم اجازه گوش دادن نميدم..وضعيت درسهاشونم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درسته ،ميدونم...خانم راد تو مدرسه سرشناسن..همه معلم ها از از دستش شاکي هستن.....چه ميشه کرد؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به نظر من زنگ بزنيد اولياشون ..ببينيم علت اين رفتار هاي ناشايست چيه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم عبدلي نگاه گذرايي بهم انداخت..از زندگيم خبر داشت..سعي کردم خودمو بيخيال جلوه بدم..دستم رو داخل جيبم کردم و با پاهام به زمين ضربه زدم...خانوم عبدلي پيش گوش سلطاني پچ پچ ميکرد..نگاهي به پنجره ي کنار سلطاني انداختم. بچه ها يواشکي داشتند نگاهمون ميکردن و ادا واصوب مضحک در مياوردند..خندم گرفت..براي اينکه روشونو کم کنم..زبونمو تا بيشترين حد ممکن بيرون اوردم و چشمامو چپ کردم...با خالت خاصي پره هاي دماغمو هم باز وبسته کردم..بعد از چند ثانيه ادا دراوردن چشمامو باز کردم و با لبخند به پنجره نگاه کردم..اثري از بچه ها نبود.ناگهان چشمم به عبدلي وسلطاني افتاد که با چشماني درشت بهم خيره شدن..قلبم ايستاد..چشمهاي منم به انداره چشمهاي اونا درشت شده بود..هرسه بهم خيره شده بوديم..که خانوم عبدلي لبشو گازگرفت و تک سرفه اي کرد .سعي داشت خندشو کنترل کنه...با لبخندي که نميخواست سلطاني ببينه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نميخواد..الان پسر خالت مياد دنبالت بري ملاقات خالت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من که تازه اومدم مدرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ميتوني بموني بري زنگ عربي؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه..ميرم ..خيلي وقته ملاقات خاله نرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع از جلوي چشمان متعجب وخشمگين سلطاني دور شدم....با ورود به حياط بچه ها دورم جمع شدنو با صداي بلند بهم ميخنديدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نرگس_ديوونه....سلطاني شاخ دراورد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا_شبيه بزغاله شده بودي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب منگلا بهم ميگفتيد..ابروم رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چيکار ميکرديم؟کار از کار گذشته بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبمو گاز گرفتمو با اداي مسخره اي گفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاک عالم ابروم رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با صداي بلند خنديدند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ملودي فک کنم عشقت اومد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنمو با عشوه تکون دادمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وا...چه زود اومد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا _ شصتش خبر دار شد داري گند ميزني..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه فکر کنم اون يارو چغليمو کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کدوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هيچي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_..بچه ها من رفتم بهنام منتظره..واسه خالم دعا کنيد..باباي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي ملايم تتلو در ماشين درحال پخش بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه حرفاتو گفتيو ديگه نمونده بينمون حرف خاصي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخر همه حرفات اين بود که دوست نداري يه لحظه واسي ولي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين رسمش نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرارمون چيزه ديگه بود مسيرمون بود جاي ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفي از رفتنت نبود که الان قلبتو داره ميگه بري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصن بحثش نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما که هيچي کم نداشتيم و هيشکي نديده بودش عين ما رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونم چي شد گذشتي و رفتي زدي تو بهم يه نارو ، حيف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتي زدي قيد مارو حيف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک نکن دستات از دستام دورن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو فک نکن بي تو من داغونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من آرومم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من آرومم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم يه گوشه راحت و آروم خوابيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک نکن داغونم و تو رو با اون خواب ديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي وقته که خوابتو نديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک نکن دپرس زير بارون راه ميرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچي فک کردم به اون روزامون باز ديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي وقته که ديگه از تو بريدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي وقته ديگه ازت بريدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک نکن دستات از دستام دورن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو فک نکن بي تو من داغونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من آرومم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من آرومم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي کاش منم مثل تو اروم بودم..زندگي واقعا برام يکنواخت شده ..تو خونه که همش جنگ اعصابه..مدرسه هم بدتر.وقتي با سعيد هم بيرون ميرم همش براش کار پيش مياد........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياد قرار امروز افتادم..خيلي دلم ميخواست برم شهربازي ولي..احساس ميکنم سارا ديگه داره شورشو در مياره..يکم ادب شه خوبه..هم سارا هم سعيد...آه کش داري کشيدم و سرمو به شيشه تکيه دادم..رو شيشه ها حسابي بخار بود....دلم ميخواست مثل هميشه روش يه قلب بزرگ بکشمو اسم خودمو سعيدو روش بنويسم..اما خيلي فرق کرده بود نه من اون ملودي قديمم نه سعيد..چه حوب بود کوچيک بودم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...اي کاش خاله کنارم بود....به سرعت رومو به سمت بهنام کردم و که زير لب { ارومم } رو زمزمه وتکرار ميکرد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاله چه طوره؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت چهرش تغيير کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.اخم کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تعريفي نداره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت بغض داره صداش فرياد ميزد..بغض کردم....خاله تنها حامي من بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يعني چي؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان ميريم بيمارستان ميبينيش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از وضعيت حال خاله خبر دار بودم ..خيلي وقت بود دکترا جوابش کرده بودند..چيزي نگفتم...از شدت بغض اخم کردم..از گوشه ي چشم به بهنام خيره شدم...حالت صورتش شديدا غمگين بود..هرز گاهي با دست گوشه ي چشمهاشو پاک ميکرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گريه ميکرد..حتما حال خاله خيلي بد بود..بغض بيشتر به گلوم فشار اورد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله تو بايد پيشم بموني...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

