رمان المپیاد عشق به قلم پارمیس ۹۸
داستان درباره ی سه تا دختر به نام های ایرسا و روناک و آوا هست که توی المپیاد مرحله ی استانی اول شدن و می خوان برای مرحله ی کشوری برن تهران ! در این بین در بین پسرونه هم سه نفر اول شدن که اونا هم برای همین المپیاد در بخش پسرونه می خوان برن تهران و این آغاز ماجرای المپیاد عشق است …
تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۲۶ دقیقه
من: آره ! یکی داداش منه یکیشم داداش اینه! و به آوا اشاره کردم!
آوا: جدا ؟ پس چرا آروین به من نگفت؟
شونه ای با بی قیدی بالا انداختم که نشون می داد من نمیدونم! و با رفتن خاونم یوسفی ماهم رفتیم طرف کلاس خودمون!
آوا: ایرسا واقعا ایرسام و آروینم هستن؟
من: ایرسام اینطوری گفت ولی من باور نکردم ظاهرا که هستن!
روناک: اه بد شد که!
من : چطور؟
روناک : سه تا پسر دیگه هم هستن ! خواستیم یکم مخ بزنیم ولی باوجود این سرخرا نمیشه دیگه1
من: کی مخ بزنه. اونم تو!
آوابا شیطنت گفت: اونی که اینجا مشخصه توانایی مخ زدن نداره فقط یه نفر و هردو به من نگاه کردن!
من: آخه مرد جماعت ارزش داره وقت بذاری روش؟
آوا: روباهه دستش به انگور نمیرسید می گفت وای چه بو گندی !
من: فرست(first) ضرب المثل و کج نکن سیکند (second) من روباهم دیگه ؟ آره؟
آوا: نه بابا کی اسم روباه آورد؟ کی؟
من: گذشته از شوخی! بچه ها برید آماده شید ما باید اول شیما!
مدرسه هم بدون هیچ اتفاق خاصی تموم شد! اون یه روزم گذشت و بالاخره روز رفتن ما رسید!
ایرسام: ایرسا بدو دیگه دختر ! دیرمون شدا!
من: نترس داداشی اون آوا رو من میشناسم اینقد آروین رو معطل می کنه تا مینی بوس برسه تهران!
ایرسام : باشه باشه تو بجمب ! اصلا آوا هیچی روناک اونجا تنهاس ! سه تا پسر دیگه هم هستن و بعد با یه عصبانیت مصنوعی گفت: به من نگفته بودی با پسرا می رید!
من: خوبه خوبه ! زیر اون دیگه غیرت و خاموش کن سر نره/1
ایرسام: دستت درد نکنه واقعا هی پشت سر هم بزن توی پَر منا! خجالتم نکش باشه؟
من: باشه! حالا بریم من آمادم !
مثل همیشه آقای بهروز دم در حیاط منتظرمون بود ایرسام سلام کرد و نشست منم بعد ازسلام کردن نشستم کنارش! تا دم محل جمع شدن بچه ها فتیم ! آقای بهروزی خداحافظی کرد و رفت ! روناک دوید طرفمو گفت: عوضی بیشعور ِخر! چقد دیر کردی!
با چشم به ایرسام اشاره کردم که روناک دریک حرکت ناشیانه دستشو گذاشت روی دهنش ! با دست زدم به پیشونیم !که شلیک خنده ی ایرسام رفت هوا!
ایرسام : راحت باشید روناک خانوم فقط یه چن تا هم به من یاد بدید در مواقع ضروری لازمم میشه و بعد با خنده رفت!
روناک: ایرسا خفت می کنم! دیوونه چرا نگفتی اون داداشتم اینجاس؟
من: گفتم که تو گیرنده ی فرکانسیت ضعیفه به من چه؟
روناک انگار یه چیزی یادش اومده باشه گفت : وای ! ایرسا، اگه ببینیشون! وای خدا چقدر خوشگلن !ای خدا من باید مخ یکیشونو بزنم!
من: چی میگی تو؟
روناک: اونا ها اوناهاشون !اونور نگاه کن!
من: چیو؟ وای روناک درست بگو بفهمم!
روناک سرمو گرفت و چرخوند به یه طرف! دقیقا از اون طرف دوتا پسر خیلی خوش قیافه و خوش تیپ میومدن اینطرف ! سریع رومو برگردوندم و رفتم نشستم روی صندلی نزدیک اونجا!
روناک: ایرسا دارن میان اینجا!
من: به من چه ؟
همون موقع یه صدای مردونه گفت: سلام خانوما!
روناک : سلام!
همون پسره : شما همون خانومای سال سومی هستین که قراره برای المپیاد برین تهران؟
من: بله ! خیلی عجیبیم؟
پسره : خیر ! ما مشتاق بودیم شما رو ببینیم!
من: خوب حالا روئت شدیم که!
