این داستان درمورد دختر مغرور اما شیطونیه به اسم مانیاس که سند قلبش شیش دونگ خورده به نام پسری مغرورتر ازخودش به اسم مانی ،عشقی ناب بین دختر و پسرقصمون به وجود میاد ،به وجود اومدن این عشق ناب همانا و ....

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۴۷ دقیقه

مطالعه آنلاین عشق و اسارت
نویسنده : فریبا آرامیان

تعداد صفحات : 843

ژانر : طنز و عاشقانه

خلاصه رمان :

این داستان درمورد دختر مغرور اما شیطونیه به اسم مانیاس که سند قلبش شیش دونگ خورده به نام پسری مغرورتر ازخودش به اسم مانی ،عشقی ناب بین دختر و پسرقصمون به وجود میاد ،به وجود اومدن این عشق ناب همانا و ....

چگونه به توگویم که هرچه باداباد

که میکند غم عشق تو ریشه ازبنیاد

چقدرسربه هوایی وسرکش ومغرور

به سرو تکیه زدم وقامتش فریبم داد

توباد بودی ومن برگ دیرفهمیدم

هزاربرگ خزان می روند اگربرباد

انارکال درختان پناهشان شاخه ست

انارتا برسد شاخه می رود ازیاد

همیشه میوه شیرین به خاک می افتد

مرانچیدی واین میوه ازدهان افتاد

چه بی ثمر به دل سنگ تیشه میکوبم

عوض شده دست زمانه عوض شده فرهاد

میان عشق واسارت هزارفرسنگ است

که هر که دل به کسی داد می شود آزاد

(شیما شاهسواران احمدی)

ماشین رو جلوی شرکت شیوا نگه داشتم

شیوا:خانوم گلی فردا راهی هستین دیگه آره؟

من:اهووووووووم

شیوا:پس حسابی خرکیفی و کیفت کوکه دخترخوش بگذره عشقولی

پوزخندی زدم که ازچشمش دورنموند:خیلی خجسته ای شیدا خرکیفم؟دوسال گذشته اون الان منو فراموش کرده

شیوادستموگرفت وگفت مانی که من می شناسم محاله فراموشت کنه خانوم گلی

لبخندیزدموگفتم تواین سفرهمه چی مشخص میشه

شیوا:اهوووووم،لپمو *ب*و*س*ی*د*وازماشین پیاده شد

شیوا:،خب دیگه بامن کاری نداری بانو؟؟

من:ازاولشم نداشتم خاتون

شیوا:اونو که میدونم توهروقت کارت به من گیرمی کنه اینورا پیدات میشه

من:زبونمو درآوردمو گفتم خوبه که می دونیو میای جیگرجوووون

شیوا:چکارکنم دیگه شهید این رفاقتم مگه میشه نیام بای گلی

من:شرت کم

شیدا:پرروووووووو

من:همینی که هه ،گازشوگرفتموبه سمت خونه حرکت کردمو...جلوی خونه ترمزکردمو ریموت زدمو داخل خونه شدم وبدون هیچ حرف وعملی مستقیم رفتم اتاقمووروتخت ولو شدم

فکرم درگیربود درگیرفردا،مانی،سفر،احساسم،ینی شکست میخورمو سرخورده برمیگردم؟؟ باصدای گوشیم رشته افکارم پاره شد

هیراد بود شیرجه زدم روگوشیو جیییییییییییییییییغ کشیدم واییییییییی هیراد جونی دلم واست تنگیده بود

هیراد خندیدوگفت آی آی جیغ جیغو باز که موشه سلامتو خورد

ببشید ذوق زده شدم خب سلام

هیرادسلام خانوم طلا منم دلم واست تنگ شده بود بپر پایین دم در منتظرتم

چیییییییییییییییییییی؟؟

درست شنیدی خانومی بپر که طبیعت زیرپام سبزید

اکی اومدم ،بدون خدافظی گوشیو قط کردمو باسرعت جت پریدم دم درهیراد به فراریش تکیه زده بود یه لباس مشکی جذب تنش بودوشلوار سفیدجین پاش بود و مثه همیشه جذاب و باشیطنت خاصی نگام میکرد

رفتم سمتشو دستامو گذاشتم روکمرمو سینمو دادم جلوو گفتم : آی آی چشات ودرویش کن آقاهه دخیه خوجگل مردمو تموم کردی