**

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي کشيده شدن لاستيک ماشين روي سنگريزه هاي حياط بيمارستان از خيالات پوچم بيرون اومدم...کيفم رو تو ماشين گذاشتمو خارج شدم...صداي چخ چخ کتونيم روي سنگ ها هميشه لذت بخش بود..اما الان اعصابم رو بهم ميريزه...وارد بيمارستان شدم..بوي الکل هميشه استرس زا بوده وهست...پله هاي بيمارستان رو دو تا يکي بالا رفتم..هنوز بغض دست از گلوم بر نداشته بود....به سمت اتاق خاله رفتم...خواستم وارد شم.که پرستار تپلي اومد سمتم و همونطور که به شدت ادامسشو ميجويد..گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم /کجا؟؟وقت ملاقات نيست؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حالتي ملتمس گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تورو خدا..خالمه بايد ببينمش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه عزيزم نميشه..مسئوليت داره ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خواهش ميکنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف پرستار با ورود دکتر خاله نيمه کاره موند....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم سليمي مشکلي نيست ميتونن برن داخل..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ودوباره شروع کرد به جويدن ادامسش و رفت..به سرعت به سمت دکتر رفتم و با نگراني گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دکتر حال خالم چطوره؟کي مرخص ميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسشو ازاد کردو با حالت عادي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببينيد خانوم زند.عذر ميخوام راد...من همون روز اولي که خالتونو بستري کرديم به اطلاعتون رسوندم که به حالت قبل بر نميگردن..حال خالتون اصلا خوب نيست..بيماري ايشون بايد 10 سال پيش مداوا ميشد..حالا ديگه بيماري وخيم شده..سرطان خون هم بيماري ساده نيست...ميتونيد بفرستيدش خارج از کشور ولي حداکثر تا يک سال ميتونن دوام بيارن..خب .خودشون هم راحت ميشن..10 سال پنهان کردن مريضي به اين مهمي اونم با استفاده از داروهاي تقلبي ومضر خيليه..تا الان هم خيلي دوام اوردن..گويا کار نيمه تمامي تو اين دنيا دارن..به هرحال بايد خودتونو اماده کنيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکهام بي محابا روي گونم مي لغزيد شد...با صدايي لزون گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يعني چي؟؟هيچ کاري نميشه کرد.اخه شما که ميدونـ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله..بله..متاسفم ولي هيچ کاري نميشه کرد..اين موضوع رو با اقا بهنام در ميان گذاشتم منتها خودشون نتونستن گفتن من بهتون بگم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي بلندگو بيمارستان تو سرم پيچيد:اقاي دکتر سعيدي .اقاي دکتر سعيدي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شرمنده .من بايد برم..پيشاپيش تسليت ميگم...ما هرکاري تونستيم انجام داديم..خدانگه دار..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر رفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگر توان تحمل وزنم را نداشتم ..حرفش مدام در گوشم تکرار ميشد...پيشاپيش تسليت ميگم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيشاپيش تسليت ميگم...يعني خاله ميميرد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روي زانوانم نشستم..باورم نميشد خاله رفتنيست ...صداي هق هقم در سکوت اي سي يو ميچيد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار ديوار ها هم در اين مدت عاشق خاله شده بودند و براي رفتنش همراه من هق هق ميکردند....يه خاطراتم برگشتم..همان زمانيکه خاله با حقوق کلفتي در خانه هر کس وناکسي خرج من و بهنام رو در مياورد تا گشنه نمونيم..تا هيچوقت احساس کمبود نکنيم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يا نه عقب تر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..همان زمان .....در ان تصادف لعنتي که عزيزانمان را از دست داديم.....مشهد بوديم..ميخواستيم بريم زيارت امام رضا...من کوچيک بودم ودر حرم گريه ميکردم..خاله وبهنام که اوهم کوچک بود ترجيح داديم هتل بمانيم ...بقيه رفتند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..ان راننده کاميون خواب الود...تصادف..مرگ بهترينهايم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