پسر کناریش :بله! من پاشا فرهمند هستم و اینم دوستم تیرداد دادگستر!
من : این یعنی ماهم خودمونو معرفی کنیم؟
پسره تک خنده ای کرد و گفت: ای تو همچین مایه هایی!
روناک نذاشت من دیگه حرفی بزنم ؛خودش پرید وسط حرفمو گفت: من روناک فرشادی و اینم دوستم ایرسا سالاری!
پاشا : از دیدنتون خوشوقتم!
روناک : منم همینطور!
من..ME TOO (منم همینطور)
روناک: ایرسا!
پاشا :So . Good bye .miss .farshadi and salari(پس خداحافظ . خانوم فرشادی و سالاری)
من: به سلامت!
بالاخره آوا و آروینم اومدن!
آوااومد طرف ما آروین هم با یه سلام و احوال پرسی با ما رفت طرف ایرسام!
آوا: سلام این دوتا فرشته از کجا اومدن؟ و با چشم به طرف تیرداد و پاشا اشاره کرد!
به طعنه بهش گفتم قراره با این دوتا فرشته همسفر شی!
آوا: جدا؟ پس نونم تو روغنه!
روناک: آوا نمیدونی چقدرم با ادبن!
آوا: اسمشونو هم فهمیدین؟
کبری قشنگه
130شخصیت رمان ها،چشاشون رنگیه.از دور سبزه از نزدیک طوسی😳 یا هیکلشون ورزشکاریه یا سیکس پک دارن...این چاقا و چش قهوه ای هام که از کنارم رد میشن یا عممن یا از مریخ اومدن😅😅
۳ سال پیشچُس
40وای خدا نکشتت یه ساعته دارم میخند🤣🤣🤣🤣م
۳ سال پیشکیانا
00دمت بابا ترکیدم تازه من رمان خوندم طرف چشاش دو رنگ بود لباس طوشس میپوشید چشاش ظوسی میشد لباس ابی چشای ابی اصن یه وضعی
۹ ماه پیشزهرا
00خخخخخ
۳ ماه پیشنیلا
۱۵ ساله 10واسه کسی که کلی رمان خوند جالب نیست رمانش داستانه خوبی داشت ولی قلمش خیلی ضعیف بود و در کل رمان حوصله سر بری بود
۵ ماه پیشستی
۱۳ ساله 00من که ۲ دوسال رمان می خونم عالی بود کار بقیه هم ندارم بای😉
۵ ماه پیشغزل
۱۵ ساله 00رمانش بد نبود ولی خب کم و کاستی داشت مثلا چرا اونجایی که ایرسا معتاد شد دیگه اثاری از خماری و ترک اعتیاد و اینا نبود؟؟
۹ ماه پیشاوینا
۱۹ ساله 784رمان زیاد جالبی نبود برای منی که ۷ ساله رمان میخونم زیاد جالب نبود ولی برای کسایی که تازه واردن خوب بود . در ضمن چرا همش تعداد دخترا و پسرا مساویه ؟؟؟ وات فاز
۴ سال پیشخشم شب
401دقیقا باهات موافقم مخصوصا او وات د فاز اخرت¯_(ツ)_/¯
۴ سال پیشمرمر
396خب به نظر تو ۴تا پسر باشن ۶تا دختر🙄 یا ۳تا پسر و ۲تا دختر وات فاز نداره که مساوی باشن وگرنه اونجکری ۳تا پسر عاشق ۱دختر میشن کلا خعلی ابکی میشه
۴ سال پیشRAHAII
229منظورش اینه که چجوریه که تعداد پسر و دختر همیشه یکسانه؟ علم غیب دارن مگه؟ چرا دو تا پسر عاشق یه پسر نمیشه؟ اینا همه فانتیزی ان، فانتزی! از این جور رمانا خوشم نمیاد.
۴ سال پیش.
770جااااان دوتا پسر عاشق ی پسر نمیشه😳😳😳🙄
۴ سال پیشنفس
۱۵ ساله 170😂
۴ سال پیشRAHAII
290به جان خودم همین الان دیدم کپ کردم🤣🤣🤣
۴ سال پیشArina
۱۶ ساله 40😂😂😂😂😂😂
۳ سال پیش.....ً
40🤐🤐🤐😲😲😲😬😬😳😳☠️🤣🤣🤣🤣🤣🤣
۳ سال پیش...
۰۰ ساله 71من قول میدم دفعه دیگه دوتا پسر عاشق یه پسر بشن تا اون موقع فانتزی نباشه شوما حرص نخور🥷🏻
۲ سال پیشناز
10دفعه بعد میشه
۲ سال پیشسوین ☆
10حالت خوبه دوتا پسر عاشق یه پسر😶😶😶😶
۲ سال پیشیلدا
۱۵ ساله 00اینو خوب گفتی ولی بعضی مواقع این جور رمانا هم جالبه ولی دوست عزیز اینا رمانن کاملا معلومه که تو واقعیت همچین اتفاقی نمیوفته
۱ سال پیشلیان
۱۶ ساله 00دوتا پسر عاشق ی پسر؟؟؟؟ 😂😂
۹ ماه پیشنفسسس
۱۷ ساله 50دقیقااااااا😕
۴ سال پیشیک شخص مهم
114خوب قشنگیش ب همینه ، ینی چی ، که تعداد مساوی !