دستاش و باز کردو خندید وگفت نچ نچ حالا حالاها تموم نمیشی خانوم موشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم بغلشو گفتم دلم واست تنگ شده بود هیرادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد منو محکم فشوردوحلقه دستاش ودور کمرم تنگتر کردو گفت منم دلم واست تنگ شده بود شیطون بلا از بغلش اومدم بیرون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درماشین واسم باز کردو گفت:افتخار میدین سوارشین ماد مازل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی نازک کردموگفتم حالا که اصرار میکنی چاره ای نیست افتخارشو میدم و سوار شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم سوار شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:خب خانوم خوشگله کجابریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اووووووووووم بریم کافی شاپ پاپا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:باشه پس پیش به سوی پاپا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیراد جونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:،جووونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیرادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:یادم رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد لپمو کشیدوگفت وای ازدست تو دختر منو اسکول کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوووووووم باهوشم هستیا چطور فرار مغزا نشدی تو آق پسر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد: خندیدوگفت دیگه دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:جووووووونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:ازشیواشنیدم فردا راهی سفرین!!آره؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:خووش بگذره حالا باکیاهمسفرینو مقصد کجاس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مانی وخانوادش،مشهد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد یهو ترمز کردو ابروهاشو درهم کشیدوگفت :چیییییییییییی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:واهیراد چت شد حرکت کن وسط خیابون ترمزکردی نیگاتوروخدا سروصدای ملت بلند شد ا ا ا ا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون هیچ حرفی باسرعت جت برا افتاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قییییییییییییییییییییژ ترمزکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:بدون اینکه بمن نگاه کنه پیاده شدو گفت پیاده شومانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی جای دنج نشستیم و گارسون منو رو آورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:مانیا چی میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مثه همیشه هویج بستنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:دوتاهویج بستنی لطفا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دیقه بعد گارسون هویج بستنیارو گذاشت رومیزورفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد: مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:جونم هیراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:ببخشید خانومی فکرم درگیر نفهمیدم چکار کردم ازم ناراحتی!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:یه لبخند دندون نمازدمو گفتم دیوونه شدی هیرادی معلومه که نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:مرسی که ناراحت نیستی مانیا خیلی واسم عزیزی نمیخوام اشکاو ناراحتیتو بیبینم میفهمی که هووووم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اهوم فدات هیرادی میسی که به فکرمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:ی نیگا ب هویج بستنیا کردو با ابرو اشاره داد بخور که میخوایم بریم تهرون گردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اهوووووووع باووشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تموم که شد هیراد رفت حساب کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدیم هیراد دستشو بین موهاش کشیدو به آینه *گ*ن*ا*ه* کرد گفت میگم دخی جون کیف کن که جووون رعنا وخوشتیپ وردلته ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوهههههههههع میگم چش وچالمونو درآورد بابا کورشدیم رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:چیییییی !؟چی چش وچالتو درآورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نوشابه هایی که واس خودت باز میکنی دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:وای مانیا دیوونه ایا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مابیشتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد ماشین و روشن کردوحرکت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنج دیقه سکوت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اههه هیراد حوصلم اسهال شد توکه لالمونی گرفتی حداقل پخشو بزن دلمون واشه پخش وزدم که آهنگ علیزاده بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازت دورم امادلت بامنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازم دوری اما دلم روشنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توچشمای تو عکس چشمای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توچشمای من عکس چشمای تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینگینی نگاه خیرشوروخودم حس کردمو نیگاش کردمو ی چشمک زدم وباهاش زمزمه کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تواین لحظه هایی که دورم ازت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه خاطره هامونو خط به خط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوره ازتو ذهنم نگاه میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم اسمتو هی صدا میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی گفته از عشق تو دست میکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم باخیالت نفس میکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه حس عجیبی چه آرامشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توهم باخیالم نفس میکشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می دونم توهم مثل من دلخوریتوتوهم مثل من بغضتو میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهت پرازحرف و درد دله ولی خب تموم میشه این فاصله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره مثه اون روزای قدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که باهم توبارون قدم میزدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازاحساس همدیگه حظ میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی گفته ازعشق تو دست میکشم دارم باخیالت نفس میکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه حس عجیبی چه آرامشی توهم باخیالم نفس میکشی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:میگم مانیا صدات خوبه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خخخخخخ میسی هیراد جونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:مانیابریم شهربازی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:،آخ جونمی بزن بریم دمت قیییییییییییییژ نه دمت جییییییییییز نه دمت سرررررررررد ای بابا دمت گررررررررررررم هیرادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد که دیگه قهقه میزدو یکی زدتوسرم گفت آدم نمیشیا مانیا توادبیات غوطه وری غرق نشی صلوات بلند ختم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اییییییییییییش ببند گاله رو مگس میره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد سرشوبه نشونه متاسفم تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هووووی آق پسر واس خودت متاسف باش اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ربع بعد هیراد جلوشهربازی ترمزکردو