. ..برگ به برگ خاطرات در دهنم مرور ميشد..درست مثل مثل فيلمي سينمايي..دقيقه دقيق..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شايد اگر من مريض نبودم هيچ وقت بابا نذر نميکرد براي سلامتيم با هم بريم امام رضا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امام رضا اين بود مهمون داريد؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو رو سرم گذاشتم روي سرم و به شدت شقيقه هامو با کف دستم فشار دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..ديوار ها دور سرم ميچريد ...تعادل نشستن نداشتم.. ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..چشمهايم تيره ميديد....تاريک تر شد... جهنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصداي ارام ومهربون بهنام چشمامو باز کردم..سرم هنوز درد ميکرد..وچشمام ميسوخت وريمل چشمام ريخته بود مطمئنا شبيه جن شده بودم..بهنام سرشو بهم نزديک کردو خيلي اروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ملودي..ملودي من..دختر خاله ي خنگول من..چشماتو باز تر کن دکتر ميخواد معاينت کنه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش اهميتي ندادم وباز چشمامو بستم..خوابم ميومد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عه خودتو لوس نکن ديگه..قلقلکت ميدما..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از قلقلک متفر بودم حاضر بودم جونمو بگيرن ولي يک ثانيه قلقلک نه!!چشامو درشت کردمو با صداي ضعيف گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهنام اذيت نکن ..ببين چشام اندازه چشا گاوه..به دکتر بگو بياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديداما خيلي تلخ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوبه بالاخره اعتراف کردي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بي ادب..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره لبخند زدومنم متقابلا لبخند تلخي زدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چند ساعته اينجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_2 ساعتي ميشه..فشارت اومده پايين...چرا صبحونه نخوردي خب؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وقت نداشتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دروغ نگو .چون من درست کرده بودم نخوردي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهنام جون مادرت گير نده... اي واي راستي حال خاله چه طوره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورنش گرفته تر شد..نفس عميقي کشيدو دستاشو گذاشت روي چشماش.ازروي صندلي کنار تخت بلندشدو به نقطه ي نامعلومي از ديوار خيره شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نميدونم..حالش اصلا خوب نيست..خيلي وقته پزشکا گفتن ديگه کاري از دستشون بر نمياد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت يخچال اتاق رفت وکمپوت گيلاسو دراوردو به سمتم اومد..اخم کرده بوو دوباره نشست کنارم.وبي رمق وکلافه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بيا بخور جون بگيري..دکترم معلوم نيست کدوم گوريه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به سرمم انداخت..خيلي مونده بود..قاشقو برداشت وگيلاسي بردااشت..اورد نزديک دهنم که با صداي پرستار دوتامون به سمتش برگشتيمم.تند تند نفس نفس ميزدو سعي داشت حرف بزنه...داشتنم عصبي ميشدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چيه؟؟چيزي شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانم زند;..خالتون حالش خوب نيست .. با شما کار دارن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهنام قاشقو انداخت زمين وبه بيرون دويد...همراهش دويدم که وسط راه سرم دستم کنده شد...با صداي( اي )گفتنم پرستار به سمتم اومد..ولي کنار زدمشو با گام هاي بلندو بي جون به سمت اتاق خاله رفتم...صداي کوبنده کفش بهنام وگاهي فحش هاي مردم که به اونا برخورد ميکرد از طبقه دوم به گوش ميرسيد...دستم ميسوخت...همه بهم نگاه ميکردن انگار يکي از عجايب قرن داره ميدوه..پله هارو دوتا يکي بالا رفتم..نفسم در نميومد وقفسه سينم ودستم ميسوخت...طول راه رو که به نظرم خيلي طولاني بودو طي کردم..بالاخره به در اتاق رسيدم. جرئت قدم برداشتن نداشتن...صداي گريه ي مردونه بهنام بغضمو شکست..جلوي در رو زانوهام نشستمو دستمو جلوي دهنم گذاشتم ...خاله با نفس هاي بريده بريده رو به بهنام گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_م.لودي..بگ..و بيا..د..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_قبل از اينکه بهنام بياد دنبالم از پشت در وارد شدم....جسم نيمه جون خاله زير انبوهي از سيم مخفي شده بود...با گريه به سمتش رفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاله..خاله ي من ..من که جز تو کسي رو ندارم..قربونت برم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گرفتن دستش جلوم اجازه ادامه حرفامو نداد..با صداي خيلي ارومش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فداي شما بشم الهي..منم جز شما دوتا ديوونه کسي رو ندارم..