
رمان هوده
- به قلم مهدیه سجده
- 68 پارت
- در حال نگارش
- 30.9K 👁
- 275 ❤️
- 1.4K 💬
«دستانی که در آتش میرقصید حکایت از پشیمانیای داشت که چارهای برایش نبود و چشمانِ محکوم به تماشا، حکایت تلخش را از بَّر شد!» زندگی مشترک بهنود که در شرف سه نفره شدن بود رو به فروپاشی رفته و تلاشهایش بیثمر شدهبود؛ اما مشکلات از جایی آغاز شد که بهنود در شغل وکالتش با پروندهای رو به رو شد و همهی زندگیاش روی دور باطل افتاد. پروندهای که هرچه بیشتر حقیقتش آشکار میشد فهمیدنش را برای بهنود سختتر میکرد؛ اما کاغذهای سوختهی لا به لای پرونده، حقیقت فراموش شدهای را هجی میکرد که انگار از یاد رفتهبود. شخصی بعد از سالها از راه رسید، حقیقت را از بین خاکسترهای به جا مانده فهمید و حالا میخواست دردی که با گوشت و استخوانش حس میکرد را تا مغز استخوان مقصرها برسد!
اطلاعیه ها :
سلام دوستای عزیزم.
اینم یه پارت طولانیتر از همیشه برای قدردانی از همراهی قشنگتون.
راستی خوشحال میشم پیج اینستاگرامم رو اگر دوست داشتین فالو کنید تا بیشتر باهاتون اشنا بشم❤️
@mahdiyesajdeh97
به نظرتون قراره داستان تا کجا بره؟ هدف قاتل چیه؟ چرا فیلم شکنجه رو فرستاده برای پلیس؟
سلام سلام
خوب من دوباره اومدم خوبین؟
خواستم یه سری نکات رو بگم.
اولی اینکه باربد ربطی به هیچکدوم از قاتلا نداره و با آدمایی میچرخه که اکثرا خطرناک هستند.
دوم در مورد آرش، قطعا آرش قلتل نیست ولی به هاتف وزرباف ربط داره و چندین دادگاه رو جلو برده که با رو شدن دست هاتف و زرباف قطعا پای آرش خم وسط میاد و براش دادگاه جدا در جمع وکلا ترتیب داده میشه.
سوم یکم در مورد گرهها صبوری کنید به مرور باز میشه تا اینجا هم خیلی از گره ها باز شده مثلا ربط بهنود و هاتف و زرباف و اینکه هدف قاتل چیه
جلوتر بازم خیلی چیزا معلوم میشه نگران نباشید رمان با معمای حل نشده تمام نمیشه
و حتما حتما حتما نظر بدید حدساتونو بگید و نقد اگر دارید برام بنویسین حتی نقد منفی و اگر قسمتی از رمان مشکل داره برام بنویسید.
دوستون دارم :)
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه
در پارت 6800دلم برای النازم میسوزه بنده خدا خیلی تحت فشاره انگار هاتف رو بدین قاتل از همه واجب تر کشتن هاتفه انگار😅
۹ ساعت پیشفاطمه
در پارت 6810بهنود راست میگه واقعا نمیشه یه دفعه دوست قدیمی رو گذاشت کنار ارشم ادم بدی نیست به نظرم ولی حس میکنم تهام نقشه ای داره یا با قاتله یا یه چیزی می دونه
۹ ساعت پیشSetareh
در پارت 6700خیلی دلم میخواد بزنم تو دهن محیا...نویسنده جان محشری♥️
۱۶ ساعت پیشفاطمه
در پارت 6700منم خیلی دوست دارم بزنمش وقاحتم حدی داره این مدل دخترا زیادم هستن جدیدا
۹ ساعت پیشSetareh
در پارت 6800پس بالاخره به تهام مشکوک شده...واقعا حق داره به آرش اعتماد نداشته باشه کم چیزی نیست
۱۵ ساعت پیشSetareh
در پارت 6600چقد هاتف نامرده...بیچاره بهنود واقعا حس بدی داره...برای اولین بار دم قاتل گرم حرف نداری داداش😂😂😂...فقط یکم از این خشونتت کم کنی بد نیست
۱۶ ساعت پیشSetareh
در پارت 6500وای خدا استرس بهنود کم بود حالا باید استرس اینم داشته باشم که باربد قاطیه کارای اونا نشده باشه به نظرم قاتل گوشی باربد رو زده بعد اینکه هاشم رو احتمالا سربه نیست کرده جعبه مربوط به هاشمه
۱۶ ساعت پیشهانیه
در پارت 6800من از اول گفتم این تهام خیلی مشکوکه امیدوارم تهام دل محیارونشکنه
۱۶ ساعت پیشSetareh
در پارت 6400دلم برا باربد سوخت
۱۶ ساعت پیشA-a
در پارت 6800شاید تهام با قاتل در ارتباطه؟!ممنونم عالی وهیجان انگیز خسته نباشید👏👏👏👏👌👌🪻🌷🪻🌷
۲۴ ساعت پیشنفس یک
در پارت 6830یه چیزییی دیالوگای این پارت همشون قشنگ بود حرفای ذهنی بهنود هم دوست داشتن کلا این پارت عالی بود خسته نباشی نویسنده ♥️
دیروزفرهاد
در پارت 6810منم موافقم خیلی حرفای خوبی تواین پارت بود
دیروزفرهاد
در پارت 6810این هاتفو قاتل بکشه من خودم دیشو میدم 😂😂
دیروز...
در پارت 6700تو جنایی تکه
دیروزفرهاد
در پارت 6700عین یه فیلم معمایی جنایی حرفه ای که آدم میمونه به می شک کنه همه یکی یه مشکوک میشن و بعد میفهمم آدم اشتباهی رومظنون حساب کردم این یعنی قلم نویسنده خفنه
دیروزفرهاد
در پارت 6700معرکه واقعا حرف نمی ذاره واسه گفتن
دیروز
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است
-
صفحه اینستاگرام نویسنده Mahdiyesajdeh97
-
آیدی تلگرامی نویسنده @Mahdiye8_s
-
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
....
در پارت 6800هر پارت محشره تا این پارت رمان عالی بود