گفت:لیدی پیاده شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من پشت چشمی نازک کردمو پیاده شدمو همراه هیراد به شهربازی رفتیم همین که داخل شدیم هیراد رفت سمت گیشه و بلیط تونل وحشت گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیرادبایه شیطنت خاصی نیگام کردو یه تای ابروشوبالا دادو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیاتوکه نمیترسی هووم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بروباوا منو ترس عمراچیه نکنه خودت ترسیدیو جازدی آق پسر؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد که چشاش اندازه یه گردوشده بود ومات نیگام میکرد گفت ینی نترسیدی واقعا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دستش گرفتمو به سمت تونل را افتادمو گفتم ترس برا نی نی کوشولاس افتاد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:سقوط آزاد کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو می ببنی تودلم هیراد فحش بارون کردم ای بمیری هیراد آی جیز جیگرشی هیراد آی خودم حلواتو بپزم هیراد،بیشور انگاری گوشام مخملیه ونمدونم ازقصد تونل وحشت انتخاب کرد میدونه من مثه چی از تونل وحشت میترسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به تونل که رسیدیم هیراد همون ردیف اول انتخاب کردونشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که چشم به تاریکیو وضعیت خوف انگیز دیدم به پی پی خوردن افتادم باخودم فکرکدم آی خدا جونم من جیز خوردم من پی پی خوردم من غلط کردم فقط سالم برسم آی ننه کجایی که مانیات پر پر شد آی ننه کجایی که شلوار لازمم آی نه نه کجایی که ببینی د..یهو هیراد پقی زد زیرخنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هناق چیییییی ؟!!!من دوباره بلن بلند فکرکدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:اوخی الهی بچم ترسیده دلم کباب شد واست باکباب پز پلین گوگولی عب نداره خودتو قهوه ای کن ایزیلایف میگیرم واست ووخودم پوشکت میکنم خوجگله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:کوفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:تبریزی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:قلقلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای جیغ پشت سریامون یهومث ملخ ازجام پریدمو به بازوی هیراد چنگ زدم هرچی جلوترمیرفتیم تونل تاریک ترووحشتناکترمیشد و منم جییییییییییییییییییییییییغای بنفش و صورتی وقرمز میکشیدمو بیشتر مچاله میشدم همین که تایم تموم شد به خودم اومدم دیدم مثه نی نی کوشولوا توبغل هیرادم سرم وبلند کردمو نگاه خیره هیرادو حس کردم سرشونزدیک آوردوپیشونیمو *ب*و*س*ی*د*وگفت خانوم موشه تموم شد بریم نترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازتونل اومدیم بیرون زیر درختاروچمن نشستیم هیراد بدون هیچ حرفی رفت سمت بوفه و بایه آب معدنی وآب میوه و کیک برگشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:آب معدنی سمتم گرفتو گفت بیا یه آب به صورتت بزن که حواست بیاد سرجاش دختر نلرز تموم شد صورتمو شستمو بعدش آب میوه وکیکو نووش جون کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آخییییییییییش داشتم غزل خدافظی ومیخوندما ای بمیری هیراد که قلبم اقتاد تو شلوارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:من معذرت میخام ،بهتری الان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اهووم بهترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:اوه اوه تودلم عروسی روده کوچیکه با بزرگس میگم مانیاتوگرسنت نیست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آخخخخخخ جونمی رستوران عشقولیا پپرونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:نچ نچ نچ ناهار امروز قراره هیراد پز باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هن!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:مررررغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ایییییش بامنک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:دریاچه نمکم دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اووههههع بابا کم خودتو تحویل بگیر ببین هیراد من واسه آیندم برنامه دارما توکه بی رحم نبودی دلت میاد ضعیف کشی کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد من میخام شوورکنم بچه دار شم چطور دلت میاد منه مظلومو بکوشی منه معصومو بکشی ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:خفه خونی چقد غر میزنی جیغ جیغو بسه دختر مگه چی خوردی انقد حرف میزنی وروره جادو،دستوگرفتو به سمت ماشین راافتاد عملا داشت منو میکشید بلاخره به ماشین رسیدیمو درماشین واکردو منوسوارکردو خودشم ماشین دورزدو سوار شد وبه سمت خونشون حرکت کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاااااااااااان...!!!!!!!!!اینجاکجاس یاخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد ریموت وزدو ماشین توپارکینگ پارک کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من همیجورمنگ داشتم نیگاش میکدم که ازماشین پیاده شد واومد سمتو دروبازکردوگفت پیاده شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیییییییییی؟؟؟!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:مانیا باتوام پیاده شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ارور زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد باتوام میگم پیاده شو ..وقتی دید فایده نداره بغلم کردو سمت آسانسور رفتو طبقه۶ ازآسانسورخارج شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درآپارتمان وا کردو داخل شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که تازه به خودم اومدم گفتم هووووی ایجا کجاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد :خونه مجردیمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آی آی آی چشم روشن پدرو مادر گرام درجریانن دیگه په بگو ایجا عملیات +18انجام میشه چشم روشن اگه به همه نگفتم یه آشی واست نپختم یه آشی واست بپزم هیراد یه من روغن پیش کش سطل سطل روغن چیکه کنه آی هواار تو سرم آی مردم خاک برسرم شد آی..که بادست هیراد جلو دهنم بقیه حرفم روزبانم ماسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:هیییییییییییییییس دختر آبرومو بردی الان مثه موروملخ میریزن روسرمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم نامردی نکردمو کف دستشو گاز گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:آخخخخخخخخخخخخخ دختره دیوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من عقب عقب رفتمو یه قیافه جدی به خودم گرفتمو وگفتم هووی عمو به من دست زدی نزدیا کثافت چی ازجونم میخای مرتیکه ه**و*س* ب*ا*ز هیراد که باچشای گردشده ومات داشت نیگام میکرد آی قیافش خدای خنده بود پقی زدم زیر خنده وگفتم نیگاش کن توروخدا ریدی که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیرادبه سمتم خیز برداشت:منو ایسگا میکنی دختره خل بزار دستم بت برسه نشونت میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم جییغ میکشیدمو فرار میکردمو اونم میخندید وغرغر میکرد تااینکه پخش زمین شدم آخخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم دارم له میشم اوه اوه اوه هیراد روم بود وداشت خبیثانه نیگام میکرد کم کم نیگاش عوض شدو چشاش خمار و صورتش بیشتر وبیشتر به صورتم نزدیک میشد و نفسای گرمشوحس میکردم یاخدا هووارتو سرم شد این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این داره چکارمیکنه!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟چشمام بستمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد پقی زد زیرخنده وگفت آی آی شیطون شدیااین ونیگاش کنین منظربودیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بروباواعمو وازروخودم هلش دادم وگفتم وزن که وزن نیس کروکودیل و ازجام بلند‌شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