ولي ديگه بايد برم پيش حاجي(همسرش)همش مياد تو خوابم..معلومه منتظره.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند سرفه ي خفه کردو ادامه داد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گلاي من..مواظب هم ديگه باشيد..م..لودي بهنام منو اذيت نکن اينقدر..بهنام مثل چشات از ملودي محافظت کن..به همين وقت مقدس هردوتون مثل بچه هاميد...الهي فداتون بشم خدا پشت وپناهتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو اورد به سمت صورت من ..صورتمو بردم به طرف دستش..اما دستش هم زمان با صداي دلخراش بوق دستگاه به پايين افتاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيـــــــب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دستان بي جون خاله خيره شدم...تو دستام گرفتنشون ..هنوز گرم بودن..دقيقا مثل همون گرمايي که وقتي با بهنام دعوا ميکردم واتاق خالي ميخوابيدم پتو مياوردو موهامو نوازش ميکرد..به بينيم نزديک کردم...دقيقا همون بو..هموني که بعد از هربار بوسيدنش استشمام ميکردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکترا به سرعت به طرف اتاق اومدن..هر کسي چيزي ميگفت ومن .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفهميدم کي وکي بلندم کردو منو به سمت راه رو برد..صداها گنگ بود..فقط تصوير...يکي از پرستار ها پارچه سفيدي رو روي خاله کشيدو چيزي نامفهوم به بهنام که روي زمين زانو زده بود گفت...به سختي بلند شدوخودشو روي پيکر بي جون خاله انداخت...زار ميزد...تنها صدايي که شنيده ميشد صداي بوق دستگاه بود که هنوز تو گوشم ميپيچيد...سرمو روي زمين گذاشتمو لالايي که خاله هميشه تو گوشم ميخوندو اروم زمزمه کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا بخواب حالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا بخواب لالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا گلم هستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برات مي خرم اسبي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اون اسباي برو باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زِ هر اسبي جلو باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا گل گردو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوات رفته پي اردو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا گل نازي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوات رفته به سربازي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا گل نعنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوات رفته و من تنها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا به خوابش بَر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سير سيب و نارش بَر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا به گل موني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ياقوت و به دُر موني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لالالالا گلي دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که از گل بهتري دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي هق هقم اجازه ادامه نداد....وباز هم سکوتوصدايي گنگ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ملودي،بلندشو صبحونتو بخور..خودتو تو اينه نگاه کردي؟شبيه ميت شدي؟تا کي ميخواي اينجوري کني؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکي که تو چشمش جمع شده بودو با نوگ انگشت پاک کردو ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه قول نداده بوديم ؟که گريه نکنيم..که خودمونو اذيت نکنيم..باور کن خاله جاش از من وتو راحت تره..مگه به من نگفت مواظب ملودي باش؟؟ببين 3 ماهه هم منو هم خودتو از کارو زندگي انداخيتي..اينجوري منم عذاب وجدان دارم..بس کن ديگه..تا کي ميخواي خودتو تو اتاق حبس کني؟؟بعد از اون رو حتي سرخاک خاله هم نرفتي..مدرست چي؟اخه چي بگم به تو؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گريه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهنام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من قدر خاله رو ندونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا اينجوري فکر ميکني؟؟تو هيچي کم نداشتي براش..اگه اينجوري نبود که مثل جونش دوست نداشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند شيطنت اميزي ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تازه ،نميدوني .اين سعيدوسارا کچلم کردم..هرچي فحش تا الان بلد بودمو بهشون گفتم ولي بازم کم نياوردن..عجب ادماي .......استغفرالله ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شو دختر اينقدر منو حرص نده..صبحونتم بيا پايين بخور..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از دوماه لبخند زدم.خداياشکر که هنوز بهنامو دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهنام چقدر حرف ميزني سرصبحي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من حرف ميزنم؟