۴ سال پیش.
32سلام. به نظرم رمان اینطوری هم میشه چون یک فیلم کره ای اینطور به چند پسر عاشق یک دختر و دختر عاشق یک پسر از اون چند نفر بود
۳ سال پیشسارن
۲۱ ساله 00آ باریکلا منم مثل تو هستم از وقتی کلاس اول بودم خواهرم برام می خوند الانم دانشگام ولی خدایی یکم چیز نیست همیشه یا ۳به۳ هست یا فقط دونفر عاشقن
۴ سال پیشملکه مرداد
۱۳ ساله 133خب چطوری باشع؟فک کن برابر نباشه بعد یکیشون عاشق یکی از اونا میشه و اون دخترام عاشق یکی از پسرا میشن فک کن😐😐
۴ سال پیشبوووووووس
231خو چون اخرش بالاخره باید ازدواج کنن تعداد دختر مسرا رو مساوی میزارن تا بفهمیم کی به کی میرسه در ضمن خودتون دارین میگین رمان دیگه پس به تعداد دختر و پسر توجه نکنین به داستان توجه کنین و لذت ببرین و
۴ سال پیشsaman
140اخه نمیشه که مثلا شما فکر کن ۳تا دختر باشه ۱پسر نمیشه که این سریع عاشق یکشون میشه بعد اون دوتا باید بشینن نگاه کنن
۳ سال پیشبنده خدا
۱۷ ساله 80اون موقع سر یه نفر بی کلاه میمونه خود من از ۱۱سالگی دارم رمان می خونم،توی همه ی ژانرها ولی اکثراً عاشقانه خوندم،حالا شمایی که سابقتون بالا تر از منه و به نظرت این رمان خوب نیست،پس خوب چیه،اسم رمان؟🧐
۳ سال پیشزرا
42حالا اشکالی نداره مساوی ان این سه نفر بودنشون بسیااار رو مخههه✋🏻😑
۳ سال پیشKodar
۱۶ ساله 30کار سرنوشته🤣👌
۳ سال پیشزهرا
۲۶ ساله 00پشیمون شدم از خوندنش ب نظرم بچگونه بود
۱۰ ماه پیشللیلا
۳۵ ساله 00من فقط می خوام بدونم واقعا آنقدر یعنی موضوع قحطی اومده که مثل بچه ها از روی هم کپی می کنید حداقل یکم تنوع بدید پس خلاقیتتون کجا رفته اسم خودتون رو گذاشتید نویسنده
۱۰ ماه پیشیلدا
۱۵ ساله 10جالب بود میتونست خیلی بهترم باشه وسط مسابقه هم میشه عاشق شد ولی خیلی زود پیش رفت ولی پاشا و اوا با روناک و تیرداد رحت به هم رسیدن ولی اینکه انقد ایرسا و امیرپارسا انقد سختی کشیدن زیاد جالب نبود
۱ سال پیشمهدی
۱۵ ساله 10عالی
۱ سال پیشارمین
۲۰ ساله 00میتونم بگم متوسط چون خدایی عالی نبود یه سری چیزا رو باز میکرد و فورا بسته میشد و دیگه ازشون صحبتی نبود یا یه سری آدما مثل مامان ایرسا یا یه سال دانشگاه ایرسا وی شد ؟!از این جور اشکالات زیاد داشت
۱ سال پیشزهرا
00نخونیدشششش خیلی افففففتضاح بود خیلی سریع پیش رفت مثلا یه جور که باید پونزده قسمت میبود پلی انگار که خیلی از جاها شو نخوان بنویسن . خلاصه اصلا حال نداد
۱ سال پیشستی
۱۲ ساله 44مزخرف و خسته کننده
۲ سال پیشیوری
00بد بد نبود که فقط عالی نبود وگرنه خوب نوشته
۱ سال پیشیوری
30پارمیس جان دختره مگه موتاد نبود پس چی شد بعدش اون درخواست اخر امیر چی بوده که دختره قبول نکرد ؟یه جورایی اخرش رو باز گذاشتی برای رمانای بعدی جبران کن ...
۱ سال پیشfatemeh
10میتونستی خیلی بهتر بنویسی ن اینکه همون لحضه عاشق بشن اخه ک با یه زخم از هوش میره و... خیلی آبکی بود
۱ سال پیشHana
11خوب بودتقریباولی ب درد تازه وازدا میخوره
۱ سال پیش
هدی
00معلوم بود نویسنده مبتدی بود ولی رمان خوب بود خداقوت