____________________________________________________________

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا باتوان اسب بخارشروع کرد به ورورکردوخیلی جدی پشت سرهم میگفت:آی آی چشم روشن پدرومادرگرام درجریانن دیگه بگو پخ عملیات+۱۸اینجاانجام میشه چشم روشم اگه به همه نگفتم یه آشی واست نپختم یه آشی میپزم سطل سطل روغن چیکه شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من مات بودم اونم همیجورداشت میگفت:آی هوارتوسرم شد آی مردم خاک برسرم شد...آی..دستمو گذاشتم جلودهنش وگفتم هیسسسسسسسسسسسس دختر آبروموبردی الانه که بریزن روسرمون کف دستوگازگرفت ورفت عقب وباقیافه غضبناکی گفت:هووی عمو به من دست زدی نزدیا کثافت چی ازجونم میخای مرتیکه ه*و*س* ب*ا*ز من ارور زدم خدایا مگه من چیکار کردم این باخودش چی فکرکرده وای نکنه فکرمیکنه آوردمش حااال کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی من ایجورآدمیمو نمیدونستم توای افکاربودم که پقی زد زیر خنده وگفت نیگاش کن توروخدا ریدی که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتش خیزبرداشتمو وگفتم منو ایستگا میکنی دختره خل بزار دستم بت برسه نشونت میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیام پشت سرهم جیغ میکشیدو فرار میکرد که پاش به پایه مبل گیرکردوپخش زمین شدو منم سکندری خوردم روش چشام توچشش قفل شدو محوعسلیه چشاش شدم تموم وجودم گرگرفت چشام به سمت لبای قلوه ایش سرخوردو ازخود بیخود شدم صورتونزدیکش بردمو لبم به لبش نزدیک نفساش بیشتر آتیشم میزد ووسوسه *ب*و*س*ی*د*نش بیشترمیشد خواستم لبام بزارم رولبش که وجدانم گفت هیراد خرشدی پسر چیکارمیکنی مرتیکه احمق یادت رفته خواهریت بود داداشیش بودی توکه انقد ضعیف نبودی ریدی که پسر ،به خودم اومدم دیدم چشاش بستسو داره لباش میلرزه ای خدامنو بکشه چیکار دارم میکنم آخه ،الکی خندیدم و گفتم اینو نگاش شیطون شدیا منتظر چی بودی تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو ازروخودش هول دادوگفت بروباباعمو اندازه کروکودیل وزنته ازجام بلند شدمو رفتم توآشپزخونه وازیخچال یه بطری آب بیرون آوردمو لاجرعه سرکشیدم اووووووف من چم شده آخه چراهمچین شدم من من داشتم چه غلطی میکردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیاازپشت بغلم کردو دستاشو روشکمم گذاشتو سرش وگذاشت روشونم مثه فنر ازجا پریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا:خخخخخخخ ترسیدی بت تجاوزکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نترس باوا ناهار چیشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من همیجورداشتم نیگاش میکردمو تودلم میگفت نکن دختر نکن آمپرم زده بالا یهو دیدی کاری دستت دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاش ومرتب جلوچشم تکون میداد هووی ی ی ی ی ی مگه کری باتوام کجایی تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: چی چی گفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا :ماروباش باکی اومدیم ددر دودور بابا روده کوچیه وروده بزرگه ماه عسلشونم گرفتن په این ناهار هیراد پزچیشد مارواسکول کردی آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ترسیدم دیوونه دیگه منو بغل نگیریا قلیم استپ کرد مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا:خیلی خب باشه ببخشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وازآشپزخونه بیرون رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمت یچال رفتم وچنتا گوجه و تخم مرغ آوردمو املت درست کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیرسرم قرار بود واسش پاستا درست کنما اهههه گندت بزنن هیراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذاکه حاضرشد صداش کردم مانیااااااااااااااااااااااا بیا ناهار حاضره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا اومدوچشش که به املت افتاد گفت این همه هیراد پز هیرادپز کردی این بود مارومچل کردی آخه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم وگفتم بشین غرنزن که همینم غنیمته وبانق ونوق شروع کرد به خوردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد ازجاش بلند شدوبدون هیچ حرفی رفت آشپزخونه وا این چش بود مردم خل وضع شدنامنم پشت سرش رفتم ببینم چه مرگش شد یهوویی خواستم اذیتش کنم ازپشت بغلش کردموسرمو گذاشتم روشونش که یهو مث فنرازجاش پرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خخخخخخخخخخخخ ترسیدی بت تجاوزکنم نترس باوا میدونم آفتاب مهتاب ندیده ای نترس باوا ناهار چیشد؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الوعموباتوام هوویییی دستمو جلوچشش تکون دادمو گفتم هوووووویییییییییی مگه کری باتوام کجایی تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:چی!چی گفتی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ماروبااااش باکی اومدیم ددر دودور بابا روده کوچیکه وبزرگه ماه عسلشونم گرفتن په این ناهار هیرادپز چیشد مارواوسکل کردی آره؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:عصبی وباصدای خش دار تقریبا داد زد ترسیدم دیوونه دیگه منو بغل نگیریا قلبم استپ کرد مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دلم شکستوبابغض گفتم خیلی خب باشه ببخشید وازآشپزخونه خارج شدمورومبل وارفتم وtvروشن کردم اهههههه اخبارورزشی شبکه سه گندت بزنن داشتم شبکه هارو بالا پایین میکردم که هیراد:مانیاااااااااااااااااا بیاناهار حاضره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوووم نه مثه اینکه واقعا راس گفتا وبه آشپزخونه رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام که به املت افتاد چشام چارتا شدوگفتم این همه هیراد پز هیراد پز کردی این بود مارومچل کردی آخه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیرادنشستوگفت بشین غرنزن که همینم غنیمته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ایییییییش باشه وشروع کردم به خوردن وااین چراساکتهوجدیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:جانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیراد چیزی شده چراسایلنتی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:نه یه کم سرم دردمیکنه همین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مسکن دارم میخای بت بدم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:نه خودم خوب میشم غذات وبخور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باوووشه سرگرم خوردن بودیم که گوشیم زنگ خورد،اییییییش برخرمگس معرکه لعنت خروس بی محل اهههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:بجای این حرفا بروگوشیت جواب بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم سریع ازجام جستمو رفتم پذیراییوگوشیم وازتوکیفم بیرون آوردم مامی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:الوسلام مام چطولی ،خوفی ،خوشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:سلام معلوم هست کجایی ازصب کله سحررفتی ونیستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وامامان چرامیزنی اومدم خونه پیش هیرادی جوونمم خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:مگه هیراد برگشته،؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اهوم