اگه حرف نميزدم که جنابعالي بعد از دو ماه نطق نميکردي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب حالا بوسرو رد کن بياد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو انداختم بالاوباتعجب بهش نگاه کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي بلند خنديدو ازرو تخت بلندشد بيرون از اتاق رفت..ولي دوباره سرشو اورد تو با لبخند بامزش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بيابا منتظرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بازو بسته کردم به نشانه ي تاييد...با کرختي ازرو تخت بلندشدم..به سمت دستشويي رفتم...خودمو تو اينه نگاه کردم..بهنام راست ميگفت شبيه ميت شده بودم...زير چشمان گودوسياه شده بود...پوست گونم به استخونش چسبيده بود..دقيق تر خودمو تو اينه نگاه کردم..چقدر خوب که سعيد هرروز از من خبر ميگرفت..اين يعني خيلي دوسم داره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عميقي کشيدم.خدايا يعني ميشه يه روزي منو سعيد بريم سر خونه زندگيمون؟؟چقدر خوب ميشه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابي يه صورتم زدمو اومدم بيرون...کيم حوصله شونه کردن داره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روسري مشکيمو روسرم گذاشتم..از بچگي جلوي بهنام با حجاب بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالرزش خاص پاهام بيرون رفته بودم..خيلي ضعيف شدم فکر ميکنم طبيعيه...اخرين باري که از اتاق بيرون اومدم وقتي بود که جنازه ي خاله رو اورده بودن خونه اون موقع همه جا سياه بودوپراز صداي گريه..ولي حالا..اثري از پارچه هاي مشکي وصداي ديوونه کنند گريه نبودفقط سکوت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ملودي،چرا اينجا وايسادي؟؟چشمات خيسه باز گريه کردي؟؟بيا بريم..يه صبحونه مشتي درست کردم گيف کني...بيا واينسا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون حرفي دنبالش به اشپزخونه رفتم...همه چيز روي ميز چيده بود..عسل .کره.گردو.شير خرما.اب پرتقال.پنير.چاي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه خبره؟مگه ميخواي به شاه غذابدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ارزش شما از شاه بالا تره پرنسس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوه..متحول شدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماييم ديگه..بگير بشين تا چايي يخ نکرده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب دهنمو قورت دادم وبا اشتها شروع به خوردن کردم...بهنامم کدبانويي بود واس خودش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهنام ميگم با اين دستپختت ديگه وقته شوهرته..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فعلا گه تو با اينهمه دست وپاچلفتگيت از ا بيشتر خواستگار داري...ديشب سينا اومده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سينا کيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همون دوستم که باهاش ميرفتم باشگاه..هموني که ميگفتي شبيه غول بيابونيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اها.خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمه اي از پنير داد دستم خودش ليوان اب پرتقالو لا جرعه نوشيد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اومده بود خواستگاري تو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه من..تو ديگه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب.....تو چي گفتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گفتم نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاشق عسلو پايين پذاشتو با چشماي گرد .خيره به گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چي بايد ميگفتم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ميگفتي بعد از سال خاله بياد..تا اونموقع من بزرگتر ميشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همچين ميگه انگار 10 سال ديگست...تو تا اخر عمرت همينجوري خنگ ميموني..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو بالا دادمو به حالت مغرورانه اي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فعلا که ميبيني هميم خانوم خنگ چقدر خاطر خواه داره..درضمن من تا کي ميخوام تنها پيش تو بمونم ..مردم حرف در ميارن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو تا خودم تو کفنت کنم پيش من ميموني ...در ضمن مردم غلط ميکنن حرف در بيارن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ههيي...بهنام تو منو کفن کني؟؟بيشعور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حالت مسخره اي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهنام بميره..زبونتو گاز بگير...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ديونه ايا...اصلا معلوم نيست با خودت ن چندي..خودت ميگي خب..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بيخبال اصلا ..حالت خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ميگم يه تختت کمه ميگي نه...من برم لباس بپوشم..ميرم پارک قدم بزنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلی

    00

    مزخرف بود

    ۱۰ ماه پیش
  • Aramesh

    00

    خوب بود

    ۱ سال پیش
  • darya

    00

    به شدت خسته کننده چن خط بیشتر نتونستم بخونم😖😖😖😖

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    00

    واقعاملودی بااین دوستاش

    ۲ سال پیش
  • فرشته

    00

    تا فصل سوم خوندم بقیشو نخوندم،خوشم نیومد

    ۳ سال پیش
  • شیدا

    ۱۷ ساله 00

    چررتتت یعنی ،فقط وقت تلف کردن مزخرف اصن و بسیار بی معنی

    ۳ سال پیش
  • .

    00

    خیلی عالی افرین به نویسنده

    ۳ سال پیش
  • ماریا

    ۳۶ ساله 00

    ملودی دیگه زیادی ابله و احمق و تو مخی هست واقعا ادم باید مریض روحی باشه که بهش علاقه پیدا کنه

    ۳ سال پیش
  • ..

    ۱۷ ساله 01

    عالیه عالی

    ۳ سال پیش
  • دریا

    10

    بدنبود ولی دختره خیلی احمق بود زود اعتماد میکنع

    ۳ سال پیش
  • قلب بنفش

    ۲ ساله 11

    خب بود 💜

    ۴ سال پیش
  • مهرسانا

    ۱۹ ساله 00

    سازنده جونم لطفا رمان کبریت خطرناک من. رو بفرست ممنون

    ۴ سال پیش
  • آبتین آشام

    30

    چرا مولودی انقدر خنگ بود که به سعید اعتماد کرد لجباز

    ۴ سال پیش
  • آبتین آشام

    30

    دختر سرتق و پسر بی اعصاب خط خطی شخصیت های داستان که جالبه و ببینیم خود داستان نم جالب هست باید باحال باشه پیش به سوی خواندن🚶🚶🏃

    ۴ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۳ ساله 52

    خیلی قشنگ بود البته ملودی یکم زیادی سرتق بود ولی بهنام نقش جالبی داشت درکل واقعا خوب بود 💖💖چقدرم زوج باحالین 😂شب عروسیم دعوا ؟😁 😘😘ممنون از نویسنده

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.