دوست داشتی؟

رمان روستای پرماجرا

  • به قلم افسون
  • ⏱️۸ ساعت و ۱۳ دقیقه
  • 76.9K 👁
  • 291 ❤️
  • 248 💬

غزل و یسنا و الهه و یلدا 4 تا دوست صمیمی و پر نشاط ،بعد از دادن کنکور تجربی برای رفع خستگی به روستایی میرند که خاله حوا ، خاله ی پدر های یسنا و غزل که با هم دختر عمو هستند ، اونجا زندگی میکنه و پیشش میمونند و اونجا با یه گروه پسر به اسم راستین و سالار و امیر و دانیال به کل کل و بحت شروع میکنند و داستان های زیادی رو تجربه میکنند و تو اون یه ماه اتفاق هایی بین اونا میفته که ….. پایان خوش

بیشتر...
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • ناشناس

    10

    خیلی خوب نبود زیادی حرفهای تکراری داشت

    ۱ هفته پیش
  • نازی

    00

    عالیهه ولی جاهایی که یلدا خودشو به راستین میچسبود اگه یلدا جلوی من بود صد در صد ریختن خون یلدا حلال بود اخه بیشور تو که میدونی غزل عاشقه راستینه باز تو خودتو میچسبونی به راستین ولی در کل عالیه❤❤❤❤❤❤❤❤

    ۴ هفته پیش
  • Ghazal

    00

    و دوستاش اصلا پشتش نبودن بجای اینکه بشینن باهاش صحبت کنن چرا اینکارو کرده فقط قضاوت کردن و تیکه انداختن والا من از ۹ سالگی رمان میخوندم و الان ۱۶ سالمه طبق این رمانایی که خوندم

    ۹ ماه پیش
  • "Ayda Eşrefyan"

    00

    موافقم اینا دوست نبودن دشمنن حتی بدتر مخصوصا این یلداهه خیلی رومخم بود

    ۴ هفته پیش
  • مطهره

    00

    خوب راستش رمان جالبی بود برای سرگرمی پیشنهاد می کنم که بخونید به نظرم دوستای دختره خیلی بد بودن و البته که سالار اصلا نباید اون جوری می بود به نظرم اگه مثل امیر و دانیال و راستین بود بهتر می شد .🥲

    ۱ ماه پیش
  • ویانا

    00

    نویسنده عزیزوقتی میخوای رمان بنویسی اطلاعات رو یجا بنویس که یادت نره و هربار یچیز بگی اگه خیلی حوصلتون سر رفته بخونید درسته برای رسیدن به عشق باید تلاش کرد ولی ن اونقدر که غرورتو کاملا زیر پات له کنی

    ۳ ماه پیش
  • غزل

    00

    اخه نمیدونم چرا واسه من تا جایی نشون میده که میخوان بازی کنن یا همون روز اول گرششون از اون به بعدش نیست

    ۳ ماه پیش
  • ...

    10

    چرت و حوصله سر بر

    ۳ ماه پیش
  • رویا

    00

    رومان خوبی بود ولی کاشکی عروسی میکردن جواب کنکورم نیومد دوستاشم زود قضاوت کردن اصلا کاشکی همچین دوستایی نداشت بازم دست نویسنده درد نکنه 😍

    ۴ ماه پیش
  • رها

    00

    من نخوندمش ولی با این نظرات امید وارم خوب یعنی نه عایی باشه

    ۴ ماه پیش
  • هستی

    01

    عالی بود

    ۴ ماه پیش
  • Taraneh

    00

    رمان فوق العاده عالی زیبا خنده دار من یکی که باهاش کلی خندیدم ممنون از نویسنده عزیزن بابت رمان قشنگش ♡

    ۴ ماه پیش
  • ملک محبت

    00

    عالی بود

    ۵ ماه پیش
  • تینا

    00

    در کل خوب بود ولی ۲ تا مشکل داشت یک اینکه اخرس نفهمیدیم امیر و دانیال با کیا جفت شدن البته فک کنم با الهه و یسنا بود ولی خب باید معلوم میشد دوم اینکه نتیجه ی کنکور نیومد. ولی خیلی خوب بود من دوسش داش

    ۷ ماه پیش
  • دخی شیطون

    00

    واقعا رمانش خوب بود از اون رمانای هستش که دوست نداری تموم شه دست سازندش درد نکنه شماهای که میگید مزخرفه خب نخونید مگه مجبورتون کردن بیخودی هم ایراد نگیرید عزیزان❤

    ۱۱ ماه پیش
  • خیلی خوب بود

    00

    خیلی خوب بود ممنونم

    ۷ ماه پیش
  • Ghazal

    00

    اینکارارو بیشتر دشمنا انجام میدن تا دوست! خیلی ابکی بود دوروز همو دیدن عاشق شدن حداقل یکم بیشتر توضیحات میداد نکه همون اول عاشقانه کلکل کنن معلومه قلم نویسنده خیلی روان نیست اصلا. با احترام!

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.