صب اومد دم خونه دنبالم الانم خونشونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:خیلی خب په سلام برسون واسه شام دعوتش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سعدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیراد مامان بود سلام رسوند گفت واس شام بیای خونمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد: سلامت باشه ولی یه جایی کاردارم نمیتونم باشه یه وقت دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوکی خواستم بشینم بقیه ناهارمو نوش کنم که دیدم ظرف خالیه وهیراد همه رو کوفت کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واهمه رو چپوندی توشیکمت په من چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:اوه ببخشید حواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مهم نیست کیفم وازرومبل ورداشتمو گفتم دیگه باید برم بیشترازاین مزاحمت نمیشم دستم رو دستگیره بود که هیراد منو به سمت خودش کشید سرم پایین بود هیراد بادستش چونمو بالا دادوگفت: مانیاقهرکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مهم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:بغلم کرد:خانومی توکه لوس نبودی نمیخواستم دلخورشی فدات شم فقط سرم درد میکرد همین منظوری نداشتم سرم روسینش بودصدای قلبش وبه راحتی میشنیدم اوووووووم چه عطری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دلخورنیستم هیرادی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد موهام *ب*و*س*ی*د*وگفت باورکنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آره هیرادی باورکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:منومحکم ترگرفت وگفت :مرسی که خوبی خانوم گل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:قابل نداره هیرادی ولی داری بدجورمنو میچلونیا دردم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:آخ ببخشید حواسم نبود صبر کن خودم میرسونمت بعدش ازم جداشدو دروواکردوگفت: بریم و به سمت آسانسوررفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرگرم غذابودیم که گوشیش زنگ خورد مانیاشروع کردبه نق زدن: ایییییش برخرمگس معرکه لعنت خروس بی محل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من گفتم :به جای این حرفا بروگوشیت جواب بده سریع ازجاش پریدو رفت گوشیش وجواب داد فک کنم مامانش بود که داشت بازجویش میکرد و توضیح میداد پیش منه انقدر غرق درافکارم بود که بی ملاحظه کل املتو خوردم آخرین لقمه دستم بود که مانیا چهارچوب درایستاد :مامان سلام رسوندوگفت واسه شام بیای خونمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بایه بهونه الکی پیچوندم اما دلم میخاست برمو بیشترپیشش باشم اما میترسیدم و شرمنده بودم از اعتمادش بنابراین ترجیح داد نرم و بپیچونم په، بلاخره گفتم نمیتونم باشه یه وقت دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیابه سمت میزاومد که دید ظرف خالیه چشاش اندازه نعلبکی شدو گفت: واهمه روچپوندی توشیکمت په من چی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تازه به خودم اومدم که چه گندی زدم اوه ببخشید حواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا شونه ای بالا انداخت ودلخورازآشپزخونه رفتو گفت :دیگه باید برم بیشترازاین مزاحمت نمشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدااین اخمای منو دیده و حالام خوردن ناهار باخودش فکرکرده ازبودنش ناراحتم سریع به سمتش دویدم خدا وشکر هنوز خنرفته بود خواست دروبازکنه که به سمت خودم کشیدمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش پایین بود چونشوبالا دادمو گفتم مانیا قهر کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا:مهم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محوعسلی چشاش شدمو نگام سرخورد رولباش و کل صورتش وای خدا چقد خواستنی بودو خوشگل چطور تاحالا متوجهش نشدم انگار که کوربودما انقد نازوخواستنی بود که بی مهاباکشیدمش توبغلمو وسرشوگذاشتم روسینم تموم تنم گرگرفت قلبم هرلحظه بیشتروبیشترضرب گرفتو میکوبید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خانومی توکه انقدلوس نبودی نمیخواستم دلخورشی فدات شم فقط سرم درد میکرد همین منظوری نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا:دلخورنیستم هیرادی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دختر داشت بامن چیکارمیکرد موهاش مثه ابریشم نرم بودو خوشگل موهاش *ب*و*س*ی*د*مو وگفتم باورکنم؟؟؟ مانیا:آره هیرادی باورکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخودم گفتم دختر میدونی هردفعه هیرادی صدام میکنی من دیوونه ترمیکنی ومحکم تربغلش کردمو گفتم: مرسی که خوبی خانوم گل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا:قابل نداره هیرادی ولی داری بدجورمنو میچلونیا دردم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من به خودم اومدمو گفتم :آخ ببخشید حواسم نبود صبرکن خودم میرسونمت وحلقه دستامو شل کردمو به سمت آسانسور رفتیم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوارماشین شدیمو به سمت خونشون حرکت کردیم کل مسیرو سکوت کرمو مانیام هیچی نگفت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:رسیدیم خانوم گل به مریم جون سلام بده وبگو هیراد عجله داشت ببخشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت آسانسور رفتیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوارماشین شدیمو بی هیچ حرفی حرکت کرد وکل مسیرسکوت کرد زیرچشمی نگاهش کردم اخماش توهم بود باخودم فکرمیکردم خدایاچیکارکردم که اینطوری شد چش شد اصن وا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:رسیدیم خانوم گل به مریم جونم سلام بده وبگو هیراد عجله داشت ببخشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دستش وگرفتمو گفتم هیراد جونی مطمئنی ازم ناراحت نیستی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد:فدات شم چرادلخورباشم آخه توهمه چیزمنی یادت رفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:لبامو غنچه کردمو مثه بچه ها گفتم آخه هیشی نگفتی وسایلنت بودی همش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراددستم محکمترگرفت وشصتشوپشت دستم میکشیدوگفت توهمیشه خوب بودی گلم یه چشمک زدوگفت :من پی پی بخورم دلخورشم ازت دخی بلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نیشم تابناگوش بازشدوگفتم ایول په بای بای بعدش یه بوس براش فرستادمو ازماشین پیاده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وهیراد رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگوزدم دینگ دینگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:مانیاتویی بیاتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نه من ورژن جدید پیامکم اومدم بگم فرش قرمزبنداز که خوشگل خونه داره میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:بیاتوکم نمک بریز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل که شدم مامان دم در منتظربود پریدم بغلشو گفتم سلاااااااااااااااااااام مامی جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:لپمو *ب*و*س*ی*د*وگفت: سلام به روی ماهت هیراد کو په

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ااااااا مامان نگو که بخاطرهیراد اومدی استقبال ماروباش فک کدیم مهتاب ازکدوم طرف درواومده، هیراد گفت بت بگم مریم جونی شرمنده عجله داشتم یه جایی کاردارم یه وقت دیگه میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان منوهل داد وگفت :خفه شدم دختر باشه فداسرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اهههه میگم مامانی این همه محبتته که منو نابود کرده بخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:الهی من فدات شم تانابود نشدی برو لباسات وعوض کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه ورفتم اتاقمو لباسام عوض کردمو یه تاپ آبیو یه شلوارک سفید پوشیدمو موهام رودوشم ربختم و رفتم پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که زنگو زد گازشوگرفتمو ازش دورشدم انقدسرعتم زیادبود که یه ربع بعدش رسیدم ریموت زدمو بعدش سریع به سمت آپارتمانم رفتم مخم داشت میترکید رومبل ولوشدمو سرم رو تو دستام گرفتم و موهام چنگ زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایامن چم شده چرا انقد ضعیف شدم من بااین همه دخترو زن که دورمن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم تونستم نیازم سرکوب کنم اما، اما امروز کنارمانیا ،مانیایی که داداشیش بودم جون کندم تابتونم نیازم سرکوب کنم به آشپزخونه رفتمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیشه ویسکیوازیخچال آوردمو شروع کردم به خوردن با هر‌پیک چشمای عسلیش بیشترتوذهنم نقش می بست کلافه بودم ازخودم بدم اومدوباحرص شیشه ویسکیو به دیوارکوبیدم وترق تیکه های شیشه وویسکی پخش زمین شد فریاد میزدم لعنتی....لعنتی... احمق خواهریته بفهم ....بفهم لعنتی... وسیگارپشت سیگارروشن کردم داغون بودم ازخودم عقم میگرفت من هیراد رادفر به دوست بچگیام به کسی که که مث خواهرم بود حس نیازوش*ه*و*ت داشتم به خودم سیلی میزدم محکم میزدمو فحش میدادم مرتیکه پفیوز اون خواهرته ،آشغال اون خواهرته وشروع کردم به رژه رفتن نمیدونم ساعت چند بود ولی بلا خره خسته شدمو رفتم تواتاق و روتخت ولوشدمو سعی کردم به چیزی فک نکنم کمکم چشام گرم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

____________________________________________________________________ مانیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو رو دوشم ریختمو ورفتم پایین مامان رومبل نشسته بود داشت نبرد گلهارو میدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: یه سوت کش دار کشیدمو ویه چشمک زدم گفتم: اووههع میبینم که لیدی مشغولن وکنارش نشستمو سرم وروشنش گذاشتمو گفتم: مامی جوونی بدآموزی داره ها من چش وگوش بستم مهتاب وشب ندیدم منحرف میشما نمیگی یهودلم میخواد وخودم ترتیبت میدم نیست شمام داف خوجگلی هستی ازمن گفتن بودا نگی که نگفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانی لوپمو *ب*و*س*ی*د* گفت :آدم بشونیستیا خل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم لوپش کشیدمو لبام غنچه کردم وبینیشم گرفتم: خلوچلتم مامانی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:بسه بسه کم نمک بریز پاشوبرو میوه بیار بخوریم همیطور خالی خالی نمشه که فیلم دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اطاعت نظامی کردمو گفتم :ای به چشم قربان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آشپزخونه رفتمو ظرف میوه روازیخچال آوردمو گذاشتم روی عسلی وبعد روبروی مامان زانو زدم: بانو چیز دیگری میل داری آیا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان خندیدوگفت: ممنون گلم خودتو بی بخور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستمو چند دونه انگو از ظرف ورداشتمو باملچو ملوچ خوردم عاشق ایطور انگورخوردن بودم میچسبید حسابی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:اهههه چندش مانیا عادت کردیا زشته نکن اینکارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آخه مامانی مزش وفازش بیشتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فیلم که تموم شد مامان گفت وسایلتو واسه فردا حاظر کن چیزی جانمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ازجام پاشدمو گفتم: باشه مامانی وبه اتاقم رفتم وکمد لباسارو باز کردم چنتا تاب وشلوارک باطیف رنگهای سفید وقرمز وزرد وسبز وآبی ومشکی ورداشتمو بعدش وسایل حموم ومسواکم اوووووم داشت یادم میرفتا رفتم سمت کمد مانتوهام اوووم کدومارو بیارم؟؟ اونایی که ازهمه خوشگلگتره رو باید بیارم میخام مانی کف کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد یکی یکیشونو پرو کدم اهههه هیچکدوم اونطورکه بایدوشاید خوب نبود باید برم چنتا بگیرم و بااین فکر سریع به شیوازنگیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:پخخخخخخخخخخخخخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیواخندیدوگفت: بویی ازآدمیزاد نبردیا باز کجاکارت لنگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اووووووم خودمولوس کدم و با لحن کوشولوا گفتم: شیواجونی میای بریم خرید ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیواخندیدوگفت: بازم که مخم زدی باشه ساعت چند؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:4

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:اکی یه ساعت دیگه میام دنبالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بای تا های

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتاق مامی رفتم مامان داشت وسایلش وحاظر میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان یه ساعت دیگه شیوا میاددنبالم بریم خرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:باشه برودخترم و بعد به سمت کمدش رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتاق خودم رفتمو مانتو مشکی جلوبازمو بایه شلوار لوله تفنگی سفیدو شال وکیف سفیدم ست کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووم حالا نوبت خوجگل شدنمه (ولی خودم عروسکما گفته باشم میخوام عروسک ترشم) ازاونجایی که خودم عروسکم فقط یه رژو خط چشم و ریمل لا‌زمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خط چشم باریک وخوشگلی کشیدم مژه هام روهم خیلی خوجگلترریمل زدمو بعد رژ قرمزم به لبای قلوه ایم زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوووووون چه جیگری شدما ژ‌ووووووووووووووووون یه بوس ازآیینه واسه خودم فرستادم وخودم لایک کردم (نق نزنینا که ازخود راضیم خوجگل و خوردنیم به همین برکت قسم راس میگم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم زنگ خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:دم درم بپرپایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی شیوا توماشین لکسوزسفید خوجگلش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پاساژرسیدیمو بعداز بالا پایین کرده ویترینا بلاخره دوتا مانتوی سفیدوقرمز چشمو گرفتن: آخ جون پیداش کردم شیدا خودشه ژووووووون بپوشمش چه جیگیری میشما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:شیوا این مانتو سفیدو قرمز خوجگلن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیدا:آره شیکن بریم پرو کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدپروکردن وحساب کردن راهی خونه شدیم شیداخواست بره که قبول نکردمو بزور به خونه بردمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خبر دارم خبر ،مامان هووووووووووووووووی کجایی دقیقا کجایی بدو که مهمون داریم ماماااااااااااااان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:یامان سرم رفت چته صداتوانداختی توسرت اینجام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:سلام مریم جوون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:اوا شیدا ببخشید گلم حواسم نبود خوش اومدی فدات شم چرادم در واسادی بیابشین گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیدارومبل ولوشدو گفت :خواهش مریم جوونی مگه این ورپریده حواس واسه آدم میزاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوه اوه دوبه یک این ناجوانمردانست ولبولوچمو آویزون کردمو مظلوم بشون نگا کدمو گفتم: خیلی نامردین مظلوم کشی میکنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:بسه بسه خودتو لوس نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:گل رنگه باووشه و شونمو بالا دادمو رومو ازشون گرفتمو گفتم: آی ام قهر اصن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان اومد بغلم کردگفت: الهی من فدای دختریم شم لوس نشو دیگه ببینم چیا گرفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشوق دستامو به هم کوبیدمو برگشتم سمت مامانی وگفتم: وای ماما مانتو گرفتم پسرکش مانتو گرفتم جیگر هلو زردآلو باعجله مانتو رو نشونش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانلوپمو *ب*و*س*ی*د*گفت :مبارکت باشه گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:میگم مانیا آب توخونتون پیدامیشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هاااان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:آب چیست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آب مایع حیات است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:خوب شد گفتی نمیدونستم مایع حیات لازمم شدیدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان بپریه لیوان آب واسش بیار که بچم هلاک شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا یه پس گردنی بم زد:بی تربیت خجالت نمیکشی به مامانت دستور میدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وکیل مدافعی که میگن شمایین آیا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیواسری به نشونه متاسفم تکون داد:ودیگرهیچ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان غش غش میخندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هرهرروآب بخندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان چشاش گرد شد:وا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:والا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آشپزخونه رفتم شربت آلوبالورو باچندلیوان ورداشتم ورفتم پیش بقیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بیاشیواخانم مایع حیات خواستی شهدشیرین بهشت برین دادم خدمتت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوانیشش تابناگوش بازشدوازم گرفتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دستم دردنکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا زبونش درآورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:اووووووف خسته نشدین انقد فک زدین پاشد و به آشپزخونه رفت :من برم شام بپزم که اینجا موندن واسمون شام شب نمشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:شیواپاشوبریم لباسامون عوض کنیم یه چی بدم توام بپوشی که راحت باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:باش بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتاق رفتیم یه تاب و شلوارک بش دادموهردو لباسامون عوض کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ژووووووووون عجب مالی هستیا خبیثانه نیگاش میکردم که رفت عقب:هویییییییییییییییییی عموچشات درویش کن من صاحب دارما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اییییییییییییییش مرده شور خودتو صاحبت تو گلوش گیر کنی خفه شه اههههههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیوا:خفه خونی ،راستی هیرادو دیدی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من لبخندی زدم ورو تخت ولوشدموگفتم :آره اومدبعدش کل جریان امروز باهیراد رو واسش توضیح دادم غش غش میخندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هناق دختره جلف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:مانیاااااااااااااااااا _شیوااااااااا بیاید شام حاظره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شام قرمه سبزی مامان پزبود جاتون خالی خوشمزه بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازخوردن شام شیوا ازاونجایی که خیلی شعورداشت واسه استراحت وحاظرشدنمون زودی رفت خونه خودشون واسه همینم عاشقش بودم زمانی که اسکول میبود میبود زمانیم که باید شعور میداشت داشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان ،ملیحه خانوم کی میادش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان اخم کرد :چیه تنبلیت میشه ظرفارو بشوری خودم میشورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوووووووووم اون که آره ظرفا دستای خوجگل تورومیبوسه ولی مامان دوهفته نیستما کی میخاد مراقب خونه باشه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:نترس آخرشب میرسه تهران ومیاد خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باوووشه په شبت بخیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتاق رفتم بعدازچک کردن وسایلم روتخت گرم ونرمم رفتم باکلی شوق وذوق واسه فردا چشام گرم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح ساعت7باآلارم گوشیم که جیغ جیغای خفن شیوا بود ازخواب بیدارشدم یه خمیازه بلند کشیدمو کش قوصی به بدنم دادم وازروتخت بلند شدمو رفتم دسشویی جیش کردمو سروصوتمو شستم رفتم آشپزخونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملیحه خانوم داشت میزصبونه رو میچید بااینکه کارگرمون بود اما من و مامی دوسش داشتیم مثه اعضای خونواده بود واسمون نه کارگرواسه همین پریدم بغلش: دلاااااااام ملیحه جونی قولفونت بلم من ،کوجابودی آخه نمگی دلمون واست تنگ میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملیحه بوسم کرد:فدات شم دل منم واستون تنگ شده بود خانومی بشین صبحونه حاظره یه چی بخور جون بگیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وای میسی ملیحه جونی این چندوقت که نبودی من سوتغذیه گرفتم مامانی اصن هیچی درست نمیکدخونمون سومالی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:دروغ که کنتور نمیندازه بی چشم رو ااااااا دختره چش سفید همین دیشب میگفتی قرمه سبزی فقط قرمه سبزی مامان پز مریم جونیا اهههههه این ملیحه بااون دسپختش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من لبمو گازگرفتم وسرم پایین گرفتم و گفتم: بوخدا اغفال شدم همش تقصیر شیوا بود ملیحه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملیحه خنیدوگفت: فدات شم عیب نداره مشغول شین وخودشم اومد صبونشو خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مامان ساعت ۱۰ پرواز من برم یه دوش بگیرمو بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:فعلا بای بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
رمان های مشابه
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید